بسیاری از کارشناسان مسائل ایران بهدرستی براین باور هستند که خامنهای از فردای بروی کار آوردن آخوند جلاد ابراهیم رئیسی، پروسه «طالبانی» شدن ایران را طی میکند.
سخن از تشدید سرکوب، اختناق، بستن آخرین منافذ تنفسی برای جامعه در زمینههای فرهنگی، ورزشی، هنری، اجتماعی و حتی ریاضت دادنهای عامدانه اقتصادی و معیشتی و هرچه بیشتر میلیتاریزه کردن کشور است که طی یک سال گذشته قدمبهقدم تشدید یافته است.
یک نمونه برای این واقعیت را میتوان در سرکوب روبه رشد زنان و یا جوانان میهنمان جستجو نمود. ممانعت از ورود بانوان به ورزشگاهها، تشدید حجاب اجباری و دستگیریهای کور علیه زنان مخالف با قوانین ارتجاعی، ممانعت از فعالیتهای هنری، فرهنگی و ورزشی ازجمله آنان میباشند.
در این راستا نیز طی ماههای اخیر شاهد صدور انواع و اقسام بخشنامه و دستورالعملها از سوی دولت نحس سیزدهم و یا نمایندگان خامنهای در استان مختلف کشور بهویژه خراسان رضوی باهدف منکوب نمودن جامعه هستیم.
یک نمونه برای این وضعیت ضد انسانی را زنان و دختران شیرازی طی روزهای اخیر تجربه کردهاند. سایت حکومتی خبر فارسی (۲۵ مرداد ۱۴۰۱) در مطلبی از «حذف رشته موسیقی برای دختران» خبر میدهد.
ظاهراً دلیل امر نیز گوئیا «بیبضاعتی مالی» از سوی دولت آخوند رئیسی برای تأمین هزینهها میباشد، اما چه کسی است که از اهداف اصلی چنین طرحهای سرکوبگرانه و زن ستیزانه در دیکتاتوری ولیفقیه خبر نداشته باشد.
عدم اختصاص بودجه در حالی است که دیکتاتوری ولیفقیه سالانه ده ها میلیارد دلار از درآمدهای ملی را صرف برنامههای موشکی، اتمی و یا حمایت از گروههای دستنشانده تروریستی در منطقه مینماید. بدینسان مشخص میشود که دلیل اصلی نه در نبود «دلارهای نفتی» بلکه بخشی از سیاستهای راهبردی ولیفقیه علیه هرگونه نشاط، شادی و سرزندگی در ایران را تشکیل میدهد.
وی در این رابطه پیشتر و بصراحت نیات پلید و ضد فرهنگی و هنری خود را اینگونه به بیرون ساطع کرده بود: «بهطورکلی ترویج موسیقی و تدریس آن و تشکیل کلاسهای موسیقی، هرچند موسیقی حلال باشد، با اهداف عالیه نظام مقدس جمهوری اسلامی سازگار نیست و بهتر است جوانان عزیز وقت باارزش خود را صرف یادگیری علوم و فنون لازم و مفید نموده و اوقات فراغت خود را با ورزش و تفریحات سالم پر نمایند». (خبرگزاری حکومتی ایسنا ۲۳ خرداد ۱۳۹۰)
اشک تمساح خامنهای برای اوقات فراغت جوانان و روضهخوانیهای وی در راستای «ورزش و تفریحات سالم» بهیقین هیچ ایرانی دردمندی را فریب نمیدهد. نشان به آن نشان که همین دیکتاتوری سرکوبگر است که بهفرمان حاکم مستبد و بلامنازعی مانند ولیفقیه، نیروهای «آتش به اختیار» حکومت بر سروصورت زنان «کم حجاب» اسید میپاشند، تیغ کشی میکشند و در کوچه و خیابان زنان آزاده میهنمان را مورد بدترین اهانتها و توهینها، ضرب و شتم فیزیکی قرار میدهند، از ورود آنان حتی به پارکها، ورزشگاهها و شرکت آنان در بسیاری از رشتههای ورزشی جلوگیری به عمل میآورند.
بهیقین هراس دیکتاتوری ولیفقیه از زنان را باید نخست در جوهر و وجود پتانسیل بالای آنان در مبارزه علیه ارتجاع هارمذهبی جستجو نمود. سخن از نسلی سرکوبشده است که اکنون به یمن وجود نیروی پیشتاز مجاهدین و کانونهای شورشی، در رزم و تلاش بیسابقهای برای سرنگونی دیکتاتوری مذهبی بسر میبرد.
بقول خانم رجوی: «زنان ایران آموختهاند که در مقابل فلاکت و فقر و تعدی و سرکوب بهجای اینکه در خود فرو بروند، به پا خیزند. هر مانع و محدودیت و ستمی که رژیم بر شما روا میدارد، میدانی برای به آزمایش کشیدن ارادههای شما است. بر همه این موانع شورش کنید. تسلیم شدن، خسته شدن، ناامید شدن، دشمن را جریتر میکند».
همبستگی ملی