خلیفهٔ فرتوت ارتجاع در دههٔ نهم عمر ننگینش هم از تعدی به رأی و آرای مردم دستبردار نیست. بالای دست همه دیکتاتورها رکورد زده و در همین ماه جاری حداقل چهار بار برای بازارگرمی و رونق دادن به انتخابات به صحنه آمده است. او به اشکال مختلف تلاش کرده که آخرین بازماندگان در حاشیه قدرت و همه عوامل خودش را حول انتخابات بسیج کند.
یکبار انتخابات آینده را «معجزه» برای «حل مشکلات کشور» معرفی کرد و گفت: «اگر حضور پرشور مردم در انتخابات باشد… علم… پیشرفت میکند، اقتصاد… به شکوفایی میرسد، مشکلات گوناگون فرهنگی و اقتصادی و سیاسی در کشور قابل حل میشود؛ مشارکت یک چنین معجزهای میکند»؛
یک بار به «بانوان و خانمهای» رژیمی التماس کرد که «وادار کنند فرزندان و همسر را برای اینکه در انتخابات فعال باشند»؛
یک بار به مداحان چاپلوسش دستور داد که «وظیفه اصلی خود» را «انتخابات» بدانند و تمام عوامفریبیِ «جهاد تبیین» را حول آن کوک کنند؛
و در نهایت بهتمام دستگاه تبلیغات و رادیو تلویزیون و رسانههای نظام تکلیف کرد که «مردم را باید بهحضور در میدان… وادار کنند» و گفت: «حضور مردم در صحنه، باید ترویج بشود، هر کس، باید توی این زمینه کار کند… وظیفه همه است.» در ضمن تمام مهرههای ریز و درشت خود، از فرماندار فامنین تا استاندار اردبیل و از رئیس مزدور دانشگاه قزوین تا مدیر بهزیستی سنندج! را بسیج کرد که با جلسات «تبیین اهمیت انتخابات» با تمام قوا بازارگرمی کنند. به امام جمعههایش هم دستور داد تا فتوا دهند که «رأی دادن یک واجب شرعی است، مثل دو رکعت نماز صبح»! (علمالهدی، ۲۲ دی)
نقشهمسیر خامنهای
خامنهای از بهار امسال، نقشه مسیرش را برای انتخابات اسفندماه علنی کرده و در شرایط پس از قیام ۱۴۰۱ گفته بود: «این انتخابات خیلی مهم است… اگر انتخابات درست برگزار نشود، ضعف کشور و ضعف ملّت را نشان میدهد؛ ضعف دولت را، ضعف مسئولان… و ضعف کشور را نشان میدهد. هر چه ما ضعیف بشویم، تهاجم و فشار دشمنان ما بیشتر خواهد شد» (سایت خامنهای، ۱۵ فروردین). همان اوان و حتی قبل از فضیحت خالصسازیهای اخیر تحلیلگران خودش هم پاسخ داده بودند که مردم ایران دیگر چشمی به داخل نظام و انتخابات ندارند و «جامعه بهطور کلی از موضوع انتخابات عبور کرده» (اعتماد، ۲۵خرداد).
اما گوش خامنهای بدهکار نبود و در یک استیصال تاریخی در برگ ریزان پائیز رژیم پلیدش بر انقباض و خالصسازی حاکمیتش اضافه کرد. طردشدگان هم چارهای جز ناله و هشدار نداشته و ندارند و میگویند حرکت با این دنده فرجامی جز کسادی انتخابات ندارد.
یکی میگوید: «فقط ۷درصد مردم مدافع وضع موجودند» (عباس عبدی، ۲۴دی)، دیگری میگوید: «این مردم حق خود میدانند زینت بخش انتخاباتی صوری و بیاثر و فاقد معنی و مفهوم واقعی انتخابات نباشند» (رویداد۲۴، ۲۴دی).
و یکی هم هشدار میدهد که دفعه قبل هم برای استان البرز «کل افرادی که پای صندوقهای رأی آمدند به ۲ تا ۳ درصد هم نمیرسیدند» چه برسد به الان؟! (کولیوند، خبرآنلاین، ۱۷ دی) یعنی که مشارکت دورقمی آرزویی است که خامنهای به گور خواهد برد.
دردهای بیدرمان خامنهای
در مرحله کنونی که به انتخابات نزدیک میشویم، تمام هم و غم خامنهای این است که در تنگنای بحرانها و شرایط انفجاری جامعه از «انتخابات اسفند» با حداقل هزینه و به سلامت و به دور از هر گونه قیام و اعتراض عبور کند و تا ستون بعدی بکشد.
او همچنین بسته به فضای عمومی جامعه سبک و سنگین خواهد کرد و بر آن است که موضوع جانشینی خودش را ـ که رسانهیی «مهمترین تصمیم ۴۰سال اخیر» نامیده است ـ در انتخابات خبرگان حل و یا مطرح و تا حدی زمینهسازی کند. البته خود این جانشینی هم از پیچیدهترین بحرانهای خامنهای است و او میداند اگر، اگر، اگر قبل از مرگش سرنگون نشود باید جانشینی خود را طوری برنامهریزی کند و طوری گامبهگام پیش رود که خود این موضوع باعث جرقه و قیام نشود. بهخصوص میداند که در وضعیت کنونی:
مثل سال ۶۸ و دهه شصت نیست و جامعه متلاطم و بحرانزده کنونی از دههٔ ۹۰ و قیامهای آن و همچنین قیام ۱۴۰۱ عبور کرده است، کانونهای شورشی و جوانان قیامآفرین در پیشتازی ِارتش ۶۰میلیونی گرسنگان در گسترهای به وسعت تمام خاک ایران زمین، بارها برای یک انقلاب دموکراتیک تمرین و مانور کرده و آمادهاند.
ساختار حاکم با انقباضها، خالصسازیها، نفوذ، ریزشهای پیدرپی و… بهشدت لاغر و پوسیده شده و قابل مقایسه با سال ۶۸ یعنی یک سال پس از جنگ نیست.
مهرهٔ قابل قبولی ـ در ردیف و اندازههای آن زمان ِخودش ـ هم وجود ندارد که بتوان آن را به دایناسورهای خبرگان و پیر و پاتالهای حوزههای علمیه خوراند. آن زمان خودش اگر چه عددی نبود ولی بهرحال عمامه مشکی داشت و هشت سال هم بهعنوان رئیسجمهور نظام در بالاترین حلقه قدرت، مار خورده و افعی شده بود. اما الآن چه؟! کاندیداتوری افرادی چون رئیسی «شیش کلاسه» یا آخوندکی همچون «مجتبی خامنهای» بیشتر از اینکه راهکار و برونرفتی برای نظام باشد، خودش میتواند به یک بحران و انفجار منجر شود.
بنابراین، اگر مردم ایران از انتخابات «عبور» کردهاند و موضوع مبرم آنها سرنگونی و خلاصی از این رژیم است، اگر برای چند مهره و گماشته حکومتی که در جنگ و دعوای قدرت بر سر و کله هم میزنند موضوع کرسی نمایندگی و پلهٔ صعود به مدارج حاکمیت باشد، برای خامنهای اما، انتخابات اهمیتی بسیار فراتر دارد.
او در محاصره بحرانها و با توجه به قیامهای پیش ِ رو، هم باید حاکمیتش را هر چه یکدستتر کند، هم تلاش کند از فضاحت کسادی انتخابات جلوگیری کند و هم موضوع جانشینی خودش را حل کند.
این نمایی کوچک از دردهای بیدرمان خامنهای در نزدیکی انتخاباتش است.
سایت مجاهدین خلق