روز سه شنبه حقوق بشر روز سیاه دیگری را تجربه نمود.
سخن از حمله و هجوم به اشرف ۳ در آلبانی می باشد که عطف به قراردادهای فی مابین میان دولت این کشور، ایالات متحده ، فرماندهان نظامی آمریکا ، سازمان ملل متحد و سازمان مجاهدین خلق، قرار بود تا آلبانی مامنی امن برای سکنای بیش از سه هزار رزمنده آزادی مردم ایران باشد.
دراین رابطه تصاویر منتشره در شبکه های مجازی تماما مهر تائیدی بر ابعاد خشونت، بکارگیری از انواع و اقسام سلاح های سرد و گرم، تک تیرانداز و پلیس مجهز به گاز اعصاب و فلفل می باشند.
همچنین ابعاد خشونت بکارگرفته شده علیه ساکنان اشرف ۳ را یکبار دیگر مردم ایران و جهان و مدافعان حقوق بشر و نیروهای دموکرات رویت نمودهاند. چهره های برافروخته، باد کرده و بعضا سوخته اشرفیان قهرمان که تماما بر اثر استفاده بی حد و اندازه از گازهای سمی، ضرب و شتم و یا استفاده از قوه قهری رویت می شدند، مهرتائیدی برای بکار گیری یک خشونت سازمان داده شده و از پیش طراحی شده را دارند.
بسیاری از کارشناسان مسائل ایران بدرستی براین باور هستند که حمله ناگهانی از سوی بیش از هزار پلیس آلبانی به اشرف 3 که به شهادت یک کادر ارزنده مجاهدین و مصدوم شدن قریب یکصد تن دیگر انجامید، در چارچوب یک هماهنگی میان رژیم آخوندی با دولت این کشور و همچنین به عنوان چراغ سبز و علامت حسن نیت دیگری از سوی سیاست مخرب مماشات با رژیم کودک کش ولی فقیه قراردارد.
علائم و نشانه ها برای این سیاست مخرب را وزارتخارجه آمریکا در یک موضعگیری اینگونه به بیرون ساطع کرده است: « پلیس آلبانی به ما اطمینان داده است که همه اقداماتش (در اشرف) طبق قوانین ذیربط از جمله در رابطه با حفاظت از حقوق و آزادیهای همه افراد در آلبانی بوده است. ما از حق دولت آلبانی برای تحقیق در مورد هر فعالیت غیرقانونی محتمل در قلمرو خودش حمایت میکنیم» ( اطلاعیه دبیر خانه شورای ملی مقاومت ۳۱ خرداد ۱۴۰۲)
این جملات در حالی ردیه نویسی می شوند که هنوز هیچ مرجع قضائی و قانونی در خصوص « فعالیت های غیر قانونی» از سوی ساکنان اشرف حکمی صادر نکرده است.
بدین سان مشخص می شود که بیان چنین جملاتی بیشتر در راستای راه اندزای یک کارزار و جنگ روحی روانی و تبلیغاتی علیه مقاومت ایران می باشد.کافی است دراین رابطه نیم نگاهی به رسانه های حکومتی انداخته تا بدین سان به عمق « همکاری مشترک » طرفین برای سرکوب خونین ساکنان اشرف پی برده شود.
دراین راستا نیز تمامی علائم و نشانه ها طی یک ماه گذشته و بویژه حرکت چراغ خاموش با هدف « انجام مذاکرات » پنهانی که خامنه ای درمانده در پشت آنها قرار دارند ، سخن از بروز یک واقعه خونین دیگر علیه ساکنان بیدفاع و بی سلاح در اشرف 3 را می دادند.
به یقین این درخواست عاجزانه از سوی رژیم آخوندی ریشه در حقیقت دیگری بنام « بحران سرنگونی » در داخل کشور را دارد.
بدین سان خامنه ای درمانده که اکنون خود را در تله مقاومت ایران ، کانون های شورشی و توده های بجان آمده می بیند، تنها راهکار برای برون رفتن از بحران سرنگونی را در « حذف فیزیکی» نیروی پیشتاز جستجو می کند.
خواست رژیم پا بگور آخوندی از طرف های مقابل همواره اعمال فشار و محدود نمودن نیروی پیشتاز مجاهدین در تمامی کشورهای غربی می باشد. براین اساس طی دو دهه گذشته و از فردای تسلیم عراق در سینی طلایی به دیکتاتوری مذهبی درتهران ، شاهد هستیم که چگونه این سیاست بر تمامی مناسبات و روابط رژیم با طرف های مقابل سایه افکنده است.
همبستگی ملی