ظهور مجدد ولیفقیه درمانده و لغز خوانی های وی علیه قیام آفرینان و کانونهای شورشی بهیقین مهر تائیدی بر واقعیتی بنام رفتن صدای انقلاب دموکراتیک به بیت وی میباشد.
وی که با صدایی لرزان و چهرهای رنگپریده در جمع «مدعوین خارجی» سخن میگفت، با بیان این جملات که «خیال میکردند این نهال را میتوانند از ریشه بکنند» و «غلط میکنند، فکر کندن آن را هم کسی بکند»، وجود انقلابی بس عمیق، جوشان و بر پایه تنفر اجتماعی از کلیت نظام آخوندی و بهویژه شخص خود در میهنمان را به بیرون ساطع نمود.
فرمانده درمانده که چند روز پیشتر نیز قیام آفرینان را «اغتشاشگر» نامیده بود، به وجود بنبست حاکمیت در تقابل با جامعه انقلابی اعتراف کرده و ازجمله میگوید: «البته ایستادگی نیز مانند هر کار دیگر سختیهایی دارد اما آن کسانی هم که تسلیم میشوند دچار سختی میشوند».
بهیقین مخاطب اصلی این پیام، در وهله نخست جامعه جوشان ایران و قیام آفرینان و سپس نیروهای زهوار دررفته، روحیه باخته، خسته، هراسان و بی آینده رژیم میباشند.
خامنهای یکبار دیگر از مرگ و نیستی سخن گفت و جامعه را تهدید به سرکوب خونین نمود. پیام وی بسیار آشکار بود، زیرا دیکتاتوری ولایت راهی بهجز ادامه خونریزی، کشتار و سرکوب ندارد.
وی تلاش داشت تا بهمانند دیکتاتوری شاه، با هارتوپورتهای قلابی و عربدهکشی و بافتن آسمانوریسمان، قیامها را به کشورهای خارجی نسبت داده و بدینسان دعوای اصلی میان مردم و دیکتاتوری خونریز آخوندی را «لوث» نماید.
روی دیگر سخن وی نیز خطاب به گزمگان رژیم بود. سخن از خیل عظیم گزمگان تادندانمسلحی است که در روز روشن معترضین را به رگبار میبندند، به زنان در میادین و خیابانها تعرض میکنند، برسر و صورت کودکان تیر خلاص میزنند و زندانها، خانههای امن و سیاهچالهای حکومتی را مملو از فرهیختگان، دانشجویان، اساتید، دانش آموزان، معلمان و وکلا کردهاند.
همچنین ترجمان جملات ولیفقیه تأکید دیگری برای این واقعیت است که کفگیر بسیج نیرویی رژیم به تهدیگ خورده است. وی تلاش دارد تا ضمن روحیه داد به متولیان وحشتزده نظام و بهویژه فرماندهان سپاه و ارگانهای امنیتی و اطلاعاتی، آنان را به بسیج نیرو و گسیل هرچه بیشتر گزمگان و سگهای زنجیرهای حکومت با هدف سرکوب قیامها در بیش از ۳۰ استان شورشی در کشور تهییج نماید.
ولیفقیه طلسم شکسته در ادامه و در حالی از «تحقق عملی وحدت اسلامی» میان «شیعه و سنی» سخن به میان میآورد که خود آمر اصلی برای سرکوب خونین هموطنان سنی ما در استانهای سیستان و بلوچستان و یا کردستان میباشد.
این ولیفقیه است که مردم دردمند در استانهای مرزی را «تجزیهطلب» و «عامل خارجی» قلمداد میکند. کوچ اجباری اهالی این مناطق محروم که بخشی از سیاست راهبردی وی برای «پاکسازی قومی، مذهبی و عقیدتی» را تشکیل میدهد، بهموازات سرکوب خونین مناطق سنی نشین، آینه تمام قدی برای دروغگویی و دجالیت حاکم خونریز و سرکوبگر میباشند.
بهعنوان نمونه زاهدان بپا خاسته تنها طی جمعه ۸ مهر و در پی سرکوب خونین سپاه، شاهد قتلعام حداقل «82» هموطن سنی بوده است. صحنههای دردآور شلیک مستقیم به معترضین و بهویژه قتلعام کودکان و نوجوانان و یا بمباران بخشهایی از کردستان هنوز در شبکههای اجتماعی موجود میباشند.
بدینسان خامنهای جنایتپیشه در حالی از «وحدت» سخن میگوید که خود عامل اصلی «تفرق» میان آحاد ملت است. این ولی فقیه ارتجاع است که بخوبی از ابعاد جنایات، دنائت سپاه، بسیج و تمامی ارگانهای ذیربط در سرکوب خونین جامعه اطلاع دارد، زیرا در پشت فرمان قتل عام مردم، شخص و دست خط وی پنهان شده است.
همبستگی ملی