چهاردهمین دور از نمایش انتصابات در دیکتاتوری ولی فقیه با بروی کار آوردن مسعود پزشکیان و با تائید شخص خامنه ای به اتمام رسید.
حال از فردای این نمایش که با بایکوت گسترده و سراسری از سوی جامعه دردمند ایران روبرو گردید , اکنون این سوال برسر میزبسیاری از تحلیلگران قرار دارد که ولی فقیه در گل مانده بواقع با اتخاذ این تصمیم و تن دادن به یک مهره از باند بشدت تو سری خورده نظام , چه نقشه مسیری را طراحی کرده و آن را به اجرا در خواهد آورد؟
پاسخ به این سوال منطقی و عطف به صحنه سیاسی , اجتماعی در داخل و یا وجود بحران های گوناگون منطقه ای و خارجی چندان مشکل بنظر نمی رسید. براین اساس می توان موضوع را بطور اجمال در سه محور خلاصه نمود.
نخست در زمینه داخلی و سپس منطقه ای و بین المللی
آنچه که به داخل کشور و قطب بندی موجود میان جامعه سرکوب شده ایران و دیکتاتوری مذهبی بر می گردد , همان وجود واقعیتی بنام « عمق تنفر ملی» از حکومت و « نبود هرگونه پایگاه اجتماعی » برای رژیم آخوندی می باشد.
بروز سه قیام خونین و در آخرین آن در سال 1401 که با قتل عام , کشتار , سربه نیست نمودن, ترور و دستگیری های کور از سوی نیروهای امنیتی روبرو گردید , به یقین مهر تائیدی بر نکات فوق می باشد.
بدین سان باید تاکید نمود که جامعه از فردای قیام ها , آنهم با حجم عظیمی از قربانیان , نابینایان بر اثر شلیک مستقیم نیروهای سرکوبگر سپاه و بسیج , سربه نیست شدگان , کودکان به قتل رسیده , زندانیان سیاسی در سایه صدور احکام اعدام های فله ای , بدرستی تصمیم خود مبنی بر « سرنگونی » این دیکتاتوری را گرفته است.
با چنین پیش فرضی از هم اکنون می توان به این دیدگاه رسید که بخشی از نقشه مسیر خامنه ای درمانده با انتصاب جدید , همان ترمز زدن به روند « شکاف » میان حکومت و جامعه و « خرید وقت » برای بازسازی ماشین سیاست های شکست خورده حاکمیت می باشد.
به یقین نه رفاه , نه حل و فصل بحران های اقتصادی , نه سقوط ارزش پول ملی , نه بیکاری , نه فقر و فلاکت و نه بحران های حاد اجتماعی , فرهنگی , زیست محیطی , بلکه بستن شکاف و کج نمودن سر جامعه بسوی « بازی باند های رژیم» , در الویت خامنه ای قرار دارد.
بدین سان ولی فقیه کودک کش تلاش خواهد نمود تا «مهم ترین و اصلی ترین موضوع یعنی « امنیت نظام » که هر آن میتواند با انفجار جامعه به سرنگونی راه ببرد را منحرف و بدین سان حکومت را برای مدت زمان کوتاهی هم که شده , از سرنگونی برهاند. یک دلیل برای این واقعیت نیز همان نبود اهرم های قدرت برای « ضریب جمهور »نظام می باشد که بصراحت خود را « ذوب شده » در ولایت و « مطیع مقام معظم » معرفی کرده است.
در زمینه منطقه ای بنظر نمی رسد که خامنه ای با وجود شکست های سنگین نظامی, بویژه در نوار غزه , لبنان و دریای سرخ, دست به عقب نشینی بزند.
براین سیاق درب سیاست ها همچنان برپایه صدور بحران با تسلیح , آموزش و هزینه های سنگین برای نیروهای نیابتی و با اهرم سپاه و نیروی تروریستی قدس خواهد چرخید.
یک دلیل برای این واقعیت نیز در پاسخ به این سوال نهفته است که در صورت هرگونه عقب نشینی رژیم از سیاست های جنگ افروزانه و تروریستی در منطقه , ولی فقیه منطقا باید میدان را به طرف های مقابل داده و به هژمونی آنان تمکین نماید , امری که با سیاست « ایجاد « خاک ریز» برای ممانعت از سرنگونی در تهران در تضاد کامل می باشد.
اما آنچه که به جامعه بین الملل و بویژه اتحادیه اروپا بر می گردد, باید تاکید نمود که الویت برای دولت چهاردهم , تلاش با هدف « تلطیف نمودن » سیاست های این اتحادیه علیه رژیم و بویژه برداشتن تهدید برای اجرائی نمودن « بند ماشه » و یا « لیست گذاری » سپاه مردم کش پاسداران متمرکز می باشد.
اتاق های فکر رژیم به این باور رسیده اند که در ماه نوامبر تغییری اساسی در « کاخ سفید » صورت خواهد گرفت و ادامه سیاست فعلی مماشات با دیکتاتوری کودک کش خامنه ای, دیگر امکان پذیر نیست. براین منطق مناسب ترین مهره همان باند « اصلاح طلبان قلابی» و در این زمینه « آزمایش شده » بوده که می توانند با ایجاد شکاف میان اتحادیه اروپا و آمریکا , از بروز هرگونه اجماع علیه رژیم آخوندی جلوگیری بعمل آورند.
در یک نگاه اجمالی , این امر به یقین زمانی بوقوع خواهد پیوست که خامنه ای تضمین های اساسی برای عدم ادامه فعالیت ها در زمینه ساخت سلاح اتمی, موشک های بالستیک و یا هرگونه مشارکت در جنگ علیه اوکرائین با ارسال موشک و پهپاد و تسلیحات را رسما پذیرفته و آن را اجرائی نماید.
به یقین چنین میدانی برای ولی فقیه مملو از مین بوده و بنظر نمی رسد که خامنه ای در مختصات بشدت ضربه خورده و امروزی خود و با وجود پشم انداز برای شقه و شکاف در راس نظام , توان برداشتن چنین گام های استراتژیکی را داشته باشد.
بهرحال زمان بهترین داور و محک برای راستی آزمایی حکومت , چه در زمینه داخلی و یا سیاست های منطقه ای و بین المللی خواهد بود. آنچه که اصالت خود را همچنان حفظ کرده است , همان مقاومت علیه دیکتاتوری مذهبی تا رسیدن به جوهر آزادی , حقوق بشر و عدالت اجتماعی استمی باشد.
آری خامنه ای « بازنده استراتژیک » در این میان است و بقول آقای رجوی : « با خاکستر شدن رئیسی و بر باد رفتن آرزوهای خالصسازی خامنهای تعادل و فصل جدید در حاکمیت ولایت فقیه به اثبات رسید».