قتل‌عام ۶۷ – «مدال!» به جلادان

«باید به افرادی که حکم (خمینی) درباره (مجاهدین) را اجرا کردند مدال داد!». [آخوند احمد خاتمی]

سفیدسازی چهره جلادان در روزهای پایانی عمر رژیم مانند بخیه به آب دوغ زدن و آب در هاون کوبیدن است. زیرا در شرایطی قرار داریم که جنبش دادخواهی خون شهیدان قتل‌عام 67 به مثابه یک توفان بنیان‌کن وزیدن گرفته و وجدانهای بیدار را به داوری می‌خواند. در وضعیتی هستیم که فراخوان محاکمه جلادان در پای میز عدالت می‌رود که به یک خواست فراگیر تبدیل شود و فریاد انزجار و بیزاری از قاتلان 30000 از جوانان این مرز و بوم ایران و جهان را درنوردیده است.

***

قتل‌عام 67 – دوغاب ـ سفیدآب مالی چهره جلادان، روشی معاویه‌وار

این تازه‌ترین افاضات احمد خاتمی شومن نمایش جمعه تهران است. آخوندی که می‌توان او را انکرالاصوات نظام یا بلندگوی پارازیت‌دار مقام معظم نامید. به نظر می‌رسد کمی حضرت آقا کمی دیر تشریف آورده و یک فاز از حکم حکومتی علی خامنه‌ای مبنی بر «عوض کردن جای جلاد و شهید» عقب است. اما بهرحال از آنجایی که امام جمعه پلاک موقت تهران است مأموریت دارد که با دوغاب ـ سفیدآب دروغ و جعل، چهره غیرقابل دفاع و رسوای جلادان و همپالگی‌های خودش، تاریخ را در روز روشن تحریف نماید.
این شیوه یادآور فرمانهای حکومتی معاویه به مأموران و صاحبان منبرها برای تحریف تاریخ نوپای اسلام و نیز خارجی و از اسلام خارج خواندن حضرت علی و خاندان عقیدتی‌اش بود.

قتل‌عام 67 – آب در هاون کوبیدن

سفیدسازی چهره جلادان در روزهای پایانی عمر رژیم مانند بخیه به آب دوغ زدن و آب در هاون کوبیدن است. زیرا در شرایطی قرار داریم که جنبش دادخواهی خون شهیدان قتل‌عام 67 به مثابه یک توفان بنیان‌کن وزیدن گرفته و وجدانهای بیدار را به داوری می‌خواند. در وضعیتی هستیم که فراخوان محاکمه جلادان در پای میز عدالت می‌رود که به یک خواست فراگیر تبدیل شود و فریاد انزجار و بیزاری از قاتلان 30000 از جوانان این مرز و بوم ایران و جهان را درنوردیده است. اکنون «قتل‌عام 67» خود جزو کلید واژه‌های مهم است. با هر کلیک روی این کلید واژه آغاز پایان این رژیم یکبار دیگر کلید می‌خورد. هنر ضدانقلابی اخلاف خمینی این بود که جامعه جوان، نوجو و پویای ایران را از پیشتازان حقیقی‌اش برای یک دوره قطع کردند. آنها با بایکوت هر خبری در مورد مجاهدین خواستند این‌گونه به جامعه بباورانند که مجاهدین در سال 60تمام شدند. تحریف تاریخ در کتاب‌های درسی نیز در این راستا بود اما اکنون به یمن جنبش دادخواهی، این پرده جعل و سانسور و تحریف از هم دریده است و جوانان پرشور و نسل‌های شیفته و تشنه ایران‌زمین با سازمان مجاهدین آشنا می‌شوند و این چیزی است که دستگاه معاویه‌گونه جعل و سانسور آن را پیش‌بینی نکرده بود.

قتل‌عام 67- جلادان مظلوم!

