«« روايتي از تاريخ معاصر ايران »» بخش نهم

مهرداد هرسینی

بخش  نهم : قرار داد کاپیتولاسیون  

خميني  درخانواده يي خرده مالك و تاجر بدنيا آمد و  در دوران پانزده خرداد  آخوند 64 ساله يي بيش نبود. وي تا آنزمان چهره ي تقريبا ناشناخته يي براي مردم ايران بحساب ميآمد.  گفته ميشود پدر بزرگ وي در روستاي خمين ملكي خريده و ساكن آنجا ميشود. خميني نيز در سال 1279 در اين شهر بدنيا آمد و پس از قتل پدرش بدست عوامل مظفرالدين شاه ،  نخست به اصفهان و اراك و سپس به مدرسه فيضيه قم ميرود تا دروس و علوم ديني را فرا بگيرد.

وي در سال 1315 به درجه ي اجتهاد ميرسد و در همان مدرسه به آموزش فلسفه و عرفان و فقه اسلامي مشغول ميگردد. طلبه هايي مانند منتظري ،  بهشتي، خزعلي ، قدوسي ، محمدي يزدي، امامي كاشاني، مشكيني ، صادقخلخالي و علي خامنه يي از جمله شاگردان وي بودند كه بعد از به قدرت رسيدن او، به  شمار مهره هاي درشت حكومتي درآمدند. 

آنچه باعث پيشي گرفتن خميني از ديگر آخوندها گرديد، شم سياسي وي و اعتراضات اش عليه شاه بود. پس از درگذشت بروجردي و كاشاني، از سوي جبهه ملي تماسهايي با وي گرفته ميشود و از او ميخواهند تا مسئله مرجعيت  و يا بقول خودشان « سر مذهبي » را قبول كند. اما خميني بسيار زرنگ تر از آنان بود و در نظر داشت تا علاوه بر« سرمذهبي » ، « سر سياسي » را نيز قبضه كند. وي توانست در يك فرصت استثنايي در حاليكه شاه ميخواست  امتيازاتي به جبهه ملي و نهضت آزادي  بدهد و براي اين منظور حتي تماسهايي با آنان در زندان برقرار نموده بود، بر امواج نارضايتي مردم سوار شده و رهبري سياسي – مذهبي عليه شاه را در سال 57 با تجارب خود از خرداد 42،بدست بگيرد.  در اينجا بايد به اين نكته نيز اشاره شود كه قبضه ي رهبري همانطوريكه در سطور آينده خواهد آمد، معلول عوامل متعدد ديگري نيز بودند.

بهرحال وي با آن سخنراني و پاسخ به سخنراني شاه در حرم حضرت معصومه «ع» ، حكومت را « تهديد به فتوا» كرد. در پانزده خرداد عوامل حكومتي به خانه ي وي در قم ريختند و تعدادي از روحانيون را دستگير و به تهران منتقل نمودند.

 پيرو اين اقدام طلاب قم به صحن حرم حضرت معصومه «ع» رفته و دست به تحصن ميزنند. ماموران ارتش به طلاب متحصن حمله ور شده و درگيريها از صحن حرم به مركز شهر كشيده ميشود. طي مدت كوتاهي خيابانهاي اصلي شهر قم شاهد درگيريهاي  گسترده يي بين ارتش از يك سو و طلاب و مردم از سوي ديگر بود بطوريكه دهها نفر بر اثر تيراندازي به شهادت ميرسند. با بالا گرفتن حملات كماندوهاي ارتش به مردم بي دفاع، خبر فورا به شهرهاي ديگر ميرسد و تظاهراتهاي مشابهي نيز در محكوميت كشتارمردم  قم ، بويژه در تهران صورت ميگيرد.

 در پايتخت نيز شاه دست به كشتار مخالفين ميزند و طي تهاجم نيروهاي انتظامي و ارتش تعدادي از مردم تهران  به رگبار بسته شده و به شهادت ميرسند. اكنون با شروع اعتصاب معلمان و بازاريان ديگر رشته ي امور از دست شاه در رفته و ميرود تا مردم يكبار ديگر از فرصت تاريخي بدست آمده استفاده نمايند و رژيم شاه را جارو نمايند.

