خامنه‌ای در باتلاق دخالتهای منطقه‌یی- گفتگو با محمد علی توحیدی

سوال: مصاحبه مفصل آخوند روحانی به‌خاطر ارائه کارنامه به‌اصطلاح صد روزه‌اش در دورة‌ دوم، در درون رژیم جنجال برانگیز شد. به‌رغم این‌که در همین صحبتهایش از جناحهای مختلف رژیم خواست که به‌خاطر شرایط منطقه‌یی اختلافات را برجسته و بزرگ نکنند؛ چرا با وجود تأکید روحانی به‌خاطر مصالح نظام، باز هم این اختلافات بالا می‌گیرد؟

محمدعلی توحیدی: اول باید پرسید چرا روحانی روی مشکل رژیم در منطقه تأکید می‌کنه؟ علت این است که می‌خواهد توجه باندهای نظام را جلب کند به مهلکه یا باتلاق یا وضعیتی که تمامیت رژیم در اثر سیاست مداخله‌جویانه‌اش در آن گرفتار شده است. این وضعیت تحول و وضعیت بسیار خطرناکی‌ست برای رژیم. یعنی یکی از دو ستون، یا شاید بتوان گفت ستون اصلی بقای نظام ولایت‌فقیه که بر صدور ارتجاع و تروریزم تکیه دارد-که همان جنگ ضدمیهنی 8ساله هم بخشی از آن بود- بعد از 3دهه اکنون با یک وضعیت بسیار خطرناکی مواجه شده.
ولایت‌فقیه و سپاه پاسداران ولایت‌فقیه روی صدور ارتجاع سوار است. خمینی وقتی می‌خواست رژیمش را تثبیت کند، مجاهدین و مردم را سرکوب کند، نظامش را یکدست ارتجاعی کند، ولایت‌فقیه را سر کار بیاورد و به مطالبات مردم پاسخ ندهد، آن زمان از جنگ استفاده می‌کرد. برای همین به طبل جنگ می‌کوبید و می‌گفت جنگ برای ما مایه حیات است؛ حتی به‌روشنی می‌گفت صلح دفن اسلام است. ما باید جنگ را تا 20سال و تا آخرین خانة‌ تهران هم ادامه دهیم. این حرفهای خمینی بود. حزب جمهوری اسلامی هم که آن موقع سر کار بود، یک تئوری داده بود که انقلاب صادر نشود، خفه می‌شود. سپاه پاسداران را هم رژیم روی همین موضوع صدور ارتجاع ساخت. سپاه پاسدارانی که خمینی می‌گفت: اگر سپاه نبود، کشور نبود. (یعنی نظام نبود!) الآن هم ولایت‌فقیه و این نظام استبدادی، پایه بقا خود را در سپاه می‌بیند.
پس سپاه محصول همین سیاست است. ادامه این رژیم ولایت‌فقیه و سپاه پاسداران هم به همین صدور ارتجاع متکی است. خب آن موقع جنگ ضدمیهنی بود که بعد از 8سال، به‌خاطر کارزار صلح مقاومت ایران و بعد از نبردهای ارتش صلح و آزادی، خمینی مجبور شد (به قول خودش) زهر را که از برایش از مرگ هم بدتر بود سر بکشد و به آتش‌بس تن بدهد. اینچنین تنور جنگ خاموش شد؛ اما بعدش باز هم ادامه داد؛ با فتوای قتل سلمان رشدی و اینگونه اقدامات.
در حال حاضر حدود دو دهه است که خامنه‌ای و رژیم‌ ولایت‌فقیه با همین سیاست کارش را پیش می‌برد. هم‌اکنون این رژیم در چهار جنگ درگیر است. اگر آن موقع درگیر یک جنگ بود، الآن در چهار کشور در حال جنگ است: سوریه، عراق، لبنان و یمن.
الان در یمن در جنگ است، موشک و سلاح می‌فرستد و به عربستان موشک‌پرانی می‌کند (البته با پیامدهایش) ؛ در لبنان درگیر است، موشک می‌فرستد و می‌خواهد تعادل نظامی برقرار کند؛ در عراق درگیر است و حشدالشعبی و نیروی نظامی درست کرده است. در همین سالگرد بسیج، سرکرده کل سپاه گفت: الآن سپاه به کل کشورهای منطقه و حتی در سطح جهانی، در حال صدور انقلاب است. در سوریه هم که اصلاً حضور نظامی بسیار گسترده‌یی در ابعاد کلان دارد.
