قتلعام ۶۷ ـ حافظة مردم ایران، مچ معرکهگردانان را میگیرد
جنبش دادخواهی قتلعام شدگان تابستان ۶۷ دارد در سپهر ایران، نورافشانی میکند. هم انبوه اختران رخشان نسل آزادی را بر آسمان ایران میتاباند، هم در این تابش، از دیوهای ظلام نظام ولایت فقیه ـ از خمینی تا خامنهای ـ پردهبرداری میکند و آنان را ناگزیر به اعتراف مینماید.
خبرگزاری تسنیم رژیم آخوندی سراغ مرتضی بختیاری رفته است تا او تاریخ دهة ۶۰ را برای آگاه کردن جوانان بگوید. هدف این است که جوانان بدانند خمینی چگونه مبارزه کرده است و حواسشان باشد که نسبت به مجاهدین خلق به انحراف کشیده نشوند.
سلسله مصاحبههایی که خبرگزاری تسنیم برای خنثی کردن جنبش روزافزون دادخواهی راه انداخته است، اتفاقاً همان حلقههای مفقودهیی هستند که خوب است همگان از آنها مطلع شوند. پیشنهاد میشود تمام بازجویان و آمران و عاملان جنایت در زندانهای خمینی، خاطره بگویند و مصاحبه کنند و کتاب بنویسند.
فقط یک تذکر را از جانب میشل فوکو ـ فیلسوف پسامدرن فرانسوی ـ باید به پاسداران بهاصطلاح خبرنگار تسنیم و مصاحبهشوندگان گوشزد کرد که: «در هنگام دروغ گفتن، حداقل شعور را برای مخاطب خود متصور شوید!».
آنچه که کار خبرگزاری تسنیم را مشکل میکند و بازارش نمیگیرد، شعور انسانی، حافظة اجتماعی و زندگی تجربی ملت ایران و لاجرم شناخت آنان نسبت به حاکمیت ولایت فقیه است.
قتلعام ۶۷ ـ معرفی جلادان
سوابق بدون سانسور راویان و مصاحبه شوندگان تسنیم، «بدون شرح» است. خودش آب پاکی روی دست مخاطبان ریخته است: «هر کدام از این راویان در کسوتهای مختلف در دهه ۶۰ قرار داشتهاند؛ بهطور مثال یکی عضو تیم حفاظت مسئولان بوده، دیگری در مقام قاضی و حاکم شرع نشسته بود، آن یکی مسئولیت زندان اوین را بهعهده داشته و دیگری از مسئولان امنیتی وقت بوده است». و مرتضی بختیاری یکی از همین راویان است: «وی دانشآموخته مدرسه حقانی است و مانند سایر طلاب این مدرسه، در ابتدای انقلاب بهدعوت شهید قدوسی وارد مسئولیتهای قضایی شد. در کارنامه کاری وی جانشین دادستان انقلاب کاشمر، دادستان انقلاب بیرجند، قائن و نهبندان، مدیرکل دادگستری استان فارس، رئیس سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور وجود دارد… او که جانشین لاجوردی در سازمان زندانها بود، امروز بهعنوان قائممقام آستان قدس مشغول خدمترسانی به زائرین این آستان است». (خبرگزاری تسنیم، ۲مرداد ۹۶)
از ویژگیهای این مصاحبه این است که مرتضی بختیاری نه از تاریخ ۵۰، ۶۰ساله ایران اطلاع کافی دارد و نه از چند و چون سیاستگذاری و چرخه سیاسی در نظام ولایت فقیه. مثلاً چون خیلی عجله دارد که جوانان را نسبت به واقعیتهای دهه ۶۰ارشاد کند، طفلک یادش میرود که تمام پشت پردههای تبعید شدن خمینی، نامهنگاریهایش به شاهنشاه آریامهر، بریدگی و دم فرو بستنش در نجف و نیز سفارش ویژه محمدرضا شاه به رئیسجمهور فرانسه برای حفاظت از