مهرداد هرسینی
لیست گذاری تروریستی مهم ترین ارگان سرکوب در دیکتاتوری ولی فقیه اکنون به بروز یک صف بندی جدی هم در داخل حاکمیت و هم در جامعه راه برده است.
بر این منطق شاهد هستیم که نه تنها ارگان ها و متولیان بلکه «دوستان و دلباختگان» به رژیم آخوندی، چهره های بظاهر اپوزیسیون نظام و یا باندهای به حاشیه رانده شده در درن حاکمیت که برای روز مبادا در «آب نمک ولایت» خوابانده و یا بعضا «از زیر قرآن» رد شده اند، بنوبت به میدان آمده هرکدام به نحوی، ضمن مذمت این لیست گذاری، «دلشورهای» خود را به بیرون ساطع می نمایند.
بر این منطق است که طی هفته گذشته شاهد فریاد «وا اسلامای» این جماعت بودیم و باز بر این منطق است که دوایر اطلاعاتی رژیم تلاش دارند تا ضمن مخدوش کردن واقعیتها، هیولایی کاذب از جنگ خارجی را تبلیغ نمایند.
هم آنان و هم مردم ایران بخوبی می دانند که بقاء نظام آخوندی با ادامه حیات و ارتزاق این ارگان گره خورده و النهایه این ارگان های اطلاعاتی سپاه و وزارت اطلاعات هستند که سرنخ تمامی فعالیت های آنان را در دست دارند.
برای درک بهتر این واقعیت خوب است تا به سخنان آخوند فلاحیان، وزیر اسبق وزارت اطلاعات و از آمران ترور میکونوس اشاره کنیم.
وی دراین رابطه و در پاسخ به سوال یک برنامه ساز اطلاعات رژیم می گوید: «وزارت اطلاعات پوشش لازم داره برای جمع آوری اطلاعات چه در داخل و چه در خارج، یعنی مثلا ما که یک مامور اطلاعاتی نمی فرستیم بره فرض کنیدکه آلمان یا روسیه یا آمریکا که بگه خوب من از وزارت اطلاعات هستم لطفا اطلاعات تون رو به بنده بدهید، هان در پوشش کارهای بازرگانی یا بیشتر شغلهای شما خبرنگاری، خوب خبرنگارها خیلی هاشون عوامل مثلا اطلاعاتی» هستند.
در مقابل این طیف، نیز شاهد موجی از شادی، شور و پایکوبی در میان مردم بجان آمده، ستم شده و سرکوب شدگان، خانواده های زندانیان و قربانیان سیاسی، اقلیت های قومی و مذهبی و همچنین مقاومت ایران و اشرف نشانان و همچنین طیف گسترده ای از مبارزین و مخالفان اصولی علیه این نظام سرکوبگر هستیم.
سخن از یک صف کشی منطقی و اصولی از سوی دو طیف است که یک طیف آن به نخ نبات سرکوب خونین جامعه و با اهرمی بنام «سپاه پاسداران» با مجموعه زیر شبکه هایی مانند «بسیج ضد مردمی، لباس شخصی ها، دوایر اطلاعات نهان و آشکار و صدها دوایر عقیدتی و فیلتر های تصفیه» آن وصل می باشد و طرف دیگر خواهان برهم زدن این بساط و باز کردن راه بند ها برای رسیدن جامعه به دمکراسی و حقوق انسانی.
بر این منطق است که نیروی پیشتاز جنبش از فردای ۳۰ خرداد و با آغاز مقاومت علیه دیکتاتوری مذهبی بدرستی بر این واقعیت که سپاه پاسداران «شکارچی» انقلابیون و مبارزین است، تاکید کرده بود و باز بر این منطق است که طی چهل سال از حاکمیت ننگین آخوندی مردم در شهرهای مختلف به عینه به عمق این واقعیت و تحلیل اصولی پی برده اند، زیرا آنان می بینند و با گوشت و پوست خود لمس میکنند که چگونه هر حرکت اعتراضی، هر صدای مخالفی و یا تجمعی از سوی این ارگان سرکوب و تحت قیومت بیت خامنهای مورد تعرض، هتک حرمت و سرکوب خونین قرار می گیرند.
