مهرداد هرسینی : ضرورت « فشار حداکثری» علیه دیکتاتوری ولی فقیه

تنها چند روز مانده به برگزاری دور دیگری از مذاکرات میان دیکتاتوری ولی فقیه با  طرف های اروپائی , شاهد هستیم که رژیم درمانده آخوندی در یک عقب نشینی و به عبارت « به سه , سه بار , نه بار » غلط گوئی,  یک شهروند ایرانی آلمانی را پس از 1500 روز اسارت آزاد نمود.

به یقین این اقدام کاملا تدافعی بیان کننده این واقعیت است که هرکجا و به هر میزانی که فشار بر دیکتاتوری آخوندی در دستو کار قرار بگیرد, به همان میزان نیز حکومت دست به عقب نشینی می زند.

چنین تجربیاتی را مردم دردمند ایران و جامعه جهانی  در ماجرای گروگان گیری دیپلمات های آمریکایی در سال نخست انقلاب ضد سلطنتی , در جنگ ضد میهنی ایران و عراق , در روند سقوط خاک ریز های رژیم در منطقه خاور نزدیک و سرانجام در سقوط بشار اسد خون ریز در دمشق تجربه کرده اند.

سخن از سیاستی بنام « فشار حداکثری » بر یک دیکتاتوری عنان گسیخته می باشد که تلاش داشت تا نه تنها منطقه, بلکه شاخ آفریقا و بخش هایی از اروپا را زیر سلطه خود قرار دهد.

 

حال با نیم نگاهی به روند شکست سیاست های راهبردی و سوختن کارت های استراتژیک رژیم آخوندی  , اکنون می توان به یقین گفت که تنها برگ موجود برای ولی فقیه در هر مذاکره ای  , همان  پروژه  اتمی با هدف ساخت سلاح هسته ای می باشد.

این همان موضوع  اصلی برای مذاکراتی است که قرار تا در صورت عدم  دستیابی به هرگونه نتیجه و عقب نشینی رژیم آخوندی از ساخت بمب اتمی  , به بازگشت بند 7 منشور ملل متحد مشروعیت داده و بدین سان در اکتبر امسال , قطعنامه 2231 با کشیدن بند ماشه به اجرا گذاشته شود.

دو واقعیت نیز  در این میان باید مورد توجه قرار بگیرند. نخست نقش بلامنازع مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق در افشاء این پروژه ضد ملی و دیگری وضعیت بغایت ضربه خورده و شکننده رژیم در مختصات فعلی.

لذا از تجربیات بالا می توان این نتیجه منطقی را گرفت که موضوع « فشار حداکثری » که اکنون دیکتاتوری مذهبی تلاش دارد تا با راه اندازی دور دیگری از« مذاکره برای مذاکره »  و یا از طریق لابی های خود در ایالات متحده , آن را خنثی نماید , به اصلی ترین دغدغه خامنه ای تبدیل شده است.

شکست برای هرگونه « سازش و عقب نشینی » به معنای سرازیر شدن تحریم های بسیار سنگین و کمر شکن تر و قبول خواسته های طرف مقابل به معنای « بلند کردن پرچم » سفید از سوی ولی فقیه می باشد.

دراین راستا خامنه ای به همراه تیم محمد جواد ظریف یا همان ماله کش نظام آخوندی پروژه ای بنام « کند نمودن » تیغ « فشار حداکثری » را در دو قاره اروپا و آمریکا به پیش می برد.

گرجه وی با « ادا و اطوارهای متهوع » که صرفا برای نیروهای زهوار درفته و روحیه باخته نظام تولید می گردند , چنین وانمود میکند که گوئیا مخالف هرگونه مذاکره با دولت آینده در کاخ سفید می باشد , اما واقعیت در پشت پرده و بیان این هشدار ها که به «توقع بی‌جای آمریکایی‌ها»  گردن نگذارند , خود  ترجمان اعتراف وی به وجود مذاکره و به تبع آن خواسته های طرف مقابل  می باشد.

بدین سان بنظر می رسد که  ولی فقیه درمانده نیاز شدیدی به خرید وقت دارد تا در سایه مذاکرات که خود به مثابه « یک سپر امنیتی » برای حکومت عمل میکند , دست به بازسازی ضربات و شکست ها در چهار کشور منطقه ای و نیز ادامه پروژه ساخت بمب هسته ای بزند.

براین باور می توان تاکید نمود که دیکتاتوری خامنه ای هرگز از پروژه اتمی به مثابه « رمز بقاء » و یا ادامه فعالیت های مخرب و جنگ افروزی در کشورهای همسایه و اسلامی دست برنخواهد داشت .

آنچه که امروز در حال رخ دادن است صرفا دور دیگری از « بازی موش و گربه » بوده که بهترین فرصت را به رژیم آخوندی برای ترمیم سیاست های راهبردی اش خواهد داد.

در راستای ضرورت برای  راه اندازی دور دیگری از سیاست فشار حداکثری , ژنرال کیت کلاگ, نماینده ویژه رئیس جمهور آینده آمریکا در امور اوکرائین , طی نشست اخیر در پاریس,  با حضور خانم مریم رجو,  بر این نکته اینگونه تاکید کرده است : «برای ایالات متحده، سیاست فشار حداکثری باید دوباره برقرار شود و این کار باید با کمک جامعه جهانی انجام شود. این شامل ایستادن در کنار مردم ایران و حمایت از آرمان‌های آن‌ها برای دموکراسی است

برنامه ده ماده‌ای برای آینده ایران، نقشه راهی روشن و عملی برای رسیدن به یک ایران باثبات، صلح‌آمیز، و غیرهسته‌ای ارائه می‌دهد»..