ضرورت حمایت از دولت ملی محمود عباس

مهرداد هرسینی

بحران پدیدار شده در نوار غزه که اکنون با آتش افروزی های خامنه ای درمانده , به جنگی نابرابر و کشتار مردم بی دفاع راه برده است , این واقعیت را یکبار دیگر به اثبات رساند که به چه میزان حمایت از دولت ملی فلسطین , تحت رهبری محمود عباس در کرانه باختری ضروری می باشد.

به لحاظ تاریخی نیز تشکیلات خودگردان فلسطین، در سال 1994  و پس از  پیمان اسلو بین سازمان آزادی‌بخش فلسطین و اسرائیل و به عنوان یک حکومت انتقالی تأسیس گردید و از سوی جامعه بین الملل , اتحادیه اروپا,  سازمان ملل متحد و بسیاری از کشورها و دولت  ها مورد حمایت قرار دارد.  .

براساس  پیمان اسلو  این دولت ملی به عنوان تنها « نماینده قانونی مردم فلسطین » موظف است تا « کنترل مسائل امنیتی و کشوری مناطق شهرنشین و مسائل کشوری و  مناطق روستایی » را بدست بگیرد.

اما  واقعیت آن است که  درسایه بایکوت عامادنه علیه  دولت فلسطین و سازمان فتح , بدلیل بی تفاوتی و عدم تعهد و پایبندی به پیمان اسلو و اجرایی نمودن بند های این توافق بین المللی , و نیز در سایه خلاء پدیدار شده,  اکنون بقول آقای  رجوی , رهبر مقاومت ایران ,  میدان برای « سر افعی ولایت در تهران  » باز شده و بدین سان با حمایت های مالی , تسلیحاتی , فکری و مستشاری از سوی خامنه ای درمانده , نیروهای بنیاد گرا و افراطی دست  به راه اندازی جنگی نابرابر زده اند.

دراین راستا نیز باید تاکید شود که به یقین  یکی از پایه های مهم برای ادامه بقاء رژیم آخوندی همان تروریسم ناب ولایت با پمپاژ دلارهای نفتی می باشد که اکنون  در سایه سیاست راهبردی بنام « صدور بنیاد گرایی »  به کشورهای همسایه , اسلامی و حتی تا شاخ آفریقا , از سوی سپاه پاسداران و نیروی تروریستی قدس پیگیری میشود.

این سیاست مخرب را در اصل خمینی از فردای بقدرت رسیدن کشف کرد و به آن سازماندهی و قوام داد و خامنه ای کودک کش نیز پس از بروی کار آمدن با هزینه نمودن صد ها میلیارد دلار از درآمد های ملی  , آن را  سازمان دهی جدید و به آن فرماسیون تروریسم دولتی و سازمان داده شده داد.

ارگان هایی مانند سپاه پاسداران با انواع و اقسام واحد های تروریستی یا شبکه های گسترده اقتصادی و مالی , کارتل های بزرگ در ایران و سراسر جهان  , نیروی تروریستی قدس و یا شبکه های ترور مخالفین در داخل و خارج از کشور که تماما در پوش دیپلمات , خبرنگار , دانشچو , بازرگان , موسسات مالی و تجاری و غیره تماما در این چارچوب قرار دارند, بخشی از این مافیای ترور می باشند.

مثلا با توجه به نفوذ سپاه پاسداران در اقتصاد ایران، , اکنون تخمین زده می شود که قریب 50 درصد از منابع اقتصادی در اختیار این ارگان قرار دارد.  

به لحاظ تاریخی نیز , محمد منتظری، بنیانگذار نیروی تروریستی قدس  بود که در تاریخ هفت تیر 1360 کشته  شد. پس از وی ، سید مهدی هاشمی، داماد منتظری,  به دلیل اختلاف با فرمانده وقت سپاه، محسن رضایی، حذف فیزیکی گردید , بطوریکه عملا سرنخ این جریان تروریستی  بدست فرماندهان سپاه افتاد.

دراین راستای فعایت های مخرب این ارگان سرکوبگر و مردم کش  کافی است تا نیم نگاهی به صحنه عراق , یمن , سوریه و یا لبنان و فلسطین بیاندازیم , تا بدسن سان  به این واقعیت که خامنه ای در سایه سیاست مخرب مماشات و با دریافت میلیارد ها دلار از اموال بلوکه شده ایرانیان, با صدور و فروش قریب 2 میلیون بشکه نفت در سایه به اصطلاح « تحریم ها »!! ,  اکنون چگونه تروریسم دولتی را  سازمانی کرده و بدین سان تلاش می نماید تا با صدور بحران به خارج از مرزها , بر مجموعه  شکست های حاکمیت بویژه در زمینه های اقتصادی , مالی ,  اجتماعی , فرهنگی و حتی نیرویی  خاک بپاشد.

بدین سان باید تاکید نمود که استراتژی دیکتاتوری مذهبی اکنون بر سه پایه « صدور ترور و جنگ افروزی , ساخت بمب اتم و دیگری سرکوب خونین در داخل» استوار گردیده است.

لذا تا زمانیکه تعادل ولی فقیه در داخل و خارج از کشور برهم نخورده باشد و تا زمانیکه سیاست مماشات خط پایانی بر استمالت و دلجویی از آخوند های خون ریز نکشد  و تا زمانیکه آمران و عاملان تروریسم دولتی را به پای میز محاکمه و تمامی پرونده های تروریسم آخوندی را بازگشایی ننماید ,  به یقین این وضعیت مخرب نه تنها برای مردم ایران , بلکه  میلیون ها شهروند در کشورهای همسایه  همچنان پایدار خواهد ماند.

مضافا براین نکته نیز باید تاکید نمود که دست برداشتن از ترور , سرکوب و ساخت سلاح اتمی به معنای مهر و امضاء کردن سرنگونی رژیم می باشد , امری که خامنه ای و اتاق های فکر رژیم آن را بخوبی درک کرده اند.