نمایش انتخابات، گره کوری برای خامنه‌ای و صحنه شکست ولی‌فقیه در برابر آلترناتیو دموکراتیک

(گفتگو با محمدعلی توحیدی)
سؤال: به نظر می‌رسد کاندید شدن یا نشدن آخوند جلاد رئیسی، برای رژیم، قمر در عقرب شده است. چند وقت پیش مطرح کردند در انتخاباتی که در باند خامنه‌ای صورت گرفته، باعث شده است قالیباف و خلیلی شکست بخورند و رئیسی انتخاب شود. خبرش هم روی سایتها رفت، ولی این خبر را به فوریت از روی سایتها برداشتند. با این حال باز برایش تبلیغات می‌کنند که باید کاندید بشود. در این میان عده‌یی هم می‌گویند نباید کاندید شود. بالاخره این آشفتگی، نشان‌دهنده چیست؟

محمدعلی توحیدی: علت این است که در این ماجرا ـ در صحنه انتخابات ـ دو گره کور سیاسی روی میز خامنه‌ای افتاده است. اول گره کور معرفی یک کاندید از باند غالب (خامنه‌ای) است. این از قبل هم بود؛ در 91 و 92 هم بود. درست به‌دلیل همین تفرقه، مهندسی خامنه‌ای شکست خورد و روحانی به او تحمیل شد؛ چون کاندید رفسنجانی بود. امسال هم این تفرقه هست.

علت اصلی‌اش هم به این برمی‌گردد که خامنه‌ای (در واقع ولایت‌فقیه) در دوره هشت ساله احمدی‌نژاد، در بیشترین موقعیت و قدرت سیاسی در منطقه بود و از این قضایا، درآمد کلانی به‌خاطر نفت، سرازیر شد. در آن دوره هشت ساله، کاری که در تعادل قوای آن زمان کرد، تحمیل احمدی‌نژاد بود و البته به سختی شکست خورد. خود خامنه‌ای می‌گفت تا به‌حال ـ تا قبل از احمدی‌نژاد ـ ما حاکمیت دوگانه در کشور داشتیم ـ منظورش دوره رفسنجانی است و دوره خاتمی است. با احمدی‌نژاد خواست یک کاندید یک‌دست بدهد. اینها مقاصد خامنه‌ای بود. بعد به سختی شکست خورد. بعد هم قیام پیش آمد، مردم وارد صحنه شدند و طلسم ولایتش شکست.

در نتیجه این برای خامنه‌ای یک گره کور است. آن‌قدر که حتی در بحران اخیر انتخاباتی، خودش وارد شد و گفت احمدی‌نژاد کاندید نشود. این ماجرا برایش گران تمام شد؛ در واقع با بن‌بستی مواجه است. این یک گره کور انتخاباتی است که خامنه‌ای و باند غالب با آن مواجه هستند.

گره کور بعدی به موضوع جانشینی ولی‌فقیه برمی‌گردد. این مسأله در رابطه با آخوند رئیسی از مدتها قبل مطرح شده است و کشاکش بسیار جدی هم وجود داشت. اگر خاطرتان باشد در انتخابات مجلس و خبرگان رژیم، رفسنجانی خیلی با این موضوع درگیر بود. مهره‌های خامنه‌ای آنجا شکست خیلی سنگینی خوردند و یزدی که رقیب رفسنجانی بود، در کشاکش و جدال درونی رژیم، حذف شد. رفسنجانی با ارقام بالایی وارد خبرگان شد. بعد خامنه‌ای، جنتی را تحمیل کرد. با وجود اصراری که خامنه‌ای بر اعمال هژمونی‌اش در این موضوع داشت، رفسنجانی گفت «من یک تنه هم باشد، می‌ایستم» و از حسن خمینی جانبداری می‌کرد. رفسنجانی او را برای جانشینی ولی‌فقیه زیر سر داشت. وقتی هم که حسن خمینی را رد صلاحیت کردند، به کل دستگاه فقهای خامنه‌ای حمله خیلی شدیدی کرد که «شما صلاحیت‌هایتان را از کجا آورده‌اید؟ شما اصلاً کی هستید؟».

در نتیجه، این هم برای خامنه‌ای یک گره کور است که بخواهد فرد مورد نظر خودش را به‌عنوان جانشین احتمالی ولی‌فقیه، به کل سیستم تحمیل کند. این دو صحنه، روی هم افتاده و به قول شما «قمر در عقرب» شده است.

