«« روايتي از تاريخ معاصر ايران »» بخش دوم

مهرداد هرسینی

دوران پس از كودتاي  بيست و هشت مرداد

به ظاهر چنين وانمود شده بود كه گوييا كنسرسيوم به نمايندگي از سوي شركت ملي نفت ايران انجام وظيفه كرده وبراي امور اكتشاف ، استخراج و پالايش نفت به خدمت گرفته شده است. اما از سوي ديگر تصريح كرده بودند تا پايان قرارداد، مجموعه اختيارات محوله قابل فسخ نبوده و به روايت ديگر تمامي امور نفت ايران به دست كنسرسيوم سپرده شده است.  بعلاوه بر اساس اين قرارداد، كنسرسيوم اختيارات وسيعي در بنادر، خطوط آهن، تلفن، تلگراف، بي سيم، و هواپيمايي كشور بدست آورده بود. همچنيني شركت ملي نفت ايران كليه ي ماشين آلات و تمامي ابزار و دستگاههاي خود را مجانا به كنسرسيوم اعطاء كرده و آنان در نواحي عملياتي خود حق استفاده از اراضي و كشتزارهاي مردم را پيدا نمودند.

بر همين سياق حوزه ي امتياز و شعاع عمليات كنسرسيوم علاوه بر سيستان و بلوچستان، استانهاي كرمان، فارس، اصفهان، خوزستان، لرستان، كرمانشاهان و مناطقي از شهرهاي ملاير، بروجرد و همچنين جزاير خارك، كيش قشم، خارگو و هرمز را در بر ميگرفت. به موازات اين قرارداد اكنون كمك هاي خارجي به رژيم شاه سرازير شده  بطوريكه طي 6 سال قريب هزار ميليون دلار وام به ديكتاتوري پهلوي اعطاء گرديد.

الغاء سيستم دو پايه يي

جامعه آن روز ايران تا تعيين تكليف نهايي سيستم سياسي- اقتصادي كشور با تضادي نهان و آشكار دست به گريبان بود.

اين تضاد به بافت اقتصادي- اجتماعي ايران برميگشت كه بين « ف‎ؤداليزم  كهن » و « سرمايه داري وابسته »بطور اتوديناميك خود را در تمامي عرصه هاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي به نمايش مي گذاشت.  فؤداليزم بنا بر بافت خود از يك سو در زمينه داخلي علاوه بر تقدم به خانها و ملاكين، به آخوندهاي مرتجع و وابسته تقرب مي جست و از سوي ديگر در زمينه خارجي به روابط كهن با انگليس دل بسته بود. بطوريكه  همواره پايگاه مناسبي براي پيشبرد سياستهاي اين كشور در ايران به احتساب مي آمد.

اما از سوي ديگر با روند روبه گسترش « سرمايه داري وابسته گرا » و همچنين گسترش نفوذ ايلات متحده در ايران، كشمكش هايي بين دو ابر قدرت آمريكا و انگليس  در ايران ايجاد نمود. قدرت آمريكا روبه رشد بود و ظرفيت اقتصادي و توليدي گسترده تري نسبت به انگليس داشت كه با آغاز دهه ي چهل و با انجام رفرم اصلاحات ارضي، سرانجام بسود ايالات متحده تعادل قوا در ايران پايان يافت.

از سوي ديگر دولت وقت در شوروي سابق با توجه به شكست حزب توده و عدم استقبال مردم از اين جريان وابسته، پس از برگزاري كنگره ي نوزدهم حزب كمونيست، اكنون با شعار « هر كه با دشمن ما نيست، دوست ماست » به صحنه ي سياست ايران و به بهبود روابط خود با شاه مي انديشد. اين سياست در پي كودتاي 28 مرداد و همزمان با سركوب شاه عليه نيروهاي  مردمي در ايران اتخاذ گرديد و بلافاصله پس از كودتا مذاكراتي را براي حل و فصل « بازپرداخت مطالبات » اين كشور به ايران و همچنين اختلافات مرزي آغاز گرديد. شوروي در خرداد 1334 يازده تن طلاي ايران را به دولت شاه باز پس داد و از « شاه و ملكه » رسما يراي بازديد از آن كشور دعوت بعمل آورد. اعلان اين دعوت متقارن بود با اعدام شش تن از افسران حزب توده توسط رژيم شاه. 

با بركناري زاهدي، حسين علاء بروي كار آمد. گرچه حكومت وي چندان پايدار نبود، اما وي توانست در مدت كوتاه زمامداري اش، علاوه بر عقد پيمان بغداد، قدرت ساواك و دستگاه اطلاعات و سركوب شاه را قدرت وسعت بخشد. اين  بخش از دستگاه سركوب در دوران زاهدي به تيمور بختيار ، فرماندار نظامي وقت سپرده شده بود و وي نيز پادگان تيپ دو  زرهي را به محل شكنجه تبديل نمود. بطور كلي ميتوان گفت كه از اين دوران به بعد بود كه سازمان امنيت كشور به مخوف ترين دستگاه پليسي تبديل و ساليان متمادي با اسامي و تحت عناوين مختلف بر زندگي سياسي- اجتماعي مردم ميهنمان و آزاديخواهان جامعه سايه انداخت. 

رژيم شاه در پي درخواست انگليس مذاكراتي را با دولت تركيه براي ورود به پيمان « بغداد » آغاز نمود كه در مهرماه 1334 شاه رسما به اين پيمان پيوست. قبل از انعقاد قرارداد بغداد، حادثه ي ترور علاء بدست طرفداران فداييان اسلام رخداد كه به دستگيري جمعي از آنان، از جمله نواب صفوي انجاميد. گرچه علاء از اين سوء قصد جان سالم بدر برد، اما رژيم شاه فرصت را غنيمت شمرد و « نواب و يارانش » را بجرم قتلهاي سياسي ، از جمله قتل رزم آرا ، هژير و ترور اخير به اعدام محكوم نمود. 

« نواب صفوي مردي مذهبي بود كه قادر به جذب عناصر ساده و با ايمان مذهبي شد. نواب عقايد خود را از اخوان المسلمين تقليد كرده بود و حكومت شرعي اسلامي را تبليغ ميكرد. نواب در مخالفت با كسروي معروفيت يافت و با قتل كسروي توسط امامي، ترورهاي فداييان اسلام شروع شد.  مهمترين ترور فداييان اسلام، ترور رزم آراء بود كه درست

در موقع اوجگيري جنبش در يك موقعيت تاريخي انجام شد و زشت ترين آنها سوء قصد به دكتر فاطمي همكار مصدق بود. قتل كسروي يكي از ترورهاي زشت فداييان اسلام بود. »

تاريخ  سي ساله-  بيژن جزني

 ادامه دارد