مهرداد هرسینی
آقایان «من توصیه میکنم و کسانی که اهل فکرند اهل تأملاند راجع به دهه ۶۰ قضاوت میکنند، جای شهید و جلاد عوض نشود».
این سخنان، دیگر سخنان و شعار ملی ما ایرانیان برای دادخواهی بر سر جان یکصد و بیست هزار زندانی سیاسی قتلعام شده و قربانیان نظام آخوندی نیست، بلکه بیان و اعترافات ولیفقیه زهر خورده و طلسم شکستهای است که در فردای شکست مهندسی انتخابات، خطاب به آمران و عاملان قتلعام و کشتار فرزندان مبارز و مجاهد میهن امان، هشدار پشت هشدار میدهد!
سخن از جنایات نهادینه شده در اقصی نقاط کشور میباشد که مبین چهار واقعیت است. نخست نشان از آن دارد که چگونه جنبش دادخواهی بر سر خونهای بناحق ریخته شده و آنهم کمتر از یک سال به درون جامعه رفته تا جائیکه ولیفقیه زهر خورده سرانجام مجبور به موضعگیری و واکنش دیوانهوار علیه آن میشود. از قدیم گفتهاند، مشت نمونه خروار هست.
خامنهای با این جملات کاملاً دفاعی نوک کوه جنبش دادخواهی را – خواسته یا نخواسته – به بیرون داد و بهخوبی به واقعیتهای درون جامعه که در بین مردم «پچ پچ» میشود، اعتراف کرد.
اعتراف به واقعیتی بنام وجود ناعدالتی، قتل، کشتار و همچنین حضور گسترده مجاهدین و مقاومت ایران.
همچنین میدانیم که رژیم تا چندی قبل همواره تلاش میکرد تا نامی و یا نشانی از وجود خیل عظیم قربانیان این نظام، زندانیان سیاسی و مجاهدین به میان نیاورد. این حاکمان سرکوبگر بودند که میگفتند، «اینها یک گروهک مرده و از بین رفته» اند، زائده این یا آن کشور و دولت خارجی هستند و در میان مردم جایگاهی ندارند! خزعبلاتی از این دست که از بام تا شام در دستگاههای تبلیغاتی رژیم ساری و جاری بود، اما سرانجام به یمن پایداری و اوجگیری جنبش دادخواهی اکنون وضعیت بهگونهای شده که شخص اول نظام، ناچار به اعتراف به ابعاد نفوذ اجتماعی این مقاومت و به شعار ملی «نه جلاد و نه شیاد» کرده است.
دوم به نظر میرسد که کلیت رژیم از راه افتادن و استقبال مردم از جنبش دادخواهی بهشدت به هراس افتاده است. بر این منطق «مقام معظم» تلاش دارد تا با چنین سخنان و موضعگیری هایی، به نیروهای بهشدت روحیه باخته رژیم قوت قلب بدهد. منظور همان ۴ درصدیهای نظام مانند عناصر سرکوبگر بسیج، نیروهای سپاه و اطلاعاتیها و تمامی کسانیکه به نحوی جامعه را تحت کنترل و سرکوب دارند، میباشد. آنانیکه بهخوبی از ابعاد تنفر مردم از این رژیم و از رفتن این شعار ملی به داخل کشور مطلع بوده و بر این منظق به دلشوره و هراس از تبعات داخلی و بینالمللی آن افتادهاند. یکی از اهداف اصلی سخن و خطابه خامنهای به یقین این طیف میباشد.
سوم آنکه، خامنهای با بیان این جملات تلاش دارد تا از منفورترین کاندید خود یعنی آخوند جلاد رئیسی دفاع نماید. شکست سنگین ولیفقیه در مهندسی این دور انتخابات که تلاش داشت تا دستگاه حکومت خود کامه آخوندی را یک دست نموده و در نهایت آخوند رئیسی، قاتل هزاران زندانی سیاسی در سال های ۶۰ و ۶۷ را از جعبه خیمه شب بازی نظام بیرون بکشد و در پروسه بعدی وی را «ولیفقیه» نماید، بهترین عامل و موتور محرکه برای این حمایت آشکار میباشد.
چهارمین واقعیت در این سخنان اعتراف «عمود خیمه نظام» به فراگیر شدن شعار ملی «نه به شیاد و نه به جلاد» میباشد که در روند منطقی خود به تحریم گسترده نمایش انتخابات راه برد و جنبش مقاومت را چندین قدم به جلو پرتاب کرد.
این واقعیت را در وهله نخست خامنهای بهخوبی دریافته است، بطوریکه با زبان بی زبانی روز گذشته به تحریم ۲۵ درصد از آحاد مردم در نمایش انتخابات اعتراف نمود. به یقین زمانیکه وی از این رقم سخن به میان می آورد، حتما و حتما ابعاد تحریم بسیار بالاتر و عمیق تر بوده است.
میزان مشارکت را در بهترین حالت می توان به همان ۴ درصد نظام بسنده نمود که چیزی حدود ۵ الی ۶ میلیون نون خورهای رژیم را شامل میشود. سخن از بخشی وابسته به دستگاه زر و زور است که بسیاری از آنان یا از سر ناچاری و یا اجبار به پای رای و رای کشی های نظام رفته تا مهری بر شناسنامهها خورده و بقول عوام «از زندگی ساقط» نشوند.
در نمونهای دیگر در حالیکه وزارت خارجه رژیم از وجود «۲ و نیم میلیون نفر حق رای» در خارج از کشور سخن رانده بود، بنا بر اطلاعات منتشره از سوی رژیم دیدیم که تنها «۱۶۵ هزار نفر» از واجدین شرایط در این نمایش شرکت کردهاند که با یک حساب سرانگشتی به معنای ۶ و نیم درصد خواهد شد. به یقین وضعیت در داخل کشور نیز به همین منوال بوده است و در نهایت در آن «اتاق تجمیع آراء» بود که با ضریبهای ۵ الی ۶ برابری، آمار مشارکت را به سقف ۴۲ میلیون رساندند.
بهرحال ابعاد و تاثیرات جنایات رژیم و بهویژه اعدامهای ناجوانمردانه زندانیان سیاسی در سال های ۶۰ و یا قتلعام بیش از ۳۰ هزار زندانی سیاسی بیدفاع در سال ۶۷ به حدی است که اکنون با گذشت بیش از سه دهه نه تنها به شقه و شکاف در درون رژیم نیز ضریب زده است، بلکه فراتر از آن جنبشی بنام دادخواهی را بیمه و گسترده نموده است. ابعاد این بحران که سراپای رژیم را فراگرفته به حدی است که آخوند روحانی، امنیتیترین رئیسجمهور خطاب به باند حاکم میگوید: «مردم ایران اعلام میکنند، آنهایی که در طول ۳۸ سال فقط اعدام و زندان بلد بودند را قبول ندارند». (سایت حکومتی آفتاب نیوز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶)
آری این سخنان بیان و اعتراف به وجود واقعیتهای نهفته در میهن اسیرمان میباشد. «۳۸ سال» قتل کردید، ۳۸ سال سرکوب و شکنجه کردید تا جائیکه به یمن خونهای بناحق ریخته شده و به یمن کارزار بزرگ مقاومت ایران و خانم رجوی، سرانجام هم خامنهای و هم روحانی ناچار به اعتراف و اقرار به جنایت علیه بشریت شدهاند.
به یقین آن روز دور نیست که مردم ایران و وجدانهای بیدار بشری و عدالت خواهان، تمامی آمران و عاملان کشتار فرزندان میهن امان را به پای یک دادگاه ذیصلاح بکشند.
همبستگی ملی