شورای ملی مقاومت در ادامه راه دولت ملی – دموکراتیک دکتر محمد مصدق و قیام 30تیر، پرچمی را که با کودتای ننگین 28مرداد سال 1332 بر زمین افتاده بود در دست گرفت و با رزم بیامان برجستهترین زنان و مردان ایران زمین، راه پر فراز و نشیب مبارزه برای آزادی، استقلال، دموکراسی و عدالت را با عزمی استوار و بهرغم همهٴ رنجها و سختیها، با پرداخت هزینههای کلانی که در کارنامه آن نام دهها هزار زن و مرد شهید ثبت شده است، طی میکند.
شورای ملی مقاومت در سی و ششمین سالگرد تأسیس خود، به زنان و مردانی که در اسارتگاههای رژیم مقاومت میکنند درود میفرستد و به همهٴ شهیدان راه آزادی وطن، بهویژه همهٴ آزادیخواهانی که طی یکسال گذشته در مبارزه با رژیم ولایت فقیه جان فدا کردند، ادای احترام میکند. ما خاطرهٴ مجاهد کبیر، محمدعلی جابرزاده، مسئول کمیسیون مطالعات سیاسی شورا را، که چهل و هشت سال رزم خستگیناپذیر و مجاهدت صادقانه همراه با شکنجه و زندان در راه آزادی را در کارنامه پرافتخار خود دارد گرامی میداریم. برای اعضای شورا جای بسی افتخار است که سالها در کنار این همرزم انقلابی و تیزبین مبارزه کردهاند.
شورا همچنین به همهٴ مبارزان انقلابی که در چارگوشهٴ کشور پرچم مبارزه برای سرنگونی استبداد دینی و تحقق استقلال و آزادی و نفی هرگونه تبعیض جنسی، ملی و اعتقاد یا عدم اعتقاد مذهبی را با قبول همهٴ مخاطرات آن، برافراشته نگهداشتهاند، درودمیفرستد.
شورای ملی مقاومت از تمامی زحمات مردم غیور ایران که در ۳۸سال گذشته با جان و مال و نیروی انسانی خود در داخل و خارج ایران با پرداخت بها و با حداکثر توان در میدان مبارزه بودهاند، سپاسگزاری میکند.
شورای ملی مقاومت از تلاشهای بیوقفه خانم مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیدهٴ شورا، در افشا و محکومیت بینالمللی جنایات سرکوبگرانه و موج اعدامها و شکنجه زندانیان و پیگیری روند جنبش دادخواهی قدردانی میکند.
شورا بر همبستگی با تمامی خانوادههای شهیدان و زندانیان سیاسی در نگاهبانی از راه و رسم آزادیخواهی فرزندان رشیدشان تأکید میکند.
شورا خروج سازمانیافته، جمعی و پیروزمندانهٴ زنان و مردان پایدار مجاهد از زندان «لیبرتی» به آلبانی را، که سلسله عملیات بغرنج و بهم پیوستهیی که طی 11ماه در 65نوبت تحت نظارت شبانه روزی مسئول شورا در میان آتش و خون و انواع مخاطرات و توطئهها در زیر دید و سیطرهٴ رژیم، انجام شد، شادباش میگوید.
این به راستی طولانیترین، حساسترین و پرخطرترین سلسله عملیات جمعی مقاومت ایران و در عینحال بزرگترین پیروزی آن است. شورا در این خصوص قبل از پایان انتقال، در بیانیهٴ مرداد 1395 اعلام کرده بود: «همه میدانند تا آن جا که به رژیم و مزدوران عراقی ولایت فقیه مربوط میشود، نمی گذاشتند حتی یک مجاهد از عراق زنده خارج شود. چه رسد به انتقال گسترده جمعی و سازمانی آنها که اگر با امنیت انجام گیرد، بزرگترین پیروزی مقاومت ایران محسوب میشود…» چرا که «هدف خامنهای، نه خروج زنان و مردان مجاهد از عراق، بلکه منحصراً نابود کردن یا به تسلیم واداشتن آنهاست».
یک فقره از توطئهها برای ممانعت از سفر و انتقال مسئولان مجاهدین و فرماندهان ارتش آزادیبخش، آنچنان که پاسدار شعبانی، سرکرده سپاه چهارم کرمانشاه اعلام کرد، پروندهسازی برای صدور برگههای قرمز انترپل بود. او در این باره گفت: «ما 830نفر از منافقین را با قید فسادها و جنایتهایشان به انترپل (پلیس بینالملل) معرفی کردهایم تا آنها را به ایران تحویل بدهند» (خبرگزاری فارس-4مرداد 1395).
همین سرکرده پاسداران، دو روز بعد فاش کرد، نمایندگان مزدور رژیم در پارلمان عراق علیه 120نفر از مجاهدین که «جمهوری اسلامی ایران خواهان دستگیری و محاکمه» آنان است، «اعلام جرم کردهاند» و با «تهیهٴ فهرستی 120نفره از اعضای گروهک تروریستی منافقین، خواهان محاکمه این افراد» هستند (سایت انتخاب-6مرداد 1395).
اما مقاومت ایران همهٴ توطئهها را در هم کوبید و پس از انتقال مجاهدین از زندان لیبرتی به آلبانی وارد دوران جدیدی شد. دورانی که خود را در گردهمایی بزرگ در روز 10تیر امسال نشان داد.
مجموعه رویدادهای یکسال گذشته قطببندی سیاسی و اجتماعی بین جنبش مقاومت و استبداد دینی را هر چه بارزتر و برجستهتر کرد و راهحل مقاومت ایران که متکی بر مردم ایران و رزمندگان آزادی است، خود را هرچه بیشتر در جنبشهای اجتماعی نشان داد.
در مقابل، سرکوب، زندان، شکنجه و اعدام، که شورای ملی مقاومت آن را در بیانیههای خود «کلید مشترک خامنهای – روحانی» برای باز کردن قفل بحرانهای عمیق نظام توصیف کرده است، گرهی را از کار فروبستهٴ نظام نگشوده و در آستانهٴ دور دوم ریاست روحانی، بحرانها عمیقتر و تاج و تخت لرزان رژیم ولایت فقیه به سقوط نزدیکتر شده است.
طی یکسال گذشته و در جریان نمایش انتخابات، طشت رسوایی همهٴ باندها و دستهبندیهای درون رژیم و در رأس آن ولیفقیه نظام، بر زمین افتاد و محصول «حماسه» مهندسی شده خامنهای، شکستی سخت و غیرقابل ترمیم برای ولیفقیه بود. این شکست که آثار مهلک آن برای کل نظام روز به روز در مقابل چشمان همگان رونمایی میشود، شرایط انقلابی را تعمیق میبخشد.
شکست مفتضحانهٴ خامنهای در شعبده بازی انتخابات، شقه در رأس هرم حاکمیت را عمیقتر و به تمامی تار و پود ولایت او سرایت داده است. در این مسیر، باند روحانی، بهویژه پس از مرگ رفسنجانی، برای پیشبرد سیاست داخلی و تعامل منطقهیی و بینالمللی خود، بهخاطر محدود بودن در چارچوب استبداد دینی و ناتوانی و بیاعتقادی به رفرم جدی، با بنبست روبهرو شده است.
در فضای بحران و شکاف در هرم قدرت، جنبشهای اجتماعی تودههای مردم بهویژه کارگران و زحمتکشان اعتلا پیدا کرد. مردم محروم و به فلاکت کشیده شده ایران که بار فاجعه اقتصادی را به دوش میکشند، و بیکاری، فقر، بیخانمانی و ناهنجاریهای اجتماعی را روزمره تجربه میکنند، به اشکال مختلف، اقدام به مبارزه و اعتراض کردند. سراسر ایرانزمین عرصه اعتراضات زنان و مردان به پاخاستهیی بود که از تخریب محیطزیست، از فاجعه بیآبی، از ریزگردهای کُشنده، از تخریب جنگلها و از فجایعی چون فروریزی ساختمان پلاسکو در تهران، انفجار در معدن ذغالسنگ زمستان آزادشهر گرگان و… به ستوه آمده و در جای جای میهن فریاد اعتراض سردادند. در اغلب این اعتراضات، زنان نقش برجستهیی داشتند.
شورای ملی مقاومت، هم چون گذشته، با تمام توان از مبارزات و خیزشهای مردمی، جنبشهای خاموشی ناپذیر و مستمر کارگران، معلمان، پرستاران، جوانان، دانشجویان، مردم غارت شده توسط مؤسسات مالی سپاه پاسداران و دیگر نهادهای حکومتی، فعالان محیطزیست و حرکتهای حقطلبانهٴ ملیتها و مردم بهپاخاسته در مناطق مختلف میهنمان، که طی یکسال گذشته ابعاد وسیعی یافتند، حمایت کرد و برای رساندن صدای این جنبشها به گوش عموم مردم ایران و جهان کوشید.
در سال گذشته، شرایط منطقهیی و جهانی علیه دخالتهای تروریستی و آشوبگرانهٴ رژیم دچار تحول و چرخشی کیفی شد. خامنهای درصدد برآمد تا برای قدرتنمایی، موشکپرانی کند. اما این تدبیر بیمایه هم، نه آبی برای ولایت او گرم کرد و نه نانی در تنور سپاه تروریستی قدس پخت.
سیاست مداخله جویی و صدور بحران و تروریسم با مخالفت جدی کشورهای خاورمیانه روبهرو شده و بعد از به گل نشستن طرح بمبسازی اتمی، تلاشهای دیگر برای بقای نظام ولایت فقیه، یعنی صدور تروریسم و بنیادگرایی، نیز دچار سختترین چالشهای منطقهیی و بینالمللی شدهاند.
مجموعه رویدادها در جبهه حاکمان و در صفوف تودهها و نیز اوضاع کلی کشور نشان از آن دارد که جامعه در شرایط انقلابی قرار دارد و غلبه بر تمام فجایعی که محصول حاکمیت استبداد دینی است، با سرنگونی این نظام جهل و جنایت آغاز خواهد شد.
هاشمی طبا، یکی از برگزیدگان شورای نگهبان ولایت فقیه برای رقابت در نمایش انتخابات، از رفتار ویرانگری پرده برداشت که ما بارها بر آن تأکید کردهایم. وی گفت: «کشور ما الآن دچار بیماری سرطان شده است. این سرطان دارد از درون کشور را ویران میکند. هیچ کس هم به فکر درمان این سرطان نیست. این سرطان به نظرم بدخیم است… ما در طول این سالها شیرهٴ ایران را مکیدهایم؛ نفتش را یک جور، گازش را یک جور و جنگل و آبش را هم یک جور دیگر» (آفتاب نیوز-۶تیر ۱۳۹۶).
شورا در یکسال گذشته با روشنگریهای کمیسیونها و سازمانها و شخصیتهای عضو شورا و با انتشار نتیجه بحثهای اجلاس میاندورهیی شورا و بهویژه از طریق سخنرانیها و موضعگیریهای خانم رجوی، مواضع خود را بهطور مستمر به اطلاع عموم رسانده است.
بیانیهٴ حاضر، جمعبندی و فشردهیی از ارزیابی ما پیرامون مهمترین تحولاتی است که با سرنوشت مردم و مقاومت سازمانیافته ایران پیوند دارد.
فصل اول:
خروجی نمایش انتخابات، شکست خامنهای، تعمیق شکاف در هرم قدرت
۱- رویداد 29اردیبهشت 1396 که حاکمیت به تزویر بر آن نام انتخابات گذاشته، همچون همهٴ اینگونه نمایشها در نظام ولایت فقیه، نه یک انتخابات آزاد، دموکراتیک، شفاف، رقابتی و با نظارت نهادهای مستقل داخلی و بینالمللی، بلکه یک شعبده بازی بهمنظور نفی حاکمیت مردم اس.