سؤال: حالا که رفسنجانی نیست، آیا دست خامنه‌ای برای جانشینی آخوند رئیسی بازتر نیست؟

محمدعلی توحیدی: این یک واقعیت است که کسی که در مقابل خامنه‌ای می‌ایستاد و از آن یکی باند حمایت می‌کرد، رفته است. اما این‌جا نکات کلیدی جدی مطرح است. نکته اول این‌که بحران ولایت‌فقیه و مسأله جانشینی، بسیار عمیق‌تر و پیچیده‌تر از بحث انتخابات در خود رژیم است که باید حل و فصل شود. این‌جا رفتن رفسنجانی، به‌صورت متناقضی روی خامنه‌ای عمل می‌کند. چرا؟ چون خامنه‌ای در مقام ولایت‌فقیه، موقعیت خودش بعد از خمینی را که بر این کرسی نشسته ـ بدون این‌که خودش بالاستقلال چنین چیزی داشته باشد ـ مدیون و مرهون رفسنجانی است. در نتیجه، خامنه‌ای هر تاخت و تازی هم می‌کرد، وقتی رفسنجانی کنارش بود و وجود داشت ـ اگر حتی تحمل هم می‌نمود ـ برایش تعادلی را حفظ می‌کرد، اما الآن از این بابت طوری شده است که رفتن رفسنجانی، یک پایه‌یی را از دستگاه درون رژیم ولی‌فقیه زده است. بنابراین برای خامنه‌ای این‌طوری نیست که کار را یکسره کرده باشد.

نکته بعدی این است که خامنه‌ای بخواهد با دست باز برود در مقوله انتخابات و رئیسی را لانسه کند. معلوم است در این کارها که می‌کند، چنین منظوری دارد. اگر خاطرتان باشد چند ماه پیش که می‌خواست احمدی‌نژاد را کنار بزند، حرفش و استدلالش این بود که انتخابات دو قطبی نشود. این حرفی است که هر دو باند رژیم می‌گویند. روحانی هم می‌گوید، خامنه‌ای هم می‌گوید. معلوم است به‌شدت می‌ترسند و ظرفیت چنین شقه و بحرانی را در انتخابات این نظام ندارند.

این بحران خیلی عمیق‌ است. بحران جانشینی و مسأله ولایت‌فقیه، بحرانی نیست که بین دو باند رژیم باشد که مثلاً حالا این باند ضعیف شده و آن یکی باند بخواهد کار خاص خودش را بکند؛ اساس این دعوا بین رژیم و جامعه ایران است. بین رژیم و مقاومت ایران است.

در حقیقت اگر بخواهیم دقیق به صحنه نگاه کنیم، بحران جانشینی ولی‌فقیه، سر باز کردن همان بحرانی است که بعد از مرگ خمینی ایجاد شد. در واقع اینها منتظری را نداشتند. به‌خاطر این‌که منتظری بعد از ده سال کار مستمر که بتواند ولیعهد یا جانشین خمینی باشد، توسط خمینی عزل شد. به منتظری می‌گفتند «امید امت و امام».

در کشاکش بین مجاهدین و خمینی و کل نظام و آن ماجرای قتل‌عام زندانیان سیاسی بعد از زهر آتش‌بس، در نبرد بین مجاهدین در یک قطب سیاسی و خمینی در آن طرف قطب سیاسی، یک شقه بسیار بزرگ به رژیم تحمیل شد. آقای منتظری به قتل‌عام زندانیان سیاسی اعتراض کرد. موضع او این بود که «این کاری که تو ـ خمینی ـ کردی، بزرگترین ضربه را به ولایت‌فقیه زده است». بارها در صحبتهایش این را می‌گفت و به خمینی هم نوشت. گفت «با این کارت، ضربه به کیان ولایت‌فقیه زده‌ای. چهره ولایت‌فقیه را کریه کردی».

از قضا طنز گویای تاریخ را توجه کنید که آقای منتظری این حرفها را خطاب به همین آخوند رئیسی و پورمحمدی و نیری و اشراقی می‌گوید ـ که بعد نوارش هم منتشر شد ـ. خطاب به اینها می‌گوید «شما بدترین جنایتکاران تاریخ هستید». آخوند یا بچه آخوند هستید، «این کارها را با دست شما کرده‌اند و بزرگترین جنایتها را با دستان شما کرده‌اند. چند سال دیگر دنیا می‌گوید و تاریخ گواهی می‌دهد و می‌گوید که خود خمینی هم سفاک بوده است. این چه کاری بوده که شما کردید؟» و بسیار ناراحت است که ولایت‌فقیه چنین سرنوشتی پیدا کرده است. بسیار طبیعی هم است؛ چون خودش ولی‌فقیه بعدی بود. در این کشاکش می‌دید که شهدا، سربداران و قهرمانان و این نبردی که در مقابل خمینی اتفاق افتاد، بنیاد ولایت‌فقیه را منهدم کرده‌اند.

