خامنهای و سران دیکتاتوری ولی فقیه به اشتباه براین باور هستند که در سایه سرکوب خونین و راه انداختن صدور احکام سنگین زندان، شلاق، تبعید، انفصال از خدمت، اخراج دانشجویان از مراکز آموزش عالی، تصفیه کارمندان دولت، ارسال پیامکهای تهدیدآمیز و یا اجرای اعدامها، جامعه را منکوب و بدین سان از گسترش و شعله ور شدن قیامها جلوگیری بعمل آوردهاند.
دراین راستا نیز شاهد هستیم که طی گذشت پنج ماه از آغاز قیامها، بخش بزرگی از حاکمیت مانند مجلس حکومتی، قوه قضائیه، فرماندهان سپاه مردم کش، مقامات دولت و نهادهای وابسته به ولی فقیه، طوطی وار و با تکرار ادبیات و مواضع خامنهای درمانده تلاش کردهاند تا مردم را همراه نظام و معترضین و قیام آفرینان را افرادی «فریبخورده» و «وابسته به بیگانه» معرفی نمایند!.
همچنین نیم نگاهی به تازهترین مواضع از سوی آخوند جلاد ابراهیم رئیسی و بکار گیری عامدانه واژهها و یا افعال در زمان گذشته، به یقین انعکاس دهنده این خوش خیالی و اوهام در حاکمیت میباشد که گوئیا جنبش دموکراتیک مردم ایران سر سازش و ایستادن دارد.
اما واقعیت در درون جامعه جوشان و انقلابی ایران صحنه دیگری را به نمایش میگذارد. سخن از گسترش قیامها با بکارگیری شیوه و اسلوبهای گوناگون میباشد که به گفته عضو تشخیص مصلحت نظام ترجمان «آتش زیرخاکستر» را دارند.
باهنر در تازهترین سخنان ضمن اذعان به وجود ««فساد»، «ناکارآمدی» و «نشنیده شدن صدای مردم» از جمله میگوید: «بعضی از مسئولین فکر میکنند زمانی که این اغتشاشات تمام شده است مسئله حل شده است، در صورتی که مسئله هنوز باقی مانده است و این آتش زیر خاکستر میشود؛ دوباره یک بهانهای به وجود میآید، دوباره یک جرقه میخورد و دوباره یک عدهای شروع به اغتشاش میکنند». (سایت حکومتی بهار نیوز ۸ بهمن ۱۴۰۱)
این جملات در حالی بیان میشوند که دیکتاتوری ولی فقیه در جای جای ایران با اعتراضات اقشار مختلف مردم و گسلهای اجتماعی مانند کارگران، تهی دستان، معلمان، بازنشستگان، کشاورزان و دانشجویان روبرو میباشد.
اعتراضات و تظاهرات هفتگی از سوی هموطنان دردمند در استانهای بشدت ضربه خورده سیستان و بلوچستان، موج فریادهای مردمی علیه دیکتاتوری به هنگام شب، شعار نویسی های گسترده، درگیریهای روزانه مردم بویژه زنان با عناصر سرکوب و بسیج ضد مردمی، جوش و خروش هموطنان در مناطق کردنشین ایران و یا افزایش حملات از سوی کانونهای شورشی به مراکز سرکوب و اختناق در جای جای ایران، تنها بخشی از پازل مقاومت علیه رژیم آخوندی را تشکیل میدهند.
سخنان این کارگزار حکومتی مهر تائیدی بر این واقعیت میباشد که رژیم فاسد و غارتگر آخوندی بدلیل بافت ماهوی و سرکوبگرانه خود اساساً ناتوان از حل و فصل سادهترین مسائل روزمره مردم، معیشت، مسکن، بهبود مالی و اقتصادی در کشورمی باشد، امری که به یقین بخشی از مبانی اصلی برای بروز قیامها در کشور را تشکیل میدهند.
همچنین باهنر در مصاحبه فوق با اذعان به وجود چارچوبها و بنیانهای اصلی برای ادامه خیزشها اینگونه اعتراف میکند: «یک جوان مینشیند با خود میگوید ۹۰ هزار میلیارد اینجا، ۱۰ هزار میلیارد آن جا و … اینها را روی هم جمع میکند تقسیم بر ۸۰ میلیون میکند و میگوید از هر کدام از ماها ۵ میلیارد پول خوردهاند! حالا به زعم او چه کسانی خوردند؟ آن وقت میگوید هر کسی که بعد از انقلاب مسئولیت گرفته در این مسائل دخیل بوده پولها را خورده».
وجود چنین هشدارها و ترس و هراس را اکنون میتوان در رسانههای حکومتی و یا مواضع متولیان رژیم بخوبی رویت نمود.
در نمونهای دیگر روزنامه حکومتی اطلاعات (7 بهمن ۱۴۰۱) نیز در این رابطه اعتراف کرده است: «مجدداً دلسوزانه هشدار میدهیم که طاقت مردم طاق شده و تداوم بی توجهی و بی عملی در برابر این وضعیت عواقب وخیمی به دنبال خواهد داشت و باعث سوء استفادههای گستردهای هم خواهد شد».
همبستگی ملی