در پی عبور جامعه دردمند ایران از کلیت نظام آخوندی , بویژه از فردای سرکوب خونین قیام ها طی سال های 96 , 98 و1401 ونیزشکست فضاحت بار ولی فقیه در جنگ 12 روزه, با از بین رفتن مجموعه مهمی از خاک ریز ها و بالاترین فرماندهان نظامی و اتمی رژیم , اکنون شاهد هستیم که تبعات منطقی این تحولات به مانند دوران سرنگونی شاه و بروز آن بهمن عظیم , بر سر خامنه ای خراب شده اند.
گرچه دوایر امنیتی و اتاق های فکر حکومت تلاش دارند تا ابعاد شکست برای سیاست های راهبردی نظام را کوچک نمائی کنند و بدین سان عمود وخمیه ولایت فقیه را از زیر ضربات آن بدر ببرند , اما آنچه که تا به امروز به اثبات رسیده , همان وجود دو واقعیت در صحنه سیاسی ایران می باشد.
نخست وجود عصیان و تنفرعمیق اجتماعی از رژیم و نه بزرگ جامعه به کلیت نظام ودیگری سربازنمودن جنگ قدرت در درون حاکمیت
به یقین در زمینه اجتماعی و هرآنچه که به تقابل توده های بجان آمده با نظام برمی گردد,هیچ چشم اندازی برای برون رفتن خامنه ای ازاین حلقه محاصره دیده نمی شود. راهکار وی برای تقابل با خواسته سرنگونی نیز به مانند دیکتاتوری شاه درهرچه بیشتر نظامی– پلیسی نمودن , راه اندازی نیروهای بسیج « محله محور» با هدف ایجاد تورهای امنیتی و هزینه های سنگین بری آن, دستگیری های کوروگسترده در سایه صدور احکام اعدام میباشد.
از سوی دیگر حاکمیت اکنون با بحرانی بنام شدت یافتن جنگ درونی نیز روبرو گردیده است.
این .اقعیت ازجمله تبعات برای شکست های ولی فقیه بوده که تبعات خود را بدرون بالاترین حلقه های حکومت سرازیر کرده است.
همچنین یک دیگر دلیل برای رشد این روند منطقی نیز لحظه شماری باندها برای مرگ این حاکم خون ریز و جنگ افروز با هدف جانشینی می باشد. تبری جستن از سیاست های شکست خورده وی که اکنون به « کد واژه ای » برسر زبان باند ها تبدیل گردیده , بحدی است که حتی نزدیک ترین یاران قدیمی و پاچه خواران حکومت شمشیر را علیه شخص ولی فقیه و ارگان های تابع بیت خامنه ای , از رو کشیده و بدین سان روزانه « رهبرمعظم » را شلاق کش می نمایند.
برای نمونه آخوند روحانی , رئیس جمهور اسبق حکومت , معروف به روباه مکار, خطاب به مجلس منتخب خامنه ای می گوید : « مگر مجلس چند درصد مردم است و قانون که 90 درصد مردم مخالف آن هستند, روحش فاسد است».
وی در ادامه می افزاید : « اصلاً وقتی یه چیزی ۹۰درصد مردم مخالفن , میگه آقا ما در مجلس رأی دادیم شورای نگهبان امضا کرده!! که چی؟ چه ارزشی داره کار شما؟».
ابعاد شکاف بحدی است که بلافاصله کیهان وابسته به بیت ولی فقیه ضمن زدن پاتک خواهان « محاکمه » رئیس جمهور اسبق نظام گردیده است. این روزنامه حکومتی در این مطلب می افزاید : « بایدچند خسارت دیگر برملا شود تا حسن روحانی محاکمه شود؟!!»
بهرحال بیان این جملات , آنهم از سوی « رئیس اسبق شورای امنیت ملی», به یقین ترجمان آغاز فصلی جدید در این نظام سراپا فساد و سرکوبگر می باشد که اکنون به مانند « خوره بجان » حاکمیت افتاده است.
