سقوط بشار اسد خون ریز در دمشق بدست شورشیان و نیروهای انقلابی در این کشور , اکنون زنگ های خطر را برای پدرخوانده معنوی وی در تهران بصدا در آورده است.
دراین راستا ارتش بشار اسد به مانند ارتش دیکتاتوری شاه , یک شبه از هم پاشید و بدین سان ثابت گردید که تمامی هزینه های خامنه ای برای حفظ آن به چه میزان توخالی و پوچ از آب درآمده است.
بازتاب این سرنگونی و سقوط « عمق استراتژیک » ولی فقیه و به تبع آن نشانه رفتن تیغ تیز بحران ها بسوی تهران را می توان بخوبی طی ساعات گذشته در درون رژیم آخوندی مشاهده نمود.
سخن از یک سیاست راهبردی است که خامنه ای درمانده طی بیش از دو دهه و بویژه از فردای سرکوب خونین قیام ها در سوریه در سال 2013 , هزینه های سنگینی برای آن خرج نموده بود..
همچنین یک رقم دیگر برای این واقعیت را باید در ورود نیروهای تا دندان مسلح سپاه پاسداران و نیز حرب الله لبنان برای حفظ دیکتاتوری اسد جستجو نمود.
نشریه نیویورک تایمز در مطلبی به گوشه هایی از ابعاد شکست برای سپاه پاسداران اینگونه اشاره کرده است : « سپاه پاسداران از روز جمعه یعنی همان زمانی که عراقچی مدعی «رایزنی» بود، اقدام به تخلیه فرماندهان و پرسنل نظامی خود از سوریه کرده است. کلیپهای بیشمار از فضای داخل سوریه از جمله آزاد شدن شهرهای مختلف، باز شدن زندانها و آزادی زندانیان، تسلیم شدن یا فرار نظامیان اسد با در آوردن لباس نظامی و بر جای گذاشتن سلاح و ادوات و مهمات، پاره شدن تصاویر و تخریب مجسمههای دیکتاتور در شهرهای مختلف و… نشان میدهد که دیگر وارثان قاسم سلیمانی توان نگهداری و حمایت از بشار اسد را ندارند».
به موازات این روند نیز شاهد بودیم که چگونه ولی فقیه کودک کش در فردای سرکوب جنبش مردم سوریه , « 30 میلیارد دلار» از جیب مردم محروم ایران را بعنوان « وام » به بشار اسد تقدیم نمود.
حال که این حاکم خون ریز در دمشق سرنگون شده , معلوم نیست که برسر پول های مردم ایران چه خواهد آمد.
به یقین دولت موقت در دوران گذار , در منطق طبیعی و انقلابی خود , هرگز به تعهدات حاکم قبلی پایبند نخواهد بود , تاجائیکه خامنه ای نه تنها زمین بازی را به لحاظ استراتژیک باخت , بلکه بازگشت دلارهای اعطایی را نیز باید در خواب ببیند.
این همان اشتباه محاسباتی بود که دیکتاتوری ولی فقیه با دفاع از دیکتاتوری اسد و به کشتن دادن قریب 6 هزار نیروسی سپاه , از جمله بالاترین فرماندهان نیروی تروریستی قدس بعمل آورده است.
به یقین روند سرنگونی بشار اسد , خود بخودی و یک شبه صورت نگرفت. تمامی علائم و نشانه ها طی یکسال گذشته و از فردای جنگ افروزی رژیم آخوندی در نوار غزه بعنوان « کاتالیزاتور » عمل نموده و در منطق خود به رسیدن یک اجماع فرامنطقه ای علیه مطامع آخوندی راه برده است.
خامنه ای آنچنان دچار اشتباه محاسبه گردیده بود که به غلط این باور را در میان نیروهای نیابتی و زهوار درفته حکومت در داخل تبلیغ می نمود که گوئیا وی « قدر قدرت » شماره یک در منطقه می باشد.
این خزعبلات زمانی اوج گرفت که ایالات متحده خروج خود را از عراق و به تبع آن از منطقه خاورنزدیک اعلام نمود و بدین سان امر بر دیکتاتوری در تهران مشتبه گردید که حال میدان خالی و باید تخته گاز به پایتخت های منطقه ای رفت.
مضافا برای این واقعیت نیز باید به نقش مخرب سیاست مماشات طی این روند اشاره نمود که با چشم پوشی های عامدانه و دادن امکانات برای تجارت , صادرات نفت و دور زدن تحریم ها , عملا دستان رژیم آخوندی را برای عربده کشی و خرج ده ها میلیارد دلار باز نموده بود.
بهرحال سقوط « استان سی و پنچم» حکومت , اکنون به موجی از شادی و شعف در میان مردم ایران و امید به این واقعیت راه برده که سرنگونی نظام آخوندی امکان پذیر و بدست مردم ایران صورت خواهد گرفت.
اری خامنه ای و نظام اش , با تمامی نیروهای سرکوبگر اطلاعاتی , امنیتی ع لباس شخصی ها , سپاه و تروریستی قدس به مانند حباب توخالی می باشند که صد البته در آینده نزدیک در پایتخت شیر و خورشید خواهند ترکید.