بنابراین این بحران در رژیم سر باز کرده است. به این سادگی نیست که حالا رفسنجانی رفته و خامنه‌ای بخواهد مثل یک موضوع باندی، حل و فصلش کند.

سؤال: اجازه بدهید در این موضوع که اشاره کردید، صحبتهای آقای منتظری را بشنویم و من سؤال بعدی را مطرح می‌کنم.

آقای منتظری: «به نظر من بزرگترین جنایت که در جمهوری اسلامی شده و در تاریخ ما را محکوم می‌کنند، به دست شما انجام شده است و شما را در آینده، جزء جنایتکاران در تاریخ می‌نویسند. ده بار تا حالا به احمد آقا گفتم من والله دلم بیش از تو برای امام می‌سوزد. من نمی‌خواهم پنجاه سال بعد برای آقای خمینی قضاوت کنند و بگویند آقای خمینی یک چهره خونریز سفاک است. من‌ نمی‌خواهم در تاریخ این‌طور باشد که چهره ولایت‌فقیه را ما… نشان دادیم… . مردم از ولایت‌فقیه دارد چندششان می‌شود. من دلم نمی‌خواست کار به این‌جا برسد».

آقای توحیدی! با توجه به مشکلاتی که سر آخوند رئیسی مشهود است، چرا آخوند رئیسی دفعتاً برای ریاست‌جمهوری و جانشینی خامنه‌ای مطرح می‌شود؟ آیا خامنه‌ای با این وضعیت، ضرر نمی‌کند؟

محمدعلی توحیدی: قطعاً با تمام حساسیتهایی که این موضوع دارد، خامنه‌ای صد بار به این موضوع فکر کرده است. حتماً یک وضعیت ناگزیری داشته که پای آخوند رئیسی را وسط کشیده است. الآن هم عوامل باند خامنه‌ای برایش شعارِ «صل علی محمد ـ نایب رهبر آمد» می‌دهند و این چیزها را درباره‌اش می‌گویند. پنجاه تن از خبرگان هم از کاندیداتوری او حمایت کرده‌اند. در خبرهای سیمای آزادی بود که مصباح یزدی هم حمایت کرده است. اینها بدون نظر خود خامنه‌ای نیست که می‌آیند و می‌گویند. در آن اوایل هم یکی از اطرافیانش گفته بود نه، او نمی‌خواهد کاندید شود.

قطعاً خامنه‌ای صد بار به این موضوع فکر و حساب و کتاب کرده است. اما یک ناگزیری داشته است. من شخصاً با این نکته که شما می‌گویید «ضرر می‌کند»، موافق هستم. فکر می‌کنم تا همین‌جای کار، به صحنه آمدن آخوند رئیسی و بحران انتخاباتی، گریبانگیر خامنه‌ای شده است. جز مهندسی این ماجرا در درون رژیم ـ اعم از این‌که کاندید نشود و پس زده شود و یا به انتخابات و به روحانی تحمیلش کنند و ریاست‌جمهوری پله‌ای بشود برای رئیسی ـ نفس بودن یا نبودنش در این بازی، فکر می‌کنم ورای کشاکشهای باندهای رژیم، به یک صحنه شکست رژیم ولایت‌فقیه در مقابل مجاهدین و آلترناتیو انقلابی بیرون رژیم تبدیل شده است. یک بن‌بست کامل سه فقره شکست مشخص رژیم را می‌شود ردیف کرد.

هر دو باند رژیم در این‌جا شکست خورده‌اند. به شکلی هم شکست خوردند که هیچ‌کس نمی‌تواند از نقطه ضعف دیگری، به نفع خودش استفاده کند. روحانی الآن از بابت سرنوشت برجام و چیزهایی که هر روز به او می‌گویند، در وضعیت بسیار ضعیفی است. ولی باند خامنه‌ای هم قادر نیست با یک کاندیدایی، در مقابل آن عرض اندام کند. از آن طرف هم با وجودی که این بحران و این وضعیت را باند خامنه‌ای دارد، ولی باند به‌اصطلاح اصلاح‌طلبانی که مهره و چهره‌شان شده است روحانی ـ که یک چهره امنیتی راست است ـ آن‌قدر در شکستهای متوالی که در بازیهای سیاسی خورده‌اند، این اصلاح‌طلبان قلابی، چیزی ازشان باقی نمانده است. بنابراین شکست هر دو باند است. این یک واقعیت است.

