مهرداد هرسینی
اوجگیری خیزش های اقشار محروم و ضربه پذیر بویژه کارگران و معلمان در شهرهای مختلف علیه بساط جور و ستم از سوی حاکمیت ولی فقیه که اکنون خود را در شعارهایی همچون «می زنم فریاد ، هرچه بادا باد ، وای از این طوفان، وای از این بیداد» به نمایش می گذارد، به یقین آن روی سکه واقعیت ها و وجود بحران های عمیق اقتصادی، معیشتی و همچنین تنفر گسترده اقشار مختلف مردم ازنظام غارتگر آخوندی در جامعه جوشان ایران می باشد.
وجود سفره های خالی، دستان پینه بسته، چهره های رنجور و رنگ باخته، گسترش فقر و فلاکت در معابر و خیابانها، نبود چشم انداز برای آینده ای بهتر به موازات نبود امنیت شغلی، عدم پرداخت حقوق و معوقات و پاداش و عیدی و یا در نمونه های کارگری آن، پرونده سازی، امنیتی کردن فضای کار، اخراج از کارگاه ها و واحد های صنعتی و نیز وجود حوادث کار در محیط های کارگری که اغلب به مرگ، نقض عضو و مصدوم شدن کارگران محروم می انجامد، تماماً ماحصل سیاست های ضد انسانی نظام خامنه ای می باشد.
از وضعیت بحرانی در میان کارگران میهن امان سخن به میان آمد، جا دارد تا برای نمونه نیم نگاهی به آمارهای حکومتی در زمینه افزایش شدید حوادث کارگری بیاندازیم، حوادثی که به گفته بسیاری از کارشناسان مسائل کارگری بر دو دلیل عمده استوار می باشد:
نخست وجود قوانین ضد کارگری حکومت و دوم نیز وضعیت وخیم کارگاه ها و محیط های کارگری مانند «نبود استاندارهای ایمنی، نبود آموزش های مکفی برای کارگران محروم، فقدان تجهیزات و امکانات پیشرفته، بی تفاوتی عامدانه ارگان های نظارتی، نبود مهارت های حرفه ای و یا سودجویی کارفرمایان» که تماما از جمله دلائل هستند.
دراین راستا به یقین قوانین و سیاست های ضد کارگری حکومت که عامدانه بر پایه استثمار و بهره کشی هرچه بیشتر بر کارگران محروم استوار شده اند، نقش مهمی را در بروز حوادث در محیط های کار ایفا می کنند. بخصوص با نیم نگاهی به قواعد و شرایطی که کارفرمایان دولتی و حکومتی در هر کارگاهی ایجاد کرده اند، در می یابیم که این پازل استثمار گرایانه، آنگونه طراحی و سازماندهی شده که در منطق خود تنها به سود کارفرمایان توجه دارد تا به جان کارگران محروم.
چنین نمونه هایی اکنون در ایران تحت حاکمیت آخوندی بوفور یافت می شود. سخن از مجموعه بحران های بسیار عمیق و سازمان داده شده در حاکمیت غارتگری است که عامدانه میلیون ها تن از هموطنان مان را به پرتگاه ذلت کشانده و به نان شب محتاج نگداشته است، تا بدین سان آنان را در برابر اختناق و ناعدالتی به سکوت بکشاند. هدف رژیم با گسترش فقر و فلاکت، همان ایجاد سایه ترس و وحشت بر جامعه و محتاج نمودن میلیون، میلیون ایرانی به جیره های حکومتی مانند «پرداخت یارانه ها » می باشد.
به هرکجای این میهن که نظر می افکنیم، بوضوح فقر و فلاکت و استثمار نهادینه شده را می بینیم. نگاهی به مردم محروم سیستان و بلوچستان بیافکنیم و یا به لرستان و ایلام که اکنون دارای بالاترین آمار «خودکشی » به دلیل بیماری، فقر و ناعدالتی هستند. به کارتن خواب ها، گور خواب ها و یا لوله خواب ها نظری بیافکنیم، تا به عمق فاجعه ای که به مانند بختک بر سر مردم محروم میهن مان از سوی رژیم فاسد و غارتگر اعمال می شود، بهتر پی ببریم.
