روز چهارشنبه 18اسفند آخوند حسن روحانی اجلاس خبرگان ارتجاع در تهران را رها کرد و به مشهد رفت تا در پوشش شرکت در «کنگره بینالمللی بزرگداشت روز شهید» پاسخ اظهارات روز قبل آخوند احمد جنتی در جلسه خبرگان ارتجاع را بدهد. روحانی ضمن دفاع از خود و کارنامه سیاه دولتش، در عین مجیزگویی از خامنهای و سنگر گرفتن پشت او، حرف جنتی و خامنهای را به خودشان برگرداند و آنها را به اظهار ضعف در برابر دشمن متهم کرد.
آخوند جنتی رئیس خبرگان در اولین روز اجلاس «خبرگان» بعد از مرگ رفسنجانی با بهره گرفتن از غیبت رفسنجانی، روحانی را مورد حمله قرار داد که در برابر آمریکا اظهار ضعف کرده و طرح «رفاقت با آمریکا» را در سر دارد. جنتی در ادامه حرفهای روز قبل خامنهای، کارنامه روحانی و دولتش را هم به چالش کشید و گفت: «بیایید به مردم بگویید چه کار کردهاید». به این ترتیب در اولین روز، جلسه خبرگان ارتجاع، با یک گام در جهت تشدید جنگ انتخابات همراه بود و در روز دوم با اظهارات روحانی این جنگ شدت و شتاب بیشتری یافت.
جنتی در حملاتش به روحانی روی «اقتصاد مقاومتی» و «معیشت مردم» متمرکز شده بود. روحانی در پاسخ به جنتی که در مورد اقتصاد مقاومتی گفته بود «مسئولان صادقانه گزارش عملکرد خود را بدهند» گفت: «هرجا شک کردیم در پیروزیمان در اقتصاد، ما شکست خوردیم»، بعد هم در جواب جنتی که زیرآب آمارهای ساختگی او را زده و گفته بود بیایید بگویید که در اقتصاد مقاومتی چه کار کردید؟ روحانی گفت: «این چه سوالی است؟ از این سؤال بدتر نمیشود» روحانی در مورد «معیشت مردم» و «بیکاری و مسأله اشتغال» که جنتی روی آنها دست گذاشته بود، برخلاف ادعاهای قبلی خود و با یک فرار به جلو گفت تحریمها تمام نشده و «فقط در زمینه هستهیی به شرطی که آمریکا به عهدش پایبند باشد ، موانع را برداشتیم». روحانی سپس برای خارج کردن حربه تحریم از دست باند رقیب افزود: «ما در یک جاده که اسمش هستهیی است تحریم را برداشتهایم والاّ در مابقی جادهها ما مشکلات فراوان داریم».
اظهارات جنتی و سایر اعضای خبرگان ارتجاع، گوشهیی از لشکرکشی خامنهای در جنگ انتخابات است؛ چرا که بهدنبال جنتی شمار دیگری از مهرهها و رسانههای باند خامنهای وارد این معرکه شدند؛ از جمله آخوند فرحانی یکی از اعضای خبرگان ارتجاع گفت «حرف رهبری توسط برخی مسئولان عملی نمیشود» و آخوند رئیسی گفت: «دولت کارنامه اقتصادی خود را به مردم بگوید، معیشت مردم مسأله اساسی کشور است».
بیرون از خبرگان نیز مهدی محمدی از مهرههای این باند، در کانال تلگرام خود نوشت: «دولت موظف است در انتخابات، به جای گرفتن ژست ‘نمیگذاریم جنگ بشود’ جواب مشکلات مردم را بدهد، (این) برای کسانی که 4سال جز حرف زدن کاری نکردهاند، کابوس بزرگی است!».
تمرکز حملات باند خامنهای روی «اقتصاد مقاومتی» و «معیشت مردم» در آستانه نمایش انتخابات که نقطه ضعف اصلی روحانی است، پیآمد و مفهومی جز تضعیف روحانی ندارد.
برای ناظری که حملات باند خامنهای به آخوند روحانی را در ماههای اخیر دنبال کرده، این سؤال مطرح میشود که چرا باند خامنهای که حدود 3ماه قبل پیام حذف روحانی را میداد و آن را با به صحنه آوردن آخوند اژهای و طرح پرونده فساد مالی برادر روحانی (حسین فریدون) و اشاره به نقش روحانی در این پرونده دنبال میکرد و بهخصوص با تصریحات کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان مبنی بر «احتمال بررسی مجدد صلاحیت حسن روحانی در جلسه شورای نگهبان» پیش میبرد، چرا ناگهان آن رشته را رها کرد؟ آیا همچنان بهدنبال حذف است یا هدف دیگری را دنبال میکند؟
این ابهام از آنجاست که برخی دیگر از مهرههای این باند حذف روحانی را تکذیب میکنند؛ از جمله باهنر طی مصاحبهیی رد صلاحیت روحانی را شایعه خواند و گفت: «با تحلیل سیاسی که دارم و اطلاعاتی که دارم، این اتفاق نمیافتد. ممکن است بعضی از دوستان کم فهم و طرفدار آقای روحانی بخواهند آن را بهعنوان یک مظلومنمایی در جامعه مطرح کنند» (1).
بهنظر میرسد باند خامنهای از خواستهٔ حداکثری «رد صلاحیت» کوتاه آمده و به یک خواستهٔ حداقلی بسنده کرده است. رسانههای باند روحانی در همین رابطه از جمله نوشتهاند: «هر چه جلوتر آمدیم زمزمه یک دورهیی شدن حسن روحانی از اردوگاه تندترین بخش جناح اصولگرا، رفتهرفته در میان سایر اظهارنظرها گم شد و حالا بازی جدید در دستور کار قرار دارد، اینکه «روحانی با رایی پایین رئیسجمهور شود» (2).
با توجه به این هدف، باید در انتظار تشدید حملات دو باند متخاصم علیه یکدیگر، تا روز برگزاری نمایش انتخابات و پس از آن باشیم. اما اینجا یک سؤال دیگر مطرح میشود؛ آیا دو باند حاکم از این واقعیت غافلند که این آتشباریهای متقابل، به قول خودشان «سوراخ کردن کشتی» و زدن تیشه به ریشهٔ نظام است؟! خیر! این واقعیت را خوب میدانند و آن را هم مدام به یکدیگر گوشزد میکنند، اما در عینحال گریز و چارهیی جز «تخریب» یکدیگر ندارند؛ جدای از ماهیت این رژیم قرونوسطایی که هیچ تناسب و سنخیتی با مقتضیات این عصر ندارد و روی کار آمدنش را شاید بتوان شوخی زشت تاریخ دانست و جدای از تصادم منافع باندهای مافیایی متشکله آن، این پدیده، یکی از شاخصهای پایان جریانی است که به ته خط و آخر عمر خود رسیده است؛ قانونمندی متقنی که قرآن آن را این چنین بیان میکند: گمان میکردند که دژهایشان از آنها حفاظت خواهد کرد، اما خدا از جایی که گمان نمیکردند، راهشان را سد کرد و در دلهایشان رعب افکند تا بهدست خود و بهدست مومنان و انقلابیون، خانههای خود را ویران کنند. پس ای صاحبان بینش عبرت گیرید! (3)
پانویس: ———————-
1 – روزنامه مردمسالاری- 16اسفند 95
2 – روزنامه اعتماد-16اسفند 95
3 – «وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّـهِ فَأَتَاهُمُ اللَّـهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا ۖ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ ۚ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ » – سوره حشر – آیه2.