درست در وسط دعوای سرنگونی نظام، کلاغهای بیمحل دوباره سر و صدایشان بلند شده و تلاش میکنند بساط شعبده بازی تغییر قانون اساسی را دایر کنند.
آنهم در حالیکه اکنون همگان به تجربه دریافتهاند هیچ دیکتاتوری بویژه نوع آخوندش! با رفراندوم!؟ از قدرت کوتاه نمیآید.
اصلاحطلبان مزور نیز خود این را نیک میدانند، هدف آنان از طرح این نکته، تنها و تنها چوب گذاشتن لای چرخ سرنگونی است و انحراف اذهان سادهلوح است!
صورت مساله مردم ایران اکنون سرنگونی تام و تمام این نظام است نه تغییر قانون اساسی آن.
به دنبال ایجاد شرایط جدید سیاسی در جهان پیرامون مساله ایران و ماجراجوییهای سیاسی و تحریکات تروریستی رژیم که انزوای این رژیم را شدت بخشیده است، تنشهای درون رژیم نیز پیوسته افزایش مییابد. یکی از پیامدهای این وضعیت، تلاش سردمداران رژیم برای توجیه شکستهای خود در مدیریت مملک است. در همین راستا اخیرا حسن روحانی گفت شما همه انتظارات را از دولت دارید ولی مگر دولت چقدر اختیار دارد؟!
پاسخ نفرات باند مقابل و حتی برخی یاران و حامیان خودش به وی متفاوت و گاه به شدت تند و گاه تحقیر کننده بود. اما در این میان بحث تکراری تغییر در قانون اساسی نیز رو آمد، بحثی که البته ظاهر جذابی دارد اما در باطن فریبی بیش نیست. فریبی برای تغییر صورت مسالهای که اینک بین مردم و نظام وجود دارد.
در یک اظهار نظر موافق طبع روحانی، روز ۲۴ اردیبهشت ۹۸ الیاس حضرتی در مقالهیی با عنوان بازنگری قانون اساسی، ضرورتها و اولویتها نوشت:
« در این سالها به روشنی آشکار ساخته که بخشی از کاستیها و مشکلات در اداره کشور ناشی از همین ایرادها و کمبودهای ساختاری و قانون اساسی جمهوری اسلامی است. بنابر این به نظر میرسد ضرورت اصلاح موادی از قانون اساسی به ویژه در بحث تنظیم حوزه فعالیت، اختیارات، وظایف، و مسئولیت دستگاههای مختلف اعم از قوای مجریه، مقننه و قضائیه، دستگاه رهبری، شورای نگهبان، تشخیص مصلحت نظام و دیگر دستگاهها احساس میشود».
آنچه که پاسدار حضرتی گفته، ظاهری قابل توجه دارد:
اذعان به کمبودهای ساختاری در قانون اساسی!
درخواست اصلاح موادی از قانون اساسی بویژه در حوزه فعالیت و اختیارات قوای سهگانه و دستگاه رهبری!!!
بازنگری اختیارات رهبری و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام و دیگر دستگاههای نظام!
فریبکاری آخوندها و پاسداران سیاسی نظام آنجاست که ورای این حرفها و حرافیهای صدمن یک غاز که تا کنون بارها اعلام شده و هرگز هم به اندازه سرسوزنی اجرایی نشدهاند این است که:
مردم میخواهند کل این نظام را با قانون اساسی و ولی فقیه و تمامی زواید و دم و دنبالچههای ساختاریاش به زبالهدان تاریخ بیندازند!
مردم دیگر مدتهاست به دنبال اصلاح این نظام پوسیده و فرتوت نیستند!
در نتیجه روی میز نهادن پیشنهاد!؟ برای اصلاحات ساختاری در نظام و قانون اساسیاش یک فریب کثیف سیاسی تلقی میگردد ونه چیزی بیشتر از آن!
