از جمله نشانه ها برای وجود فقر و فلاکت گسترده در ایران که به گفته بسیاری از آسیب شناسان، خروجی منطقی برای وجود ناعدالتی، شکست سیاست های اقتصادی، رکود اقتصادی و به تبع آن افزایش لشکر بیکاران می باشند، همان رشد و نمو انواع و اقسام پدیده های شوم اجتماعی مانند بی خانمانی و حلبی آباد ها هستند.
این روند که اکنون به مانند بیماری « قارچ سیاه » بزرگ شهرهای کشور را در بر گرفته، درحالی است که قرار بود تا دولت نحس سیزدهم سالانه یک « میلیون مسکن » ارزان بسازد.
شکست آخوند جلاد ابراهیم رئیسی در تمامی زمینه های راهبردی، نبود بودجه و ورشکستگی حاکمیت اکنون بحدی است که آثار و تبعات مخرب آن را مردم دردمند ایران و بویژه اقشار ضربه خورده با پوست و گوشت و استخوان لمس می کنند.
در تازه ترین نمونه برای این واقعیت ، رسانه های حکومتی از رشد و نمو پدیده شوم دیگری بنام « خانه های اشتراکی » خبر داده اند.
سایت حکومتی عصرایران ( ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲) در این رابطه اعتراف کرده است: « پدیده پشت بام خوابی و خانه های اشتراکی در تهران طبق شنیده ها هر روز گسترش مییابند و دولت نیز به شعار های خود برای ساخت یک میلیون مسکن ادامه میدهد. یک میلیون مسکنی که برای مستضعفین ساخته می شود اما قسط وام های آن از حقوق اداره کار که خیلی از مردم آن را دریافت نمی کنند بیشتر است».
خانه های اشتراکی نیز به معنای سکنی نمودن دو و یا چند خانوار در یک آپارتمان و واحد مسکونی می باشد که بدلیل بحران مالی و رشد فقر، کرایه آن را نسبت به تعداد اعضاء هر خانوار، تقسیم می نمایند. همچنین سخن از واحد های مسکونی بسیار ساده و با متراژ ناچیز و، غیر استاندارد و ناامن می باشند که عمدتا در مناطق پائین بزرگ شهرها و فقیر نشین به اجاره گذاشته می شوند.
بدین سان شاهد هستیم که به موازات بروز پدیده هایی مانند « گور خوابی، تونل خوابی، اتوبوس خوابی، پشت بام خوابی، کارتن خوابی، ماشین خوابی، چادر خوابی، لوله خوابی » و یا وجود « انواع و اقسام حلبی آباد ها » که به بنابرداده های سازمان ملل جمعیتی بالغ بر « 20 میلیون ایرانی» را در برگرفته اند، اکنون نمونه نوظهور دیگری نیز در ایران آخوند زده پدیدار شده است.
ابعاد این وضعیت ضد انسانی بحدی است که متولیان حکومتی بصراحت اعلام کرده اند که « ادامه شرایط فعلی یعنی محاصره تهران توسط حلبی آبادها».
یک کارشناس مسائل اجتماعی در رابطه با مسائل فوق اذعان می کند: « اجاره کردن یک خانه 50 متری در نازی آباد الان به صد میلیون، ماهی ده میلیون رسیده است! نمونه های بعدی این روند پشت بام خوابی و خانه های اشتراکی و حلبی آباد است. چندسال پیش شاهد گورخوابی هم بوده ایم».
همچنین باید تاکید نمود که اگر داده های حکومتی مبنی وجود « دو میلیون پانصد هزار خانه خالی» در ایران را ملاک قراردهیم ، حال سوال اینجاست که دلیل اصلی برای بروز چنین آسیب های اجتماعی ریشه در کدامین واقعیت ها دارند؟
دراین رابطه نخست باید به وجود فساد ساختاری در دیکتاتوری ولی فقیه اشاره نمود، امری که در منطق خود به غارت و چپاول اموال ملی از سوی متولیان حکومتی راه برده است.
شعار مردم در کف خابان ها مبنی براینکه « یک اختلاس کم بشه ، مشکل ما حل میشه » به یقین بازتاب واقعیت های ملموس در رژیم فاسد، دزد و غارتگر آخوندی است.
از جمله دلائل دیگر برای رشد چنین پدیده هایی را باید در برهم خوردن تعادل جامعه، بویژه تعادل مالی برای میلیون ها خانوار، وجود دستمزد های پائین، استثمار سیستماتیک، نبود حمایت های حکومتی، وجود باند های فاسد رژیم در بخش مسکن و زمین، وجود بانک های غارتگر با بهره های سنگین، تورم و گرانی سرسام آور و همچنین سوء مدیریت در دولت آخوند رئیسی جستجو نمود.
این کارشناس حکومتی در پایان ادامه می دهد: « وقتی تورم وجود دارد افراد اموالشان را تبدیل به کالاهایی می کنند که ارزش را حفظ کند. وقتی طرف صاحب خانه است و می بیند که اگر خانه اش را نگه دارد بیشتر گران می شود این رفتار ها را نشان می دهد. الان رکود تورمی داریم و مصرف کننده نمی تواند واحد بخرد و فقط سوداگران هستند که خانه را بین خود خرید و فروش می کنند».
همبستگی ملی