با راه افتادن جنگی دیگر در منطقه بحرانی خاورنزدیک که به یقین بخشی از سیاست های راهبردی خامنه ای با هدف صدور بحران سرنگونی به خارج از مرزها را تشکیل می دهد , اکنون پاره ای از محافل ارتجاعی و دست راستی و بویژه ابواب جمع ولایت و یا طیف طالبان سلطنت دست به دعا شده تا شاید از این « نمد » , « عمامه ای » و یا « تاجی » برای فرزندان خود بسازند.
یک واقعیت در این رابطه را می توان نه تنها در مجموعه بده و بستان های دربار ملکه مادر با دوایر استعماری و جنگ طلب , بلکه در مجموعه تبلیغات کر کننده در رسانه های طالبان شاه مخلوع مشاهده نمود.
در بوق و کرنا کردن این خلف که گوئیا طرف های مقابل با حمله های آبکی به پاره ای از تاسیسات رژیم آخوندی و راه اندازی بازی « موش و گربه » , گوئیا النهایه برای « ربع پهلوی » فرش قرمز پهن خواهند نمود و بدین سان تاج و تخت سرنگون شده را به وی باز خواهند گردانید , مهر تائیدی برای واقعیت های فوق می باشند.
آن روی دیگر این سکه نیز شیخ با مجموعه عظیمی از تبلیغات کور کننده می باشد که نخست تلاش به « مینیمزه » نمودن ضربات داشته و در ثانی می خواهد جامعه را به مانند دوران جنگ ضد میهنی ایران و عراق , به کام سیاست های سرکوبگرانه و جنگ افروزانه خود بکشاند.
خامنه ای نیاز شدیدی به جنگ و صدور بحران دارد , این حقیقت را وی بکرات و بویژه در آخرین سخنان در جمع بسیجیان در کرمانشاه بصراحت اعلام نمود.
راهکار حاکمیت نیز همان صدور ترور , کشور گشائی و بحران با هدف درگیر نمودن جامعه ایران از مجموعه ضعف های حاکمیت و بحران های داخلی است.
سخن از ابر بحران های اقتصادی , مالی , عقیدتی , سیاسی , اجتماعی و فرهنگی است که اکنون میروند تا یکبار دیگر جامعه را به جوش و خروش بکشاند.
تمامی ارزیابی های رژیم بر این واقعیت استوار می باشد, بطوریکه علائم و نشانه های این روند را می توان در مجموعه عظیمی از اعتراضات از سوی گسل های اجتماعی, نارضایتی عمومی , پشت نمودن جامعه به حاکمیت و بویژه طی دو نمایش انتخابات در ماه های اخیر رویت نمود.
راهکار خامنه ای درمانده برای به بن بست کشاند این روند نیز در دو مولفه نهفته است.
نخست سرکوب خونین با افزایش شدید آمار اعدام ها و امنیتی – نظامی نمودن جامعه و دیگری ریختن بنزین برآتش جنگی دیگر در منطقه.
اما وی بسیار حواس اش جمع است که مبادا شعله های این جنگ افروزی « عبا و عمامه » آخوند ها را هدف قرار دهد.
طرف های مقابل نیز این خواسته را بخوبی دریافته و از نشانه گرفتن «سرمار » در تهران بجد خودداری می کنند. این همان پاسخ به التماس های رژیم مبنی براینکه « جنگ نخواهد » شد و « مذاکره هم » نمی کنیم , می باشد.
بدین سان طرفین معادله یک مجهولی تلاش دارند تا « سرنخ » قضایا از دستشان در نرود و موضوع جنگ افروزی های رژیم با شلیک و یا انهدام چند پایگاه , که آدرس آنها را قبل از هر عملیاتی به رژیم داده اند , همچنان بی پاسخ بماند.
بدین سان باید تاکید نمود که این مردم و مقاومت ایران هستند که تنها میدان دار اصلی مبارزه برای سرنگونی , آنهم در کف خیابان ها می باشند .
این خواسته , یعنی سرنگونی دیکتاتوری و رسیدن به یک جمهوری دمکراتیک نیز بخش جداناپذیری ازدوران گذار و تاریخی ما ایرانیان برای فردائی بهتر را تشکیل می دهد.
این ما هستیم که باید منشاء تحولات بوده و موتور تحولات در داخل کشور را راه بیاندازیم.
به زبان ساده تر , خلق های تحت ستم ایران , زندانیان سیاسی , بازماندگان قربانیان و شهدای ایران زمین و بویژه نیروی اصلی و پیشتاز جنبش مجاهدین با کانون های شورشی منشاء تحولات و انقلاب دمکراتیک می باشند
بدین سان منطقی و ملی ترین راهکار همان ضرب المثل زیبای «کس نخارد» است , که آینه تمام قدی برای حریت ایرانی , استقلال و تنها راهکار برای سرنگونی دیکتاتوری مذهبی می باشد.