با گذشت قریب پنج ماه از قیام در شهرهای میهن و در حالیکه متولیان و رسانههای حکومتی در یک کر هماهنگ از پایان «فتنه» سخن به میان میآورند، اما شاهد هستیم که مردم و کانونهای شورشی بهویژه در مناطق بشدت ضربه خورده مانند سیستان و بلوچستان و یا کردستان و یا در بزرگ شهرهای کشور همچنان شعلههای قیام را روشن نگهداشتهاند.
ابعاد این واقعیت را میتوان در شیوههای گوناگون مبارزاتی و در مقابله مردم با تمهیدات سرکوبگرانه رژیم آخوندی بهخوبی رؤیت نمود.
برای نمونه برپایی تظاهراتهای هفتگی از سوی هموطنان بلوچ با رادیکالترین شعارها علیه شخص ولیفقیه و یا سپاه مردمکش پاسداران، درگیریهای مسلحانه با سپاه و نیروهای امنیتی رژیم در اقصی نقاط کشور، تخریب و به آتش کشیدن نمادها، مراکز سرکوب و حوزههای جهالت آخوندی، حجم گستردهای از شعارنویسی علیه سران حکومت، شعارهای شبانه بهویژه در پایتخت و یا مقاومت و نافرمانیهای هنری، فرهنگی، اجتماعی، ورزشی و مدنی تماماً در چارچوب این واقعیات قراردارند.
در این رابطه یک کارگزار حکومتی در مجمع تشخیص مصلحت نظام اعتراف میکند: «یکی از بیهنریهای ما این است که وقتی اغتشاش ساکت میشود، فکر میکنیم مسئله حلشده است درحالیکه مسئله حلنشده، مسئله موقتاً تمامشده است». (سایت حکومتی فرارو ۱۵ بهمن ۱۴۰۱)
همچنین باید به عمق بروز شکاف میان جامعه و حاکمیت اشاره نمود که اکنون به وسعت و عمق اقیانوسی تبدیل گردیده، اشاره نمود، تا بدینسان به بنبست رژیم آخوندی و وجود واقعیتی بنام «خواست سرنگونی» رسید.
در این راستا نیز اتاقهای فکر رژیم ضمن علم کردن آلترناتیو های قلابی و تمامی مهرههای ریزودرشت و حتی در تبعید و حصر خود، تلاش دارند تا ضمن به انحراف کشاندن روند انقلاب دمکراتیک، فرصت دیگری برای بازسازی ماشین اهریمنی سرکوب، صدور بحران و تروریسم فراهم نمایند.
بهیقین علم کردن آخرین نخستوزیر خمینی ملعون و از عوامل قتلعامهای دهه ۶۰ و یا جنایت علیه بشریت در سال ۶۷ که طی روزهای اخیر به ناگهان از «تخممرغ» ولایت سر برافراشته و لب به سخن گشوده، یکی دیگر از راهکارهای خامنهای برای متوقف نمودن قیامها میباشد.
وی که طی ۵ ماه گذشته عامدانه مهر سکوت بر لب زده بود، اکنون تلاش دارد تا خود را بهمانند روزهای آخرین شاه و اعتراف به این حقیقت که «اجرای بدون تنازل قانون اساسی دیگر کارساز نیست و باید گامی فراتر از آن گذاشت»، بهعنوان یک «ناجی» قلمداد نموده وبر موج نارضایتی تودههای بهجانآمده سوار شود.
اما گذشته از این طنز تاریخ، باید تأکید نمود که جامعه امروز ایران باوجود خیل عظیم جوانان و نیروهای تازهنفس از کلیت نظام آخوندی، با تمامی باندهای درونی و بیرونی آن عبور کرده است و به کمتر از سرنگونی و برپایی یک جمهوری دموکراتیک و حاکمیت مردمی رضایت نخواهد داد.
همچنین باهنر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام آخوندی ضمن اعتراف به این واقعیت میافزاید: «من قبول دارم این اتفاقی که یکدفعه افتاد، هم ازنظر سطح وسیعتر بود و هم ازنظر عمق، عمیقتر و هم مدتش طولانیتر بود. به تعبیر مقام معظم رهبری، اینها درگذشته هر بار از یک واژه استفاده میکردند؛ یا حمله نظامی بود یا محاصره اقتصادی و یا جنگ رسانهای، اما این دفعه یک جنگ ترکیبی علیه ما شروع کردند و همه هم متحد شدند».
همبستگی ملی