در رژیم ولایت فقیه، رأی دهندگان مختارند که از میان برگزیدگان شورای نگهبان که همگی باید دارای «ایمان قلبی و التزام عملی به ولایت فقیه» باشند، یک نفر را انتخاب کنند. شورای نگهبان تحتامر ولیفقیه بر اساس «قانون اساسی جمهوری اسلامی» و بر اساس نیات باند حاکم و در رأس آن ولیفقیه، صلاحیت حتی با سابقهترین پایوران رژیم را تأیید نکرده است. این شورا رفسنجانی و احمدینژاد را رد صلاحیت کرد و به محمد خاتمی حتی اجازه ثبت نام هم نداد. این سه نفر ۲۴سال رئیسجمهور خامنهای بودند.
نمایش انتخابات ریاستجمهوری در رژیم ولایت فقیه سرپوش یک خودکامگی قرونوسطایی و تجسم کامل تبعیض جنسیتی، مذهبی، ملی و قومی است.
در حالی که خروجی رویداد 29اردیبهشت یک باخت تمام عیار برای کل نظام بهطور عام، و برای باند حاکم به سرکردگی ولیفقیه بهطور خاص، بود؛ خامنهای با پذیرش اکراه آمیز روحانی و ادامه دادن به فشار و تهدید منتخب نمایش انتخابات، بحران درون حاکمیت را عمیقتر کرده و از نظر توازن قوا بسی ضعیفتر و رسواتر از ماقبل انتخابات شده است.
۲- نمایشهای انتخابات ریاستجمهوری رژیم از دور هفتم تا دوره دوازدهم با چالشهای گوناگون در درون نظام همراه بوده است. همهٴ کارگزاران اصلی رژیم به شمول ولیفقیه در این امر اتفاقنظر دارند که آمار شرکت کنندگان در این نمایشها را چند برابر کنند. اما خامنهای، در مواردی، به نسبت آرای کاندیداها، بنا به عللی که شورا در زمان خود توضیح داده است، تن داده و در مواردی (مثل دورهٴ نهم و دهم) با تقلبهای کاملاً مشهود در نسبت آرا دست برده و کاندیدای مورد نظر خود (محمود احمدینژاد) را در اتاق تجمیع آرا به کرسی نشانده است. خامنهای برای دورهٴ دوازدهم نمایش انتخابات، شکل خاصی از مهندسی را در پیش گرفت. او فکر میکرد که پس از مرگ رفسنجانی و با توجه به نارضایتی از حسن روحانی و پراکندگی و اختلاف بین باند میانی موسوم به اعتدال و باند اصلاحطلبان حکومتی (که در اساس زایدهٴ باند میانی هستند)، میتواند با شیوههای پنهان و علنی ابتدا کاندیدای مورد نظر خود را در درون باند ولایت تثبیت کند و سپس با دخالت نیروهای سپاه و بسیج، ضمن پذیرش نسبت آرا، او را بر کرسی ریاستجمهوری نظام بنشاند. اما هنگامی که در توازن قوای درونی رژیم با شکست مواجه شد، در روز شنبه ۳۰اردیبهشت، درصدد برآمد که با برجسته کردن رقمسازی کارگزارانش، و بدون آن که نامی از روحانی ببرد و به او بهطور مستقیم تبریک بگوید، خود و ولایتش را برنده اصلی شعبده بازی جلوه دهد.
خامنهای گفت: «با این حضور متراکم و افکندن بیش از چهل میلیون برگة رأی در صندوقها، نصاب تازهیی در انتخابات ریاستجمهوری پدید آمد… پیروز انتخابات، شما مردم ایرانید و نظام جمهوری اسلامی است که بهرغم توطئه و تلاش دشمنان، توانسته است اعتماد این ملت بزرگ را بهطور فزاینده جلب کند».
۳- ادعای پیروزی از سوی خامنهای، با سوار شدن روی اتفاقنظر درونی نظام در چند برابر کردن آمار و بلوف ۴۱میلیونی و ۷۳درصدی، واقعیت شکست و شقه عمیق رژیم را نمیپوشاند، بلکه رسوایی دیگری را در تاریخچه رقم سازیهای متناقض خودکامگی آخوندی- پاسداری به ثبت میدهد. خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران بهنقل از وزارت کشور دولت روحانی در ساعت ۱۶و 43دقیقه بعد ازظهر روز ۲۹اردیبهشت خبر داد که تا این لحظه (یعنی ظرف ۸ساعت) 20میلیون نفر در انتخابات شرکت کردهاند. آنها از این ساعت تا پایان رأیگیری که در بسیاری از مناطق فقط دو ساعت (تا ساعت ۱۸) و در سایر مناطق ۴ساعت (تا ساعت ۲۰) و در مواردی استثنایی تا ساعت ۲۴طول کشید، این رقم گزافه را بیش از دو برابر (41میلیون) کردند.
آخوند حسن روحانی به این دروغ هم اکتفا نکرد و مدعی شد که 4میلیون نفر بعد از نیمهشب به حوزههای رأیگیری مراجعه کرده، اما نتوانستهاند رأی بدهند.
آخوند موحدی کرمانی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، هم در پاسخ به کسانی که رقم ۱۶میلیونی آرا را به زیر سؤال میبردند، گفت رئیسی ۱۶میلیون رأی حلال! داشت، یعنی که 16میلیون ایرانی به یک قاتل بدنام، رأی دادهاند!
وزارت کشور رژیم چند روز قبل از انتخابات تعداد واجدان شرایط رأی در خارج از کشور را 2میلیون و 500هزار نفر و بعد از انتخابات شمار شرکت کنندگان را 168هزار و 430تن (حدود 6و نیم درصد) اعلام کرد. کدام را باید باور کرد؟! مشارکت ۶و نیم درصدی در خارج را؛ که جمعیت محاسبه شده آن انبوه مزدوران اعزامی به عراق و سوریه با نزدیک به 33هزار رأی، یعنی یک پنجم کل آرای خارج کشور) و سایر نقاط را هم شامل میشود؟ یا ادعای مشارکت بیش از یازده برابر آن در داخل را که اکثریت عظیم جمعیت، دیکتاتوری و فساد و چپاول رژیم را با گوشت و پوست خود حس میکنند؟!
بادکنک این تبلیغات و صحنه سازیهای تلویزیون رژیم درباره مشارکت وسیع مردم، با انتشار کلیپهایی از شرکت کنندگان بر روی شبکههای اجتماعی ترکید. در یکی از این کلیپها اهالی یک روستا در بیرجند میگویند در روستای آنها 7خانوار و کمتر از 30نفر سکونت دارند اما دولت 399رأی به حساب این روستا گذاشته است. در کلیپ دیگری حدود 10جوان دانشجو در کنار در بستهٴ یک حوزه اعتراض میکنند که ما از صبح به اینجا آمدهایم و ساعتها ما را در بیرون حوزه نگهداشتهاند. اما با 20 – 30اتوبوس از محلهای مختلف افرادی را به اینجا آوردهاند تا رأی بدهند. یکی از این جوانان میگوید به خدا من نمیخواهم به کسی رأی بدهم، فقط میخواهم شناسنامهام مهر بخورد و بتوانم مدرک تحصیلیم را بگیرم!
ارزیابی تخمینی ستاد اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران از گزارشهای شهود عینی در هزاران حوزه رأیگیری در شهرهای مختلف کشور، مشارکت کمتری نسبت به انتخابات دوره قبلی و دستکم یک ضریب چهار برابری را در رقم سازیهای رژیم نشان میدهد.
۴- هدف خامنهای از کاندیدا کردن آخوند ابراهیم رئیسی یکی از اعضای هیأت مرگ در قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، یکپایه کردن ولایتش بود و او را گزینه منحصربهفردی بعد از شکست ریل گذاری دوران احمدینژاد در گرداب بحرانهای درونی و بیرونی نظام تشخیص داده بود. از همین رو پس از مرگ طبسی، ابراهیم رئیسی را به تولیت استان قدس رضوی، که از بالاترین کرسیها در سلسله مراتب آخوندی و اقتصادی رژیم است، گماشت. در قدم بعد، احمدینژاد را که در شهریور سال 1395 بهمنظور کسب اجازه برای کاندیدا شدن به دیدار او رفته بود، از سر راه برداشت و با این بهانه که انتخابات نباید «دو قطبی» شود با کاندیداتوری او مخالفت کرد. این دیدار برای مدتی پنهان ماند و باند احمدینژاد تحت این عنوان که «آقا» صرفاً توصیه کرده و چرا در «بلندگو» نگفته، به تلاشهای انتخاباتی احمدینژاد ادامه دادند. سرانجام خامنهای که از خیره سری گماشته نافرمان خود به تنگ آمده بود طی سخنانی در 5مهر 1395 گفت: «یک نفری، یک آقایی، آمده پیش من، من هم به ملاحظه صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور، به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمیدانیم ما شما شرکت کنید… با ملاحظه حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه میکند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید، این دو قطبی در کشور ایجاد میشود. دو قطبی در کشور مضر است بهحال کشور. من صلاح نمیدانم شما وارد بشوید. بله، ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم. حالا این مایه اختلاف بشود بین برادران مؤمن، یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو!»
یک روز بعد، احمدینژاد طی نامهیی به خامنهای با قید «در این دوره» نوشت: «حضرت عالی توصیه فرمودید که در این دوره مصلحت نیست بنده در انتخابات شرکت نمایم و اینجانب نیز تبعیت خود را اعلام نمودم».
با این حال وقتی در عمل انتخابات دو قطبی شد، احمدینژاد یک بار دیگر نافرمانی کرد و برای کاندیدا شدن همراه با بقایی و مشایی در روز چهارشنبه 23فروردین در وزارت کشور حاضر شد و ثبت نام کرد. او بالاخره یک بار حرف راست زد و گفت توصیهٴ آقا برای این بود که انتخابات قطبی نشود. اکنون که چنین شده من هم میتوانم وارد شوم. سرانجام شورای نگهبان صلاحیت او و بقایی را تأیید نکرد و احمدینژاد اعلام کرد که از هیچیک از کاندیداها حمایت نخواهد کرد. اگر حرف احمدینژاد دروغ نباشد، او در روز انتخابات رأی سفید (باطله) داده است. با این حال خامنهای او را همچنان برای حفظ تعادل درونی رژیم در مجمع تشخیص مصلحت نظام نگهداشته است.
خامنهای در سال ۱۳۸۴با تکیه بر امدادهای غیبی جنگ در عراق و خلعسلاح ارتش آزادیبخش ملی ایران، در موقعیتی بود که توانست رفسنجانی را در نمایش انتخابات در زیر پای احمدینژاد له کند. اما اکنون با شکسته شدن اتوریتهاش در زیر گامهای قیام آفرینان سالهای ۱۳۸۸و ۱۳۸۹و در اثر جامزهرهای بعدی، برای کاندیدا کردن رئیسی ناگزیر از رد صلاحیت و جراحی احمدینژاد شد. بعد از انتخابات هم، از طریق دستگاه قضایی تحتامر خود، احمدینژاد و معاونش بقایی را به پروندهسازی و دستگیری تهدید کرد. بقایی دستگیر شد و بعد از اعتصابغذای خودش و پیگیری احمدینژاد آزاد شد. وی بعد از بیرون آمدن از زندان، بهشدت به آخوند اژهای، معاون اول و سخنگوی قوه قضاییه حمله کرد و بهعنوان معاون رئیسجمهور سابق گفت، اژهای وقتی در دولت احمدینژاد وزیر اطلاعات بود دروغ میگفت و حالا هم دروغ میگوید. بقایی عاقبت کار رقیبان حکومتی را «سرنگونی» دانست.