علت طرح چنین درخواستهایی چیست؟
اکنون باید دید علت طرح چنین درخواستهایی بویژه در شرایط به شدت خطرناک و آشفته نظام که خامنهای تلاش دارد نظامش را منقبضتر از قبل کند، گشتها را اضافه میکند، سرکوب را افزایش میدهد و … چیست؟
الیاس حضرتی علت طرح چنین درخواستی آنهم در شرایطی که رژیم به نیروهایش آماده باش جنگی و شبزندهداری در سنگرها داده است را خود اینگونه بیان میکند؟
حضرتی: «عزیزان من دشمن از تمام توانش دارد استفاده میکند با اخبار غلط با بزرگنمایی ۱۲۰۰ نفر (مجاهدین) نشستند در چهره حزباللهی و اصلاحطلب و اصولگرا و مدافعان نظام و افراطی و تندرو دارند سمپاشی میکنند و در داخل هم ما بدانیم بدون اینکه توجهی به این جنگ بزرگ داشته باشیم همچنان دامن میزنیم.».
آنچه الیاس حضرتی و دیگر پاسداران نظام را اینگونه به وحشت و تقلا انداخته است چیزی نیست جز اوجگیری همان جنگ بزرگ ۴۰ سالهای که میان مردم و مقاومتشان از یکسو با رژیم و پاسدارانش از سوی دیگر جریان دارد!
و در این میان آنچه که بیش از هرچیز دیگری آخوندها را وحشت انداخته است، پژواک صدای مجاهدین در داخل صفوف رژیم است! الیاس حضرتی در این مورد گفت:
«مرتب هر کدام یک طبلی برداشتهایم بر اختلافات و تعمیق اختلافات و نقطه ضعف گرفتن بر علیه دولت، صدا و سیما بر علیه دولت، دولت بر علیه مجلس، مجلس بر علیه آن یکی و با ما ، همهمان سرگرم موضوعات پوچ اندر پوچ هستیم بدون اینکه اثر بیرونی داشته باشیم».
یک نکته فرعی
پاسداران اصلاحطلب نظام در شرایطی چنین خاصهخرجیهایی می کنند که سران محصورشان پیاپی به مقلدین!؟ بیکتابشان توصیه میکنند از «ولی فقیه» فاصله نگیرید!
در چنین شرایطی این قبیل فریبکاریها اوج رذالت یک باند سیاسی ورشکستهای است که حتی درون خودشان هم به اندازه سرسوزنی شرافت سیاسی و انسانی را رعایت نمی کنند و تا این حد مزورانه با مردم رفتار میکنند.
و اینهمه دنائت سیاسی البته علتی ندارد جز اینکه همه ارکان نظام و تمامی اراذل آن در تمامیت باندی و دستجات متخاصمش دریافتهاند که: تهدید سرنگونی جدی است. همین و بس!
تغییر صورت مساله براندازی
با این مقدمات اکنون روشن است که اساسا حتی طرح چنین مسالهای از سوی عناصر و مهرههای این نظام تماما برای تغییر صورت مساله مردم و نظام یعنی سرنگون کردن نظام و جایگزینی آن با یک نظام مردمی و دمکراتیک است.
جمهوریتی که نماینده «حاکمیت مردم» ایران با تمامی تنوعاتش باشد،
نظامی که در آن دین از دولت جدا شده باشد،
آزادیهای دمکراتیک به تمامه جاری شده باشند،
برابری کامل حقوقی زنان و مردان به رسمیت شناخته شده باشد،
برابری تک به تک مردم ایران جدای از هر جنس و مذهب و نژاد و قومیت تحقق عملی وحقوقی یافته باشد،
آزادی اندیشه و بیان و مذهب از پایههای قانونی آن نظام باشد،
حق سازمانیابی مختارانه کارگران و تمامی اقشار مردم قانونا تضمین شده باشد و …
و هیچ اثری از آثار این نظام سراسر جهل و جنایت و نهادها و آموزههای متعفن و ضدتاریخی و ضدانسانیاش باقی نمانده باشد.
جمهوری مردمی مترقی و دمکراتیکی که بر روی استخوانهی این بساط فاشیستی و تمامی نهادهای آن بنا شده باشد.
جمهوری مردمسالاری که این نظام جهنمی را از بیخ و بن منهدم کرده باشد!
همان که در برنامه ده مادهای مریم رجوی سالهاست به عنوان اصل پایهای جمهوری آینده تبلیغ و با رزم بیامان مجاهدین پیگیری می گردد.
سایت مجاهدین خلق