خمینی، همه و همه کتاب و فیلم و گزارش و خاطره شده است و دیگر نمیشود روتوش و اتویش کشید. اما چون مثل تمام دستاندرکاران نظام آخوندی، از «آبشخور دروغ و دجالیت» ارتزاق میکند و نفس میکشد، در این گفتگو مدام نعل وارونه میزند: «امام بزرگوار… زیر بار شدیدترین حملات دشمنان تا مرز شهادت پیش رفت و اگر حمایتهای مراجع وقت در زمان نظام سلطهگر پهلوی نبود، حضرت امام اعدام میشد». (خبرگزاری تسنیم، ۲مرداد ۹۶)
قتلعام ۶۷ ـ ریسندگی تاریخ به روایت حقانیها
در آغاز معرفی مجاهدین خلق به جوانان و شناساندن آنها به نسلهای جدید، تنها کاری که نمیکند و حرفی که نمیزند، نقل از اسناد و کتابها و مواضع رسمی و اعلام شده مجاهدین خلق است. این هم ناشی از همان آبشخوری است که در منطق آن هیچگونه اخلاق و شرافتی در کار نیست؛ البته عجیب هم نیست؛ چرا که در نقض اخلاق و فقدان شرافت انسانی، خمینی رهنمود کافی به همهشان داده بود که «حفظ حکومت اسلامی، اوجب واجبات است و برای آن باید دروغ گفت، جاسوسی کرد، لازم شد شراب هم خورد و…» لذا مرتضی بختیاری که در مدرسه حقانی درس خوانده، عامدانه کاری بهنقل اصل مطالب و استناد به سند مرجع و رسمی صاحب آن ندارد. بدون اشاره به کودتا و خیانت اپورتونیستهای چپنما به سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۵۴، کودتاچیان و اپورتونیستها را آگاهانه و عامدانه مجاهدین خلق معرفی میکند. این همان دجالیتی است که همواره خمینی و روحانیت مرتجع و دستگاه تبلیغاتی خامنهای، عمداً به حقیقت و واقعیت آن اشاره نمیکنند تا با دروغ و عوامفریبی و تحریف و سانسور، واقعیت را در سایه و تاریکی نگه دارند و وارونه جلوه دهند: «سال ۵۴ بود. من قبل از اذان صبح آمدم وضو بگیریم و به حرم حضرت معصومه بروم، دیدم که در کفشم اعلامیه هست. دیدم مجاهدین خلق با صراحت اعلام کردند که ما به این نتیجه رسیدیم که با اعتقاد به خدا نمیشود مبارزه را ادامه داد»! (خبرگزاری تسنیم، ۲مرداد ۹۶)
چنین عبارت و جمله و معنایی در هیچ اعلامیه، سند، کتاب، مصاحبه، نشریه و مکتوبات سازمان مجاهدین خلق ایران از سال ۱۳۴۴ تاکنون یافت نمیشود. در ادامه باز با دروغ و دجالگریِ ارث برده از خمینی، واقعهیی را درباره مرحوم لاهوتی نقل میکند که باعث خنده حضار آشنا با تاریخ ۴۰ساله ایران میشود. آنهایی که وقایع سیاسی ایران و مواضع دستاندرکاران آن را از انقلاب ۵۷ دنبال کرده و به آن اشراف دارند، میدانند که مرحوم لاهوتی، وزنهیی سیاسی و مذهبی در مخالفت با ولایت فقیه و دجالیت خمینی بود. به همین خاطر هم محرومیتها و مرارتهایی را تحمل نمودند و بهطور ضمنی هم همواره از مواضع سازمان مجاهدین خلق ایران حمایت میکردند. اما مرتضی بختیاری در خاطرهسازیاش نعل وارونه میزند و پاسداران بیسواد مصاحبه کننده هم دهشاهی شعور تاریخی و سیاسی ندارند که به او حالی کنند که جانب احتیاط را رعایت کند و «در هنگام دروغ گفتن، حداقل شعور