کلمه «مظلوم» در کارگاه کلمه‌بافی و دستگاه خالی کردن کلمه از معنی اصلی‌اش، برای نخستین بار در توصیف «بهشتی» بکار رفت. ترکیب «شهید مظلوم!» درست برای پوشاندن هویت واقعی بهشتی؛ این عمرو عاص نظام بود. اگر به هر کدام از لقب‌ سازیهای حکومتی نگاه کنیم می‌توانیم هدف شریرانه‌یی را که در پشت آن قرار دارد فهم کنیم. وقتی می‌توان سردژخیم پیشانی سیاهی مانند اسدالله لاجوردی را «عبد صالح خدا!»، «مجاهد فی سبیل الله!»، «سید بزرگوار!»، «عارف!» و «شهید عزیز!» لقب داد چرا نتوان به سایرین از این‌گونه القاب مرحمت کرد! اجداد ما کرده‌اند و شده است؛ مانند دادن لقب «غازی اسلام!» به سلطان محمود غزنوی، یا «شاهنشاه اسلام‌ پناه» از سوی همین آخوندها به دیکتاتوری سطلنتی یا «المنتصر بالله»، «المقتدر بالله»، «المعتز بالله»، «المتقی لله» و… به خلفای عباسی و…

قتل‌عام 67 – نیاز خامنه‌ای به تطهیر چهره جلادان

علی خامنه‌ای در ملاقات فرمایشی با کارگردانان حکومتی فیلم «ماجرای نیمروز» بعد از خوش‌ساخت و خوش پخت و خوش‌نمک! خواندن این فیلم سفارشی، سفارش کرد که عناصر اطلاعاتی به جلد کارگردان درآمده «یک کاری هم برای آقای لاجوردی بکنند!». وضع هنر حکومتی به کجا کشیده و تا کجا در لجن‌زار ابتذال فرو رفته که به‌اصطلاح شاعرانش مداح یک خلافت مفلوک می‌شوند و به مدح کشتار مردم سوریه و یمن می‌نشینند و به‌اصطلاح کارگردانانش برای سفیدسازی چهره‌های جانی و منفور فیلم می‌سازند! در هیچ دوره از تاریخ هنر، چنین سقوط و ابتذالی را سراغ نمی‌توان گرفت اما سؤال این است که علی خامنه‌ای چه نیازی به تطهیر چهره جلادان بدنام دارد؟ چه بحرانی به جان رژیم افتاده که او را وادار نموده به دفاع از قصابان و دژخیمان پیشانی سیاه روی بیاورد؛ زیرا تا آنجا که به هر حکومتی ضدمردمی برمی‌گردد برای منافع و مصالح خودش هم که شده از جلادان سابق تقدیر نمی‌کند. تا آنجا که بتواند سعی می‌کند از اعمال پیشین خود به نفع ادامه حکومتش تبری بجوید…
واقعیت این است که خون جوشان شهیدان قتل‌عام وجدان ایران و ایرانی را به‌شدت برانگیخته است. آنان برای دادخواهی خون شهیدان، پی‌جوی به محاکمه کشاندن آمران و عاملان قتل‌عام 67هستند. آمران و عاملان قتل‌عام کسانی نیستند جز آنهایی که امروز مسند قدرت را تصرف کرده‌اند؛ از علی خامنه‌ای به‌عنوان «عمود و دیرک خیمه نظام!» گرفته تا مصطفی پورمحمدی در نقش میخ و مهار. وقتی خیمه از یک‌جا جر بخورد یا یک میخ آن در برابر توفان و تندباد از جای خود کنده شود، این جرخوردگی و واکندگی به‌سر عت به دیگر جاها سرایت می‌کند. ته خط این تمامیت نظام نامشروع آخوندی و به‌اصطلاح بنیان‌گذار گوربگور و کفن‌پاره آن (خمینی) است که آماج برانگیختگی خشم جوانان قرار می‌گیرد. این یعنی مرگ رژیم و پایان اصل و اصلة ولایت فقیه در ایران. خامنه‌ای برای پنهان کردن دستهای جنایتکار و خون‌آلود خود، ناچار است به سفیدسازی و عارف‌نمایی اسدالله لاجوردی، قصاب اوین روی بیاورد و به این وسیله در پشت او پنهان شود ولی تا کی؟