زمانیکه مردم ایران زندان های مخوف و بند های سپاه را در زندان های کشور تجربه میکنند، زمانیکه لباس شخصی ها با قداره، پنجه بکس، چماق و کلت کمری و یا نیروهای موتوریزه آنان را در خیابانها می بینند، زمانیکه می بینند که چگونه این نیرو برای حفظ ولایت دست به شکنجه، اعدام و مثله مثله نمودن زندانیان سیاسی و هر جنایتی می زند و یا زمانیکه هزینه های سنگین سیاست مخرب این ارگان تروریستی را در کشورهای همسایه با برپایی گروه ها و جریانات تروریستی می بینند، صدور بنیادگرایی و راه انداختن جنگ های نیابتی از سوی سپاه و یا نیروی تروریستی قدس را می بینند، پروژه های سنگین موشکی و اتمی را می بینند، دیگر هیچ شک و شبهه ای برای مردم باقی نمی ماند که بزرگترین سد و مانع برای رسیدن جامعه به شکوفایی، به آزادی، دمکراس و حقوق بشر در ایران، همان سپاه پاسداران می باشد.
این سپاه است که هزینه های سنگینی رابر شانه های مردم فقیر و دردمند ایران سوار کرده است و این سپاه است که نه تنها محیط زیست ایران را به خاک سیاه کشانده، بلکه با پروژه های قلابی، راه انداختن سیستم رانتی و با کنترل نبض اقتصاد، صنایع، بنادر، فرودگاه ها و یا پول کشور، ۶۰ میلیون ایرانی را به خط فقر کشانده و قریب ۴۰ میلیون را یارانه بگیر کرده است.
به هرکجای این خرابه که نگاه کنیم، صدالبته رد و جا پای مخرب سپاه پاسداران را بخوبی می بینیم. از سد سازی و راه سازی های قلابی که یک شبه و با ریزش چند دقیه باران به مخروبه ای تبدیل شده اند، تا نبود عرق ملی برای هرگونه کمک رسانی به مردم سیل زده و داد هرگونه امکانات به مردم محروم.
مردم می بینند که چگونه سرمایه های ملی برای خانه سازی در سوریه، عراق، لبنان هزینه می شوند، در حالیکه سیل زدگان و یا زلزله زدگان کرمانشاه هنوز و با گذشته قریب یک سال و نیم در چادر زندگی میکنند. حسن نصرالله سرکرده حزب الشیطان در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ در مراسم پایانی پروژه عمرانی «وعده» در جنوب لبنان می گوید: «از شما پنهان نمی کنم که منطقه ضاحیه جنوبی لبنان را با کمک مالی سخاوتمندانه جمهوری اسلامی و خامنهای بازسازی کردیم». (شبکه یوتوپ )
و باز بر این منطق مردم هر روز در کوچه و خیابانها تجربه میکنند که خامنهای چگونه با این اهرم جامعه جوان و پویای ایران را برای هر تحولی قفل کرده است. مردم و مقاومت ایران حق دارند که در این بلبشو و بی حساب و کتابی و پلشتی در رژیم آخوندی از لیست گذاری بزرگترین ارگان سرکوب حکومت شاد باشند و قوت قلب بگیرند، زیرا سپاه اگر نبود، جنگ، ترور، صدور انقلاب، سرکوب و زندان اوین هم نبود.
این واقعیتها تبلور و آینده تمام قدی برای تفاوت میان «مردم و مقاومت ایران و تمامی آزادی خواهان واقعی» با باندهای قلابی در درون رژیم و یا دم و دنبالچههای رژیم مدفون شده پیشین می باشند.
همبستگی ملی