مهرداد هرسینی : شیخ حسن هم « بای بای»!!

رد صلاحیت امنیتی ترین رئیس جمهور نظام آخوندی که طی روز گذشته از سوی رسانه های حکومتی اعلام گردید , به یقین هیچ ایرانی دردمند و تحت ستم دیکتاتوری ولی فقیه را متعجب نکرده است.

 

سخن از روندی است بنام « خالص سازی» از سوی ولی فقیه که با بروی کار آوردن آخوند جلاد ابراهیم رئیسی اکنون آخرین پروسه های خود را به پایان می رساند.

بدین سان شاهد هستیم که آخوند شیاد روحانی که دو دوره رئیس جمهور و  برای 5  دوره نماینده حکومت در مجلس , ریاست تیم مذاکره کننده اتمی , رئیاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و سه دوره نیز بر  صندلی  شورای نگهبان برای حفظ « خامنه ای »  تکیه زده بود , اکنون در  ادامه همان روند ,   مورد « عمل جراحی» قرار گرفته است.

 

خامنه ای که ید طولایی در « پشت کردن و نارو زدن » به رفقای سابق خود را دارد , پیشتر نیز چنین سیاستی را  علیه  رفیق 50 ساله خود رفسنجانی , آخوند محمد خاتمی و نورچشمی اش  پاسدار احمدی نژاد به اجرا گذاشته بود و بدین سان چهار رئیس جمهور نظام را شامل « لطف و عنایت ملوکانه » قرارداده , خانه نشین و ممنوع التصویر کرده است.

 

سخن از بستن تمامی منافذ در راس حکومت می باشد که مردم ایران  از فردای قیام در سال 96 و با فریاد های  « اصلاح طلب , اصولگرا, دیگه تمومه ماجرا» واقعیتی بنام « سرنگونی» کلیت نظام آخوندی را به اثبات رساندند.

این پیام را خامنه ای کودک کش بخوبی دریافت و براین منطق  شاهد هستیم که اتاق های فکر حکومت از فردای آن قیام  و خیزش های شکوهمند بعدی هرپه سریعتر  به دنبال بستن شکاف در راس حکومت و یکدست سازی رفتند.

 

زمانیکه از شکاف در راس حکومت سخن به میان می آید , باید بر جنگ قدرت میان قوای حکومتی با رهبر خود خوانده, بویژه قوه مجریه با بیت خامنه ای تاکید نمود. این جنگ قدرت صد البته صرفا سیاسی نیست , بلکه ریشه در تفکر و عقاید ارتجاعی میان متولیان آن نیز دارد.

 

بخش بزرگی از مخالفان خامنه ای ئدر درون نظام  , همان نیروهای « حزب اللهی »  دیروز و توسری خوردگان امروز تحت عناوین قلابی مانند « اصلاح طلب, اعتدال گرا , جامعه مدنی, سازندگی  , تدبیر و امید» و غیره می باشند که از فردای قدرت گرفتن خامنه ای قدم به قدم به حاشیه قدرت رانده شده اند.

 

اینان از رهبر بلامنازع و کلاهی که وی برسرآنان گذاشته است , کینه ای عمیق بدل دارند, اما بدلیل نداشتن اهرم های قدرت مانند سپاه ,  وزارت اطلاعات , بنیاد های مالی و یا رادیو و تلویویون , عملا میدان را به طرف مقابل باخته اند.

 

این واقعیت را آخوند روحانی در وب سایت خود اینگونه و با کشیدن شمشیر علیه شخص خامنه ای به بیرون ساطع کرده است.

وی از جمله نوشته است : « آنان که با انگیزه‌های سیاسی دست به رد صلاحیت اینجانب زده و هزاران نفر از داوطلبان مجلس شورای اسلامی را نیز به دلایل عمدتاً سیاسی رد صلاحیت کرده ، نه مالک انقلاب و کشورند و نه صلاحیت تعیین مصالح کشور و سلب صلاحیت از خدمتگزاران صدیق و دلسوز کشور را دارند».

 

شوربختی خامنه ای نیز آنکه وی اکنون با بحران های عظیمی در حال دست و پنجه نرم کردن می باشد. هیمنه وی در داخل کشور با کشتارهای خونین علیه مردم دردمند و بویژه کشتار کودکان ریخته است و بقول عوام دیگر پشمی به کلاه و عمامه وی باقی نمانده است. براین منطق نیز فلسفه فکری و عقدیتی بنام « ولایت فقیه » نیز با شکست های سنگینی در زمینه اجتماعی , سیاسی , فرهنگی , اقتصادی , مالی و روابط بین المللی روبرو گردیده است, بطوریکه باز گرداندن آنها به روال سابق غیر ممکن می باشد.

 

شعار سرنگونی رژیم که نقطه تبلور آن در « مرگ بر اصل ولایت فقیه  و یا خامنه ای ضحاک می کشیمت زیر خاک»  نهفته است , این حقیقت را به اثبات رساند که جامعه دردمند ایران دیگر به شرائط گذشته بازنخواهند گشت و در بازی های از پیش طراحی و ریل گذاری شده حکومت با انتخابات قلابی مشارکت نخواهند کرد.

 

این همان پاشنه آشیل برای دیکتاتوی عنان گسیخته ای است که تمامی تخم مرغ های خود را در سبد «  حذف نیروهای خودی , سرکوب در داخل و جنگ افروزی در خارج از مرزها » گذاشته است.

یک قدم به عقب به مانند شکستن تور اختناق در پایان حکومت شاه و باز شدن سرکلاف سقوط می باشد. ادامه این روند نیز به معنای هرپه بیشتر  قفل شدن حاکمیت و تنها ماند « علی و حوض اش» است.

 

 براین منطق خامنه ای در چنین مختصات داخلی , منطقه ای و بین المللی  تنها یک راهکار دارد و آن ادامه  بی دنده و ترمز همین روند با ادامه سیاست خالص سازی و مطلق سازی حاکمیت به موازات  سرکوب گسترده و امنیتی نمودن جامعه.

بقول آقای مسعود رجوی : « واقعیت فراتر از جنگ گرگ‌ها و باندهای ولایت فرتوت این است که

دوران نمایشهای انتخاباتی هم در این رژیم به‌سر رسیده و زمان، زمان قیامها و انقلابهاست».

 

و چنین باد