این چهار جنگ هم برای رژیم هم تلفات و هم هزینه کلان مالی دارد. خب این استراتژی که روی مماشات غرب و به‌طور خاص روی سیاست دولت اوباما (و البته قبل از آن هم روی سیاست دولت بوش) سوار بود، باج می‌گرفت و پیش می‌برد، الآن با یک مشکل و مانع اساسی روبه‌رو شده. هم در سطح جهانی، هم در منطقه و هم مهمتر از همه در داخل کشور.
این وضعیتی‌ست که رژیم با آن روبه‌رو است. ستون حفظ موجودیت نظام ولایت‌فقیه زیر ضرب قرار گرفته و در حال لرزش است. در سطح بین‌المللی همین هفته گذشته را نگاه کنید؛ معاون رئیس‌جمهور آمریکا گفت: این رژیم سرطان است و ما این وضعیت را نمی‌پذیریم. آقای پنس در سخنرانی خود به دولت اوباما انتقاد جدی کرد و گفت ما به هر قیمت را این رژیم مقابله کرده و نمی‌توانیم تداومش را بپذیریم. تیلرسون وزیر خارجه آمریکا نیز از این دست صحبتها کرد. ولیعهد عربستان گفت خامنه‌ای هیتلر خاورمیانه است؛ ما از تجربه جنگ جهانی درس گرفتیم که مماشات هم با این رژیم پاسخ ندارد. حتی عبدالله عبدالله رئیس اجرایی افغانستان هم گفت چرا این رژیم مردم افغانستان را به جنگ سوریه می‌فرستد؟ افغانستان نمی‌خواد در این کار درگیر باشد.
بعد از زهر اتمی و داستان برجام الآن در موضوع صدور بحران به خارج، اروپا و آمریکا هم با هم نزدیک می‌شوند و رژیم هر روز صدایش از این وضعیت بلند است که چرا فرانسه و اروپا در رابطه با موضوع موشکی و منطقه‌یی ما با سیاستهای ترامپ همراهی می‌کنند؟
نگاه کنید، رژیم با این مسائل در سطح منطقه روبه‌رو است. ستون موجودیتش زیر چنین ضربی قرار گرفته است؛ و مهمتر از همه اینها، وضعیتش در داخل ایران. در داخل از یک طرف توانایی مالی، توانایی نیرویی و تواناییهای استراتژیک که زمانی خمینی از آن برخوردار بود را، الآن رژیم همه را مصرف کرده است. تواناییهای مالی رژیم هم‌اکنون بسیار افت پیدا کرده؛ آنهم با مشکلات بانکی، تحریمها و قیمت نفت. پس موضوع کاهش شدید وضعیت مالی رژیم از یک طرف.
از طرف دیگر و مهمتر اعتراضات مردمی. شما به تظاهرات غارت‌شدگان نگاه کنید. در همین دو-سه هفته اخیر داستان زلزله و اعتراضات مردم به‌خاطر زلزله بود. زلزله‌زدگان چی می‌گفتند؟ می‌گفتند پول ما، نیازهای ما و سرمایه ملی ما را چرا می‌فرستید به سوریه و عراق؟ مردم معمول مرزنشین. مردم غارت‌شده در تظاهراتشان می‌گویند چرا اموال و پول ما را به عراق، سوریه و لبنان می‌فرستید؟ خطاب به خود خامنه‌ای هم می‌گویند. حتی در شعارهایشان قطر و بحرین و… را هم می‌گویند.
پس جامعه رو در روی این سیاست صدور ارتجاع شده است. پرچمداری مقابله با سیاست صدور ارتجاع هم، از همان ابتدا به دست مقاومت ایران بوده؛ حتی رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران می‌گفت سیاست صدور ارتجاع رژیم ولایت‌فقیه، خطرناکتر از پروژه اتمی‌ رژیم است؛ خانم رجوی به‌طور مشخص هشدار داد.
پس ببینید رژیم در این وضعیت به دام افتاده، در مهلکه و در باتلاق قرار گرفته، در نتیجه روحانی می‌خواهد توجه باندهای رژیم را جلب کند که ما با چنین مخمصه‌ای روبه‌رو هستیم. آن تاخت و تازها الآن خبری نیست؛ ما گرفتار چنین مشکلی هستیم؛ شما هم که می‌آیید اختلافات و شقه را دامن می‌زنید، حواستان نیست که همه در یک کشتی هستیم و اگر غرق شود تمام نظام با هم غرق خواهیم شد! خب روحانی می‌خواهد با استناد به این موضوع و شرایط منطقه، توجه آنها را جلب کند به وضعیت خطیر و خطرناکی که رژیم در منطقه با آن روبه‌روست.