دستگیری بقایی همچنان که دستگیری و سپس آزاد کردن حسین فریدون، برادر روحانی و همکار رسمی رئیسجمهور رژیم توسط آخوند صادق لاریجانی، که قطعاً به دستور خامنهای صورت گرفته بخشی از عوارض شقه و تنش در رأس حاکمیت و در عین حال نشاندهنده وضعیت ولیفقیه است که برای کنترل اوضاع نیازمند به کارگیری فضاحتبار دستگاه قضایی تحتامر خود است. بعد از این دستگیریها رسانههای حکومتی نوشتند که اگر صادق لاریجانی این قدر قانونگرا شده است، چرا برادر خودش فاضل لاریجانی که سند تبانی و رشوه دادن او را احمدینژاد در موضع رئیسجمهور به مجلس رژیم برد، دستگیر نمیکند؟!
۵- خامنهای برای تحقق نقشهاش جهت «تعیین کاندیدای واحد»، تلاش کرد باند حاکم موسوم به اصولگرا را با ایجاد «جبهه مردمی نیروهای اسلامی (جمنا) »، سرجمع کند. عصر روز چهارشنبه 11اسفند، مرضیه وحید دستجردی در نقش سخنگوی جمنا، هیأترئیسه این نهاد باند حاکم را به قرار زیر معرفی کرد: «محمد حسن رحیمیان بهعنوان رئیس، حداد عادل و چمران بهعنوان نواب رئیس، مهدی محمدی و سید محمد حسینی بهعنوان منشی، دستجردی بهعنوان سخنگو، لطفالله فروزنده بهعنوان دبیر و ذوالقدر بهعنوان رئیس ستاد».
احمدینژاد تا به آخر از جمنا حمایت نکرد. باند «پایداری» به سرکردگی سعید جلیلی ابتدا از حمایت جمنا خودداری کرد ولی سرانجام با فشار بیت خامنهای به جمنا پیوست. باند ورشکستهٴ مؤتلفه که برخی از آنان بهطور علنی یا پنهانی از روحانی حمایت میکردند، در ابتدا یک کاندیدای مستقل معرفی کرد و فقط در روزهای آخر برخلاف خواست کاندیدایی که معرفی کرده بود (میرسلیم) از کاندیدای جمنا پشتیبانی کرد.
سرانجام پس از یک سلسله کشمکشها، جمنا رئیسی و قالیباف را کاندیداهای خود معرفی کرد و از همان ابتدا گفته میشد که قالیباف معاون رئیسی در ریاستجمهوری خواهد شد. همزمان توپخانهٴ ولیفقیه شروع به کار کرد و ضمن آتشباری به سوی روحانی تبلیغات گستردهیی برای رئیسی به راه انداخت.
۶- در بسیج خامنهای برای تبدیل رئیسی به کاندیدای جناح غالب و سپاه پاسداران، مراکز قدرت و بخشی بزرگی از پایوران و سرکردگان نظام ولایت فقیه در رسانهها و محافل حکومتی به حمایت علنی از او پرداختند. اکثریت اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، اکثریت مجلس خبرگان، امام جمعهها و نمایندگان ولیفقیه در استانهای مختلف مانند احمد علم الهدی، امام جمعهٴ مشهد و نماینده ولیفقیه در استان خراسان رضوی، غیاث الدین طاها محمدی، امام جمعه و نماینده ولیفقیه در همدان، سید محمد شاهچراغی، امام جمعه و نماینده ولیفقیه در سمنان، محمدتقی مصباح یزدی، رهبر فکری دلواپسان، مرتضی آقاتهرانی، دبیرکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی و نظایر آنها بسیج شدند.
علاوه بر جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی (جمنا) که به همین منظور ساخته شد… ، دو تشکل اصلی آخوندهای حکومتی، یعنی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز، تشکلهای سیاسی اصلی موسوم به اصولگرا یعنی جبهه پیروان خط امام و رهبری، حزب مؤتلفه اسلامی، انصار حزبالله، جامعه اسلامی مهندسین، جامعه اسلامی مدیران ایران، جبهه پایداری انقلاب اسلامی، جامعه اسلامی دانشجویان، حزب زنان جمهوری اسلامی، حزب اسلامی رفاه کارگران، جبهه ایستادگی ایران اسلامی، حزب وفاق ملی و پیشرفت اسلامی، حزب عدالت طلبان ایران اسلامی، کانون دانشگاهیان ایران اسلامی، مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم و حتی خبرگزاری سپاه پاسداران (خبرگزاری فارس) و خبرگزاری نیروی قدس (خبرگزاری تسنیم) و زنجیرهیی از روزنامهها و رسانههای آنها هم وارد میدان شدند.
بسیج خامنهای همچنین کاندیداهای سابق ریاستجمهوری و نمایندگان خامنهای در شورای عالی امنیت ملی یا رؤسای نهادهایی کلیدی و سرکردگان پاسداران مانند محسن رضایی، فرمانده کل سابق سپاه پاسداران و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، سعید جلیلی، دبیر سابق و نماینده فعلی ولیفقیه در شورای عالی امنیت ملی و عضو شورای راهبردی روابط خارجی، فریدون عباسی دوانی، رئیس سابق سازمان انرژی اتمی، علیرضا مرندی، وزیر بهداشت دولتهای دوم میرحسین موسوی و هاشمی رفسنجانی، منوچهر متکی، وزیر خارجه پیشین، محمدرضا باهنر، علی درویش پور مدیرعامل برج میلاد، و خیل تیغ کشها و مداحان و سرکردگان چماقداران و لباس شخصیهای خامنهای نظیر، حمید رسایی، مسعود ده نمکی، نادر طالب زاده، محمود کریمی مداح، منصور ارضی مداح، پاسدار حسن عباسی و پاسدار سعید قاسمی را شامل میشد.
۷- شخص خامنهای در عمل در رأس باند حاکم قرار گرفت و در صحبتهای خود، یک خط در میان، ضمن حمله و طعنه به روحانی، آدرس کاندیدای خود را مشخص میکرد. او در سخنرانی خود در اول فروردین ۱۳۹۶ در مشهد ـ که رئیسی بهعنوان تولیت آستان قدس و علمالهدی بهعنوان امام جمعه و نماینده ولیفقیه، آن جا را ملک طلق خود میدانند ـ در جانبداری از دعاوی عوامفریبانهٴ رئیسی حول مسائل معیشتی و در انتقاد از کارنامه مسئولان [بخوانید دولت روحانی] گفت: «هر جا مدیریتهای ضعیف، بیحال، نا امید، غیر انقلابی، بیتحرک داشتیم، کارها یا متوقف مانده است یا انحراف پیدا کرده است. آن چه امروز برای ما مشهود است و مقابل چشممان میبینیم، میبینیم خلأهای اقتصادی ما خلأهای بزرگی است. یکیش مسأله بیکاری است، بیکاری بهخصوص بیکاری جوانان… مسأله معیشت طبقات ضعیف، مردم از لحاظ معیشت دچار مشکلند. مسأله بیکاری هست. مسأله سختی معیشت هست… رشد اقتصادی مثبت نشان میدهد، اما رشد سرمایهگذاری منفی است، که این یکی از عیوب اساسی و بزرگ است…»
خامنهای که با تکیه به وعدههای سرکردکان سپاه پاسداران نسبت به موفقیت مهندسی چند لایة نمایش انتخابات برای بیرون آوردن رئیسی از صندوقها مطمئن بود، در اعتراف بیسابقهیی به دخالتهای خودش در انتخابات، گفت: «در امر انتخابات مُرّ قانون باید عمل بشود، نتیجه انتخابات ملت هر چه شد این معتبر است، این قانون است. بنده در انتخاباتها دخالت نمیکنم، هیچوقت به مردم نگفتم و نمیگویم این کس رو انتخاب کنید، آن کس را انتخاب نکنید. یک جا بنده فقط دخالت میکنم و آن آنجایی است که کسانی بخواهند در مقابل رأی مردم و انتخاب مردم بایستند و مزاحمت در مقابل مردم [ایجاد کنند] ، رأی مردم را بشکنند. هر کس بخواهد با نتیجه آرای ملت در بیفتد بنده در مقابلش میایستم. در سالهای گذشته هم همینجور بوده، در سال 76در سال 84، در سال 88، در سال 92. بعضی مقابل چشم مردم بوده، مردم مطلع شدند، بعضی را هم مردم مطلع نشدند، اما این حقیر خوب در جریان قرار گرفتم. در همه این سالهایی که شمردم کسانی بودند که میخواستند در مقابل انتخابات بایستند… این آنجایی است که من در امر انتخابات دخالت میکنم و میایستیم در مقابل مخالفان و معارضین انتخابات. اما در بقیه امور دیگر نه. باید مُرّ قانون عمل بشود. مردم تشخیص بدهند و حرکت بکنند و من پیشبینیام این است که به توفیق الهی انتخابات ما انتخابات پر شوری خواهد بود».
یک ماه بعد، خامنهای در دیداری با سرکردگان ارتش، با اشاره تلویحی به ناکامی روحانی در برجام، گفت: «برای یک کشور بدترین موقعیت این است که مسئولان کشور با اخم و تهدید و تشر دشمن بترسند. اگر ترسیدند، در واقع در را برای ورود او و دخول او و تجاوز و تعرض او باز کردهاند. تحت تأثیر تشر و اخم قدرتمندان قرار گرفتن اول بدبختی است» (تلویزیون رژیم ۳۰فروردین ۱۳۹۶).
در ۱۷اردیبهشت، سایت خامنهای اظهارات وی در دیداری با معلمان و فرهنگیان را منتشر کرد که در آن با تأکید بسیار زیاد بر اهمیت انتخابات و با نیش و طعنه و کنایه به «رئیس جمهور» های رژیم و خودستایی مشمئزکننده از خودش، موضوع سند ۲۰۳۰یونسکو را علم کرد و بر سر آن روحانی را بهخاطر امضای آن شلاق کش کرد و گفت: «یک مسأله دیگر هم من اینجا عرض بکنم: این سند ۲۰۳۰ سازمان ملل و یونسکو و این حرفها، اینها چیزهایی نیست که جمهوری اسلامی بتواند شانهاش را زیر بار اینها بدهد و تسلیم اینها بشود… اینکه ما برویم سند را امضا کنیم و بعد هم بیاییم شروع کنیم بیسر و صدا اجرایی کردن، نخیر، این اصلاً مطلقاً مجاز نیست؛ ما اعلام هم کردهایم به دستگاههای مسئول، بنده از شورای عالی انقلاب فرهنگی هم گلهمند هستم؛ آنها باید مراقبت میکردند، نباید اجازه میدادند این کار تا اینجا پیش بیاید که ناچار بشویم ما جلو آن را بگیریم و ما وارد قضیه بشویم. اینجا جمهوری اسلامی است؛ اینجا، مبنا اسلام است، مبنا قرآن است؛ اینجا جایی نیست که سبک زندگی معیوب و ویرانگر فاسد غربی بتواند در اینجا این جور اعمال نفوذ کند. البتّه متأسفانه اعمال نفوذ دارند میکنند و از طرق مختلف وارد میشوند اما اینکه این جور بهطور رسمی سند به ما بدهند که تا پانزده سال دیگر باید شما این جوری بکنید، این جوری بکنید، ما هم بگوییم بله، معنی ندارد این کار».
