«« روايتي ازتاريخ معاصرايران »» بخش بیستم

مهرداد هرسینی

بخش بیستم – نقش تاریخی  مسعود رجوی در بازسازی سازمان مجاهد

,,مسعود رجوی ,, تنها فرد باقیمانده و ذیصلاح از اعضای کادر های رهبری مجاهدین است که بعد از این ضربه اقدام به باز سازی سازمان مجاهدین در داخل زندان مینماید. در پائیز 1355 مجاهدین خلق  بیانیه ی 12 ماده یی را در برابر این جریان انحرافی و چپ نما انتشار بیرونی میدهند که در آن خطوط برخود و افشاگرانه ی سیاسی علیه آن ترسیم شده است. در این بیانیه از جمله آمده است:  

,,  سازمان مجاهدین خلق ایران سازمانی است با ایدئولوژی انقلابی اسلامی که در سال 1344 بوسیله ی محمد حنیف نژاد , سعید محسن و اصغر بدیع زادگان بنیانگذاری شده و مجاهدین ادامه دهندگان راه آنها می باشند.

– جریان اخیر ( تغییر دادن ایدئولوژی سازمان ) یک جریان اپورتونیستی ( انحرافی) چپ نماست که سردمداران آن به سازمان مجاهین خلق ایران و در نتیجه به کل جنبش خیانت کرده اند.

– ما با این جریان اپورتونیستی مبارزه میکنیم تا به خط صحیح بازگشته یا منزوی گردد. مبارزه ی ما یک مبارزه ی سیاسی با شیوه ی افشاگرانه است. هرگونه استفاده از شیوه های ارتجاعی از قبیل کشتن, لو دادن, همکاری با پلیس و کمک گرفتن از امکانات رژیم را در این مبارزه محکوم میکنیم.

– این جریان اپورتونیستی چپ نما به هیچ وجه حق استفاده از نام ,, مجاهدین ,, را ندارد و ادامه ی استفاده از آن به منزله ی استمرار خیانت است. نام ,, مجاهد ,, متعلق به سازمان مجاهدین خلق ایران است که باید بدون هیپگونه تغییری با همان آرم, آیه و سال تاسیس مورد استفاده قرار گیرد.

– این جریان اپورتونیستی چپ نما, موجب بروز زودرس یک جریان راست ارتجاعی شده است که در مرحله کنونی, تهدید اصلی  مجموعه نیروهایی است که تحت نام اسلام مبارزه میکنند,, 

 تحلیل آموزشی بیانیه ی اپورتونیستهای چپ نما- از انتشارات مجاهدین خلق

در اواخر سال 56 با نظر خمینی فتوایی تهیه شد که در آن همکاری و مساعدت به مجاهدین و مبارزین ,, تکفیر,, شده بود. ساواک از این تکفیر نامه که توسط رفسنجانی نوشته شده بود, علیه مجاهدین استفاده میکرد و به هر زندانی سیاسی آن را نشان میداد. شاه میگفت : ,, طبق نظر آیات اعظام همکاری با مخالفین من کفر است. ,,

بر اساس این فتوا, مرتجعین مبارزه با مجاهدین را برا مبارزه با شاه مقدم میشمردند و با نوشتن امان نامه برای شاه در 28 مرداد 1356 دستجمعی  آزاد شدند. از آن جمله عسگر اولادی و اسدالله لاجوردی بودند. لاجوردی بعد از بقدرت رسیدن خمینی رئیس زندانهای کشور شد و جنایتهای  بیشماری علیه مجاهدین و مبارزین انجام داد. وی که بعنوان آیشمن ایران  معروف گردیده بود, در تابستان 1378 بدست یک مجاهد قهرمان بنام علی اکبر اکبری بدلیل جنایت علیه بشریت و قتل عام زندانیان, مجازات انقلابی میشود. همچنین مرتجعین در بیرون از زندان نیز به خانواده های زندانیان مجاهد مراجعه کرده و آنان را تحت فشار قرار میدادند تا از فرزندانشان بخواهند, از مجاهدین جدا شوند.