سوال: چرا اختلافات با وجود درخواست روحانی، باز هم بالا گرفت؟

محمدعلی توحیدی: این‌که چرا اختلافات بعد از مصاحبه روحانی بالا گرفت، یک علتش خود حرفهایش در همان مصاحبه بود. روحانی توجه باندهای نظام را به وضعیت خطرناکی که رژیم با آن روبه‌روست جلب کرد؛ اما حرفهایی در این مصاحبه زد که خودش جنجال‌برانگیز شد. و سر و صدای یعنی هم باند خودش و هم باند رقیب را درآورد. مهره‌های باند خودش مثل زیباکلام نوشتند بعد از این مصاحبه (که خیلی هم طول و تفصیل داد) یک موج ناامیدی در میان کسانی که به روحانی رأی دادند، ایجاد شد. می‌گویند آخر این چه حرفهایی بود؛ جواب منتقدان را هم ندادی. بعد حرفها بسیار توخالی و خالی‌بندی بود. تنها حرف جدی سیاسی‌اش این بود که آقا وضع ما خراب است، اختلافات بالا نگیرد!
که البته همین حرف خودش مسأله‌برانگیز است. چرا که حتی محاسبة سرمایه‌یی که می‌خواهد در طول چند سال با سرمایه‌گذاری خارجی جذب کند، به حساب این کارنامه‌ صد روزه‌اش می‌گذاشت. خیلی شیادانه و حیله‌گرانه بود.
اما مهمتر این است که ببینید، این توصیه که چون شرایط خراب است شما جنگ باندی نکنید، کارکرد ندارد. وقتی رژیم در شیب سقوط و تنزل قرار می‌گیرد، اختلافات و جنگ باندی نیز بالا می‌گیرد. با توصیه و گفتار درمانی هم که حل نمی‌شود.
زمانی که بحران کویت در سال 1369 پیش آمد و رژیم از جنگی که در کویت پیش آمد استفاده کرد، بعد هم در جریان جنگ دوم خلیج‌فارس، بمباران عراق و خلع‌سلاح مجاهدین اختلافاتشان کاهش پیدا کرد. چرا که رژیم در تعادل‌قوا وضع بهتری پیدا کرده بود رو آمده بود؛ کشورهای غربی هم با آن مماشات کرده و تحویلش می‌گرفتند. به‌خاطر این‌که در این جنگها شرکت هم بکند، از نظر سیاسی به رژیم امتیاز هم می‌دادند. خب در آن شرایط اختلافات باندی رژیم کم شد.
اما وقتی خامنه‌ای تنزل پیدا می‌کند، وقتی در گرداب قرار گرفته، خب اختلافات بالا می‌گیرد. این اختلافات محتوا و موضوع دارد؛ موضوعش هم این است که یک طرف می‌ گوید این کارها که میکنی باعث سقوط می‌شود، آن طرف دیگر می‌گوید آن کارهای دیگر باعث سقوط نظام می‌شود. هر دو طرف خود را از یک وحشتی پرهیز می‌دهند. اختلاف بر سر برنامه‌ رو به پیش که نیست؛ حتی اینها در قدر مطلق بحثهایی که می‌کنند، به خطاها و اشتباهات هم اذعان می‌کنند. فرض کنید احمدی‌نژاد می‌گفت: آقا کشور با یک شرایطی روبه‌روست که غیرقابل مدیریت خواهد بود. تاج‌زاده صحبت می‌کرد و می‌گفت ما در جنگ بعد از فتح خرمشهر اشتباهات مهلکی کردیم؛ اما آن اشتباهات مهلک مشکلی ایجاد نکرد، اما احمدی‌نژاد ما را دچار مسأله و تحریم کرد. یعنی بر سر بحرانها با هم جنگ دارند. در نتیجه گفتاردرمانی یا نسخه‌ای که روحانی می‌پیچد که تو را به خدا به‌خاطر شرایط سکوت کنید، جواب نمی‌گیرد. همانها که با روحانی دعوا دارند، حرفشان این است که تو یک برجام امضا کردی، یک برجام دیگر هم امضا کنی از این بدتر خواهد شد. روحانی هم می‌گوید اگر برجام امضا نکنم، بدتر خواهد شد.
پس دعوا سر این موضوعات است. دعوا بر سر شرایط و شیب تنزل تمامیت نظام است. به همین خاطر این دعوا ادامه پیدا می‌کند.

