مهرداد هرسینی: بیداری ایرانیان – بخش دوازدهم

 

دهم مرداد، يكسال پس از فتح تهران وزير مختار روس و وزير خارجه ي انگليس براي خلع سلاح مردم و انقلابيون با يكديگر ملاقات و گفتگو كردند. در 12 مرداد مجلس تحت نفوذ “ مستوفي الممالك“ ، نخست وزير وقت، طي يك نشست هفت ساعته به همين نظر رسيده و طرح “خلع سلاح“ عمومي را ظرف 48 ساعت به تصويب رسانيد. 

بر اساس اين مصوبه “ همه ي مردم بغير از ارتش و شهربانی مي بايد سلاحهاي خود را راس ساعت مقرر به مقامات دولتي تحويل دهند. ستارخان بدليل مجموعه يي از مشكلات، منجمله اينكه  نمي خواست تضاد با دولت وقت را تشديد نمايد، به “ مصوبه“ تن داد و اعلام نمود  اما “ نخستين كسي كه آن را بكار گيرد، من خواهم بود“.

هنوز مركب اين توافق خشک نشده بود كه عوامل استعمار فرصت را غنيمت شمرده و خود راسا براي “ خلع سلاح مجاهدان“ و صاحبان اصلي انقلاب بهمراه دارودسته هاي “ اعتلاعيون و انقلابيون“ دست بكار شده و در پارك اتابك به حريم آزادي و آزاديخواهان حمله ور گرديدند.

 در اين حمله ي مسلحانه به منزل ستارخان سردار ملي  كه قريب چهار ساعت بطول انجاميد، مجاهدان آزادي با بر جا گذاشتن  بيش از شصت كشته و زخمي، شكست خورده و نهايت “ خلع سلاح“ شدند.

“ به يكبار شليك گلوله ريزي آغاز شد. توپها غريدن گرفت. شصت تير تگرگ باريدن آغاز نمود. هياهو سراسر شهر را گرفت. ستارخان همچنان در اتاق بود تا هنگامي كه آگاهي يافت كه دسته يي از بختياريها  پيش آمده اند و خود را به نزديك پارك رسانده اند و نزديك است به درون بيايند. اين را شنيده تفنگ برداشته بيرون آمد و ايشان را باز گردانيد.

چنين ميگويند پنج تير بيشتر نيانداخت و به هر تيري يكي را از پا انداخت. چنان كه اين شيوه هميشگي او بود كه تير جز به آماج نمي زد. ولي افسوس كه اين آخرين تير اندازي او بود. جنگ به سختي پيش ميرفت و دولتيان بر آن ميكوشيدند كه با توپ ديواري را بر اندازند و راه بر روي خود گشاده سازند.

تاريخ هيجده ساله آذربايجان

ستارخان دراين واقعه از ناحيه زانو زخمي شد و در اثر جراحات همان زخم در 25 آبان 1289 در تهران درگذشت.

“ هرچه از اسباب و اثاث و اسلحه كه در پارك بود حتي لوحه ي طلاكوبي كه از طرف مجلس شوراي ملي به سردار ملي اعطاء شده بود، همه به غارت رفت و چيزي از آنها بدست نيامد، جز كالسكه ي بي اسبي كه لاشه ي آن در پارك مانده بود، اسبها ي شخصي سردار نيز كه در خارج بود همه را برده بودند.

دو مبارز جنبش مشروطه

گرچه ستارخان در پي نيرنگها و دسايس دشمنان آزادي و استقلال ايران به مقصد نهايي نرسيد و نهال حاكميت مردمي در بهار ازادي پژمرده شد و سرانجام جنبش مشروطه با توطئه هاي استعمار و استبداد و ارتجاع داخلي منحرف و به شكست انجاميد. گرجه پس از اين شكست “ ديكتاتوري رضا خان“ رشد و نمو نمود، اما مبارزات ميهن پرستانه  اين راد مرد و تمامي بزرگ مردان ايندوره از تاريخ ما ايرانيان و بويژه سازش ناپذيري وي و همرديفانش در برابر دشمنان آزادي، سنتي گرانبها براي “ نسل هاي بعدي و مايه ي غبرت“ زنان و مردان ازاديخواهي گرديد كه بعدها آن را چراغ راه مبارزات مردمي براي نيل به استقلال و آزادي و حاكميت مردمي قراردادند.

“ ما دهاتي ها تا شهر نيائيم ، اين چيزها را نمي فهميم“

بله مطلب اينجاست كه ما دهاتيها تا شهر نيائيم هيچ چيز نمي فهميم. مثلا ما دهاتيها تصور ميكرديم كه سيد، آخوند و مجتهد وقتي اسم فرنگي بشنوند، از غايت تقدس دهنشان را كر ميكشند. حالا كه شهر آمده ايم ميبينيم كه يك نفر هم سيد است، هم مجتهد، هم آخوند است، هم برادر يك مجتهد بزرگ انباردارهاست، در روز سه شنبه پنجم همين ماه فرنگي، با يك نفر ديگر در زرگنده با مينورسكي شارژ دافر روس خلوت ميكنند. بعد از آن يك ساعت و نيم ديگر هم با مينورسكي صاحب و آن شخص ديگر خدمت سفير مشرف مي شوندو يك ساعت و نيم ديگر نيز با او خلوت ميكنند و آخر هم سيد به هردوي آنها دست ميدهد و سوار درشكه اش  مي شود و آن سيد كلفته را جلو نشانده و هيچ دستش را درآن آبهاي زرگنده نمي شورد. بله آدم دهاتي تا شهر نيايد اين چيز ها نمي فهمد……“

علامه دهخدا- مجموعه چرند و پرند

پانویس:

پارک اتابک یا باغ اتابک، باغ و بنایی بود در محله اعیان‌نشین تهران قدیم که توسط میرزا علی اصغر خان اتابک مشهور به «اتابک اعظم»، صدراعظم قاجاریه در سال ۱۳۰۴ قمری مصادف با سال ۱۲۶۵ و ۱۲۶۶ خورشیدی به منظور عمارت صدراعظمی بنا شده بود.]

واقعه پارک اتابک دوران مشروطه در این محل وقوع یافته است. این پارک اکنون محل سفارت روسیه در تهران است