مهرداد هرسینی : ایران در آینه تاریخ – بخش چهارم

شکایت ایران به  داگاه لاهه

انگليس در پي اين اقدامات به تقابل پرداخت و به ديوان بين المللي لاهه شكايت نمود.

زنده ياد مصدق كه امر رهبري جنبش نفت را بعهده داشت، به دخالت ديوان لاهه در امور نفت ايران اعتراض داشت، زيرا معتقد بود كه وظيفه ي ديوان لاهه حل و فصل اختلافات بين دولتها و كشور ها است، در حاليكه اين اختلاف ميان دولت ايران و يك كمپاني نفتي است. لذا رسيدگي به اين امر از حيطه ي دادگاه بين المللي لاهه خارج است.

 ديوان لاهه به اين شكايت دكتر مصدق وقعي نگذاشت و نخست به نفع كمپاني انگليسي حكم صادر نمود. دكتر مصدق بدون توجه به اين حكم به شوراي امنيت ملل متحد شكايت كرد. اين شورا در روزهاي 22 الي 26 مهر 1330 با حضور مصدق در ايالات متحده تشكيل جلسه داد و در نتيجه ي تلاشها و مبارزات وي بود كه “ حكم ديوان لاهه “   مسكوت گذاشته شد و بدين ترتيب دكتر مصدق با پيروزي به ايران بازگشت. 

رهبر نهضت ضد استعماري طي اين سفر ملاقات هايي نيز  با ترومن رييس جمهور وقت آمريكا انجام داد. در پي اين ديدارها بود كه آمريكاييان هرچه بيشتر به مواضع استقلال طلبانه ي دكتر مصدق پي بردند،بطوريكه بي نتيجه ماندن مذاكرات و پس از بازگشت مصدق به ايران، دشمني ها با وي هر روز آشكارتر ميگرديد. 

يكي از مترجمين پس از اتمام ملاقات از وي سوال ميكند:

 “ آقاي مصدق ، اقامت طولاني شما در آمريكا اميد هاي زيادي درباره ي حل مشكلات نفت در ايران و دنيا بوجود آورد، حالا كه دست خالي به ايران برميگرديد، چگونه اين مسئله را توجيه خواهيد كرد؟

دكتر مصدق در پاسخ ميگويد: شما اشتباه ميكنيد. دستهاي خالي من بر قدرت من در ايران خواهد افزود و موقعيت مرا بيشتر تقويت خواهد كرد. اگر با دست پر ميرفتم در توجيه سازش و توافق خود براي مردم دچار اشكال مي شدم “

« كتاب  جنگ قدرت ها در ايران »

در خرداد 1331 دكتر مصدق به ديوان لاهه رفت و از حقوق مردم ايران به خوبي دفاع كرد كه سرانجام به پيروزي قطعي ملت ايران در مبارزه براي خلع يد، انجاميد

دکتر مصدق طی نطقی در دادگاه لاهه از جمله تاکید کرد : «  وجدان جهانیان نباید اجازه دهد حقوق ملل ضعیف پایمال شود. جهانیان باید از ملل کوچکتر که برای احقاق حقوق خود و استفاده از حاکمیت ملی و استقلال به پا می‌خیزند در برابر دولت‌های دارای قدرت نظامی، تبلیغاتی و نفوذ سیاسی وسیع دفاع کنند. ما- ایرانیان- کاری جز گرفتن حق مسلم خود نکرده‌ایم».

واقعیت در لابلای این جملات به معنای وجود روح استقلال طلبانه و ملی گرایانه یک سیاستمدار تاریخی است که نه تنها  علیه  بزرگترین ابر قدرت های آن زمان به تقابل برخواست , بلکه تلاش نمود تا با حفظ منافع ملی ایران , در داخل کشور نیز به جوهر و روح وحدت ملی,  دمکراسی و حقوق بشر جان تازه ه ای ببخشد. .

دکتر مصدق در این دادگاه بین المللی بجد  قضات دادگاه لاهه را از آلوده کردن خود به سیاست برحذر داشت و خواستار آن گردید که « قاضی باید حق را از زورگو و غاصب آن بگیرد نه جانب طرف برتر را».

واقعیت دیگر در این برهه از تاریخ نوین ایران آن است که دگتر  مصدق بخش جدائی ناپذیری از پیشگامی برای نهضت ضداستعماری معاصر در ایران  بود.

تاثیرات مابرزات وی نه تنها در ایران، بلکه فراتر از مرزهای کشور و بویژه در کشورهای جهان سوم با تحسین و استثقبال بی سابقه ای روبرو گردید. برای نمونه می توان به ظهور جمال عبدالناصر , با نهضت ملی در این کشور اشاره نمود که تماما تاثیر پذیر از نهضت ملی در ایران بود.  همچنین حال که به گذشته می نگریم به یقین باید به نقش ویژه دکتر مصدق بعنوان مبارزی پرشور و چهره ای آزادی خواه و ضد استعماری نظر افکنیم که اتخاذ  سیاست موازنه منفی الهام بخش رهبران جنبش عدم تعهد گردید.

دكتر مصدق در آخرين دفاعيه خود در بيدادگاه شاه پس از كودتاي ننگين 28 مرداد در اين رابطه چنين گفت:

“ در آخرين دفاع خود، آخرين دفاع كسي كه ميخواهيد او را محكوم كنيد، به منظور هدايت نسل جوان ميخواهم از روي حقيقتي پرده بر گيرم. اين اولين بار است كه نخست وزير قانوني مملكت را به حبس و بند مي كشند……. ولي ميخواهم طبقه ي جوان مملكت كه چشم و چراغ  و مايه ي اميد مملكت هستند، علت اين سختگيري و شدت عمل را بدانند و از راهي كه براي طرد نفوذ استعماري بيگانگان پيش گرفته اند، منحرف نشوند و از مشكلاتي كه در پيش دارند هيچوقت نهراسند و از راه حق و حقيقت باز نمانند. 

به من گناهان زيادي نسبت داده اند، ولي خود ميدانم كه يك گناه بيشتر ندارم و آن اين است كه تسليم خارجي ها نشده و دست آنها را از منابع طبيعي ايران كوتاه كردم و در تمام مدت  زمامداري خوديك هدف داشتم و آن اين بود كه ملت ايران بر مقدرات خود مسلط شود و هيچ عاملي جز اينكه ملت در تعيين سرنوشت مملكت دخالت كند، نداشتم “

« دفاعيات دكتر مصدق در بيدادگاه شاه »

ادامه دارد