ایران – بحران معیشت برای میلیون ها کارگر

روند روبه رشد تورم و به تبع آن شیب تند گرانی در دیکتاتوری ولی فقیه اکنون در منطق خود به افت شدید قدرت خرید برای میلیون ها کارگر دردمند راه برده است.

نیم نگاهی به منظر شهرها و بویژه رشد روز افزون اعتراضات و تجمعات از سوی گسل های کارگری با شعار « یک اختلاس کم بشه، مشکل ما حل میشه »، ترجمان وجود آتش زیر خاکستر در ایران آخوند زده علیه چپاول، سرکوب و بحران معیشتی می باشند.

 ابعاد افت  قدرت خرید کارگران بحدی است که یک کارگزار حکومتی ضمن اعتراف به ترمز پاره کردن این وضعیت ضد انسانی، می گوید: « حداقل مزد در ابتدای سال، قادر بود یک‌دوم سبد معیشت را تأمین کند، اما اکنون به‌خاطر تورم  و کاهش ارزش پول این رقم به یک چهارم کاهش یافته است.

در حال حاضر با توجه به رشد قیمت ارز و کاهش ارزش پول ملی، بسیاری از کارگران با مشکلات زیادی در تأمین معاش روبه‌رو هستند». ( سایت حکومتی عصر ایران۱۱ دیماه ۱۴۰۳)

 واقعیت در لابلای این جملات به معنای شکست دولت چهاردهم می باشد که به دلیل وجود بلبشو و سوء مدیریت، باند بازی و ناتوانی برای حل و فصل ساده ترین و ضروری ترین نیازهای جامعه، کشور را به ورطه سقوط کامل کشانده است.

 خاطرمان هست که پزشکیان در آغاز شروع کار خود، با بیان این جملات مبنی براینکه « اقتصاد ایران نیازمند جراحی » می باشد، تلاش نموده بود تا خود را تنها  ناجی برای  این وضعیت بحرانی به نمایش بگذارد.

اما اکنون با گذشت قریب چهارماه، ابعاد بحران ها  نه تنها در زمینه معیشتی، مالی و اقتصادی، بلکه به مبرم ترین نیازهای جامعه رسوخ کرده است. بحران انرژی، آب، برق، بنزین، خدماتی، کسری بودجه، افزایش نقدینگی، افزایش شدید مالیات ها، حذف بودجه عمومی و عمرانی، افزایش بودجه های سرکوب و نظامی، تورم  و  گرانی سرسام آور تماما طی این پروسه کوتاه زمانی شتابی دوچندان بخود گرفته اند.

 بدین سان با سقوط ارزش پول ملی، شاهد هستیم که قدرت خرید مردم بویژه اقشار ضربه خورده مانند کارگران، بازنشستگان، کادرهای فرهنگی و یا پزشکی نیز روز بروز سقوط کرده تا جائیکه بخش بزرگی از آنان عملا به حاشیه جامعه کشانده شده اند.

دراین راستا نیز پیشتر شاهد بوده ایم که بسیاری از اقشار ضربه پذیر به دلیل بروز بیکاری، فقر و تهی دستی از تهیه نان نیز عاجز مانده،  تا جائیکه تابلوهای « نان نسیه و یا نان قسطی » نیز به بخشی از مناظر و  آگهی های شهری تبدیل گردیده اند.

مضافا براین نکات باید به سقوط شاخص های اقتصادی و رکود تولیدی اشاره نمود  که در چرخه مخرب خود به بروز بیکاری گسترده در ایران آخوند زده راه برده است . ابعاد بحران بحدی است که  اکنون دیکتاتوری ولی فقیه و باند های مافیایی را برآن داشته تا با سوء استفاده از وضعیت موجود، دست با استثمار گسترده علیه  گارگران و زحمتکشان در بخش های صنعتی، تولیدی، خدماتی و یا  راه و ساختمان سازی بزنند.

برای نمونه دربخش کارگری شاهد هستیم که وجود قراردادهای سفید، نبود بیمه های درمانی، عدم پرداخت پاداش و یا عیدی، ناامنی در محیط های کاری، نبود سندیکاهای مستقل کارگری،  وجود دوایر اطلاعاتی و پرونده سازی برای فعالان کارگری و یا عدم تناسب حقوق و مزایا با رشد تورم و گرانی افسار گسیخته اکنون چهره کریه خود را برای قریب 11 میلیون کارگر و به تبع آن ۴۴ میلیون نفر خانوار آنان گسترده نموده است.

همبستگی ملی