مهرداد هرسینی : «بیداری ایرانیان – بخش پنجم »

 

عدالتخانه چیست؟

 

« عدالتخانه چیست؟ چرا علما آن را می خواستند؟

عدالتخانه همانست که امروز عدلیه می نامند.

اداره ای که در آن  دوران به دادخواهی مردم رسند و داوری نمایند. گاهی بیداد و گرانی از درباریان و دیگران پیدا شدندی و دست به دارایی مردم باز کردندی و دراین هنگام بود که نیاز به دادگاه افتادی و این در ایران نمی بود.

دوم دولت برای برپا کردن عدلیه بدانسان که خواست علما می بود , ناگزیر شدی که قانون بگذارند و این خود گامی در راه قانونی شدن کشور می بود». ( تاریخ مشروطه ایران – احمد کسروی)

شاه قاجار که برخلاف میل باطنی اش تن به قبول خواسته های مردم داده بود, اکنون در تلاش است تاهرطور که شده از تشکیل « عدالتخانه » و رو گرداندن قانون به شهرها ممانعت بعمل آورد.

یک سال پس از کشته شدن یک طلبه بنام سید حمید در بازار تهران , مردم و بازاریان به همراه آقایان طباطبایی و بهبهانی به قم رفته و تا 6 مرداد 1285 شمسی در آنجا به تحصن نشستند.

همزمان با این اعتراضات در سایر شهرهای کشور نیز تظاهراتی در حمایت از متحصنین بوقوع پیوست. در تبریز مردم خواستار تدوین قانون اساسی طی ده روز شده بودند و جنبش روز بروز دامنه وسیعتری به خود می گرفت.

در پی گسترش اعتراضات مردمی سرانجام مظفرالدین شاه به خواسته های آنان تن داد و ناچار گردید تا عین الدوله را عزل نموده و بجای وی , مشیرالدوله را روی کار بیاورد و در تاریخ 13 مرداد فرمان مشرطه را امضائ نماید.

در شهریور همان سال نیز فرمان تشکیل مجلس شورای ملی و مقررات انتخابات صادر گردید و نخستین جلسه مجلس با شکوه فراوان در تاریخ 15 مهر آن سال تشکیل یافت.

مجلس اول با تمام نواقص و کارشکنی هایی که از سوی عمله استبداد و ارتجاع انجام می گرفت , هم از لحاظ ترکیب و هم از لحاظ عمل و مجموعه فعالیت های خود , موفق به تدوین و تصویب قانون اساسی گردید.

ایرانیان بدین سان بیدار شده و انقلاب مشروطه اکنون در پی آن بود تا امتیاز های داده شده به دول استعماری روس و انگلیس را باز پس بگیرند. نمایندگان مجلس اول بدلیل بافت طبقاتی و نزدیکی شان به دربار , فئودال ها و ملاکین بزرگ, بدون خدشه وارد کردن به اساس مالکیت فئودالی , نخست خواهان خرده اقداماتی بیش نبودند و فقط به اقدامات روبنایی و اصلاحاتی در دستگاه دولتی , سیستم باز خرید , تنظیم قوانین قیمت گذاری بر ارزاق عمومی و تاسیس اتاق های بازرگانی و انجمن های ولایتی بسنده کردند.

چند ماه پس از امضاء اولین قسمت از قانون اساسی , مظفرالدین شاه در گذشت و محمد علی میرزا که در  نظامی استبداد مستبدانه بار آمده بود و با مشروطیت همدلی نداشت , به سلطنت رسید.

وی که در واقع از پائیز همان سال بنام پدر بیمارش, امور مملکت را اداره می کرد , از آغاز برآن گردید تا به کمک ایادی خود در مجلس ,  نهال نوپای مشروطه را ریشه کن نماید و استبداد را دوباره بر کشور مستولی کند.

اما مردم بجان امده خواهان انقلاب بودند و نه رفرم های ساختگی از سوی دربار.

براین اساس بود که بین مردم متشکل در انجمن های ملی از یک سو و مجلس و محمد علی شاه از سوی دیگر اختلاف پیش آمد.

بدلیل مردمی بودن این انجمن ها و از آنجائیکه این انجمن ها  خواسته های توده ها ی مردم را نمایندگی می کردند , سرانجام از زیر نفوذ معنوی روسای مجلس بیرون آمدند و بازوی اجرایی حرکات اعتراضی از سوی مجاهدان تبریز گردیدند.  

ادامه دارد