سوال: شما از احمدی‌نژاد صحبت کردید. نامه‌یی که از احمدی‌نژاد منتشر شده، با تاریخ نامه متفاوت هست. علت این موضوع چیست؟

محمدعلی توحیدی: احمدی‌نژاد نامه‌یی را به خامنه‌ای نوشته بود. حرفهایش را هم به رژیم، بسیار مرتب و منظم گفته بود. اصل حرفش هم این است که وضعیت کشور بسیار خطرناک است؛ ممکن است با بدترین شرایط روبه‌رو شویم؛ شرایطی که ممکن است دیگر قابل مدیریت و قابل پیش‌بینی نباشد. به‌طور مشخص درباره‌ موضوع غارت‌شدگان استناد کرده بود که اینها جمعیت بسیار زیادی هستند، مراجعه می‌کنند، از قضاییه نتیجه‌یی نگرفتند؛ خلاصه گفته بود که وضع بسیار خراب است.
حتی در آن اعتراضی هم که زیباکلام به روحانی کرده بود، او هم از باند دیگر به ناامیدی اشاره کرده بود که همه ناامید هستند و هیچ کس به خواسته‌اش نرسیده است.
سپاه پاسداران هم که اعتراض کرده بود، اشاره داشت به خانواده‌های مال‌باختگان و گفته بود آنها چهار میلیون و خرده‌ای می‌شوند؛ یعنی سپاه آمده و طلبکار روحانی شده بود. جالبه که خود سپاه در این غارتها دست دارد.
خب احمدی‌نژاد این اعتراضات را کرد و نامه را نوشت. خامنه‌ای که نمی‌تواند خودش به احمدی‌نژاد جوابی بدهد، همه را علیه او بسیج کرد. مقامات مختلف قوه قضاییه، اژه‌ای را فرستاد که یک صحبت مفصل بکند؛ البته حرفهای جدی هم نداشت. خامنه‌ای سایرین را هم برانگیخت. مطهری، نایب مجلس ارتجاع هم به صحنه آورد. همه هم ترس و وحشتشان از این است که اوضاع بهم بریزد.
احمدی‌نژاد هم در این وضعیت لازم دید و احساس کرد که باید خود خامنه‌ای را خطاب قرار دهد. چون حرف اصلی با خامنه‌ای هست. در نتیجه نامه را منتشر کرد. یعنی می‌خواهد برای خود خامنه‌ای هزینه سیاسی را مشخص کند؛ که اینطور که تو پیش می‌بری، مسأله حل نمی‌شود؛ تو باید قضیه را علاج کنی.
در ظاهر احمدی‌نژاد لاریجانی‌ها را مورد حمله قرار می‌دهد. اما در واقع خامنه‌ای را مخاطب قرار می‌دهد. آنهایی هم که به احمدی‌نژاد جواب می‌دهند، جالب است که در جنگ و دعواهایی که دارند، هیچ‌کدام حرفی جدی از جنس درمان برای نظام نمی‌زنند؛ فقط می‌گویند وضع خطرناک است؛ و هم‌چنین شروع می‌کنند به اشکالات و بحرانهایی که ایجاد شده توسط باند مقابل. برای نمونه تاج‌زاده می‌گوید احمدی‌نژاد باعث شده نظام به شورای امنیت برود! البته باعث شورای امنیت رفتن رژیم، سیاست اتمیش بوده؛ آن نیرویی هم که باعث شده رژیم در سطح بین‌المللی افشا و محکوم شده و علیه او قطعنامه صادر شود، نیروی ایرانیست؛ یعنی مقاومت ایران و مجاهدین بوده‌اند.
خب احمدی‌نژاد می‌بیند رژیم با چنین شرایطی روبه‌رو است؛ حال برای این‌که خوب خامنه‌ای را با صورت‌مسئلة‌ واقعی مواجه کند، ناگزیر است که نامه را به‌صورت نامه سرگشاده منتشر کند. خود این وضعیت ناشی از بالا گرفتن بحران در رأس دستگاه-بین کسی که یک زمان رئیس‌جمهور این دستگاه بوده و الآن با خود ولی‌فقیه و کل سیتسم به چنین تنشی رسیده است. عقب هم نمی‌شنید.
احمدی‌نژاد بعد از این اعتراضات هم رفت بانه و در مقابل حملاتی که چه باند خود خامنه‌ای و چه قضاییه رژیم و چه حتی اطرافیان خاتمی و باند روحانی و امثال تاج‌زاده به او کرده بودند، جواب داد؛ برای نمونه بقایی آمد صحبت کرد. گفت شما ما را متهم می‌کنید به این‌که ما دزدی کردیم. ما سکة‌ طلا به این و آن دادیم؛ سکة‌ طلا را به خود شما دادیم! و افشا کرد و سند و مدرک هم رو کردند.
یا جوانفکر- که در دولت احمدی‌نژاد از روزنامه‌ایران بود و مدتی هم مسئول خبرگزاری رسمی رژیم بود- این هم به مطهری جواب داد! گفت چه خبره؟ چرا نمی‌گذارید کسی صحبت بکند؟!
در این کشاکشها ماهیت کل این باندها مشخص می‌شود. همه در حفظ باند خود و تمامیت نظام خودشان هستند.
خب در این شرایط احمدی‌نژاد برای این‌که سطح سیاسی را تا نقطة‌ خود خامنه‌ای ببرد، نامه را منتشر می‌کند. خب ابتدا دست نگه داشته که شاید امتیازاتی بگیرد، در این شرایط که حملات بر ضد او شروع شده، طبعاً منتشر می‌کند؛ این اقدام حاکی از پاسخ نگرفتن این بحرانهاست.

