تازه ترین رجز خوانی از سوی پاسدار شریف , سخنگوی سپاه تروریستی پاسداران مبنی براینکه جنگ افروزی های خامنه ای در نوارغزه به تلافی کشتن پاسدار کودک کش قاسم سلیمانی صورت گرفته است , به مانند بمب در محافل سیاسی و رسانه ای منفجر گردید.
سخن از یک سیاست راهبردی از سوی دیکتاتوری درمانده ولی فقیه می باشد که از طریق آن دو هدف را دنبال می کند. نخست صدور بحران به خارج از مرزها برای تقابل با قیام و سرنگونی و دیگری شاخ و شانه کشیدن برای هژمونی طلبی در منطقه بحرانی خاورمیانه .
ابعاد این افتضاح سیاسی بحدی بود که بلافاصله پاسدار سلامی که مردم به وی « جغجه نظام » می گویند , شال و کلاه کرد و ضمن به صحنه آمدن از جمله تلاش نمود تا با بیان این جمله که « عملیات طوفان الاقصی کاملا یک عملیات فلسطینی بود» , بر گندابی بنام سیاست خامنه ای کودک کش با هدف بلیعدین کشورهای اسلامی و مسلمان خاک بپاشد.
چنین مواضعی نیز طی روزهای گذشته و پس از « رجز خوانی » های سپاه , از سوی بسیاری از سران حکومت و یا رئیس دفتر ولی فقیه بیان شده اند که به یقین ترجمان وحشت رژیم آخوندی ازتبعات جنگ افروزی می باشد.
خامنه ای که اکنون بر خود می لرزد , تلاش نموده تا سود حاصل – اگر سودی در میان باشد- از سبد این جنگ ناخواسته و تحمیل شده بر مردم دردمند فلسطین را به جیب خود و دیکتاتوری مذهبی ریخته , اما به هیچ وجه هزینه ای برای آن پرداخت نکند. به این می گویند خرمردرندی , آنهم از نوع ولایت فقیه.
وی بخوبی می داند که باز شدن سرکلافی بنام جنگ افروزی که در پشت آن دلارهای نفتی , تسلیحات آخوندی , بمب , موشک ] پهپاد , مستشاران و یا فرماندهان نیروی تروریستی قدس – به مانند آخرین آن پاسدار رضی موسوی – قرار دارند, عنقریب به باز شدن جبهه ای علیه رژیم آخوندی راه خواهد برد.
در نمونه ای دیگر و در رابطه با ابعاد رجز خوانی های سپاه , می توان آن را در سخنان ايرج مسجدى مشاور فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران و در واکنش به ترور رضی موسوی، فرمانده ارشد نیروهای سپاه پاسداران در سوریه، مشاهده نمود.
وی در این رابطه می گوید : «اگر اسرائیل به حمله علیه ایران اقدام کند آن را با خاک یکسان خواهیم کرد»!!
دراین راستا نیز تمامی ارزیابی های رژیم بر آنند که اولا طرف مقابل یعنی سیاست مخرب مماشات , جدا بدنبال هیچگونه درگیری نظامی گسترده با رژیم آخوندی نیست و ثانیا خامنه ای نیز نه توان مالی , نیرویی , نظامی و یا هرگونه حمایت داخلی برای ورود به جنگی دیگر را دارد.
فریاد های وی مبنی بر اینکه « جنگ نمی شود, مذاکره هم نمی کنیم » ترجمان واقعیات فوق می باشند که به مانند چک سفیدی از سوی سیاست مماشات برای دیکتاتوری خون ریز در تهران عمل کرده است.
عدم اجازه برای ورود حزب الله به جنگی گسترده , ترمز زدن به نیروهای وحشی حشد الشعبی در عراق و محدود نمودن آنان به شلیکه چند راکت , تماما در چارچوب پازلی بنام « بی بضاعتی » ولی فقیه قرار دارند.
بدین سان تنها نیرویی که به لحاظ نظامی , آنهم از دور برد, دست به شلیک چند موشک و یا خرابکاری در آبهای دریای سرخ زده است , همان حوثی های دست نشانده می باشند که بدلیل اعمال حکومت در پایتخت یمن, چنین میدان محدودی را در اختیار دارند.
به یقین ابعاد این سیاست در روند منطقی و طبیعی خود یقه رژیم آخوندی را در میان مدت خواهد گرفت و در منطق خود به باز شدت دستان خالی حکومت و نیز دور شدن مردم منطقه , سازمان فتح و یا نیروهای بنیادگرا مانند حماس و جهاد اسلامی از دیکتاتوری ولی فقیه راه خواهد برد.
علائم و نشانه های این روند را ما اکنون در مواضع بسیاری از این جریانات و یا گروه ها مشاهده می کنیم. برای نمونه دکتر محمد الحورانی، عضو شورای انقلابی جنبش«فتح» وابسته به سازمان آزادیبخش فلسطین می گوید: « (رژیم ) ایران از خون فلسطینیها به عنوان کارتی برای نمایش نفوذ منطقهای خود سوءاستفاده میکند».
پیشتر نیز غدرت بنا نماینده حماس در لبنان طی مصاحبه ای با روزنامه السیاست چاپ کویت (3 آبان 1402) اعتراف کرده بود : « «ما قبل، حین و بعد از این نبرد با حزب الله و ایران در بالاترین سطوح هماهنگ کردیم اما گویا در معرض خیانت آشکار و وعدههای دروغین ایران قرار گرفتهایم… بله، خیانت آشکار و وعدههای دروغین»