زنگ خطر مدارس نواخته شد!

آخوند روحانی روز اول‌مهر طبق معمول سنواتی در مراسم بازگشایی مدارس، روضهٔ پیشرفت و توسعه خواند. سپس به‌صورت شیادانه‌ای مطالبات به‌حق فرهنگیان کشور را دور زد و منت هم گذاشت که در دورهٔ او حق معلمان افزایش یافته. ولی نگفت این افزایش پیوسته در مدار زیر خط فقر بوده و چند برابر کمتر از میزان تورم بوده‌است. آخوند روحانی در بخش دیگری از اظهاراتش مدعی رسیدگی به آموزش و پرورش کشور شد. اما واقعیت چیست؟

گوشه‌هایی از واقعیت وضعیت آموزش و پرورش در نظام آخوندی، به‌میزانی که در دعواهای باندهای حاکم برملا شده روشنگر فاجعه‌است

«زنگ شروع سال تحصیلی یا زنگ خطر؟» عنوان مطلبی است در روزنامهٔ حکومتی آفتاب یزد که با اشاره به دود و دمهای روحانی و مقامات حکومتی، هنگام به صدا درآوردن زنگ سال تحصیلی جدید، نوشته است: «رئیس‌جمهور و معاونان و همکاران‌شان که در سراسر کشور زنگ شروع آغاز سال تحصیلی را با لبی خندان به‌صدا درمی‌آورند، آیا به‌راستی می‌شنوند صدای زنگ خطری را که به‌سبب نابرابری آموزشی در کشور حتی به سنگین‌ترین گوش‌ها رسیده و هر روز متأسفانه نزدیک‌تر و گوش‌آزارتر می‌شود»؟

این روزنامه اذعان کرده است «خیلی از دانش‌آموزان ما هنوز در کپرها و چادرها درس می‌خوانند و صدالبته که خشونت هم در میان مدارس ما کم نیست و برای خود معضل بزرگی است و با آمدن این دولت و آن دولت هم‌چنان پابرجا مانده‌اند… نظام آموزشی ما چنانکه بارها گفته‌اند، از شادی و البته ورزش و خیلی چیزهای دیگر تهی است».

یکی از خطرهای مورد اشاره این مقاله را یک روزنامه حکومتی دیگر تحت عنوان «جاماندگان» مطرح کرده و با اشاره به خیل کودکانی که به‌دلیل فقر یا در دسترس نبودن مدرسه در محیط زندگیشان از تحصیل جا مانده‌اند، نوشته: «بر اساس آمار داده‌ شده از سوی آموزش و پرورش،حدود ۷۴۸هزار کودک در سال تحصیلی ۹۶-۱۳۹۵در همه‌ رده‌های آموزشی از تحصیل بازمانده‌اند. لازم به ذکر است که در این آمار نزدیک به ۷۵۰هزار نفر، کودکان معلول بازمانده از تحصیل و نیز کودکان بی‌شناسنامه آورده نشده‌اند» که جمع این دو رقم، یک و نیم میلیون کودک محروم از تحصیل را در بر می‌گیرد. این روزنامه در ادامه به نظام هشدار داده‌است «واقعیت این است کودکان تارک از تحصیل این پتانسیل را دارند که مانند یک بمب ساعتی عمل کنند که هر روز و هر لحظه امکان انفجارشان وجود دارد. انفجاری که می‌تواند نه تنها خودشان را از بین ببرد بلکه به دیگران و جامعه نیز آسیب برساند».

آموزش و پرورش در نظام آخوندی تبدیل شده‌است به دستگاه پول‌ساز و محلی برای رانت‌خواران، از مافیای کنکور تا مافیای کتب درسی و مافیای لوازم التحریر و مافیای باندهای غارتگری که معلم را با حقوق نازل استخدام کرده و در اختیار آموزش و پرورش قرار می‌دهند.