قتل‌عام 67 – اعتلای جنبش دادخواهی ـ از پس پرده بیرون آمدن جلادان

بعد از افشا و بور و کور شدن آخوند قتل‌عام، ابراهیم رئیسی، در جریان انتخابات نمایشی و مجبور شدن علی خامنه‌ای به اذعان کلمه «جلاد» اکنون روزی نیست که آمران و عاملان قتل‌عام خود، خود را افشا نکنند. بعد از مصاحبه علی رازینی، نوبت به علی فلاحیان رسید و مردم ایران دیدند که چگونه یکی از مسببان اصلی قتل‌های زنجیره‌یی و قتل‌عام 67 با وقاحت و لودگی خاص خود به توجیه جنایت می‌پردازد و می‌گوید: «حکم اینها (مجاهدین) از اول اعدام بوده است»… «حتی کسی که برای یک پایگاه رفته و نان خریده، حکمش اعدام است!».
آیا بهتر از این می‌شد به حقانیت 30000زندانی سیاسی اعدام شده و در نقطه مقابل به ابعاد تکان‌دهنده جنایت در قتل‌عام 67اذعان کرد؟ آیا این نشان‌دهنده اعتلای جنبش دادخواهی و بالغ شدن آن به مرحله جدید نیست؟

قتل‌عام 67 – مدال دادن به قاتلان قتل‌عام 67

از وقتی «چوب» جنبش دادخواهی بالا رفته، «گربه‌های دزد» و قاتل پا به فرار گذاشته و خود، خود را افشا می‌کنند. این خاصیت خون بیدار و غیرقابل کتمان شهیدان است. حال آخوند احمد خاتمی که خود از این جماعت توجیه‌گر و از دستهای آغشته به خون است می‌گوید باید به جنایتکاران مدال داد!… زهی وقاحت! زهی سیاه رویی و هرزه درایی!

دیر آمدی ای نگار سرمست!
… آری، باید به آنها مدال داد؛ مدال در نوردیدن مرزهای شقاوت، مدال منتهای وقاهت و رذالت. درست به همین دلیل برای بهتر شناختن آمران و عاملان قتل‌عام 67باید آنها را به مردم و جوانان به‌پاخاسته ایران معرفی کرد.

قتل‌عام 67 – معرفی آمران و عاملان قتل‌عام 67 برای قضاوت شدن در پیشگاه مردم ایران:

 
عکس‌های جنایتکاران قتل‌عام 67 در کنار حکم جنایتکارانه خمینی
عکس‌های جنایتکاران قتل‌عام 67 در کنار حکم جنایتکارانه خمینی

 

 

قتل‌عام 67 – عکس‌های برخی از جلادان مسئول کشتار در زندانها و نیز قتل‌عام 67

جنایتکار قتل‌عام 67 ـ آخوند ابراهیم رئیسی
جنایتکار قتل‌عام 67 ـ آخوند ابراهیم رئیسی

 

 

جنایتکار قتل‌عام 67 ـ آخوند مصطفی پورمحمدى
جنایتکار قتل‌عام 67 ـ آخوند مصطفی پورمحمدى

 

 

 

جانشین لاجوردی و جنایتکار قتل‌عام 67 ـ آخوند علی رازینی
​​​
جانشین لاجوردی و جنایتکار قتل‌عام 67 ـ آخوند علی رازینی
 

جنایتکار قتل‌عام 67 و قتل‌های زنجیره‌یی ـ آخوند علی فلاحیان
جنایتکار قتل‌عام 67 و قتل‌های زنجیره‌یی ـ آخوند علی فلاحیان

جنایتکاران قتل‌عام 67 ـ آخوند ابراهیم رئیسی، محسنی اژه‌یی و حسینعلی نیری
جنایتکاران قتل‌عام 67 ـ آخوند ابراهیم رئیسی، محسنی اژه‌یی و حسینعلی نیری

 

جنایتکاران قتل‌عام 67 ـ علی مبشری، علی رازینی، حسینعلی نیری در کنار اسدالله لاجوردی
جنایتکاران قتل‌عام 67 ـ علی مبشری، علی رازینی، حسینعلی نیری در کنار اسدالله لاجوردی

بیشتر بخوانید:

