صدور یک قطعنامه بسیار قوی از سوی کنگره آمریکا در حمایت از طرح ۱۰ مادهای خانم مریم رجوی با هدف تلاش برای برپایی یک جمهوری دموکراتیک در ایران، بهیقین ترجمان پاسخی منطقی از سوی جامعه بینالملل به خواستههای جامعه دردمند ایران میباشد.
«جمهوری دموکراتیک» و نفی کامل هرگونه دیکتاتوری، نیز همان نخ نبات قیامها است که خود را در شعارهای مردمی مانند «نه سلطنت، نه رهبری، دمکراسی، برابری» و یا «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر» به نمایش گذاشته است.
سخن از روند روبه رشد مقاومت علیه دیکتاتوری ولایتفقیه میباشد که طی گذشت ۵ ماه از قیامها در داخل کشور، اکنون به واقعیتی انکارناپذیر تبدیلشده است. در این راستا نقش ویژه کانونهای شورشی و نیروی پیشتاز مجاهدین خلق برای به حرکت درآوردن تودههای بهجانآمده، بهیقین بلامنازع میباشد.
در این رابطه خامنهای درمانده و رسانههای حکومتی نخست اعتراف کردهاند که اولاً «سازمان رجوی را دستکم نگیرید» و در ثانی «۱۰ درصد» از دستگیرشدگان از اعضاء و یا هواداران مجاهدین میباشند.
همچنین این قطعنامه که از سوی ۱۶۶ تن از نمایندگان در مجلس آمریکا مورد تصویب قرارگرفته در وهله نخست، تائیدی براین این واقعیت دارد که خواست مردم و مقاومت ایران مبنی بر برپایی یک جمهوری دموکراتیک، نهتنها عادلانه بلکه ریشههای بسیار عمیق سیاسی، اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و فکری در ایران شاه و شیخ زده دارد.
در این رابطه قطعنامه که در نوع خود بینظیر میباشد، ازجمله تأکید کرده است: «مردم ایران از آزادیهای اساسی خود محروم شدهاند و به همین دلیل دیکتاتوری سلطنتی و استبداد مذهبی را هم چنانکه در شعارهای تظاهرات آنها مشهود است، رد میکنند».
واقعیت در لابلای این جملات همان کشیدن خط بطلان بر تمامی ادعاهای پوچ و تبلیغات از سوی پارهای از رسانههای استعماری و یا ابوابجمعی کودتای ننگین ۲۸ مردادی میباشد که تلاش دارند تا با پمپاژ دلار، اخبار دروغ، صحنهسازیهای تصنعی وبزرگ نمایی های کاذب، سانسور و هوچی گری، میدانداری رسانهای و نیز بایکوت خبری و رسانهای علیه مقاومت ایران، موضوعی بنام بازماندگان سلطنت واژگون شده در ایران را که اساساً هیچ پایگاه و بستر اجتماعی ندارند، احیا نمایند.
در این رابطه نیز شاهد هستیم که بسیاری از رسانههای معلومالحال که از «نشان» از دو کس دارند، دست به تحریف و سانسور این خبر مهم زدهاند. حذف بخشهای کلیدی در این قطعنامه و بهویژه «حمایت از طرح ۱۰ مادهای» خانم رجوی و یا حمایت از یک «جمهوری دموکراتیک» تماماً بخشی از این «رسالت تاریخی» از سوی به اصطلاح رسانههای «آزاد»، «غیروابسته»!! و ظاهراً «بی طرف» میباشد.
گذشته از این واقعیات نیز باید به روح و جوهر این قطعنامه اشاره نمود که با موضوعات بسیار حیاتی و تاریخی در ایران گرهخورده است. موضوعاتی مانند «نقض فاحش حقوق بشر»، «سرکوب» قتلعام «زندانیان سیاسی در سال ۶۷»، «تروریسم»، «صدور بنیادگرایی»، «پروژههای مخرب اتمی، موشکی و پهپادی» ازجمله محورهای اصلی در این قطعنامه تاریخی میباشند.