«« روايتي از تاريخ معاصر ايران »»

مهرداد هرسینی

دوران پس از کودتای 28 مرداد

بخش چهارم – اساس حکومت شاه برپایه سرکوب

شريف امامي به رواياتي به روحانيون نزديك بود و نخست تلاش داشت با تظاهر به مخالفت با قرارداد كنسرسيوم برامواج مخالفتهاي مردمي سوار شده و اوضاع را بنفع شاه و دربار سر و سامان دهد. وي مي گفت كه منبعد  اختناقي در كار نخواهد بود و آزادي انتخابات تضمين خواهد گرديد. ولي با روبه وخامت گذاشتن اوضاع اقتصادي و فشارهاي داخلي، شاه سرانجام مجبور گرديد، مجلس بيستم را منحل و قول « آزادي » به مردم بدهد.  در نتيجه شكاف در ديكتاتوري و فشار از پايين، احزاب قبل از 28 مرداد كه قبل از پايان دولت اقبال تجديد حيات كرده بودند، در دوران شريف امامي خود را براي انتخابات آماده و شروع به فعاليت دوباره  مينمايند.

از آن جمله « جبهه ملي دوم » و « نهضت مقاومت ملي » به رهبري آيت الله زنجاني و « نهضت آزادي » به رهبري آيت الله محمود طالقاني ميباشند. همچنين احزابي مانند « حزب پان ايرانيست » به رهبري داريوش فروهر و « حزب زحمتكشان »به رهبري خليل ملكي و احزاب ايران، مردم ، سوسياليست و ايران ناسيوناليست به فعاليت پرداختند.

حزب توده نيز در اين راستا دست به تجديد حيات زده و علاوه بر « سازمان جوانان»،  كميته ها و گروههاي تابعه كميته مركزي را براه مي اندازد. براي نمونه كميته كردستان ، كميته آذربايجان، فارس، جنوب و اصفهان از جمله ي آنانند.

شاه كه بدنبال « ثبات » بود، اساس حكومت اش را بعد از 28 مرداد بر پايه ي اعمال زور و سركوب قرارداده  و به وسيله ي دستگاه پليسي – نظامي تلاش داشت تا قدرت را حفظ نمايد. بخشي از جريانات رفرميستي آن روز ايران تلاش داشتند تا اين واقعيات را ناديده بگيرند كه  از آن جمله بايد به سرنوشت حزب توده و جبهه ملي دوم در اين بازي اشاره نمود. اين بازي عمدتا حول بالا گرفتن تضاد بين شاه و كندي دور ميزد و اينگونه جريانات رفرميستي در فكر بودند تا از اين تضاد بنفع خود استفاده نمايند و با شيوه هاي « مسالمت آميز » و « قانوني » با رژيم شاه به مقابله بپردازند. در حاليكه نيروهاي مترقي و آگاه  ميدانستند كه اين  شيوه از مبارزات راه بجايي نخواهد برد وبايد  بدنبال يك مبارزه ي قاطع مردمي بود.

گفته ميشود در پايان سال 1339 ، كاخ سفيد پيام تندي به شاه  داده و از وي ميخواهد تا علي اميني عاقد قرارداد كنسرسيوم را به نخست وزيري تعيين نمايد. در بهمن ماه همان سال تعدادي از سران جبهه ملي در مجلس سنا دست به تحصن ميزنند و خواهان برگزاري « انتخابات آزاد » ميشوند.  همزمان با اين تحصن در دانشگاه تهران تظاهراتي عليه شاه و دولت بوقوع پيوست كه طي آن قريب يكصد نفر بازداشت شدند. بازار تهران نيز در حمايت از دانشجويان دست به اعتصاب ميزند بطوريكه تمامي اين رويدادها تا فروردين 1340 بطول مي انجامد. در اين ايام آيت الله بروجردي در گذشت و دولت فرصت را براي اعلان تنفس مقتنم شمرد. بروجردي قريب شانزده سال داراي مرجعييت بود و همواره تلاش ميكرد تا خود را از سياست بدور نگهدارد . او بطور جد از  هرآنچه كه وي را به  رويارويي  با شاه  و دربار بكشاند،  پرهيز داشت.

« شاهنشاه در برابر هييت علماي مشهد ارتحال حضرت آيت العظمي بروجردي رضوان الله عليه ابراز تاسف شديد نمودند و مقامات معنوي سعيد را ستودند و فرمودند كه بايستي حوزههاي علميه قم و مشهد براي تربيت علماي روحاني تقويت گردد »

نامه آستان قدس رضوي  – شماره 5، ارديبهشت 1340

در ارديبهشت همان سال معلمين تهران در اعتراض به عدم افزايش حقوق تظاهرات گسترده يي را سازماندهي كردند.درخواست اعتصابيون افزايش دستمزد ها از 140 تومان به 500 تومان در ماه و افزايش متناسب آن با هزينه هاي زندگي بود. تظاهرات معلمين بدستور رژيم به خاك و خون كشيده شد و يكي از دبيران تهران بنام زنده ياد « خانعلي » در مقابل مجلس به ضرب گلوله كشته شد.اين حوادث خود طي چند روز به بروز درگيريهاي گسترده يي بين دانشجويان و مردم از يك سو با عوامل سركوبگر شاه در تهران انجاميد كه سرانجام با استيضاح شريف امامي، دولت وي در تاريخ 14 ارديبهشت همان سال سقوط كرد.

        ادامه دارد