«بچه»یی که هوس «پدر»شدن به سرش زده است!

در روزهایی که جامعه ایران درگیر مبارزه‌ای بی‌امان برای آزادی، عدالت و دموکراسی است، «بچه»یی در ینگه دنیا به فکر پدر شدن افتاده است. در گوشه‌ای از فضای مجازی و رسانه‌های وابسته به سلطنت‌طلبان، نمایش تازه‌ای روی صحنه رفته است. بازیگری که نقش اصلی را ایفا می‌کند همان «بچه شاه» است؛ فردی که گویی هنوز در توهم دوران زوال‌یافته پدر و پدربزرگش، سودای بازگرداندن سلطنت و نشستن بر تخت قدرت را در سر می‌پروراند. اما آنچه او عرضه می‌کند نه برنامه‌ای سیاسی، نه راهکاری ملی، بلکه مجموعه‌ای از حباب‌های پوشالی و پروژه‌های مجازی است که هر یک رسواتر از دیگری فرو می‌ریزند.

سراب جدید بچه شاه

پس از آن‌که تشت رسوایی خرید فالور و بازدیدهای جعلی با حمایت یک دولت خارجی در شبکه‌های اجتماعی با صدای بلند بر زمین افتاد، این‌بار نوبت به «سامانه شاه‌راهی» رسیده است؛ این بار تارنمایی با نام سرقت‌شده «ایران را پس می‌گیریم» که قرار بود به ادعای او، بستری برای «سازماندهی نیروها» باشد. اما واقعیت این است که همانند «ققنوس»، «جورج‌تاون»، «مونیخ» و دیگر بادکنک‌های تبلیغاتی پیشین، این پروژه نیز چیزی جز یک حباب تبلیغاتی نیست و دیری نخواهد پایید که سرانجام آن؛ رسوایی و شکست است . کاربران شبکه‌های اجتماعی با انتشار داده‌های فنی نشان دادند که هر کاربر می‌تواند صدها بار رأی دهد، بی‌آن‌که سامانه از جعلی بودن آن جلوگیری کند. در نتیجه، آمار یک و نیم میلیون بازدید در ۲۴ ساعت نخست، نه نشانه استقبال مردم، بلکه سند دیگری از یک تقلب اینترنتی تمام‌عیار است.

در میان این هیاهو، مصاحبه سفارشی «بچه شاه» در شورای روابط خارجی آمریکا نیز به صحنه‌ای مضحک بدل شد؛ جایی که او مدعی شد جشن مهرگان در ایران به درخواست او برگزار شده و شصت‌هزار مأمور امنیتی رژیم به او اعلام پیوستگی کرده‌اند!

 این ارقام، اگر چیزی را نشان دهند، نه قدرت او، بلکه عمق بلاهت و  بریدگی‌اش از واقعیت جامعه ایران است. مردمی که در خیزش‌های ۱۴۰۱ شعار «نه شاه، نه شیخ» سر دادند، هرگز فراموش نکرده‌اند که هر دو نظام- سلطنت و ولایت- دو چهره از یک دیکتاتوری‌اند.

در همین زمینه

گزارش‌های تحقیقی از دو کارزار اسرائیل برای تبلیغ رضا پهلوی

ترکیدن حباب‌ها

به موازات این حباب‌سازی‌های تبلیغاتی، موجی از رسوایی‌ها پیرامون چهره‌ها و نزدیکان این جریان سلطنت‌طلب نیز برملا شده است؛ از بازداشت فردی چون قانعی‌فرد به اتهام همکاری با سپاه پاسداران گرفته تا محکومیت کامبیز کاراندیش در پرونده قاچاق چند میلیون دلاری کوکائین، و رسیدگی قضایی به جنایات پرویز ثابتی، سر دژخیم ساواک در دادگاه های آمریکا . این سلسله افتضاحات نزدیکان این بچه کم‌خرد چهره واقعی همان دستگاهی را عیان می‌کند که هنوز می‌کوشد خود را «بدیل دموکراتیک» بنامد.

پیوندهای پنهان این جریان با بقایای ساواک و حتی شبکه‌های امنیتی رژیم کنونی، دیگر بر کسی پوشیده نیست. بازی‌های دوگانه‌ای که در جریان خیزش‌های مردمی ۱۴۰۱ مشاهده شد- از حمله به تظاهرات آزادی‌خواهانه تا تلاش برای تفرقه میان نیروهای انقلابی- عملاً در خدمت بقای دیکتاتوری آخوندی تمام شد. سلطنت‌طلبان در پوشش شعارهای میهن‌دوستانه، به‌واقع ابزار تداوم همان ساختار سرکوب و وابستگی‌اند.

ایدئولوژی منحوس پدرسالاری

در پس این تلاش‌های ناکام، ایدئولوژی پوسیده‌ای نهفته است که با جعل تاریخ و تحریف مفاهیم ملی می‌کوشد گذشته تاریک خود را بزک کند. لقب ساختگی «پدر ایران نوین» برای رضاشاه در واقع نقابی است بر چهره «پایه‌گذار اختناق نوین»؛ دیکتاتوری‌ای که با ایجاد زندان قصر، رواج شکنجه، و قتل مخالفان، نهاد سرکوب را در ایران مدرن نهادینه کرد. زنجیره این استبداد از سرپاس مختاری تا پرویز ثابتی و از ساواک تا وزارت اطلاعات رژیم کنونی ادامه یافته است؛ تنها چهره‌ها عوض شده‌اند، نه ماهیت قدرت.

این‌که امروز «بچه شاه» در خیال خام بازگرداندن سلطنت، خود را پدر آینده ملت می‌پندارد، طنزی تلخ است بر بستر خون و رنج یک قرن دیکتاتوری. او می‌خواهد در حالی نقش «پدر نجات‌بخش» را بازی کند که مردم ایران دیگر هیچ نیازی به پدرسالاران ندارند؛ آنان در مسیر بلوغ سیاسی و رهایی ملی، خود را صاحب و سازنده آینده‌شان در یک ایران آزاد و دموکراتیک می‌دانند.

بچه‌ای که هوس پدر شدن به سرش زده است، در واقع نماد واپس‌گرایی‌ای است که هنوز در سراب قدرت دست و پا می‌زند. اما ملت ایران از این سراب‌ها عبور کرده است. آنچه در چشم مردم امروز اعتبار دارد، نه تاج و تخت، بلکه آزادی و عدالت است؛ و این راه نه از قصر رضاشاهی می‌گذرد و نه از سایه بیت خامنه‌ای – بلکه از اراده مستقل و آگاه و عزم راسخ مردم ایران که دیگر به هیچ حبابی دل نخواهند بست.

ایران آزادی