سوال: چرا خود خامنه‌ای در این بحران پیچیده رژیم وارد نمی‌شود و قضاییه و عناصرش را می‌فرستد؟

محمدعلی توحیدی: این اتفاقاً یکی از روشن‌ترین دلایل برای این بن‌بست، برای این مهلکه و این باتلاقی هست که تمامیت این نظام و در رأس آنها خود ولی‌فقیه در آن گرفتار شده است. خامنه‌ای نمی‌تواند وارد شود، بسیار برایش ورود مستقیم قیمت دارد. روزهای اول خامنه‌ای چماقدارانش را علیه عناصر احمدی‌نژاد که در شاه‌عبدالعظیم تحصن کرده بودند، فرستاد. اما عناصر احمدی‌نژاد جا نزدند. دیدند اوضاع خطرناکتر از این حرفهاست. آمدند نوار پر کردند که ما را اعدام کنید، اما ما جا نمی‌زنیم. بعد هم خامنه‌ای قضاییه‌اش را وسط فرستاد، باند احمدی‌نژاد جوابش را می‌دهند. حتی آدمهایی که داعیة‌ اصلاحات دارند، مثل تاج‌زاده و مطهری دارند هم بسیار مفتضحانه به صحنه آمدند.
حتی مانند آن روزهای اول که خاتمی روی کار آمده بود، یک روزنامه باند خودش از قتل‌عام 67صحبت کرد، خود خاتمی و وزارت ارشادش-مهاجرانی- روزنامه را بستند؛ که چرا صحبت از قتل‌عام کردی؟ آخر کدام مدعی اصلاحاتی هست که از رو شدن این موضوع استقبال نکند؟ هر دعوایی هم که با مجاهدین دارد، داشته باشد!
خب اگه می‌خواهید اصلاحات کنید، باید به این سیاستهای رژیم در منطقه اعتراض کنی! و روی علت مسأله انگشت بگذاری. خب اگه می‌خوای اصلاحات کنی، باید با این سیاست مداخله در منطقه رویارویی کنی! باید روی علت مسأله انگشت بگذاری. بمب‌سازی اتمی را افشا کنی.
اما حرف این جناح این است: احمدی‌نژاد بگوید که چرا سر این مسائل صحبت کرد. این مثلاً اصلاح‌طلب است. اما نمی‌تواند حرف دیگری بزند. خب این جناحهای رژیم که دچار مشکل هستند، خامنه‌ای به‌طور مضاعف دچار مشکل است. بیاید چی بگوید؟ راجع به احمدی‌نژاد چه بگوید که خودش آمده رفسنجانی را در زیر پای همین احمدی‌نژادی که خودش یک پاسدار ناشناخته‌ای بود، قربانی کرده. خامنه‌ای گفته بود که من نظرات احمدی‌نژاد را قبول دارم، نه رفسنجانی.
خب حالا خامنه‌ای بیاید چه بگوید؟ خودش این احمدی‌نژاد را چند ماه قبل در مجمع تشخیص مصلحت نظام وارد کرد، حال بیاید چه بگوید؟
در نتیجه ناگزیر است که مثلاً چماقدار بفرستد، یا پاسداران سیاسی و قضاییه خود را می‌فرستد؛ آخر هم واقعاً می‌ماند در آن.

و این نتیجه مهلکه و بحرانیست که دستگاه ولایت‌فقیه در آن گرفتار گردیده و سیاستهای کلی حفظ موجود خودش را، می‌بیند که هر چه مقاومت ایران گفته، سر اتمی-سر منطقه‌یی و سر جنگ حقیقتش به مردم ایرن آشکار شده و حقیقتش در کوچه و خیابان نمود داره. خب در چنین شرایط راه پس و پیش ندارد. برای همین ورود شخص روحانی به صحنه، بسیار مشکل است.