نمونه‌هایی از احکام خمینی به عاملان جنایت برای تسریع در قتل‌عام 67

بسمه تعالی
جناب حجت الاسلام آقای نیری – دامت افاضاته
از آنجا که گزارشات متعددی در مورد ضعف دستگاه قضایی به اینجانب رسیده است، و مردم شریف و متعهد ایران انتظار برخورد جدی‌تری با مسائل مختلف را دارند، به جنابعالی و حجت الاسلام آقای رئیسی مأموریت قضایی داده می‌شود تا نسبت به گزارشات شهرهای سمنان، سیرجان، اسلام‌آباد و درود رسیدگی نموده، و فارغ از پیچ و خمهای اداری با دقت و سرعت آنچه حکم خداست در موارد مذکور اجرا نمایید. باید سعی کنید خدای ناکرده حقی از کسی ضایع نگردد. والسلام.
به تاریخ ۱۱دی ماه ۱۳۶۷
روح الله الموسوی الخمینی بسم الله الرحمن الرحیم
از آنجا که مقامات بالای قضایی کشور هیچ‌گونه حساسیتی در مورد مسائل تکان‌دهنده فوق ندارند به حجتی الاسلام آقایان نیری و رئیسی، مأموریت داده می‌شود که طبق آنچه تشخیص می‌دهند، در چهارچوب اسلام عزیز، در موارد مذکور اقدام نمایند. باعث تعجب است که در نظام اسلامی چنین حوادثی اتفاق می‌افتد؛ ولی با کمال خونسردی اجرای احکام خدا تعطیل، و کارهای دیگر بر کار قضایی رجحان پیدا می‌کند.
67/10/23 روح الله الموسوی الخمینی

بسمه تعالی
شورایعالی قضایی جمهوری اسلامی
کلیه پرونده‌هایی که تاکنون در آن شورا با کمال تعجب راکد مانده است، و اجرای حکم خدا تأخیر افتاده است در اختیار حجتی الاسلام آقایان: نیری و رئیسی قرار دهید، تا هر چه زودتر حکم خدا را اجرا نمایند، که درنگ جایز نیست. به آقایان نیری و رئیسی هم سفارش اکید می‌نمایم که جهات شرعیه را کاملاً رعایت نمایند. والسلام.
۱بهمن ۱۳۶۷
روح الله الموسوی الخمینی

در تاریخ ۲بهمن ۱۳۶۷آخوند حسینعلی نیری و ابراهیم رئیسی در مورد میزان اختیاراتشان و نیز دست باز داشتن در کشتار نامه‌یی به خمینی نوشتند که پاسخ آن بی‌درنگ داده شد:
بسم الله الرحمن الرحیم. محضر مبارک زعیم عالیقدر، رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی – مدظله العالی
با سپاس بیکران از درگاه احدیت که اینجانبان را مشمول عنایت آن امام عزیز و بزرگوار قرار داده تا در اجرای احکام و حدود الهی گامی برداریم، مستدعی است نظر مبارک را امر به ابلاغ فرمایید که دستور مورخ 67/11/1 آن حضرت اختصاص به اجرای حدود الهی دارد یا شامل احکام صادره در مورد قصاص نفس نیز می‌شود؟
67/11/2 سیدابراهیم رئیسی – حسینعلی نیری

پاسخ خمینی:
بسمه تعالی

جناب حجتی الاسلام آقایان نیری و رئیسی
آنچه را که به شما مأموریت دادم تا به پرونده‌هایی که در شورایعالی قضایی راکد مانده است پس از رسیدگی اجرا نمایید، در مورد حدود و قصاص است با حفظ جهات شرعیة آن.
67/11/2 
روح الله الموسوی الخمینی

نمونه‌یی دیگر از احکام خمینی به قاضی‌القضات وقت (موسوی اردبیلی) برای فرستادن آخوند جنایتکار حسینعلی نیری به تنکابن برای اجرای «حکم خدا!» :
بسمه تعالی
جناب حجت الاسلام آقای موسوی اردبیلی – دامت افاضاته
بنا بر گزارش اطلاعات، در تنکابن اعمال خلاف عفتی رخ داده است. از آنجا که شما گفتید این مسائل را ابتدائا با شما در میان بگذارم، جنابعالی پس از تحقیق، یکی از افراد قاطع قوه قضاییه، چون آقای نیری را به آن شهر فرستاده تا سریعاً حکم خدا را جاری نمایند.
امیدوارم دقت لازم را بنمایند تا به کسی ظلمی نگردد.
67/11/24 روح الله الموسوی الخمینی.

سایت مجاهدین خلق