سرانجام پس از قریب سه ماه کش و قوس و بسیاری بازیهای «پشت پرده» برای بدر بردن اسدالله اسدی، دیپلمات تروریست دستگیر شده ولایت در آلمان، دادگاه شهر بامبرگ در استان باواریا حکم به استرداد وی به بلژیک را صادر نمود.
این افسر سپاه پاسداران و متخصص «مواد منفجره» که بنا بردادهای مقاومت ایران، در بخش «اطلاعات در وزارت خارجه» رژیم آخوندی و تحت نظر جواد ظریف، وزیر وقت در دولت آخوند روحانی فعالیت میکند، سرشبکه تروریستهایی در اروپا میباشد که در سایه سیاست مخرب مماشات سالیان متمادی دست به فعالیتهای جاسوسی، کادرسازی و حتی عملیاتی زدهاند.
وقوع دو عملیات تروریستی در هلند طی دو سال گذشته و همچنین افشاء سوءقصد علیه ساکنان اشرف ۳ در آلبانی و یا کشف طرح توطئه تروریستی علیه مقاومت ایران در پاریس تنها نمونههای کوچکی از «خروار» این وضعیت دردناک، اما واقعی میباشند.
اسدی که به گفته دو متهم دستگیر شده در بلژیک همان «برادر دانیل» است، علاوه بر پول و استفاده از خدمات بانکی گسترده در بانکهای اتحادیه اروپا، خدمات لجستیک و نیز تحویل دهی نیم کیلو ماده انفجاری تی آی تی پی برای سوءقصد علیه گردهمایی بزرگ ایرانیان در ماه جولای در فرانسه را با چمدانهای «دیپلماتیک» در کارنامه خود دارد.
از بد حادثه و به دلیل افشاگریهای اولیه مقاومت ایران در سالهای گذشته علیه مسئولیتهای وی در سفارت رژیم در وین و همچنین هوشیاری دستگاههای امنیتی چندین کشور اروپایی، آخرین «مسافرت خانوادگی »، با دستگیری وی اکنون با قدری مشکلات اساسی روبرو گردیده است!!.
اما واقعیت در لابلای این جملات اشاره به وجود همان سیاست مخربی بنام مماشات است که در سایه آن متاسفانه تروریسم و صدور بنیادگرایی رژیم آخوندی بهترین مامن را برای رشد و نفوذ پیدا کرده است.
به یقین یکی از شکافهای مهم در این رابطه همان تاکید اتحادیه اروپا برای حفظ برجام به هر قیمت! و به تبع آن یاری رساندن به یک دیکتاتور پیزوری و شکست خورده است که اساسا تمامی تخممرغهای خود را در سبد «حمایتهای خارجی» گذاشته است.
در سایه این سیاست مخرب است که خامنهای نه تنها در منطقه بحرانی خاورمیانه دست به صدور کشورگشایی و ایجاد خاکریزهای متعدد زده، بلکه فراتر از آن تصمیم دارد تا «خاک اروپا» را نیز با صدور تروریسم دولتی به “توبره » بکشد.
هدف اصلی و غایی این سیاست مخرب آخوندی نیز در وهله نخست حذف مجاهدین خلق، و «پاک نمودن» صورت مسئله سرنگونی نظام است.
با نیم نگاهی به روند مخرب سیاست صدور تروریسم، بهویژه از فردای قبول تسلیمنامه اتمی، میتوان به رشد منحنی و شتاب تند واقعیتهای ذکر شده، رسید. شلیک و آزمایشات پیاپی موشکی طی سالهای گذشته که تماما با سکوت و بی تفاوتی روبرو گردیدند، اکنون خود را در هدف قرار دادن پایتختهای کشورهای همجوار اسلامی و یا تسلیح حزب الشیطان و یا حوثیها به زرادخانه موشکی به نمایش گذاشته است.
همچنین واقعیتهایی مانند پنهانکاری های اتمی، راه انداختن جنگهای نیابتی در سوریه، یمن و عراق، ایجاد بلوا در کشورهای حاشیه خلیجفارس و یا تشدید حمایتهای بیدریغ رژیم از گروههای تروریستی دست نشانده با پمپاژ «دلارهای نفتی» به همراه پولشویی، قاچاق گسترده مواد مخدر و لشکرکشی به کشورهای همسایه با موشکباران، به یقین بر متولیان ادامه سیاست مماشات در اتحادیه اروپا پنهان نیستند.
بر این منطق بنظر میرسد که سیاست این اتحادیه در برابر دیکتاتوری خامنهای شباهت بسیار زیادی به سیاست شوروی سابق در رابطه با دیکتاتوری شاه بهویژه طی دهه چهل شمسی را دارد.
همچنین اذعان نمود که ظاهراً برای بیعملی و بی تفاوتی در «وزارت خارجه این اتحادیه» که مسئول آن بیمحابا طی آخرین دیدار خود در تهران، دستان آلوده به خون «پاسدار صحرارودی» را در راهروهای مجلس آخوندی فشرده است، پایانی متصور نیست.
اوج این سیاست مخرب را اکنون باید در اعطاء قریب «۵۰ میلیون یورو» کمکهای مالی به دیکتاتوری خامنهای جستجو نمود، امری که در ذات خود نه تنها ولیفقیه را در ادامه سیاستهای ذکرشده جریتر و به لحاظ مالی تقویت مینماید، بلکه در بهترین و معقولترین تعبیر آن را نوعی «باجدهی» نیز میداند!
سیاست حفظ برجام با کمکهای اعطایی به دیکتاتوری خامنهای به یقین محکوم به شکست میباشد. درد این رژیم از کم پولی و یا بی پولی نیست، بلکه واقعیتها در ایران آخوند زده را باید در دو مولفه بنیادی جستجو نمود. نخست در شهرهای بخروش آمده و فریادهای میلیونها ایرانی گرسنه به نان و تشنه به آزادی در قیام اشان علیه کلیت نظام آخوندی و دیگری در عدم مشروعیت نظام آخوندی.
بر این منطق شکست هرگونه سرمایهگذاری بر اسب بازندهای بنام «ولیفقیه» از هم اکنون قابل پیش بینی است.
شاید مناسبترین پاسخ را هفته نامه اشپیگل چاپ آلمان در تازهترین افشاگری خود به این سیاست مخرب داده باشد. این گزارش از جمله تاکید میکند: «سوءقصد برنامهریزی شده در پاریس تنها در پشت پرده حساسیتها را برانگیخت. علیالقاعده میبایست یکچنین واقعهیی روابط دیپلماتیک بین فرانسه، آلمان و کل اتحادیه اروپا با (رژیم) تهران را بهشدت متشنج کند. معذالک برای دولت آلمان و اتحادیه اروپا چیز دیگری بیشتر اهمیت دارد: پس از خروج ایالات متحده از توافق اتمی آنها میخواهند به هر ترتیب شده به توافق اتمی با (رژیم) ایران پایبند بمانند».
همبستگی ملی