مهرداد هرسینی
به یقین بروز شکاف عمیق در رأس نظام آخوندی امری خود بخودی نبوده و نیست، بلکه تابع مستقیمی از وجود مقاومت ایران و مجاهدین و همچنین فشار فزاینده تودههای بجان آمده علیه کلیت دیکتاتوری مذهبی حاکم بر میهن امان میباشد.
تازهترین نمونه این شقه و شکاف که هر روزبرابعاد آن افزون میشود، دستگیری دو رأس از سه رأس باند احمدینژاد، آنهم از سوی مهمترین ارگان سرکوبگر و وابسته به بیت خامنهای، یعنی دستگاه قضائیه میباشد.
علائم و نشانههای اوجگیری تضاد میان «ملیجک» طرد شده دربار «ظل الله» را پیشتر «لگد زدن های» احمدینژاد به سیاستهای کلی نظام و شخص ولیفقیه به بیرون ساطع کرده بود.
وی که به یقین از بسیاری از اسرار و مگوهای بیت خامنهای و دستگاه بهشدت بحرانی رژیم اطلاع دارد، بر این باور است که با این مجموعه اطلاعات و داشتن حجم بزرگی از اسناد فساد داخلی رژیم و به تبع آن آوردن فشار بر کلیت نظام، خواهد توانست سهم بیشتری از این خوان یغما در ساختار امنیتی – نظامی را به دست آورد.
احمدینژاد بخوبی میداند که خامنهای عنقریب «رفتنی» است و بر این منطق تلاش دارد تا بخشی از آینده ناداشته نظام آخوندی را که به اعتقاد باند وی «امنیتی» خواهد بود، از هم اکنون سهم خود نماید، اما غافل از اینکه بدلیل مجموعه تحولات داخلی و بویژه فشار و اعتراضات گسترده توده ها و وجود سازمان رزم «کانونهای شورشی» و همچنین بدلیل مجموعه فشارهای منطقهای و بینالمللی، به نظر نمیرسد که خامنهای میدانی برای «باز کردن» دستگاه دیکتاتوری ولایت و به تبع آن دادن سهم به باندهای هار و گرسنه رژیم داشته باشد.
بهر حال با دستگیری بقایی و در ادامه آن «بست نشستن» عامدانه رحیم مشایی در مقابل سفارت انگلیس و آتش زدن «حکم زندان» بقایی در مقابل آن سفارتخانه که به نوشته کیهان خامنهای «ادامه همان کاسهلیسی از انگلیس است»، بخوبی میتوان به وجود عمق بحرانها در درون یک نظام صدپاره و شقه شقه شده از فردای قیام مردم در دیماه گذشته پی برد. نمونههای اخیر این شقه بیپایان را نیز طی هفته گذشته در استیضاح سه وزیر دولت آخوند روحانی، استعفای شهردار تهران و یا اعتراف به ریزش نیروها در سپاه از سوی فرمانده این ارگان سرکوبگر دید.
همچنین مشایی نیز پیشتر تهدید کرده بود که «در صورت بازداشت شدنم فیلمی را که بطور کامل ضبط شده است را منتشر خواهیم کرد. در این فیلم پشت پرده بسیاری از مسائل سالهای اخیر تشریح شده است».
ظاهراً موضوع دعوا میان قضائیه رژیم و «فرقه انحرافی» بر سر اختلاس و وجود دزدیها و فساد مالی میباشد. در حالیکه بقایی به دلیل فساد مالی و اختلاس بالغ بر «۴۳ میلیارد تومانی» به پانزده سال حبس محکوم شده است، دادههای احمدینژاد از وجود «۶۸ حساب بانکی» متعلق آخوند صادق لاریجانی، رئیس دستگاه قضائیه خبر دادهاند.
به موازات این وضعیت نیز شاخ به شاخ شدن وی با پاسدار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی تروریستی قدس و دست راست «علیل» مقام معظم در منطقه، سخن از «دست داشتن» ارگان سرکوبگر سپاه در تمامی دزدیها، نه تنها در زمان ریاست جمهوری وی، بلکه حتی پس از آن را دارند.