برای نمونه وزیر کار، رفاه!! در دولت متدبیر و امید»!! به صراحت از «ورود سالانه سه هزار کودک به بازار کار» سخن به میان آورده است (خبرگزاری حکومتی مهر، سه شنبه ۱۷ مهر ۹۵ ).
دراین راستا مردم ایران بحق انگشت اتهام را بسوی حاکمان دزد و فاسد دراز کرده اند و آنان را به دلیل غارت اموال ملی و سیاست های ضد میهنی به چالش می کشند. فریاد های بحق معترضین طی روزهای اخیر در مقابل مجلس ارتجاع به یقین نشان از ناعدالتی گسترده و جاری در کشور دارد، ناعدالتی که در راس آن باند های مخوف مافیایی و دزد رژیم و بویژه کارگزاران و متولیان حکومتی که به مانند اختاپوس بر شیرازه های اقتصادی، مالی و شریان های اجتماعی و سیاسی میهن مان چنگ انداخته اند.
نگاهی به جنگ باند های حکومتی در آستانه انتخابات نمایشی و رو کردن دستان آلوده یکدیگر در زمینه های غارت و فساد، بخوبی مبین این واقعیات هستند.
برای نمونه نایب ریئس مجلس رژیم در سخنانی به یک رقم از فساد حکومتی اعتراف کرده و می گوید: «اینکه امروز معلوم نیست 800 میلیارد دلار در مملکت کجا رفته است، مقصر خود ما هستیم و بهدلیل ضعفهای حاکمیتی دچار این مشکلات شدهایم … آخر مگر ما خواب بودیم که اینهمه اختلاس در کشور روی داد؟ قوه قضاییه کجا بود؟ این گرفتاریها را ما در کشور درست کردهایم ». (خبرگزاری حکومتی فارس ۱۱اسفند ۹۵)
اما مردم ایران بخوبی می دانند که این ارقام کلان به کجا رفته و در چه مواردی هزینه شده اند. نیم نگاهی به بساط سرکوب و اختناق دستگاه ها و دوایر اطلاعاتی و نیروهای سرکوبگر رژیم، شنود و مخابرات، سیستم های فیلترینگ و انواع و اقسام گشت ها و اوباش بسیج سرکوبکر و یا به میلیاردها سرمایه های مردم محروم میهن مان که اکنون در تنور جنگ افروزی ها و لشکر کشی های قداره بدستان بیت ولایت در سوریه و عراق و یمن هزینه می شوند؛ بیاندازیم، آنوقت خواهیم فهمید که هزینه های این فضای شدید امنیتی از چه منابعی تامین شده اند.
ایضاً نگاهی به ابعاد هزینه های خرید سلاح و تولید موشک و مخارج سنگین کمک رسانی به جریانات تروریستی در منطقه و شاخ آفریقا و یا هزینه های سرسام آور «مانور های جنگی »! برای هرچه بیشتر نظامی کردن فضای کشور، در آنصورت به عمق فاجعه ای که اکنون حاکمیت برای میهن مان در حال رقم زدن است، خواهیم رسید.
براین منطق است که باید حاکمیت را بدلیل از بین بردن تمامی ارزش های انسانی و تخریب عامدانه زیر بناهای کشور، اختناق، فقر و فلاکت، بیکاری، سرکوب گسترده زنان و اقلیت های قومی و مذهبی به چالشی ملی کشاند. براین منطق است که باید این « بیداد» و خشم فروخورده مردم را به مشت آهنین تبدیل کرد وبر سر و صورت آمران و عاملان این وضعیت ، فرود آورد.
بقول مریم رجوی ( آلبانی ۶ مارس ۲۰۱۷) : «همه این فاجعهها و مصیبتها از استبداد مذهبی حاکم بر ایران جاری شده و میشود. از زنان ایران که امروز میلیون، میلیون در آتش اختناق و انواع اجبارات خردکننده و فقر و محرومیت میسوزند، تا زنان آواره سوریه و عراق، همه با دشمن واحدی مواجهند. در نتیجه مبارزه مشترک و هدف مشترکی دارند که بهزیر کشیدن همین رژیم است».
همبستگی ملی