با پیش کشیدن سند 2030 یونسکو، باند خامنهای جنجال شیادانهیی را با دعاوی دینپناهانه در حمله به روحانی و به نفع آخوند رئیسی بهخصوص در حوزهها و روستاها به راه انداخت. با این حال، بسیاری از کسانی که خامنهای انتظار داشت بهطور رسمی از کاندیداتوری رئیسی حمایت کنند در قم و در سایر شهرها یا سکوت کردند یا بهطور علنی از رئیسی فاصله گرفتند. برخی نیز همچون ناطق نوری که در دفتر خامنهای پست و مقامی داشت، مشمول لقب «خواص بیبصیرت» شدند و یا تمام قد به جبهه روحانی پیوستند. ناطق نوری از مقامی هم که در دفتر خامنهای داشت استعفا کرد.
۸- شورای نگهبان با قلع و قمع ثبت نام کنندگان، از بین 1636داوطلب، صلاحیت 6تن را تأیید کرد. در این مرحله از مهندسی انتخابات که کاملاً در اختیار ولیفقیه بود، در عمل یک «دو قطبی» 3 به 3 به وجود آمد. از آن به بعد، مناظرههای رادیو تلویزیونی به مسأله اصلی تبدیل شد. در ابتدا مسئولان صدا و سیما با چراغ سبز خامنهای تصمیم بر این گرفتند که مناظرهها قبلاً ضبط شود و بهطور مستقیم پوشش پیدا نکند. اما این تصمیم با واکنش کاندیداها و بسیاری از کارگزاران حکومت روبهرو شد و سرانجام مسئولان صدا و سیمای تحتامر خامنهای عقبنشینی کردند و مصاحبهها بهطور مستقیم پخش شدند.
مناظرهٴ اول که در روز جمعه 8اردیبهشت برگزار شد، بر مسائل اقتصادی و فساد متمرکز بود. در مناظره دوم که در روز جمعه ۱۵اردیبهشت برگزار شد، در یک هماهنگی کامل و همکاری مشترک قالیباف و رئیسی، روحانی بهشدت شلاق کش شد. در این مناظره، تلویزیون ایادی خامنهای از همه شگردها برای مفتضح کردن روحانی استفاده کرد و فردای آن روز در کیهان تحت کنترل خامنهای و سایر رسانههای باند حاکم و پس از آن در میتینگ رئیسی از دوران پسا روحانی حرف زده شد.
پس از مناظره دوم و قبل از مناظره سوم، خامنهای در یک سخنرانی در روز 20اردیبهشت، در حالی که صفی از سرکردگان اصلی سپاه نظیر جعفری و قاسم سلیمانی پشت سر و کنار او ایستاده بودند، به شدیدترین وجه به روحانی حمله کرد و گفت سیلی خواهد خورد. خامنهای آشکارا میخواست روحانی را که روز 18اردیبهشت مسأله «38سال اعدام و زندان» را مطرح کرده بود، وادار به جا زدن در مناظره سوم کند. سخنرانی خامنهای بهطور کامل انتخاباتی بود. او با پیش کشیدن مسأله امنیت در حقیقت خطر قیام و جنبشهای اجتماعی را به روحانی گوشزد کرد که نباید روی «گسلها» کار شود.
خامنهای گفت: «نکته سومی که باید خیلی در برنامهها و اظهارات و وعدههای نامزدهای محترم مورد توجه قرار بگیرد، همین امنیت ملّی است، همین آرامش ملّی است. سعی کنند گسلهای اعتقادی یا جغرافیایی یا زبانی یا قومی را تحریک نکنند؛ مراقب باشند! سالهای متمادی است دشمنان ما دارند کار میکنند روی این گسلها. دشمنان جمهوری اسلامی روی کردستان کار کردند مردم کرد مؤمن ما با مشت به دهان اینها کوبیدند. اینها بر روی مردم متعصّب و غیور آذربایجان آمدند کار کردند، سرمایهگذاری کردند [اما] مردم غیور آذربایجان مثل صاحبان انقلاب، سر بلند کردند و تو روی آنها ایستادند و آنها را مردود کردند؛ همین جور با مردم عرب خوزستان، با مردم بلوچستان، با مردم ترکمن. دارند کار میکنند، سرمایهگذاری میکنند، پول میدهند، مزدور میگیرند، حرف درست میکنند، برای اینکه بتوانند این گسلها را فعال کنند؛ اما اقوام ایرانی با همه قدرت، با همه صمیمیت، با همه اخلاص، با همه ایمان ایستادهاند. مراقب باشند نامزدهای ریاستجمهوری بهخاطر خطای در تشخیص، کاری را که دشمن نیمه کاره انجام داده و نتوانسته پیش ببرد، به نفع دشمن تعقیب نکنند و این گسلها را تحریک نکنند.
مسأله امنیت و آرامش برای این کشور بسیار مهم است. باید در انتخابات، مسئولان امنیت، مسئولان آرامش، از قوه قضاییه، از نیروی انتظامی، از وزارت کشور و بقیه و بقیه، باید همه مراقبت بکنند که امنیت را حفظ بکنند. اگر کسی علیه امنیت این کشور بخواهد قیام بکند، قطعاً با عکسالعمل و واکنش سخت مواجه خواهد شد؛ این را بدانند… این را بدانند که امنیت برای این کشور خیلی مهم است، مردم به امنیت اهمیت میدهند، این حقیر هم به تبع مردم، به امنیت این کشور اهمیت میدهم؛ در انتخابات باید امنیت بهصورت کامل محفوظ بماند؛ و هر کسی که از این راه تخطّی بکند، قطعاً بداند سیلی خواهد خورد».
۹- در مناظرهها، باندهای رقیب و شریک در هرم قدرت و ثروت چنان علیه یکدیگر دست به افشاگری زدند که دود آن بیش از همه به چشمان ولیفقیه رفت و البته با نوری که در اثر این افشاگریها به اسرار حاکمیت تابیده شد، مردم بیش از هر زمان دیگر با حاکمیت ولایت فقیه آشنا شدند. مسأله مهم این بود که «خودیها» رو در روی هم قرار گرفته بودند و بر هم تیغ میکشیدند. ماحصل مناظرهها و گردهماییهای سه هفته آخر، وارد شدن ضربات جبرانناپذیر به موقعیت و اتوریته عمود خیمه نظام و تمامی شرکای در قدرت بودند. نیروهای وفادار حکومت و ذوب شدگان در ولایت به چشم خود میدیدند و به گوش خود میشنیدند که چگونه خودیها پرده از فساد و چپاول بر میدارند.
مردم نیز در ابعاد میلیونی شاهد و ناظر این افشاگریها بودند و در ابعاد کلان به عمق و وسعت فساد در حاکمیت استبداد مذهبی پی میبردند.
پاسدار قالیباف، که سابقه کشتار دانشجویان را در پرونده خود دارد و در نقش یکی از سرکردگان نیروی انتظامی به ولایت خامنهای کمکهای شایانی کرده است، دو قطبی واقعاً موجود در کشور را چنین تشریح میکرد که ۹۶درصد جامعه به حاشیه رانده شدهاند و چهار درصد باقیمانده «زالو وار خون این ۹۶درصد را میمکند».
این افشاگریهای بیسابقه در تلویزیون حکومتی، بهویژه در مناظرهٴ سوم، مهندسی انتخاباتی خامنهای را دچار مشکل کرد. روحانی قبل از مناظره سوم در واکنش به حملات باند رقیب و کارهای سپاه و بسیج به نفع رئیسی در کشمکشهای انتخاباتی، در روز دوشنبه ۱۸اردیبهشت در سخنانی بیپیشینه در همدان، موضوع اعدام و زندان در 38سال حاکمیت آخوندی را مطرح کرد و بدین ترتیب بنیادهای ولایت خامنهای را زیر سؤال برد. روحانی با شیادی از تنفر و انزجار مردم استفاده کرد و با طرح برخی از مسائلی که مخالفان نظام سالهاست مطرح میکنند، اقدام به چند فقره کلاهبرداری کرد تا بتواند نیروی خاکستری را از جبهه گسترده تحریم به سمت خود متمایل کند. او در مناظره سوم بهشدت به رئیسی تاخت و از او خواست که از «بازی با امام رضا لااقل دست بردارد» و گفت که «دل علما [بخوانید آقای منتظری] از شما خون است».
سخن گفتن از ۳۸سال اعدام و زندان یا چپاول ۹۶درصد مردم توسط اقلیت ۴درصدی حاکم و فاش گویی در مورد کلان دزدیهای حکومتی، در عمل سبب آن شد که خواستهها و مطالبات مبرم مردم و واقعیت فساد و جنایت در ولایت قتلعام، بیش از هر زمان تا دور افتادهترین نقاط کشور رسوخ کند و البته توازن قوا به زیان آخوند جلادی که ولیفقیه از او حمایت میکرد، تغییر کند.
سایت وابسته به دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام برایند این مناظرهها را در تیتر «خلاصه سخنان کاندیداهای ریاست جمهوری؛ اوضاع کشور ”خراب بود“ ؛ ”خراب است“ و ”خراب خواهد“ شد!»، خلاصه کرد و چنین نوشت: «منتقدان دولت کنونی، چهار سال گذشته و تداوم دولت در چهار سال آینده را سیاه میدانند. موافقان دولت هم هشت سال پیش و چهار سال آیندهیی که خودشان نباشند را سیاه میدانند. منتقدان دولت برای جلوگیری از سیاهیها در آینده وعده میدهند و موافقان دولت کنونی برای جلوگیری از تکرار سیاهیها توجیه میکنند و مردم را میترسانند! “ (تابناک ۱۳اردیبهشت ۱۳۹۶).
۱۰- در هفته آخر که نشانههایی از تنشهای خیابانی در کشمکشهای دو قطبی ظاهر شده بود، کابوس «فتنه» مثل خوره به جان ولیفقیه افتاد و خامنهای شبح تکرار خیزشها را بر سپهر ولایتش مشاهده کرد. او میخواست با محدود کردن رقابت میان دو باند اصلی، از جامعه تنها برای گرم کردن شعبده بازی استفاده ابزاری کند. اما با وجود بحران عمیق و همهجانبه در کشور، درهم شکسته شدن اتوریتهاش در قیامهای سال 1388 و پایان سال 1389و عقبنشینی ذلیلانهاش در پروژه هستهیی که با واژه «نرمش قهرمانانه» آن را بزک کرده بود، به واقعیت بشکه باروتی که دیگر نه در زیر پوست جامعه که در هر کوی و برزن خودنمایی میکرد و قطببندی اصلی جامعه که در یک طرف آن حاکمیت با همه دستهبندیها و باندهای درونیش به مدد پاسداران و بسیجیان و با ابزار درفش و تازیانه قرار گرفته و در طرف دیگر اکثریت مردم با خواستههای خود جبههبندی کردهاند، تصمیم گرفت که از تحمیل مهندسی شده رئیسی به باند میانه نظام دست بردارد.
ضربه کاری را خامنهای زمانی دریافت کردکه پس از «اعلام حمایت رسمی جامعه مدرسین» قم از آخوند جنایتکار رئیسی، بزرگ عمامهداران قم و اکثریت این جریان با ذکر اسم خود آن را تکذیب و اعلام کردند که آن را «دقیق و قرین با واقع» نمیدانند و آن را «بد اخلاقی انتخاباتی» توصیف کردند. به این ترتیب کسانی که حتی در گذشته همراه و حامی خامنهای بودند حاضر نشدند از رئیسی جنایتکار حمایت کنند.
