کودکان کار – نسلی فراموش‌شده در دیکتاتوری ولی‌فقیه

یکی از تبعات بحران انسانی در دیکتاتوری ولی‌فقیه به‌یقین همان خیل عظیمی از وجود کودکان کار و یا خیابانی می‌باشند که اکنون چهره کریه از نا عدالتی و استثمار را در بزرگ شهرهای کشور به نمایش گذاشته‌اند.

این وضعیت ضد انسانی در حالی است که رژیم آخوندی از دادن هرگونه آمار و ارقام دقیق برای ابعاد این فاجعه انسانی خودداری می‌کند. درحالی‌که سازمان ملل و بسیاری از ارگان‌های مدافع حقوق کودکان در جهان از وجود قریب «۷ میلیون» کودک کار و خیابانی در ایران سخن به میان آورده‌اند، اما دولت نحس سیزدهم تنها از وجود «۷۰۰ هزار الی یک‌میلیون» کودک کار خبر می‌دهد.

بنا بر آخرین سرشماری حکومت در سال ۱۳۹۵ از قریب یک‌میلیون کودک کار بخش بزرگی در سه استان ضربه خورده سیستان و بلوچستان و کردستان بسر می‌برند که در بین آنان «نسبت پسران که فعالیت اقتصادی دارند تقریباً یک‌به‌چهار است». (خبرگزاری حکومتی ایمنا ۲۹ خرداد ۱۴۰۱)

همچنین یک رسانه حکومتی در تازه‌ترین گزارش با اعتراف به وجود بحران برای میلیون‌ها کودک کار ازجمله نوشته است: ««کودک» واژه‌ای که همیشه معصومیتی بزرگ را برای هرکسی یادآوری می‌کند ولی بی‌شماری از آن‌ها در بدترین شرایط زیست می‌کنند؛ دست‌وپاهای کوچکی که به دلیل کار اجباری در کارگاه‌های پنهان و نیمه پنهان آسیب جدی می‌بیند؛ آسیب‌هایی که در اغلب موارد مانند خاطره‌ای تلخ تا آخر عمر بر بدنشان حک می‌شود.
اما تعداد این کارگاه‌ها که از کودکان به‌عنوان کارگر ارزان استفاده می‌کنند کم نیست و معمولاً کودکان در این فضای مخفی مملو از آسیب‌های جسمی، روحی و جنسی می‌شوند». (سایت حکومتی عصر ایران ۶ شهریور ۱۴۰۱)

این بحران انسانی در حالی است که عطف به کنوانسیون‌های جهانی حداقل «۳۶ رشته شغلی جزء مشاغل سخت» می‌باشند که به‌کارگیری کودکان در آن‌ها ممنوع می‌باشند، اما درب حقوق انسانی همواره در دیکتاتوری فاسد، غارتگر و سرکوبگرانه آخوندی بر پاشنه دیگری می‌چرخد و آن «استثمار» در نوع «قرون‌وسطایی‌اش» هست.

همچنین سخن از درد و رنج کودکانی است که در عنفوان نونهالی، مسئولت سنگین تأمین بخشی ویا تمامی مشکلات مالی خانواده را بدوش می‌کشند. کارهای طاقت‌فرسا در زیرزمین‌های نمور، کوره‌های بلور سازی، آجرپزی، آشغال‌جمع‌کنی که متولیان رژیم بر آن نام «طلای سیاه» نهاده‌اند، دست‌فروشی و خلاصه تن دادن به‌تمامی تحقیر و توهین‌های از سوی گزمگان حکومتی تماماً بخشی از این پازل ضد انسانی برای کودکان کار و خیابانی می‌باشند.

در این رابطه رئیس حکومتی در انجمن مددکاران اجتماعی به‌تازگی اعتراف کرده است: «با گسترش فقر، هرروز شاهد شیوه‌های جدید کار کودکان هستیم اما کارهایی که بیشتر به گدایی شباهت دارد، همچنان رواج بیشتری در بین این کودکان دارد». (سایت حکومتی سرخط خبر ۶ شهریور ۱۴۰۱)

به‌یقین یکی از دلایل برای رشد قارچ گونه این بحران انسانی را باید در عدم حمایت‌های حکومتی، نبود سازمان‌های مدافع حقوق کودکان در ایران، عدم ورود رژیم به کنوانسیون‌های جهانی و همچنین وجود فقر و فلاکت سازمان‌داده شده جستجو نمود.
در این راستا نیز باید به بهره‌برداری باندهای مافیایی رژیم و سوءاستفاده از کودکان کار باهدف کسب درآمدهای میلیاردی در سایه رشد ابعاد فقر و فلاکت در ایران آخوند زده اشاره نمود که رسانه‌های رژیم نیز ناچار به بازتاب تبعات آن برای کودکان خیابانی شده‌اند.
بنا برگزارش فوق:
«به‌تازگی شهرهای بزرگی مثل تهران، دخترها و پسرهای کوچک با التماس به مردم، آن‌ها را ترغیب به خرید چند عدد نان می‌کنند و ازآنجایی‌که نان ارزان‌ترین خوردنی است،‌ عابران، وارد مغازه شده و بعد از خرید نان، مجبور به پرداخت هزینه کنسرو ماهی،‌ رب، ماکارونی و حتی یک کیسه برنج می‌شوند.»
همبستگی ملی