شکست بعدی این است که در صحنه انتخابات، حتی آنها که در حاشیه و کنار رژیم شرکت می‌کردند و برایش بازار گرمی می‌کردند، الآن صحبت از این است که باید تحریمش کرد و ولش کرد. یعنی در این صحنه، پیروزی شعار مقاومت را می‌بینیم. بعد هم ترس و نگرانی‌یی که هر دو باند رژیم دارند. هر دو باند به‌شدت می‌ترسند که قطبی شود. یعنی شقه نشود و از شقه و قطبی شدن، قیام و خیزش مردم در نیاید.

این سه فاکتور سیاسی در صحنه انتخاباتی رژیم بسیار بارز و هویدا شده است. حالا چشم‌انداز هر چه بشود که بتواند یا نتواند رئیسی را جلو بیاورد، چنین صحنه‌ای برای رژیم ایجاد شده و به نظر من می‌شود گفت تا همینجای کار هم ضرر بوده است.

سؤال: چرا تأکید می‌کنید انتخابات، صحنه شکست ولی‌فقیه جلو آلترناتیو دموکراتیک است؟ منظورتان همین شقه و تحریمها و ترس از قیام است و یا چیز دیگری مد نظرتان است؟

محمدعلی توحیدی: این‌که در صحنه انتخابات، دشمن چنین وحشتی دارد که شقه و بازی که راه انداخته، بر سر خودش خراب نشود و یا قیامی که آن آخوند بگوید؛ صحنه و کف خیابان و سازماندهی و فرماندهی‌اش را مجاهدین برعهده گرفتند، شکست است، منظورم به‌طور خاص این است که در صحنه سیاسیِ نمایش انتخابات، به‌طور روزمره و در تحولات روز، ما اثرگذاری مقاومت انقلابی را می‌بینیم.

در داستان آخوند رئیسی که بازی جدی‌تر خامنه‌ای است، ببینید که در باند بی‌رمق به‌اصطلاح اصلاح‌طلبان، مشاور روحانی ضمن این‌که احترامات فائقه برای آخوند جلاد رئیسی قائل می‌شود، می‌گوید بهتر است ایشان که قاضی بوده است، خودش را وارد صحنه انتخابات و در معرض قضاوت قرار ندهد. یعنی می‌گوید تو که دستت به خون آغشته است، تو که به‌عنوان جلاد و جنایتکار تاریخ، مخاطب آقای منتظری بودی، به سود خودت است که وارد صحنه نشوی. واضح است که دارد مقاومت انقلابی را توی سر رقیب می‌زند. جالب است که از آن طرف هم مهره‌های باند خامنه‌ای با حماقت ـ البته با ناگزیری ـ صحنه و پرده را کناری می‌زنند و جواب می‌دهند که تو که می‌ترسانی از قتل‌عام سال 67، پس پورمحمدی که در دستگاه روحانی است، چه کاره است؟

در کشاکشهای روز سیاسی، مقاومت انقلابی و جنبش دادخواهی اثرگذار است. ما شاهد این اثرگذاری هستیم. جدی‌ترین بازیهای ولی‌فقیه ارتجاع را تحت تأثیر می‌گذارد. در اعماق هم از خون سی‌هزار شهید سربدار، از داستان آقای منتظری و شکست تاریخی ولی‌فقیه در برابر مجاهدین و مقاومت انقلابی‌ تأثیر پذیرفته است. ما یک مشی درست سیاسی، یک شعار درست سیاسی، یک مسیر درست سیاسی بعد از تمام این سالها و قوی‌ترین اثرگذاری سیاسی را از ناحیه اپوزیسیون اصلی، در صحنه روز انتخابات رژیم شاهد هستیم؛ در حالی که اگر در صحنه انتخابات، مدعیان را نگاه کنید، یا زائده و بخش منفعلی از یکی از همین باندهای رژیم و یا اصلاً بلااثر هستند.

می‌بینیم که مقاومت انقلابی این‌طور در صحنه سیاسی اثر می‌گذارد، بن‌بست رژیم را تشدید می‌کند و تحولات را به سود مردم، به سود دموکراسی، علیه استبداد دینی سمت و سو می‌دهد. منظورم این بود که این وضعیت انتخاباتی رژیم، صحنه شکست ولایت‌فقیه و صحنه پیروزی و اثرگذاری فعال و مؤثر مقاومت انقلابی است.