باند حاکم و در رأس آن ولیفقیه بیهوده کوشیدند تا ناتواناییها و شکستهای روحانی را که اظهر من الشمس بود به رخ جامعه بکشند، اما ابتکار ابلهانهشان در معرفی یک قاتل بیدنده و ترمز هر چند به گرم کردن تنور انتخابات کمک کرد، آتش تنوری را که قرار بود نانی برای ولایت تهیه کند، چنان شعلهور ساخت که تیرک خیمه نظام را نیم سوز کرد. خامنهای از ابتدا باید میفهمید که قادر به حذف نماینده باند میانی نیست و هر کسی را در مقابل او قرار دهد بهخاطر تنفر از ولایت ننگین او، بازنده خواهد بود و همین نتیجه در روز جمعه 29اردیبهشت حاصل شد. اشتباه بزرگی خواهد بود هرگاه این شکست را بهعنوان پیروزی باند میانی و شخص روحانی به ثبت داد.
آن دسته از فرصتطلبان، سازشکاران و مماشاتگران که با طرح «رأی سلبی»، تهدید بیمحتوای درگیری نظامی و… درصدند تا شیادانه همه نیاز جامعه به تحول را در سبد روحانی و باند میانی جاسازی کنند، در عمل مدد رسان ولایت خامنهای برای جبران باخت کمرشکن او هستند.
فصل دوم:
کارزار دادخواهی و شعار «نه جلاد نه شیاد»، پرچمی علیه ولایت خامنه ای
در سطح بینالمللی نیز کارزار دادخواهی، این نسلکشی و جنایت علیه بشریت را به یک موضوع عمده سیاسی و حقوقبشری تبدیل کرد است. بررسی نتایج این کارزار البته نیازمند گزارشی جداگانه است و در اینجا به تاثیرات جنبش دادخواهی بر نمایش انتخابات رژیم بسنده میکنیم.
نمایش انتخابات ریاستجمهوری رژیم ولایت فقیه، این بار از ابتدا تا انتها، با پرونده قتلعام زندانیان سیاسی در سال 1367 گره خورده بود. نفرت و انزجار عمومی از رئیسی و ترس رژیم از دادخواهی به حدی بود که بسیاری از آخوندها و حتی مهرههای قدرتمند باند خامنهای حاضر به حمایت از رئیسی نشدند.
کارزار دادخواهی و تحریم با شعار نه جلاد نه شیاد، همچنین این فرصت نادر را در یک بزنگاه حساس سیاسی به مردم داد تا از شکاف عمیق درون حاکمیت استفاده کنند و با حرکتهای مستقل، ستیز خود با استبداد دینی را نشان دهند و همزمان مهر «شیادی موقوف» بر کارنامه روحانی و باند میانی بزنند.
اکنون نظریه پردازان هر دو باند حاکمیت اذعان دارند که انزجار اجتماعی از ۳۸سال اعدام و زندان بهطور عام و سابقه آخوند ابراهیم رئیسی بهعنوان جلاد زندانیان سیاسی قتلعام شده در سال ۶۷ بهطور خاص، باعث برهم خوردن توازن قوا در زور آزمایی انتخاباتی شده است.
به این ترتیب، در مقابل سیاست اصحاب تسلیم و سازش و مماشات، که تئوری و عمل ماندگاری استبداد مذهبی یعنی بدترین طاعون مرگ و نابودی در ایران و کانون واقعی تروریسم و جنگافروزی در منطقه را با ترفند نگرانی از جنگ و توهم تبدیل «افعی به کبوتر»، تبلیغ میکردند، شورای ملی مقاومت بر اساس خط مشی سیاسی شناخته شده و روشن خود، کارزار سراسری تحریم انتخابات نامشروع رژیم ولایت فقیه را با شعار «نه جلاد، نه شیاد» به پیش برد و موضوع دادخواهی را به پرچمی علیه ولایت خامنهای و کاندیدای مورد نظر او تبدیل کرد.
۱۲- یک هفته بعد از شکست ولیفقیه در مهندسی نمایش انتخابات به سود رئیسی، شریعتمداری نماینده او در کیهان ۷خرداد ۹۶ نوشت: «روحانی بیآن که بخواهد، اسلام، انقلاب، حضرت امام راحل (ره) و تمامی مسئولان نظام را به جنایت متهم کرده است! و این در حالی است که خود ایشان طی ۳۸سال گذشته یکی از مسئولان بلندپایه امنیتی کشور بوده است. بنابراین اگر در ادعای خود صادق باشد، بدیهی است که خود ایشان از اتهام جنایت مبرا نیست و تعجبآور است که با وجود این ادعا چگونه میتواند حضور خود در جایگاه ریاستجمهوری کشور را توجیه کرده و توضیح بدهد؟!… آقای روحانی سخن و نظر دشمنان را تکرار کرده است، نه آن که آقای روحانی مطلب متفاوتی گفته و مورد استقبال دشمنان قرار گرفته باشد! یا رسانههای دشمن اظهارات ایشان را تحریف کرده و بهگونهیی دیگر مطرح کرده باشند. آقای روحانی با اظهارات نسنجیده خود، عمر ۳۸ساله نظام را به ظلم و جنایت متهم کرده است. این اظهارات برای دشمنان این مرز و بوم یک دستاورد بزرگ! و بادآورده به حساب میآید و جای دهها میلیارد دلار که همه ساله برای مقابله با ایران اسلامی و ارائه چهرهای وارونه از آن هزینه میکنند را پر میکند!».
صلاح جوکار، از تشکل اصلی جناح حاکم (جمنا) روز ۶خرداد ۹۶ در رسانه رویداد 24 نوشت: «اینکه کاندیدایی بخواهد با دروغ، تهمت، توزیع پول و شایعه سازی علیه دیگران که این فرد قاتل است رأی به دست آورد، آرا کسب شده، حلال نیست».
صلاح جوکار، از تشکل اصلی جناح حاکم (جمنا) روز ۶خرداد ۹۶ در رسانه رویداد 24 نوشت: «اینکه کاندیدایی بخواهد با دروغ، تهمت، توزیع پول و شایعه سازی علیه دیگران که این فرد قاتل است رأی به دست آورد، آرای کسب شده، حلال نیست».
نمونههای مشابه اینگونه تحلیلها و نوشتهها در رسانههای رژیم و در جدال باندهای حاکمیت قبل و بعد از ۲۹اردیبهشت بسیار است. قدر متیقن همه این نوشتهها این است که شراکت و مسئولیت در ۳۸سال حاکمیت رژیم ولایت فقیه موجب انزجار عمومی و ریزش آرا میشود و تمایل یا تظاهر به جانبداری از کسانی که هدف زندان و اعدام و قتلعام بودهاند، تمایل عمومی را جلب میکند. هم از این رو بود که هر یک از طرفها آشکارا تلاش میکردند سهم و نقش طرف مقابل را در مسئولیتهای امنیتی و سرکوبگرانه در این ۳۸سال برجسته و عملکرد خودشان را پنهان کنند.
۱۳- آن چه در چند روز و شب پس از انجام انتخابات در جامعه اتفاق افتاد، سیمای نیروی سوم را به رخ باندهای حکومت و ناظران جهانی کشید. جنبش اجتماعی در سراسر ایران تحت حاکمیت استبداد مذهبی نشان داد که در هر فرصت مناسب میتواند عرض اندام کند. زنان و مردان ایرانزمین بیترس و لرز، معیارها و قواعد ارتجاعی حاکمیت را نادیده گرفتند و در چار گوشهٴ میهن اسیر ارتجاع، در هر مکانی که فرصت تجمع مییافتند فریاد آزادیخواهی سر دادند. اگر خامنهای مدت کوتاهی پس از رؤیت این خیزشهای پرشکوه فرمان «آتش به اختیار» میدهد، قبل از هر چیز به ناتوانی در مقابل جامعه آماده به قیام اعتراف میکند. آتش قیامهای سال 1388 اگر چه با اعدامهای کلان و کهریزکهای بیشمار مهار شده، گرمای آن هنوز در پیکر جامعه بر جا مانده است. جامعه قبل از اعلام فرمان «آتش به اختیار» ولیفقیه، با حرکت مستقل خود بر بنیاد ولایت ضربه وارد کرد. عدم تعادل گاه و بیگاه خامنهای در سخنرانیهایش فقط ناشی از بیماری او نیست. ضربات پیاپی مردم بهپاخاسته از قیامهای سال 1388 تا جنبشهای ممتد نیروهای اجتماعی که خاموش شدنی نیستند، چنان ضربهای بر کل نظام و در رأس آن به ولیفقیه وارد کرده که نه با «آتش به اختیار» خامنهای قابل ترمیم و بازسازی است و نه با «کلید» فرسوده و زنگ زدهٴ روحانی.
در چنین شرایطی که رژیم حاکم در شروع دور دوم ریاست روحانی با شکاف و شقه غیرقابل ترمیم روبهروست و جامعه در جوش و خروش برای دست یافتن به مطالبات خود حرکت میکند، راهحل واقعی، عملی و مردمی برای عبور از بحران و نجات کشور، راهحل مقاومت انقلابی و آلترناتیو دموکراتیک این رژیم است.
۱۴- پس از شروع دور اول ریاست روحانی، ما در بیانیه سالانه شورا درباره اهمیت و ضرورت مداخله سیاسی فعال و ضروری برای اثرگذاری بر تضادهای درونی رژیم زیر عنوان «اثرگذاری مقاومت: شقه دشمن، فراخوان به قیام»، نوشتیم:
«با حذف رفسنجانی و قبول هزینهٴ آن، خامنهای برآن بود که مهندسی مناسب انتخابات را با موفقیت به پیش ببرد. اما مسئول شورا برای مداخله مؤثر بهمنظور تشدید تضاد در هرم قدرت (بین خامنهای و رفسنجانی) و تشدید تضاد بین مردم و کلیت قدرت در چارچوب استراتژی سرنگونی تمامیت نظام، ابتدا رفسنجانی را تشویق به کاندیدا شدن کرد و به خامنهای توصیه کرد که از حذف رفسنجانی خودداری کند. مسئول شورا در یک فراخوان علنی از خامنهای خواست که به کمک رفسنجانی جامزهر اتمی را بنوشد و خطر جنگ را منتفی کند. آقای مسعود رجوی ضمن تأکید بر خط مشی سرنگونی و تحریم قاطع انتخابات، در مسأله اتمی حاکمیت را بهطور عام و خامنهای را بهطور خاص در مقابل دو راهی ”ادامه مسیر گذشته“یا” عقبنشینی و نوشیدن جامزهر“ قرار داد و بهنمایندگی از یک جنبش رادیکال که برای سرنگونی نظام مبارزه میکند، از راهحل عقبنشینی بهخاطر پایین آوردن هزینههای مبارزه دفاع و آن را پیشنهاد کرد.
پیام مسعود رجوی درعینحال، متضمن برجسته کردن یک لحظه نادر در شرایط سیاسی پیش رو بود تا نیروهای قیام آفرین را هشیار کند و آنها را برای برپایی خیزش دوباره در فرصت به هم خوردن تعادل درونی رژیم آماده سازد.