را برای مخاطب خود متصور شود». دانش آموختة مدرسه حقانی باز هم تلاش میکند مجاهدین خلق را که حی و حاضر و شاهد و ناظر حیات تاریخی و سیاسی و اجتماعیشان هستند، نبیند و کودتاچیان اپورتونیست را سازمان مجاهدین جلوه دهد؛ در این میان با حواس پرتی، حتی ناخواسته عبارت خاص «اپورتونیستهای چپنما» را از ادبیات مجاهدین خلق استفاده میکند تا به خواننده آگاه نشان دهد که چقدر قاطی و مغشوش حرف میزند و مغلطه میکند: «وقتی من این را خواندم، به اتاق برگشتم و فهمیدم مجاهدین از آنجادر خط نفاق افتادهاند؛ همان کسانی که در مشهد امام جماعت بودند و درس نهجالبلاغه میدادند، دیگر در ماه رمضان روزه خوردند. حتی یادم هست که آقای لاهوتی مخالف اپورتونیستهای چپنما بودند. ایشان را یک روز در کوچه میخواستند خفه کنند و عمامهشان را دور گردنش پیچیدند که موفق نمیشوند». (خبرگزاری تسنیم، ۲مرداد ۹۶)
قتلعام ۶۷ ـ شکست جلاد در برابر «زنده باد آزادی»!
چند سطر پایینتر برای آگاه کردن نسلهای بعد از ۳۰خرداد ۶۰، میخواهد علت قتلعام زندانیان بیدفاع را توجیه کند. تلاش میکند زندانیان را نه زندانی که کفش و کلاهپوشان آهنیِ جبهه عملیات نظامی جلوه دهد. حواسش نیست که دارد درباره زندانیان محصوری حرف میزند که در داخل بندها و سلولهایشان نمیتوانند و حق ندارند کمربند و کفش هم داشته باشد. لذا بیگدار به آب میزند: «اینها در داخل زندان در سال ۶۷ پوتینها در پایشان بود و گفتند، آنها (ارتش مجاهدین) به تهران میآیند». (خبرگزاری تسنیم، ۲مرداد ۹۶)
و بلاهت و دروغ نجومیِ لو رفته به شیوه خمینی را به اوج میرساند: «منافقین در زندان خودشان را میزدند، عکسبرداری میکردند، بعد این عکسها را برای آیتالله منتظری فرستادند که در زندان با ما اینگونه رفتار میکنند!». حالا زندانیان در سال ۶۷از کجا دوربین به زندان بردهاند و در کدام فضای آزاد زندان به فیلمبرداری پرداختهاند، بماند؛ اما یادآوری این نکته ضروری است که در زمستان سال ۵۹ نشریه مجاهد سلسله عکسها و گزارشات مستندی از شکنجه در زندانهای خمینی را افشا کرد. افشاگریهایی که موجی از تنفر نسبت به ارتجاع آخوندی در فضای اجتماعی و سیاسی ایران ایجاد نمود. خمینی که حسابی زیر ضرب رفته بود، یک «هیأت تحقیق درباره شایعه شکنجه» راه انداخت. همان اول هم در اسم و عنوان هیأت، اصل موضوع را شایعه دانست. بعد هم این هیأت، بدون هیچ تحقیق و گزارش مستندی، ناپدید و فراموش شد. خمینی هم چند هفته بعد آمد تلویزیون و گفت: «خودشان، خودشان را شکنجه میکنند و به پای نظام اسلامی میگذارند!».
الحق که با این متد تاریخبافی آخوندی و مغلطهگویی مرتضی بختیاری برای روشنگری جوانان ایرانی، هر جوان هوشمند و عاقل و خردمند وطن ترجیح میدهد خودش برود سراغ اسناد و مکتوبات و سایت مجاهدین خلق ایران تا مرام و منش و ایدئولوژی و تاریخچهشان را از اسناد و کتاب و قلم خودشان بخواند و از خوب و بدشان سر درآورد.
