مهرداد هرسینی : ایران در آینه تاریخ – بخش نخست

 

وا قعيت هاي ملي شدن نفت

 

“ هنگامي كه مصدق در ايران به اصلاحات اساسي دست زد، ما به وحشت افتاديم. اين مرد كه من به خود مي بالم ، او را دوست خود بخوانم، مردي دمكرات بود به مفهوم لافوت ونوريس.  ما با انگليسها هم دست شديم تا او را از ميان برداريم. در اين كار توفيق يافتيم ولي از آن روز در خاورميانه ديگر به نيكي از ما ياد نشده است

“ ويليام دوگلاس ، قاضي ديوان عالي  در ايالات متحده –  كتاب  نفت ، مصدق ، كودتا

اساس سياست ملي كردن صنعت نفت در واقع يكي از برگ هاي زرين تاريخ ميهن ما ايرانيان را تشكيل ميدهد. اين سياست كه با تدبير از سوي پيشواي نهضت ملي، دكتر محمد مصدق با وجود مجموعه يي از توطئه هاي دربار  فاسد پهلوي  و استعمار و ارتجاع و نيروهاي  وابسته به قمر شوروي سابق ، تا پيروزي كامل  قدم به قدم  به جلو برده شد،  خط پاياني بر سياستهاي استعماري و غارت منابع ملي امان  بود. ميدانيم كه تا قبل از “ سياست قطع يد “ به كمك شاه  بخش عظيمي از  منافع حاصله از نفت، اين سرمايه ي ملي ، به جيب دول استعماري ميرفت و فقط سه

آن عايد مردم ايران ميگرديد.

 براي نمونه سهم دريافتي ايران از فروش نفت تا قبل از اجراي اين سياست، يك به ده در مقابل انگليس بود. يعني از هر ده دلار در آمد حاصله ، نه دلار آن عايد استعمار و يك دلار به مردم ايران ميرسيد.    اين مبلغ ناچيز نيز بنا بر ارقام موجود، عمدتا خرج دربار و حكومت  شاه و خانواده اش  مي شد و يا به دستگاه سركوب و خريد ابزار آلات و سلاحهاي جنگي اختصاص مي با راه يافتن دكتر مصدق به عرصه ي سياست كشور، مسئله ملي شدن نفت  به مبرترين مسئله ي آن روز ايران  تب گرديد. سياست مصدق تا قبل از “ قيام ملي سي تير “ اساسا بر دو پايه متكي بود كه عبارت بودند:

–  خلع يد از استعمار

– برگزاري انتخابات مردمي و راه يافتن نيروهاي مردمي به مجلس 

در اين راستا وي توانست با ارايه ي “ سياست موازنه ي منفي “، يعني ندادن امتياز به هيچ يك از ابرقدرتهاي آن روز،  از تضادهاي دول استعماري و ابر قدرتها ، براي پيشبرد منافع ملي ايرانيان، اسستفاده نمايد.

 سخن از تضادهای استعماري به ميان آمد، جا دارد تا اجمالا به اين نكته نيز اشاره شود كه با آغاز جنگ سرد و پس از پايان جنگ بين الملل زمينه هاي اجتماعي و سياسي را براي گام دوم كه همانا “ خلع يد “  بود ،  هموار نمايد.  دكتر مصدق بخوبي توان دوم ، تضادهاي آمريكا و غرب با اردوگاه شرق يعني شوروي رو به افزايش نهاد.

 همچنين بين دو ابر قدرت  انگليس وآمريكا بر سر قدرت گيري جهاني شكاف و اختلافات زيادي بروز كرده بود. تا آن دوران انگليس تنها قدرت و يكه تاز در صحنه ي بين الملل بود، اما با پايان جنگ دوم جهاني ، قدرت سياسي و اقتصادي انگليس  شديدا روبه كاهش گذاشت تا جاييكه مبالغ هنگفتي به ايالات متحده مقروض گرديده بود. آمريكا نيز در تلاش بود ،  ضمن استفاده ماكزيمم از اين ضعف ها،  خود را بعنوان قدرت برتر جهان تثبيت نمايد.

براي مثال ايالات متحده تا سال 1927 ميلادي توانسته بود نه تنها مبلغ 6 ميليارد بدهي خود به انگليس را باز پرداخت نمايد، بلكه به واسطه ي دور بودن از صدمات و خسارات  ناشي حاصل از  جنگ هاي اول  و دوم جهاني ، به اقتصاد خود رونق بخشيده و براي نمونه تا پايان جنگ جهاني اول “ نيمي از ذخاير طلاي جهان “ را به خود اختصاص    دهد.

همچنين اين كشور توانست به تنهايي  “ 87  درصد اتوموبيلهاي جهان ، 71  درصد نفت جهان و 43 درصد زغال سنگ جهان را توليد  ودر اختيار خود قرار دهد.“

«  نگاهي به تاريخ جهان – جواهد لعل نهرو »

 ادامه دارد