مهرداد هرسینی
در تعمیق مبارزات مردم ایران برای سرنگونی دیکتاتوری مذهبی اکنون شاهد هستیم که چگونه پروژه آلترناتیو سازی های قلابی به مانند برف در حال آب شدن می باشد.
سخن از پروژه ای است که در راس مثلث آن دوایر اطلاعاتی و امنیتی رژیم آخوندی و بویژه « پرستو ها و بازماندگان از اصلاح طلبان قلابی » قرار داشته و در دو راس دیگر « دلار های نفتی و باند 28 مردادی ها ».
به یقین نخستین هدف برای این « قرارداد» شاید امضاء نشده , همان منحرف نمودن جنبش و به تبع آن دلسرد نمودن توده ها وهمچنین تقابل با نیروی پیشتاز جنبش و کانون های شورشی در داخل کشور می باشد.
دراین راستا بازگشت رضا پهلوی از دوره گردی در اروپا با چمدانی خالی تر از همیشه, آنهم در سایه هیاهیو و هوچی گری از سوی رسانه های استعماری و یا وابسته به ساواما و ساواک , شکست خامنه ای کودک کش برای سرکوب قیام, آنهم با مهیب ترین وخشن ترین نوع تمهیدات و سرکوب در داخل کشور, تماما مهر تائیدی بر این واقعیت است که جامعه جوشان و دردمند ایران خیال آرامش و منکوب شدن در مقابل دو دیکتاتوری شاه و شیخ را در سر ندارد.
براین منطق با اوجگیری و تداوم اعتراضات و با جوش و خروش ایرانیان در خارج از کشور و فعالیت های شبانه روزی مقاومت ایران , یاران , اشرف نشانان و ایرانیان آزاده , جامعه جهانی نیز در حمایت از جنبش سرنگونی طلب و یک ایران دمکراتیک بپا خاسته است.
دراین راستا حمایت « 223 نماینده مردم آمریکا» از خواست بحق ایرانیان برای « یک جمهوری دمکراتیک » و « برنامه 10 ماده ای خانم رجوی» تنها گوشه ای از واقعیت های فوق را به نمایش می گذارد.
این قطعنامه که در نوع خود بی سابقه میباشد , به یقین به مانند آب سردی بر « ریش و عبا و عمامه » آخوند های حاکم و نیز چکمه پوشان , لمپین ها , باند های فاشیستی, شعبان بی مخ ها و « طالبان » پهلوی می باشد , زیرا در آن بصراحت بر چند واقعیت انکار ناپذیر تاکید ویژه شده است.
نخست نقش رهبری کننده زنان در قیام های اخیر
دوم تائید این حقیقت که جنبش امروزی « ریشه در بیش از چهار دهه مقاومت سازمانیافته علیه دیکتاتوری ایران» دارد.
سوم « حق مردم ایران برای مبارزه در راستای برقراری یک جمهوری دموکراتیک بر اساس جدایی دین و دولت و یک ایران غیراتمی».
بدین سان در یک ارزیابی اجمالی بخوبی می توان به نقش رهبری کننده جنبش توسط سازمان مجاهدین که در برگیرنده تمامی نکات فوق می باشد ,رسید.
این همان نکته کلیدی در تعادل قوای بین المللی علیه رژیم آخوندی است که اکنون نه تنها « شیخ », بلکه بازماندگان « شاه» را هرچه بیشتر بور , خوار , ذلیل و منزوی نموده است.