تازه ترین سخنان خامنه ای در جمع بسیجیان به مناسبت 13 آبان , سالروز اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلمات های این کشور, به یقین ترجمان وجود بن بست در سایه ادامه سیاست « نه جنگ , نه صلح » می باشد.
سخن از یک سیاست راهبردی است که رژیم آخوندی از فردای شکست در جنگ ضد میهنی و در سایه عدم هرگونه توافق صلح با عراق نیز تجربه کرده است..
اما ولی فقیه درمانده که اکنون سیاست راهبردی وی در منطقه , صدور تروریسم و کشورگشایی به دیوار بتونی برخورد کرده , تلاش نمود با انداختن توپ در زمین طرف مقابل , چنین وانمود نماید که گوئیا حکومت اساسا دروضعیتی است تا به صدور هژمونی ولایت در کشورهای همسایه و اسلامی بلیعدن پایتخت ها همچنان ادامه دهد!!
وی در این رابطه می گوید :« آمریکاییها برخی اوقات میگویند مایلیم با ایران همکاری کنیم, اگر چنانچه آمریکا بهکلی پشتیبانی از رژیم صهیونیستی را کنار بگذارد, پایگاههای نظامیاش را از اینجا جمع کند دخالت در این منطقه نداشته باشد, آنوقت میشود مسائل را بررسی کرد, مال حالا نیست مال آینده نزدیک هم نیست».
بیان این جملات به مانند آن مثل قدیمی است که طرف در تهران کتک مفصلی خورد و پس از بازگشت به شهر خویش , بالای پشت بام رفته و ایستاده روبسوی تهران فریاد می زند « تو که هیچ, پدرت هم هیچ غلطی نمی تونه بکنه»!
اما واقعیت در این میان آن است که خامنه ای عامدانه دست به راه اندازی سیاستی بنام « نه جنگ , نه صلح » با هدف خرید وقت زده است. بدین سان وی تلاش دارد تا برای سه سال آینده و حضور رئیس جمهور کنونی در کاخ سفید, فرصت خریده و به تبع آن بحران را از سر بگذراند.
کد واژه هایی مانند « ما هرگز میز مذاکره را ترک نکرده ایم » , و یا بیان این جملات از سوی پاسدار عراقچی مبنی براینکه « مذاکره نشانه ضعف نیست؛ نشانه حاکمیت عقل است», تماما در پازل بستن
« چترامنیتی » و خرید وقت با ادعای « مذاکره خواهی» قراردارند.
ولی این سیاست یک « اما و اگر » نیز دارد و آن چیزی بجز تاکید بر مذاکرات غیر مستقیم نمی باشد, امری که بکرات و تا تهیه این مطلب , از سوی ایالات متحده رد شده است.
بدین سان این خامنه ای است که با راه اندازی این سیاست و درسیاه نه جنگ , نه صلح , می خواهد بحران را مهار نماید وتا آنجائیکه در توان دارد از بروز حملات دیگر علیه سایت های اتمی ,موشکی و زیر ساختارهای غنی سازی ممانعت بعمل آورد.
مشکل ولی فقیه برای ادامه این سیاست آن است که شرائط اعلام شده از سوی طرف های مقابل , آن چیزی نیست که رژیم آخوندی توان پاسخگویی به آنها را داشته باشد. براین اساس ایالات متحده بر سه خواسته محوری یعنی « توقف غنی سازی در ایران , برد موشکی و خلع سلاح نیرهای نیابتی » رژیم آخوندی تاکید ویژه کرده است.
سخن از خواسته هایی است که به مانند میدان مین دیکتاتوری ولی فقیه را در تله برای رفتن بسوی هرگونه مذاکره ای انداخته است. ورود به میز مذاکرات , آنهم در شرائطی که خامنه ای همه چیز را از دست داده و درمختصات کنونی حاکمیت , به معنای « تسلیم کامل» و النهایه « خودکشی» می باشد وعدم ورود به آن نیز,همان « مرگ » با تحریم های شدید اقتصادی و لشکر کشی از سوی طرف های مقابل است.
همچنین پاشنه آشیل سیاست « نه جنگ, نه صلح » برای رژیم متزلزل ولی فقیه در سایه بحران های عظیم اقتصادی , اجتماعی , فرهنگی و نیز وجود عمق تنفر ملی از حاکمیت , همان موریانه هایی است که اکنون بجان کلیت نظام آخوندی افتاده اند. بروز بحران در راس حاکمیت و سربلند کردن باند های سابقا توسری خورده و به حاشیه رانده شده, خود ادله ای است برای این واقعیت.
مضافا برتمامی نکات فوق نیز باید به رشد اعتراضات اجتماعی بدلیل وجود بحران های عمیق سیاسی و اقتصادی اشاره نمود که اکنون آنها را در اعتراضات روبه رشد گسل های اجتماعی و یا باز شدن میدان برای حضور فعالانه و انقلابی کانون های شورشی در شهرهای مختلف کشور مشاهده می کنیم.