یقه گرفتن یک پاسدار و تیر خلاص زن از پاسدار و قاتل مردم سوریه و عراق در حالی است که بنابردادههای «فرقه انحرافی»، اطلاعات سپاه پاسداران از تمامی بده و بستانها نه تنها اطلاع داشته بلکه خود نقش ویژهای را در این جریان ایفا کرده است. اطلاعات سپاه نیز نام رمز «بیت خامنهای» و شخص ولیفقیه میباشد که اکنون در این حاکمیت صدپاره دولت در درون دولت تشکیل داده است.
احمدینژاد در نامهای خطاب به پاسدار سلیمانی از وی خواسته است تا «مورد اتهام تحویل میلیونها دلار به حمید بقایی از سوی سازمان اطلاعات سپاه بعد از پایان مسئولیتش در دولت» را توضیح دهد، امری که به گفته ملیجک تو سری خورده نظام «باید معلوم شود که به چه دلیل، بابت چه کاری، از کدام محل» و «طبق کدام قانون» این پول به حمید بقایی که «فاقد هر نوع مسئولیت دولتی بوده» پرداخت شده است.
وی همچنین در دو نامه خطاب به ولی نعمت خود، ضمن گرفتن «پاچه ولایت» از جمله به واقعیتی بنام ظلم، ستم و چشمانداز سرنگونی رژیم اینگونه اعتراف کرده است: «نارضایتی عمومی از عملکرد نظام، بسیار بالا و جدی است و به سرعت در حال گسترش به اصل انقلاب است … در دستگاههای حکومتی ظلمهایی میشود که هر یک برای اسقاط یک امپراتوری بزرگ کفایت میکند». (سایت دولت بهار ۲۷ اسفند ۱۳۹۶)
آخوند گوش خوار محسنیاژهای، از متولیان ولیفقیه و دستگاه قضائیه رژیم نیز در پاسخ به پرسشی در رابطه با سخنان، اقدامات و نامه نگاریهای احمدینژاد، لپ مطلب را بی پرده به بیرون داده و می گوید: «یک بخشی از آن کاری که صورت میگیرد ۱۰۰ درصد همراهی با دشمن است». (خبرگزاری نیروی تروریستی قدس، تسنیم ۲۷ اسفند ۱۳۹۶)
بدین سان معلوم میشود که اساسا موضوع جنگ قدرت میان باندهای رژیم در واقع بر سر مسائل مالی و یا دزدی و اختلاس نیست، زیرا آنچه که در درون این رژیم و در میان متولیان فاسد و غارتگر آن عیان است، چه حاجت به بیان است. بقول معرف «گر حکم شود که دزد گیرند…»!
در ثانی باید اذعان نمود که موضوع بسیار فراتر و واقعیتها را باید در بلبشو درهم ریختگی و شقه نظام و وجود «دولت سایه» و در حکومتی در سراشیبی سرنگونی جستجو نمود.
بر این سیاق است که اکنون هر باند خود را «ناجی» رژیم معرفی کرده و تلاش دارد تا با شاخ و شانه کشیدن علیه شخص ولیفقیه و ارگانهای زیر دست خامنهای که بسیاری در درون حاکمیت وی را مسبب اصلی این وضعیت بهم ریخته و شکست های استراتژیک رژیم می دانند، قلمداد نماید.
همچنین دستگیریهای اخیر، صدور احکام حبس و خانهنشین کردن متولیان کنونی و یا سابق رژیم به یقین تداعی دوران پایانی رژیم سلطنتی و دستگیریهای آن دوران برای فراری دادن مقصر اصلی را دارند.
دیکتاتور با چنین حرکات نمایشی تلاش دارد تا فشار را از روی خود کم کرده و ضمن مقصر قلمداد نمودن اطرافیان و با دزد و فاسد خواندن آنان، جامعه ملتهب و مردم بجان آمده از کلیت نظام آخوندی بدلیل سرکوب، فقر، فلاکت، بیکاری و گرسنگی، فساد و غارت دولتی را به سکوت بکشاند.
با بهترین آرزوهای بهاری و شاد باش نوروزی
نوروز مبارک
همبستگی ملی