عمل کردن به موقع بر روی تضادهای رژیم خمینی، از اولین نخستوزیر تا نخستین رئیس جمهور، و همچنین در مورد جانشین خمینی و اعضای شورای انقلابش و نیز موضعگیریهای مسئول شورا در قبال موسوی و کروبی در سال 1388، مؤثرترین و آموزندهترین ابتکارات و مانورهای سیاسی مقاومت ایران برای تشدید بحران در رژیم ولایت فقیه محسوب میشوند.
چهارده سال پیش نیز شورای ملی مقاومت در بیانیهٴ 30تیر 1382 با توجه به پیامدهای جنگ در عراق و استراتژی رژیم مبنی بر صدور بنیادگرایی، خاطرنشان کرد: ”رژیم آخوندها یا باید مسیر گذشته را با اصالت دادن به صدور بنیادگرایی ادامه دهد، که در این صورت، با ادامه پیشروی و دخالت بیشتر در عراق و سنگاندازی در روند صلح خاورمیانه، در داخل کشور به انقباض و سرکوب بیشتر و جراحی در درون رژیم متمایل میشود. در اجرای این سیاست، رژیم باید انزوای هرچه بیشتر بینالمللی و تشدید فشارهای جهانی را بپذیرد و برای آن برنامهریزی کلان انجام دهد… . در حالت دیگر، رژیم باید از صدور بنیادگرایی دست بردارد و دست پروردگانش در عراق را، که برای آنان انرژی و هزینه بسیار مصرف کرده، رها کند و درصدد انطباق خود با آرایش جدید منطقه برآید و جامهای زهر را یکی پس از دیگری بنوشد“.
همچنین در بحبوحهٴ قیامهای سال 1388 شورا در بیانیهٴ سالانه خود، ضمن فراخواندن موسوی و دیگران به فاصله گرفتن از ولایت خامنهای و اذعان ”به حق حاکمیت مردم ایران و نفی تمامیت رژیم سلطنت مطلقه فقیه“، خاطرنشان کرد: «موسوی کاندیدای جناح مغلوب پس از اعتراض به کلان تقلبات انتخاباتی، ابتدا خواستار ابطال انتخابات شد. ولی در قدمهای بعد متأسفانه از پیگیری این خواست عقب نشست. هر چند که همچنان، از جمله در بیانیه ۱۷شهریور خود، بر کلان تقلبات انتخابات رژیم و نامشروع بودن دولت برآمده از آن تصریح میکند.
کروبی نیز به اعتراض و افشاگری پرداخت و نامههای او درباره شکنجهها و تجاوزهای وحشیانه در کهریزک، واکنش تهدیدآمیز خامنهای را بهدنبال داشت. اما سرکوبگری و نمایشهای نفرتانگیز اعتراف گیری، موجب رسوایی بیشتر باند غالب شد و روحانیان و مراجع، ولایت خامنهای را باطل و جائرانه اعلام کردند».
در قبال اثرگذاری مقاومت در تشدید و تعمیق تضادها و تضعیف دیکتاتوری دینی، در جریان نمایش انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری، رژیم واکنشی جنون آمیز نشان داد. در بیانیه شورا ضمن ذکر نمونهیی از این واکنشها آمده بود: «خامنهای از زبان نمایندهاش در کیهان، رفسنجانی را بهعلت موضعگیری مسعود رجوی ”گروگان منافقین“ لقب داد. حسین شریعتمداری نماینده ولیفقیه در کیهان، پس از حذف رفسنجانی توسط شورای نگهبان، نوشت: ”این البته هنر و هوشمندی شورای محترم نگهبان بود که برترین مصلحت را در اجرای قانون دید و گروگان گیران منافق را در فاز اول عملیاتشان ناکام گذاشت“. او عمق دعوای تاریخی انقلاب و ارتجاع را تا صدر مشروطه امتداد داد و ذوق زده از نجات ”گروگان منافقین“، اضافه کرد: ”روح بلند مجتهد مجاهد، شهید شیخ فضلالله نوری غرق در رحمت واسعه الهی باد که سنگ بنای نهاد شورای نگهبان را در پیش از یک قرن پیش گذاشت“…
تصریحات خامنهای و نمایندگانش در رأس نهادهای اصلی حاکمیت آخوندی در این باره بسیار است، اما واضحترین عکسالعمل رژیم را باید در شلیک 50موشک به لیبرتی در روز اعلام نتایج نمایش انتخابات و شکست مهندسی باند غالب دید. مسئول شورا در این باره گفت: علت مضاعف خشم و کین افسارگسیختة خامنهای در حمله به لیبرتی در رابطه با انتخابات، موضعگیری و دخالت ما در تضادهای درونی رژیم علیه ولیفقیه برای شقه کردن رژیمش و تقسیم قدرت با رفسنجانی و زهر خوردن بود… از آغاز با افتخار و سربلندی، در ”آتش و حرکت“ درخشان سیاسی، در تضادهای درون ارتجاع غاصب و خونریز، به وظیفه میهنی خود در برابر این رژیمِ ایران ستیز عمل کردهایم؛ از زمان جدا کردن اولین رئیسجمهور خمینی در سال 1360 تا منتظری و موسوی و کروبی در سال 1388.
از این پیشتر نیز او در بحثهای خود درباره اهمیت اثرگذاری روی تضادهای درونی دشمن و تجربه قیام در سال 88 نوشته بود:
اگر فکر کنیم که شقه و آثار و محصولات آن در درون رژیم هیچ بهایی ندارد و با آن مثل این برخورد کنیم که گویا واقع نشده و وجود ندارد، انحراف و اپورتونیسم چپ [بخوانید چپ نمایی] محسوب میشود. به عکس، ما باید در سلسله مراتب تضادها، باند غالب را در برابر جناح مغلوب تضعیف کنیم… ..
اگر فکر کنیم که شقه در بالای رژیم، که بدیهی است محصول فشار از پایین است، به خودی خود، به تغییر یا حتی اصلاح این رژیم منجر میشود نادرست و مصداق انحراف و اپورتونیسم راست است که از نقض اصول مبارزاتی شروع میشود و نهایتاً به طعمه ارتجاع تبدیل شدن و خارج شدن از جبهه مردم ایران، که خواهان سرنگونی این رژیم هستند، منجر میشود. از این رو در سلسله مراتب تضادها، بین رژیم ولایت فقیه (با همهٴ جناحهایش) و ضدرژیم (همین اشرف و مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران) ؛ هر عنصر انقلابی و ملی و میهنی و دموکرات و هر اصلاحطلب واقعی، باید ضد رژیم را تأیید و مقاومت را یاری و تقویت کند. اگر آگاهانه عکس آن را انجام بدهد، این خیانت است. مانند کسانی که در طرف خاتمی، 8سال بر سر مجاهدین و مقاومت ایران ریختند و راه بمباران و خلعسلاح مجاهدین و شبه کودتای 17ژوئن [2003] را هموار کردند و امروز هم برای زدن و بستن و کشتن اشرف و اشرفیان جاده صاف میکنند…» (بیانیه شورای ملی مقاومت مرداد 1392).
فصل سوم:
مخمصة ریل گذاری پس از نمایش انتخابات و کلان بحرانهای حاکمیت
حرفهای خامنهای در دیدار با دانشجویان بسیجی و اعلام فرمان «آتش به اختیار» و صحبتهای او در دیدار با کارگزاران نظام به شمول سران سه قوه و تو دهنی زدن به روحانی با خطاب کردن او بهعنوان کسی که باید برای مشکلات چاره اندیشی کند، گرچه روحانی را به میزانی تحت کنترل و مهار قرار میدهد، اما مهمتر از آن باعث خنده به ریش ولیفقیه میشود. شکاف و شقه درون رژیم به حدی رسیده که با هیچ سیاست و ابزاری، حتی یاری رساندن خلیفه داعش به خلیفه تهران، قابل ترمیم نیست.
۱۷- پس از انتخابات، تضادهای درون هرم قدرت، اوج بیشتری پیدا کرد و نقش سپاه در امور اقتصادی بهعنوان مهمترین عرصه تقابل دو باند اصلی نظام بسیار برجسته شد. حسن روحانی در روز پنجشنبه 2تیر 1396 دردیدار با فعالان اقتصادی گفت: «ابلاغ سیاستهای اصل ۴۴ برای این بود که اقتصاد به مردم واگذار شود و دولت از اقتصاد دست بکشد، اما ما چه کار کردیم؟ بخشی از اقتصاد دست یک دولت بیتفنگ بود که آن را به یک دولت با تفنگ تحویل دادیم، این اقتصاد و خصوصیسازی نیست… از آن دولتی که تفنگ نداشت، میترسیدند چه برسد به اینکه اقتصاد را به دولتی دادیم که هم تفنگ دارد و هم رسانه را در اختیار دارد و همه چیزی دارد و کسی جرأت ندارد با آنها رقابت کند».
سرکرده کل سپاه با لحنی تند و تحقیر کننده به روحانی جواب داد و گفت: «دولتی که تفنگ نداشته باشد توسط دشمنان تحقیر و سرانجام تسلیم میشود… بله صاحب تفنگ که سهل است ما صاحب موشکهای دشمن شکن هستیم و آنها را علیه دشمنان و برای حفاظت از نظام، مردم [بخوانید سپاه] و امنیت ایران [بخوانید ولایت فقیه] اسلامی به کار میگیریم. ما احساس میکنیم که این قبیل اظهارات با هدف ایجاد دوقطبیهای کاذب، فرافکنی و فرار از عمل به تعهدات در زمینه معیشت مردم و کشور انجام میشود» (تسنیم، ۶تیر 1396).
۱۸- روز دوشنبه ۲مرداد 1396 در آستانهٴ مراسم تنفیذ و تحلیف حسن روحانی، خبری از دیدار وی با ۵تن از فرماندهان اصلی سپاه پاسداران منتشر شد که عبارت بودند از: پاسدار سرلشکر محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران، پاسدار سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس، پاسدار سرتیپ امیرعلی حاجی زاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه، پاسدار سرتیپ غلامحسین غیب پرور، رئیس سازمان بسیج و پاسدار سرتیپ اسماعیل کوثری، جانشین فرمانده قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران (مسئول امنیت تهران).
رسانههای وابسته به دولت روحانی موضوع این گفتگو را شرکت سپاه در فعالیتهای اقتصادی و دولتی قلمداد کردند. اما روز چهارشنبه ۴مرداد 1396، کیهان، که در تیول خامنهای است، در یادداشت روز خود، این ادعا را تکذیب کرد و نوشت: «جلسه روز دوشنبه بهدرخواست فرماندهان ارشد سپاه برگزار شده و محور اصلی بحث، نقد عملکرد و مواضع دولت در حوزه امنیت نظام و ارزشهای بنیادی انقلاب بوده است. در این میان، سپاه برای اثبات حسن ظن خود به رئیسجمهور و دولت درصدد برآمد دغدغهها و نگرانیهایی که از ناحیه ادبیات و رویکردهای تبلیغی دولت پدیده آمده است را بدون واسطه و صریح با رئیسجمهور در میان بگذارد».
کیهان افزود: ”واقعیت این است که از اواخر دولت یازدهم و بهخصوص در ایام فعالیتهای انتخاباتی و نیز پس از انتخابات، مباحثی که از سوی رئیسجمهور محترم و بعضی از اطرافیان ایشان در مسایل انقلابی ارزشی و امنیتی مطرح شد، نگرانیهای زیادی را پدید آورد. سخنانی که ایشان درباره روند قضایی کشور در 38سال گذشته در حوزه جرایم امنیتی مطرح کرد، … ضمن آن که نوعاً فراتر از اختیارات رئیسجمهور میباشد، مشکلات عمدهیی نیز برای کشور پدید میآورد… پارهیی از ورودهای دولت بهطور مستقیم یا غیرمستقیم جنبه امنیتی داشته و کشور را در شرایط خاص قرار میدهد. از این رو در ماههای گذشته رهبر معظم انقلاب طی چند نوبت، تضعیف نیروهای مسلح و بهطور خاص نیروهای مؤمنی که از سوی نظام سلطه، تحت اتهام و فشار قرار دارند را اقدامی خطرناک دانسته و از آن پرهیز دادند».
