مهرداد هرسینی : دیکتاتوری ولایت – فقر آینه تمام قد ناعدالتی و غارت ملی

بحران فقر و به تبع آن فلاکت در دیکتاتوری ولی فقیه به یقین تابع مستقیمی از سیاست های راهبردی رژیم و بویژه نهادینه شدن سیاستی بنام تولید عامدانه  فقر می باشد.

براین اساس خامنه ای درمانده برای کنترل جامعه, عامدانه به تولید و بروز فقر در ایران دامن زده است. هدف اصلی برای سیاست نیز هرچه بیشتر وابسته کردن جامعه و بویژه اقشار ضربه خورده به حاکمیت و محتاج نمودن آنان به کمک های دولتی , کمیته های فرمان و یا مساجد و دیگر ارگان های نظام می باشد.

دراین راستا نیز کاهش قدرت خرید مردم که  تابع مستقیمی از بحران درآمد برای میلیون ها خانوار ایرانی است  , از جمله راهکارهای حکومت برای تولید فقر عامدانه در ایران می باشد.

برای نمونه درحالیکه بنابرداده های میدانی شاخص خط فقر در کشور اکنون به رقمی قریب 23 میلیون تومان رسیده , اما دولت نحس سیزدهم با راه اندازی درآمد 8 و نیم میلیون تومانی  برای کارگران و زحمتکشان, مجموعه  بحران های فقر و فلاکت را برای جامعه سازماندهی کرده است.

روند این بحران که تابع مستقیمی از تورم و گرانی سرسام آورنیز می باشد  , اکنون تبعات مخرب خود را بر روح و جان مردم و بویژه کودکان , نوجوانان و جوانان باقی گذاشته, تا جائیکه  بسیاری از خانوارها ناچار گردیده اند  تا دست به حذف اساسی ترین مایحتاج روزمره خود بزنند.

این روند نیز در چرخه خود به بسیاری از آحاد جامعه را   با کمبود مواد غذائی و ویتامین ها و یا کاهش و حذف خدمات درمانی روبرو ساخته بطوریکه در منطق خود   به بحران دیگری بنام رشد و نمو انواع و اقسام بیماری ها , مانند سرطان , بیماری های روان و اعصاب ,سوئ تغذیه , بیماری های پوکی استخوان , بینایی و یا سکته های قلبی و مغزی  راه برده است.

از دیگر تبعات مخرب برای این وضعیت ضد انسانی نیز نه تنها  کوچکتر شدن سفره خانوار ها , حذف مواد اصلی غذایی بلکه  دارو , درمان , آموزش و پرورش , مسکن , خودرو ,  خدمات  و نیز  مجموعه مسائل رفاهی برای خانوارها می باشند.

یک کارشناس حکومتی ضمن اعتراف به بحران تورم و گرانی از جمله گفته است : « من فکر می‌کنم الآن سبد معیشت خانوار یا همان خط فقر برای کل کشور بالای ۲۰ میلیون تومان و برای کلان‌شهرها حداقل ۲۵ میلیون تومان است».

همچنین شاهد هستیم که تنها طی یک دهه فاصله میان دهک های اول تا دهم بسیار کوچک و کوچک تر گردیده بطوریکه خانواده‌های بالای خط فقر هم فاصله چندانی با رفتن به زیر خط فقر نداشته و  مدام به یکدیگر نزدیک و نزدیک تر می شوند.

ابعاد رشد نرخ فقر در حالی است که بخش بزرگی از آحاد جامعه اکنون بدلیل بروز بحران های گوناگون در بخش های ضربه خورده کشور , ناچار به مهاجرت به بزرگ شهرها از جمله پایتخت گردیده اند. براین منطق نیز  در نبود زیر ساخت های  اقتصادی , مالی , اجتماعی و یا شهری  اکنون شاهد رشد و نمو پدیده مخرب دیگری بنام حاشیه نشین ها می باشم که خود ادله ای برای برهم خوردن تعادل اجتماعی و بروز شکاف عمیق طبقاتی است.

وجود انواع و اقسام کارتن خواب ها, گورخوابی , زیرزمین خوابی , پشت بام خوابی  و یا انواع حلبی  آباد ها , تمام مهر تائیدی برای بحران فقر و فلاکت در سرزمین نفت خیز ایران می باشند.

پیشتر نیز یک عضو کمیسیون اقتصادی مجلس ارتجاع در یک اعتراف گفته است : « با توجه به تورمی که در یکی دو سال اخیر شکل گرفته به نظر می‌رسد که در تهران خط فقر ۳۰میلیون تومان باشد. با توجه به شرایط مسکن، اجاره، معیشت و تورم مشاهده می‌کنیم که قشر متوسط جامعه عملاً به سمت حاشیه‌نشینی در تهران و یا شهرهای همجوار سوق پیدا کرده».( منبع  سایت حکومتی خبرآنلاین 23 خرداد 1402)

واقعیت ان است که مردم دردمند ایران اکنون بخوبی  می بینند که مشکل رژیم آخوندی در نبود بودجه و یا دلارهای باد آورده نفتی  نیست , زیرا  هم ابعاد هزینه های سنگین نظامی , تروریستی  و اتمی حکومت را لمس می کنند   و هم بریز و بپاش ها ,  ولخرجی های ولی فقیه , غارت, فساد ساختاری و بویژه  بریزو بپاش های عوامل فاسد  آن را. یک نمونه برای این حقیقت نیز همان انتشار لیست حقوق های 200 میلیونی نمایندگان مجلس رزیم از سوی گروه قیام تا سرنگونی است.

لذا با این داده ها باید تاکید نمود که رژیم درمانده آخوندی با راه اندازی سیاست  تولید فقر و فلاکت  تلاش می کند تا جامعه را  به محاق برده و با ضریب زدن به گرانی و تورم , دستکاری در ارزش پول ملی در مقابل ارزهای خارجی ,  آنان را  برای تامین ساده ترین نیاز های روزانه و با هدف منحرف نمودن از امر سرنگونی , درگیر نماید.