رسالت ارگان باند مؤتلفه زیر عنوان «آموزش نه، پرورش اصلا!» در روز اول شهریور به این واقعیت اذعان کرده و از جمله نوشته‌ است: «دیگر سال‌هاست که دانش‌آموزان روستایی ما، حائز رتبه‌های برتر کنکور نمی‌شوند و موفقیت، حاصل بهره‌مندی از مدرسه غیرانتفاعی، کلاس‌های اساتید برتر، آموزشگاه، آزمون آزمایشی و در یک کلمه پول است. مافیای آموزشی هم، زمین حاصلخیز این عرصه را، محمل مناسبی برای درآمدزایی دیده و به جان خانواده‌ها افتاده‌ است». این روزنامه در ادامه نوشته‌ است: «چرا کسی در برابر دردها و مصائب بزرگ آموزش‌ و پرورش، واکنشی نشان نمی‌دهد؟» و در ادامه از دردها و مصائب آموزش و پرورش فقط تراکم کلاسها را مطرح کرده و نوشته‌ است: «هنوز مانند دهه شصت، کلاس‌های شصت نفره داریم، آن‌هم نه در سیستان و بلوچستان و کرمان و هرمزگان، بلکه در تهرانی که تازه برخی شهرستانی‌ها معترض‌اند که چرا بیشتر امکانات به‌سوی آن روانه می‌شود». این روزنامه در ادامه افزوده است «بودجه کم است، نقشه راه، روشن نیست، مدیریت بی‌ثبات است و در یک‌کلام، اراده‌ای برای تحول در آموزش‌ و پرورش نیست».

این روزنامه در مطلب دیگری با عنوان «کلاسهای دههٔ شصتی» نوشته است: «سرنوشت محتوم وزارتخانه آموزش و پرورش با کسری بودجه پیوند خورده، به عبارت ساده‌تر، کسری بودجه مسبب کاهش نیروهای رسمی و در نتیجه افزایش تراکم دانش‌آموزی بوده که حاصل آن، برپایی کلاس‌های درس به سبک و سیاق دهه شصتی‌هاست».

این روزنامه در ادامه نوشته است: «تعداد دانش‌آموزان در هر کلاس بالاتر از استانداردهای جهانی است، نسبت معلم به دانش‌آموز در مقطع ابتدایی، در کشور کانادا ۱به ۱۷، آلمان ۱به ۱۸، فرانسه ۱به ۱۰، انگلیس ۱به ۲۰و ژاپن ۱به ۲۲است. در مرکز تهران، کلاس‌های ابتدایی به‌طور میانگین ۳۳یا ۳۴نفر است اما هر چه به حاشیه شهر می‌رویم، این میزان افزایش می‌یابد و در شهرکی مثل گلستان، این میانگین تا ۶۰نفر هم می‌رسد».

این روزنامه حکومتی به شیوه دست کردن در جیب مردم برای اداره مدارس اذعان کرده و افزوده است:«مدارس دولتی چند سالی است، هیچ بودجه‌ای تحت عنوان سرانه دانش‌آموزی دریافت نکرده‌اند. این مدارس هیچ چاره‌ای ندارند جز این‌که به‌هر نحو ممکن هزینه‌های جاری مدرسه را از جیب مردم تأمین کرده و به‌صورت کاملاً خودگردان، اداره شوند».

روزنامه حکومتی آرمان هم‌سو با باند روحانی هم اعتراف کرده است «می‌توان در اندک مجالی دریافت که مدارس به مؤسساتی تجاری-مالی استحاله شده‌اند که مهم‌ترین دغدغه آنها؛ کسب سود است و به دانش‌آموز به چشم مشتری پولدار می‌نگرند» و در ادامه به آثار این سیاست چپاولگرانه در تعمیق شکاف طبقاتی و محرومیت فرزندان طبقات پایین اذعان کرده و نوشته‌ است: «تفکیک سازمان‌یافته میان محصلان دارای والدینِ پولدار و محصلان دارای والدینِ ندار است که این دو قشر در دو نوع مدرسه مجزا از هم قرار داده می‌شوند. این امر جامعه را به دو بلوک دارا و ندار تقسیم نموده، نظام تبعیض اجتماعی و تضاد طبقاتی را در جامعه نهادینه می‌سازد». این روزنامه حکومتی در انتها افزوده‌است «در هیچ‌کدام از کشورهای توسعه‌یافته، مدارس پولی وجود ندارد. آنها تحصیل را رایگان نموده‌اند چون از معایب و مصائب و فجایع نظام آموزشی پولی‌شده آگاهند».

سایت مجاهدین خلق