کیهان ادامه میدهد: «در درون دولت یک جریان بسیار مؤثر سیاسی… راهحل مشکلات را در همطراز شدن با دولتهای دیگر عنوان میکند. به عبارت دیگر اینها بدون آن که طرحی ارائه کنند میگویند باید عادیسازی کنیم و هرچه که لازمه آن است بپذیریم. اساساً فلسفه پذیرش برجام و امضای FATF [ارگان جهانی مبارزه با پولشویی] و سند 2030 [برنامه فرهنگی یونیسف] جز این نبود و این در حالی است که هر کشوری به میزانی که ضعیف میشود به همان میزان باید تحمیلات بیشتری را بپذیرد. در واقع فرماندهان ارشد سپاه در دیدار روز دوشنبه خود فهرستی از دغدغههای مهمی که در حوزه انقلاب، ارزشهای نظام و مردم دارند را مطرح کرده و پیامدهای برخی مواضع را بهطور شفاف برای شخص رئیسجمهور محترم تشریح کردند».
کیهان در پایان لحنی تهدیدآمیز دارد و مینویسد: «سپاه طبعاً در رابطه با وظایفی که بر اساس قانون اساسی برعهده دارد به غیر از به صدا درآوردن زنگها، اقدامات اساسی را برای رفع دغدغهها دنبال میکند و این همان چیزی است که از سپاه یک موجود ویژه ساخته است. موجودی که وقتی با لبه امنیتی وارد ماجرا میشود پیچیدهترین توطئههای امنیتی- آنگونه که در سالهای 1359 و 1360 وجود داشت- را خنثی میکند».
مضمون و لحن این نوشته، شدت مخاصمه بین دولت روحانی (دولت بیتفنگ) و سپاه پاسداران (دولت با تفنگ) و بهطور خاص دعوای آنها بر سر سیاست امنیتی و منطق حفظ نظام از طریق مداخله جویی در کشورهای منطقه، واضحتر از آن است که نیازمند توضیح باشد.
۱۹- مسأله سرنوشت برجام موضوع مهم دیگر در مناقشه بین باندهای درون رژیم است. از میان صدها نوشته و اظهارنظر در این مورد شاید برجستهترین حمله به باند روحانی از جانب یک مداح البته در حضور خامنهای و همه سرکردگان نظام باشد. روز دوشنبه ۵تیر 1396 درمراسم نماز عید فطر، زمانی که صدا و سیمای خامنهای مراسم رسمی عید فطر را بهطور مستقیم پخش میکرد، یکی از مداحان اهل بیت ولیفقیه به نام میثم مطیعی با خواندن شعری علیه روحانی که در صف اول نشسته بود، گفت: «ای نشسته صف اول نکنی خود را گم… جسم برجام چو روحش به فنا رفت که رفت/ ذوق بیهوده ز برجام خطا بود خطا، تکیه بر عهد عمو سام خطا بود خطا… هر چه میشد که ببرد از کیسه ما برد که برد/ برد-برد این بود؟ آری همه را برد که برد».
به دنبال واکنشهای زیادی که از جانب باند روحانی در این مورد ایجاد شد، کیهان خامنهای در روز پنجشنبه ۸تیر 1396، سخنان علی مطهری را که گفته بود: «این اشعار، برجام را بهطور کلی تخطئه میکرد در حالی که توافق برجام تصمیم کل نظام و تخطئه آن تخطئه کل نظام است. نقاط قوت و نقاط ضعف آن نیز به کل نظام برمی گردد» مورد حمله قرار داد و برای از زیر ضرب درآوردن خامنهای نوشت: «این ادعا در حالی است که اولاً رهبر معظم انقلاب اجرای برجام را به ۲۹شرط تعیین شده از سوی شورای عالی امنیت ملی و مجلس و شروط رهبری مشروط کرده بودند و ثانیاً در تصویب برجام در مجلس، خلاف عقل و مصلحت عمل شد بهنحوی که پس از ۴۰روز بررسی دقیق متن برجام با حضور کارشناسان سیاسی و اقتصادی در کمیسیون ویژه مجلس، با فشار دولت و عناصر همسو در مجلس، به آسیبشناسیهای دقیق کمیسیون بیاعتنایی شد». شریعتمداری در این نوشته تأیید خامنهای از تصمیم شورای امنیت ولایت را نادیده گرفته و تلاش میکند تا خامنهای را که با زبان درازش در این دو سال میتوانست با صراحت با برجام مخالفت کند، بیخطا جلوه دهد.
روز سهشنبه ۶تیر 1396، پاسدار شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت خامنهای پیرامون نهاد تصمیمگیرنده موشکپرانی، به رابطه این شورا با ولیفقیه پرداخت و تأکید کرد که «همه مصوبات شورای امنیت ملی زمانی عملیاتی میشود که فرمانده کل قوا تصمیم میگیرند». بنابراین، مقاله شریعتمداری در کیهان را باید به حساب دو دوزه بازی خامنهای گذاشت.
۲۰- سهمخواهی باند درهم شکسته موسوم به اصلاحطلب از روحانی یکی از موارد ژرفش بحران درونی حاکمیت و درعین حال روشن کننده وضعیت اصلاح طلبانی قلابی در نظام آخوندیست که مدتهاست به زایده باند میانی تبدیل شدهاند. روزنامه انتخاب وابسته به باند روحانی مقالهیی در واکنش به سهمخواهی جبهه درمانده اصلاحطلبان نوشته که خبرگزاری حکومتی ایلنا در روز ۲۲تیر 1396 آن را پوشش داد. نویسنده با تحقیر کردن عارف مینویسد: «عارف دست بردار نیست! همان کسی که در میان قحط الرجال سالهای اخیر که بر اثر کنارهگیری یا کنارگذاشتن برخی چهرههای اصلی جریان اصلاحات، یکباره مهم شد! او حالا تصور میکند رئیس یک جبهه بزرگ به نام اصلاحطلبان است؛ آنقدری که وقتی خاتمی در انتخابات اخیر، از او میخواهد لیست اصلاحطلبان را اصلاح کند، به گفته شکوری راد کار را رها میکند و میرود؛ او حالا پس از انتخابات تصور میکند روحانی مدیون او و شورای کذایی اصلاحطلبان است و بهدنبال سهمخواهیهایی هست که بار دیگر، نزاع و اختلاف را برمی انگیزد و ناراحتی مردم [بخوانید باند روحانی] را موجب میشود. محمدرضا عارف، رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان بار دیگر، با ادبیاتی خارج از عرف و اخلاق، سهمخواهی شورای عالی اصلاحطلبان از دولت را علنی کرد و ضمن نثار کنایهای تند به رئیسجمهور روحانی، گفت: بعضیها پیروز میشوند یادشان میرود چه کسانی برایشان زحمت کشیدند و من این گله را دارم… برخی از سران اصلاحات معتقدند شورای عالی اصلاح طلبان، یک گروه و محفل چندنفره تصمیمگیر دارد و اساس وجودش مخرب و باعث ایجاد اختلاف و نزاع میان اصلاحطلبان است».
۲۱- یک ماه بعد از رویداد ۲۹اردیبهشت 1396 و تبدیل شدن رئیسی به کارت سوخته، این بحران گریبان ولیفقیه یعنی خود خامنهای راهم گرفت و دعاوی مسخره «مردمسالاری دینی» را مفتضح کرد. «مجلس خبرگان» خامنهای در روز 29خرداد طی اطلاعیهیی، در مورد اظهارات روحانی پیرامون حاکمیت امام اول شیعیان با تکیه به رأی مردم و اشاره تلویحی او به اینکه مشروعیت ولایت خامنهای نیز به رأی مردم بستگی دارد، هشدار داد و مشروعیت ولیفقیه را «الهی» دانست که رأی مردم تنها جنبه «مقبولیت» خواهد داشت.
روز جمعه 2تیر 1396 در راهپیمایی حکومتی موسوم به «روز قدس» در تهران تعدادی از دلواپسان وابسته به بیت ولیفقیه در نزدیکی جایی که روحانی شرکت داشت، برای یادآوری عزل اولین رئیسجمهور رژیم از سوی ولیفقیه و پیوستن بعدی او به مجاهدین، شعار دادند «روحانی، بنی صدر، پیوندتان مبارک/ مرگ بر منافق، مرگ بر آخوند آمریکایی». این اولین حرکت بهدنبال حکم آتش به اختیار خامنهای بود که شکاف درون هرم قدرت را بارز کرد و همزمان کل نظام را زیر سؤال برد.
چند روز بعد خامنهای که از به خیابان کشیده شدن این مخاصمات و فرصت یابی مخالفان وحشتزده شده بود، در سخنرانی مراسم عید فطر در روز دوشنبه 5تیر در مورد حکم آتش به اختیار گفت: آتش به اختیار بهمعنی بیقانونی نیست.
از این پیشتر، شورای ملی مقاومت در بیانیه مرداد ۱۳۹۴ زیر عنوان «شکاف و شقه در هرم قدرت؛ بالاییها نمیتوانند! موقعیت بحرانی ولایت خامنه ای»، خاطرنشان کرده بود: «قیامهای 1388 و 1389 اتوریته ولیفقیه را در کف خیابان لگدمال کردند. کار به آنجا رسید که گماشته لجام گسیخته خامنهای بهصورت ولایت خود او هم چنگ انداخت. سیاست یکدست سازی، حتی در باندهای ولایت مدار، به تفرقه و تشتت راه برد و علائم درهم شکسته شدن اتوریته خامنهای در درون قدرت، در گفتهها و نوشتههای ذوب شدگان در ولایت برملا شد».
۲۲ـ یکی از مهمترین دینامیزمهای منازعه شدت یافته در لایة فوقانی حکومت، مسأله جانشینی است. این جدال، وضعیت دو سال آخر قبل از مرگ خمینی را تداعی میکند؛ در آن دوره نیز تحولات اساسی درون رژیم قویاً تحت تأثیر جنگ جانشینی بود. در نهایت خمینی از یک سو با عزل منتظری راه به قدرت رسیدن او را مسدود کرد؛ زیرا به قطعیت رسیده بود که او «این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین» میسپارد (حکم خمینی برای عزل منتظری، 6فروردین 1368). از سوی دیگر با حذف شرط مرجعیت در مورد رهبری رژیم (که با تشکیل «شورای بازنگری قانون اساسی» به دستور خود او صورت گرفت) تهدید سربرداشتن مراجع قم برای کسب قدرت را خنثی کرد تا نزدیکترین آخوندهای سرسپرده خودش بتوانند قدرت را به چنگ آورند.
در بیانیه شورا در سال گذشته نوشتیم: «رژیم ولایت فقیه که در انتخابات اخیر خبرگان [اسفند 1394] با مهمترین بحران رأس حاکمیت بر سر جانشینی خامنهای روبهرو شد، همچنان با این بحران درگیر است.