شاه نیز در پی مواضع مرتجعین فرصت را غنیمت شمرده و با تبلیغات گسترده علیه مجاهدین, آنان را ,, مارکسیست اسلامی,, مینامد. مجاهدین در مقابل این اتهام معتقد بودند که مارکسیسم را بعنوان یکی از روشهای مترقی و علمی برای تحلیل اجتماعی محترم میشمارند, اما اسلام را الهام بخش فرهنگ و ایدئولوژی خود میدانند.

در جزوه یی بنام ,,پاسخ به اتهامات اخیر رژیم ,, شاه , مجاهدین چنین توضیح میدهد:  

,, شاه از اسلام انقلابی وحشت دارد. برای همین فریاد میزند, مسلمان نمی تواند انقلابی باشد. به نظر او انسان یا مسلمان است یا انقلابی, و نمی تواند هردوی آنها باشد. اما در دنیای واقعیت درست بر عکس آن است. در سراسر قران یک مسلمان پیدا نمی شود که انقلابی نباشد,,.

,, اتهام مارکسیست اسلامی نیز اصلا حرف جدیدی نیست. رژیم های شاه و خمینی همواره مجاهدین را به آن متهم نموده اند. دلیل این اتهام نیز ترس و وحشت از پایگاه گسترده ی اجتماعی مجاهدین در داخل مردم است. کمتر کسی است که نداند اسلام و مارکسیسم بدلیل تفاوتهای بنیادی در زمینه های فلسفی, اجتماعی, سیاسی و اقتصادی نمی توانند با هم ادغام شوند. این اتهام ابتدا توسط ساواک شاه به قصد تاثیر گذاری بروی پایگاه اجتماعی مجاهدین ابداع و سپس توسط خمینی مورد سوء استفاده قرار گرفت. در سالهایی که مجاهدین عمدتا توسط ساواک دستگیر شدند, هرچند ضربه ی تشکیلاتی سنگینی را متحمل شدند, ولی بدلیل عقاید اسلامی اشان در سطح جامعه از حمایت و احترام زیادی برخوردار بودند. رژیم خمینی برای سوء استفاده از احساسات مردم علیه مجاهدین, برای اینکه به این اتهام جنبه ی مذهبی بدهد و نشان دهد که مجاهدین به دروغ خود را مسلمان معرفی میکنند, در مورد مجاهدین از کلمه ی منافق استفاده میکند.,,

 تاریخچه ی مجاهدین- هفته نامه ی ایران زمین شماره 42

  گرچه رهبری و بسیاری از کادرهای مجاهدین تا روز های آخر عمر شاه هنوز در زندان بودند و نتوانستند رهبری جنبش ضد سلطنتی را که توسط خمینی و اطرافیان اش غصب شده بود را بدست گیرند, اما به هنگام پیدایش موج انقلاب در بین مردم, مجاهدین توانستند به همان امکانات محدود خود از کم ترین فرصت های زمانی  بیشترین بهره را برده و در سرنگونی رژیم شاه آنها را مورد استفاده قرار دهند.  مجاهدین طی شش ماه آخر عمر شاه بطور مستمر شبکه ی زیر زمینی و تجربیات مبارزات مسلحانه خود را در اختیار مردم و انقلاب ضد سلطنتی قرار دادند و در سرنگونی شاه نقش عمده یی ایفا نمودند. شاه و دستگاه امنیتی وی تا آنجا که توانست از آزادی ,, مسعود,, تا آخرین روزهای انقلاب جلوگیری بعمل آورد و تنها چند روز مانده به قیام  بر اثر فشار های مردمی به این خواسته تن در داد. به این ترتیب زمینه های رشد اجتماعی و سیاسی  یعنی همان عنصر عینی و ذهنی لازم برای رسیدن خمینی و ارتجاعیون مذهبی به قدرت, شکل گرفت و به انحراف برده شد.  بدینوسیله  انقلاب ضد سلطنتی  که در تاریخ جهان معاصر یکی از بی نظیرترین جنبش ها بود, اکنون  بدست ارتجاع  مذهبی میافتد.

ادامه دارد