بیاد حمید اسدیان – کارتن خواب ها

حمید اسدیان پس از ۵۰ سال مبارزه حرفه ای و انقلابی روز گذشته در پی ابتلا به بیماری کرونا در بیمارستانی در آلبانی در گذشت و انبوه یاران و دوستدارانش را در غم و اندوه فرو برد. انسانی وارسته بی و ادعا، اما فهیم و فرهیخته و دانا و مسئول و متعهد. صاف و روان چون آب و افتاده و فروتن چون خاک. پربار و افتاده سر چون درخت ژرف ریشه و شاداب که میوه عمرش برای انسانهاست.عاشق و رزمنده با قلبی پر از مهر مردم برای آزادی و عدالت. یک مجاهد کبیر خلق که جز اندیشه و آرمان هیچ نداشت. او دادخواه قربانیان بیداد بود.

مرا به برادری بپذيريد
!

برای

«کارتن خوابهای ميهنم»

 

مرا به برادری بپذیرید!

من از اهالی دردم

و از رنجهای شما آمده‌ام

و می‌دانم که گاه

تنهایی شما به‌اندازه خود خدا بزرگ است.

و هیچ‌کس نیست تا که ببوسد صورتتان را

وقتی که در زیر پلی متروک،

یا زباله دانی خیابانی شلوغ،

از سرما لرزیده‌اید.

مرا در سرمای خود شریک بدانید

مرا از خود بدانید

و اجازه دهید تا در کنار کارتونی که دخترتان نشسته

بنشینم و برایش نقاشی کنم.

و اگر پسرتان به مدرسه نمی‌رود

شبها به او درس بدهم.

و اجازه دهید نانم را با شما تقسیم کنم.

مرا از خود بدانید

و اجازه دهید برای شما بجنگم!

و اجازه دهید شلیک کنم

به شقیقه آن کس که جهان را بی‌شما

یا با شما و این چنین می‌خواهد.

من سرباز ارتش شمایم

و بیزار از ولی مفعول و فقیه مأبون،

اعلام می‌کنم

برادر شمایم

اگر چه بدار روم با شما

و یا بخوابم گرسنه

در بستری پر از دشنهٴ خائنان

اما هر بامداد با صدای بلند اعلام می‌کنم

من سرباز ارتش شمایم

برادر همهٴ بی‌برادران

نام نوشته در ارتش شما

و ارتش آنان که برای شما شلیک کرده‌اند

و روزانه پنج بار

با پنج تکبیر نمازم

تکرار می‌کنم این نام نویسی پرافتخار را.

و سعی خواهم کرد مثل میوه‌ای که از آن درخت است،

و پرنده‌ای که از آن آسمان،

برادر شما بمانم،

مرا به برادری بپذیرید!

 

اول شهريور ۹۴