 متاسفانه جنبش نوپاي پانزده خردا د بدليل بي لياقتي و مماشات « سر سياسي » اش نتوانست به وظيفه ي خود عمل نمايد و اين در حالي بود كه خميني در آن شرايط خطير هنوز مشغول « نصيحت كردن آقاي شاه » بود و سخني از « جهاد و يا  سرنگوني » به ميان نمي آورد.

« تظاهرات خونين 15 خرداد در تهران و چند روز قبل بصورت تظاهرات نيمه مذهبي، نيمه سياسي شروع شد. حمله به مدرسه ي فيضيه ي قم و سپس بازداشت خميني در 13 خرداد باعث شد كه تظاهرات پانزده خرداد « دو روز بعد از عاشورا » ابعاد و شدت بي سابقه يي پيدا كند. خصلت شورشي تظاهرات باعث تعطيل زندگي عادي شهر و جاري شدن انبوه انسانها به خيابانها شد. دسته هاي محدود تظاهركننده در اوايل روز « محدود نسبت به جمعيت تظاهر كننده در طي روز در شهر » و با بكار بردن مواد آتش زا « مثل فسفر» و تخريب و هجوم به پاره يي از سازمانهاي دولتي، چند باشگاه از جمله باشگاه شعبان بي مخ ، شهر را مختل كردند……….خيابانهاي مهم شهر توسط نيروي انتظامي از يكديگر قطع شد و نيروانتظامي همراه تانك و زره پوش و جيپ هاي حامل مسلسل سنگين مردم را اعم از تظاهر كنندهيا عابر به گلوله بستند. » 

«« تاريخ سي ساله – بيژن جزني »»

دولت علم بدستور شاه طرحهاي گسترده يي را براي سركوب جنبش آغاز ميكند و ارتش ، ساواك و شهرباني را در اين رابطه در شهرهاي قم ، تهران، مشهد، اصفهان ، شيراز و تبريز بكار ميگيرد. شمار قربانيان بنا بر روايت گزارشگران خارجي به « قريب ده هزار نفر » ميرسد. براي نمونه فقط در شهرك ورامين و اطراف آن 300 نفر به گلوله بسته ميشوند و بدينوسيله شاه طي سه روز از زمان بروز قيام به بزرگترين جنايت اش تا آن تاريخ دست ميزند.

« اين اولين تجربه ي قتل عام خلق نبود اما بي ترديد مهمترين آن در قرن حاضر بود، زيرا در يكي از دوران سازترين مقاطع تاريخ ما بوقوع پيوست و در نتيجه آثار و بازتابهاي بس گسترده يي در مبارزات بعدي ما داشت و مهمتر اينكه تجربه بدست آمده از آن دوران، هنوز هم ميتواند بعنوان اساسي ترين رهنمود هاي انقلابي براي مبارزات كنوني ما موثر و مفيد واقع شود…… 15 خرداد اگرچه ياس آفرين بود، اما زمينه ي مبارزه ي انقلابي قهر آميز و مسلحانه را تدارك ديد، زيرا آن ياس اساسا از بي نتيجه گي اشكال گذشته ي مبارزه بود. بنابراين در  عمق اين واكنش منفي « ياس »، اميد قاطع تري شكل گرفت و چشم انداز انقلاب را روشنتر ساخت، چراكه مردم ديگر هرگونه اميد اصلاح و تغييري را با وجود رژيم شاه از دست دادند و اين نتيجه را گرفتند كه ديگر با اين رژيم نميتوان كنار آمد. و اين بدان معني بود كه رفرميست را براي هميشه به گور سپردند. »

«« 15 خرداد نقطه ي عطف مبارزات قهرمانانه ي خلق ايران- از انتشارات مجاهدين خلق »»

ادامه دارد