مرتضی بختیاری در جایی هم که از نظر قانونی و شرعی و عرفی و حقوقی در توجیه جنایت قرن علیه زندانیان سیاسی کم میآورد، غیرمستقیم، اذعان به سیاسی ـ و نه حقوقی و قضایی ـ بودن حکم قتلعام توسط خمینی میکند و مجبور است اراده نسل آزادی را برای ایستادگی برابر مهیبترین نیرو و دیکتاتوری سیاسی و مذهبی تاریخ ایران اعتراف کند: «نظام هر کاری کرد، اینها از موضعشان پایین نیامدند».
قتلعام ۶۷ ـ دستگاه ولایت فقیه رو در روی سرنگونی
طرفة بعدی از روشنگری بختیاری برای نسل جوان ایران، دفاع از حقوق اسیر و مجروح جنگی است. او فکر میکند تمام ایران و تاریخ ۴۰ساله اخیر آن، به اندازه همان اتاقی است که او دارد با دو پاسدار نیروی تروریستی قدس حرف میزند. او فکر نمیکند که مردم ایران و نسلهای بعد از ۳۰خرداد ۶۰ هم در زیر چکمه و جنایات رژیم آخوندی زندگی کردهاند و از این حکومت در رفتار با اسرای عراقی، با بچههای زندانی و تبعیدی خودشان و از مثلهکردن و کشتن روشنفکران و هنرمندان ایران، چه خاطرهها و مشاهداتی که ندارند! او البته آگاهانه مشاعرش را به مدد نمیگیرد و خود را به نفهمی میزند تا به روی نامبارک خود نیاورد که حکم محمدی گیلانی، سخنرانی رفسنجانی و موسوی اردبیلی و موسوی تبریزی، تمامکش کردن مجروح و اسیر مجاهدین و دیگر نیروهای مخالف خمینی را مشروع و حلال اعلام کردند. حکومتشان اسیران عملیات فروغ جاویدان را هم در شهرها بدار آویختند. او و پاسداران معرکهگردان تسنیم، طبییعی است که خود را به بیشعوری سیاسی بزنند و به روی خود نیاورند که اسناد و عکسهای اسیرکشی و شکنجه اسیران جنگی عراق در سالهای ۶۴ و ۶۵ در سطح جهان افشا شد و توسط گروهها و سارمانهای حقوقبشری و نیز صلیبسرخ جهانی محکوم گردید. با این سابقه پیشین ـ و البته ادامهدار و هنوز و اکنون ـ نظام ولایت فقیه، با دجالیت خاص خود چشمانش را بر کارنامه ۴۰ساله حاکمیت روحانیت اشرافی و جنایتکار میبندد و میگوید: «ما از اسلام یاد گرفتیم مجروح جنگی را هم بهعنوان اسیر درمان کنیم، نه اینکه بکشیم».
این گونه است که جنبش فراگیر دادخواهی قتلعام شدگان تابستان ۶۷، مشاعر دانش آموختگان مدرسه حقانی ـ که از روز نخست این حکومت، کارچرخانان و آمران و عاملان جنایات آن بودهاند و هستند ـ را مغشوش کرده است. آنها هیچ گریزی جز اعتراف ندارند. از این رو مردم ایران و مقاومت سازمانیافته آنان از این اعترافها و به میدان آمدن آمران و عاملان جنایات حاکمیت آخوندی، بهغایت استقبال میکنند. این پایداری نسل آزادی در برابر تنورهکشی خمینی در دهه ۶۰ و ۷۰ و فراخوان خونخواهی آنان میباشد که تمامیت دستگاه ولایت فقیه را روبهروی چشمانداز سرنگونی قرار داده و جلادان را به میدان آورده و خواهد آورد.
هرچه فراگیرتر و گستردهتر باد جنبش ملی، انسانی و میهنیِ دادخواهی قتلعام شدگان تابستان ۶۷…
۲۵مرداد ۹۶. سایت مجاهدین خلق