بدین سان بسیاری از آنان تلاش دارند تا در لحظات آخر عمر رژیم , از کشتی بغایت سوراخ سوراخ شده نظام خارج شده و خود را از تمامی جنایات , شکست ها وغارتگری طی چهاردهه گذشته , مبری نمایند.
شاخص برای این ادعا نیزهمان سخنان و مواضع روزانه پزشکیان و تلاش های وی برای ایجاد « وحدت » صوری در میان باند ها می باشد. وی کمتر روزی نیست که در سفرهای پرهزینه خود به استان ها ی مختلف کشور, این « گفتار درمانی » را در الویت مواضع خود قرار نداده و طلب « صلح و آشتی» میان باند ها نکند. بدین سان رئیس جمهور خامنه ای این واقعیت را به بیرون ساطع می کند که کلیت نظام به چه میزان در جنگ باندی فرورفته است.
روحالامینی نماینده مجلس حکومتی نیز در این رابطه اخیرا اذعان کرده : «در چشم قالیباف و پزشکیان نگاه میکنند و میگویند کذاب و دروغگو».».
وی سپس می افزاید : « بعضیا با فحاشی با تندخویی با یاوهگویی من بگم ما تو یک بعضی این جلسات داخلیمون بعضی از این نمایندگان مدعی با رئیس قوه بهگونهیی صحبت میکنند و ذهن بچههای حزباللهی انقلابی رو مکدر میکنند انگار که با یه دشمن خونی نظام دارن روبرو می شوند». ( سیمای آزادی 3 آبان 1404)
بطور کلی جنگ قدرت در درون نظام آخوندی و بویژه دهن کجی های آشکار به شخص ولی فقیه بر 5 پایه استوار شده اند.
نخست شکست سیاست خارجی که تماما در تقابل با جهان و کشورهای منطقه ای قرار گرفته , پارامتر هایی مانند سردرگمی دیپلماتیک ,ادامه پروژه های اتمی , منطقه ای , موشکی و جنگ افروزی را شامل می گردند.
دوم شکست سیاست های اقتصادی که اکنون با سقوط در زمینه تولید , رشد اقتصادی, سرمایه گذاری , فرار سرمایه های ملی , بیکاری و سقوط بازار خلاصه شده اند.
سوم بن بست در زمینه اجتماعی که خود را در شیوه های شکست خورده سرکوب مانند امنیتی نمودن فضای کشور , سرکوب جامعه بویژه, علیه زنان , اینترنت , اعتراضات بحق از سوی گسل های اجتماعی و دانشجویی, اعدام و دستگیری های گسترده به نمایش می گذارند
چهارم نیز شکسته ها در زمینه مالی است که بهترین ادله برای آن ,همان سقوط ارزش پول ملی , حجم عظیم بدهکاری های دولت به بانک مرکزی , ورشکستگی باند ها , افزایش شدید نقدینگی , کسری بودجه و بروز تورم و گرانی سرسام آورو به تبع آن رشد افسارگسیخته فقر و فلاکت در جامعه می باشند.
پنجم فساد ساختاری, در حالیکه خامنه ای بکرات منکر وجود هرگونه فساد سیستماتیک در رژیم اش می باشد , اما داده های قطره ای و بویژه افشاء باند ها از فساد, غارت , دزدی های نجومی و باند های مافیایی, زندگی اعیانی و لاکچری متولیان فاسد , بحدی است که هیچگونه میدانی برای دروغگویی های ولی فقیه با هدف خاک پاشیدن برابعاد آن باقی نمی گذارد.
در چنین صحنه ای است که هژمونی ولی فقیه با مجموعه عظیمی از شکست ها , چنان دچار تزلزل گردیده , که دیگر « پشمی » به کلاه نظام باقی نمانده است. این واقعیت را می توان در روند منطقی جنگی فرسایشی بنام « قدرت و ثروت » علیه شخص خامنه ای بخوبی مشاهده نمود.