خامنهای با گماشتن آخوند جلاد ابراهیم رئیسی، از اعضای هیأت مرگ در قتلعام زندانیان سیاسی، به تولیت آستان قدس رضوی پس از مرگ آخوند طبسی، این مهرهٴ سرسپردهاش را بالا کشید و بر یکی از ثروتمندترین مراکز قدرت و غارت در رژیم آخوندها، مسلط کرد. گزارشهای منتشر شده نشان میدهد که بالا کشیدن رئیسی بخشی از کشاکش و بحران رأس نظام بر سر کرسی ولایت فقیه در وضعیت بیماری و ضعف خامنهای است».
۲۳- از شهریور 1393 که خامنهای تحت عمل جراحی قرار گرفت و صحنه بستری شدن او و نمایش سیاسی عیادت مقامهای رژیم از ولیفقیه بیمار با عمد آشکاری از تلویزیون پخش شد، مسأله تعیین جانشین به یک پروژه سیاسی علنی تبدیل شد. در ماههای قبل از خیمه شب بازی انتخابات خبرگان، خامنهای دوبار در سخنرانیهای علنی، این موضوع را بهروشنی عنوان کرد. جناح رقیب نیز، که رفسنجانی تا هنگام مرگش سردمدار آن بود، یک زمان با عنوان کردن مکرر «شورایی شدن رهبری» و زمان دیگر با «علامه» سازی از نوه خمینی و تلاش برای کسب تعداد قابل توجهی از کرسیهای خبرگان ارتجاع، به صفآرایی پرداخت تا ولایت فقیه را از آن خود کند یا دستکم در آن شریک شود.
در مقابل، خامنهای، با مهندسی انتخابات خبرگان، 50الی 60کرسی از 86کرسی آن را به انحصار آخوندهای تحتامر خود درآورد تا تعیین ولیفقیه بعدی مطابق الگوی مطلوب خودش به دست این گروه به آسانی صورت پذیرد. با این حال، همین اکثریت وابسته به خامنهای، خود نیز زیر تأثیر جنگ جانشینی دستخوش رقابت و دستهبندی است. این رقابتها از جمله هنگام انتخاب اعضای هیأترئیسه خبرگان ظاهر شد، بهطوری که حتی آخوند صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه و یکی از چهار، پنج آخوند ارشد حکومت، به عضویت در هیأترئیسه پذیرفته نشد چرا که از مدعیان جانشینی است. به جای امثال او کسانی در هیأترئیسه چیده شدند که همگی از باند اخص تحتامر بیت خامنهای محسوب میشوند.
یکی از همین افراد، احمد خاتمی، سال گذشته فاش کرد که «تاکنون مجلس خبرگان ۷جلسه برگزار کرده که ۵جلسه آن به تعیین جانشینی اختصاص داشته است» (خبرگزاری ایسنا، 28دی 1395). به گفته او نتایج این بررسیها «کاملاً محرمانه» است و تنها خامنهای میتواند از آن آگاه شود.
۲۴- واقعیت این است که خامنهای نقشهمسیر حساب شدهیی را برای برکشیدن ابراهیم رئیسی به منصب ولیفقیه آتی در پیش گرفته بود. این طرح با شکست مهندسی انتخابات ریاستجمهوری در اساس فرو ریخت و جلاد مزبور عاطل و باطل شد.
در نتیجه، با اینکه خامنهای بهدلیل اضطرار ناشی از بیماری خود، عمد دارد کار تعیین جانشین را هرچه زودتر به آخر برساند، این کار دستکم سه سال به درازا کشیده و هنوز چشماندازی نیافته است. این ناتوانی بهمثابه یکی از سویههای اساسی بحران سیاسی رژیم، برآیند چند معضل درهم تنیده است: تنزل موقعیت خامنهای، فروپاشی جناح غالب (ائتلاف اصولگرایان) که بهویژه پس از خیمه شب بازی انتخابات شتاب گرفته و ترس سراپای رژیم از فوران دوباره قیامها. مسأله حل ناشده جانشینی در عینحال خود موجد منازعه فرسایندهیی شده است که از حسن روحانی و صادق لاریجانی تا گردانندگان بیت خامنهای و سرکردگان سپاه پاسداران را در تقابل با یکدیگر گرفتار کرده است.
این وضعیت باز هم بر سرشت شکننده رژیم حاکم دلالت میکند و بیتردید آن را به هنگام احتضار یا مرگ ولیفقیه کنونی در برابر مقاومت سازمانیافته و خیزشهای مردمی آسیب پذیر خواهد کرد.
در حقیقت مثل بسیاری حاکمان خودکامه تاریخ ایران، استبداد مطلقالعنان کنونی نیز در بزنگاه جانشینی با مسأله بود و نبود دست و پنجه نرم میکند.
فصل چهارم:
اقتصاد کشور، عبور شتاب آلود از مرز فاجعه
نیلی، مشاور اقتصادی روحانی، در اسفند گذشته از افت 30درصدی سرانه تولید ناخالص داخلی از سال 55 تاکنون گزارش داد و در یک اجلاس تخصصی اعلام کرد «بهرغم کاهش 30درصدی درآمد سرانه نسبت به سال 55مصرف نسبت به آن سال ۱.۵برابر افزایش یافته است» (خبرگزاری فارس ۱۴اسفند ۱۳۹۵).
البته، این ۱.۵برابر شدن مصرف، به اقشار کمدرآمد و فقیر کشور، که هر سال رو به افزایش بودهاند، بر نمیگردد.
بر اثر عدم تعادل در توزیع همین درآمد، شکاف طبقاتی در جامعه ایران در سه سال اخیر عمیقتر گردیده است و فقرا فقیرتر شدهاند. بنا به گزارشهای کارشناسی متعددی که از سوی منابع و رسانههای رژیم منتشر شده، «ضریب جینی»، شاخص وضعیت توزیع درآمد در جامعه، طی سالهای 1389 تا 1394 در حال افزایش بوده است. بهطوری که از ۰.۳۷ در سال 1392 به ۰.۳۹ در سال 1394 رسیده است. کارگزاران رژیم همچنین معترفند حدود 25میلیون نفر از مردم ایران در گرداب فقر مطلق فرو رفتهاند. یعنی قادر به تأمین هزینه نیازهای اولیه خود شامل خوراک، مسکن و پوشاک نیستند.
معاون وزیر بهداشت رژیم در مرداد سال گذشته اذعان کرد که «در حال حاضر ۳۰درصد مردم کشور گرسنهاند و نان برای خوردن ندارند که این آمار را وزارت رفاه هم تأیید میکند… سالانه ۷۰۰هزار نفر در ایران بهدلیل هزینههای درمان ورشکست میشوند» (خبرگزاری مهر 29مرداد 1395).
حسن روحانی که سعی میکند مثل 4سال گذشته وعده ندهد، در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود بعد از انتخابات، فریبکارانه وعده داده که تا 4سال آینده به فقر مطلق در ایران پایان دهد. اما رفع رکود و رشد اقتصادی، در شرایطی که بخش اعظم امکانات و منابع مادی سرمایهگذاری در ایران تلف میشود، ممکن نیست.
۲۶- بیکاری فزاینده، نتیجه وخامت فجیع اقتصاد کشور است. گزارش مرکز آمار ایران نشان میدهد که نرخ بیکاری طی یکسال 2درصد افزایش یافته و از 10، 7درصد در پاییز 1394 (قبل از اجرای برجام) به 12، 7درصد در تابستان 1395رسیده است. نرخ بیکاری جوانان 15 تا 29ساله حاکی از آن است که ۲۴.۹درصد از فعالان این گروه سنی در بهار 1395 بیکار بودهاند.
مرکز پژوهشهای مجلس رژیم اعلام کرد: آمار بیکاران 7میلیون نفر است و تا سال ۱۴۰۰ به ۱۱میلیون نفر خواهد رسید» (پایگاه اطلاعرسانی مرکز پژوهشهای مجلس، 7مهر 1395).
فقر و بیکاری، پیآمد اجتنابناپذیر تداوم رکود و فقدان رشد اقتصادی پایدار در کشور است و کارگزاران رژیم آن را شدید و چارهناپذیر و یک «ابر چالش امنیتی» برای نظام توصیف میکنند.
یکی از نمادهای روشن بحران بیکاری و عبور اقتصاد کشور از مرزهای فاجعه، کولبری و جان باختن مستمر کولبران در اثر شلیک مأموران رژیم یا در اثر سرما و ریزش بهمن است. در حالی که سالانه 25میلیارد دلار (سه برابر بودجه عمرانی کشور) معاملات قاچاق در ایران صورت میگیرد که سرنخ آن در دست خامنهای و سپاه است. شمار زیاد کولبران محروم، که برخی منابع آن را 300هزار نفر اعلام میکنند (خبرگزاری حکومتی ایلنا، 20بهمن 1395) و از هیچگونه حقوق کار برخوردار نیستند، به بهانه بهاصطلاح مبارزه با قاچاق، هدف تهاجم حکومت هستند. کولبران که در میان آنها از کودکان ۱۰ساله تا زنان و مردان ۸۰ساله و دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهی نیز دیده میشوند، بهطور مستمر در معرض خطراتی مانند تیراندازی مستقیم نیروهای سرکوبگر انتظامی رژیم، ریزش بهمن، غرق شدن در رودخانه، سرمازدگی یا سقوط به دره قرار دارند.
رسول خضری، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس رژیم، روز ۷مرداد ۱۳۹۶در یک سخنرانی در پیرانشهر شمار کولبران در مرزهای کشور را ۷۰هزار تن اعلام کرد. منابع رژیم آخوندی قبلاً نیز رقمهای مشابهی اعلام کردهاند، اما بدون شک، رژیم تلاش میکند ابعاد این پیآمد شرمآور تبهکاری اقتصادی خود را بپوشاند و آمار واقعی کولبران محروم بیشتر از رقمهای اعلام شده است.
بنا بر گزارشها تنها در هشت ماه اول سال 1395 دست کم ۷۰کولبر کرد بر اثر شلیک نیروهای رژیم در مرزها جان خود را از دست داده و دهها تن دیگر زخمی شدهاند.
مرگ تکاندهنده این جوانان گوشه ناچیزی از کارنامه رژیم فاسد و جنایتکاری است که با چپاول سرمایههای مردم ایران و به هدر دادن آنها در پروژههای اتمی و صدور تروریسم و بنیادگرایی و جنگافروزی در منطقه، اقتصاد ایران را ویران کرده و چیزی جز بیکاری و فقر و تورم برای مردم به ارمغان نیاورده است.
احمد شهید، گزارشگر ویژه پیشین ملل متحد، در یکی از گزارشهای خود در مورد وضعیت حقوقبشر در ایران ضمن اشاره به «کشتار سیستماتیک کولبران» تأکید کرد که قوانین رژیم فعالیتهای کولبران را بهعنوان جرمی میداند که قابل مجازات با چند ماه زندان یا جریمهیی معادل کالاهای ضبط شده است. اما گزارشگر ویژه گزارشهایی دریافت کرده است که نگاهبانان مرزی به این افراد شلیک میکنند و به این وسیله دهها کولبر و همچنین اسبهای آنان را سالانه زخمی میکنند یا بهقتل میرسانند.
مأموران جنایتکار رژیم در بهمن گذشته در مرز بانه چهار کولبر از هموطنان کرد را دستگیر و آنها را با قساوتی که ویژه نظام ولایت فقیه است به داخل دره پرت کردند. یکی از کولبران به نام آزاد قاسمی، پدر یک کودک خردسال، کشته شد و سه کولبر دیگر بهشدت زخمی شدند. دو کولبر دیگر که شاهد این جنایت بودند توسط نیروهای سرکوبگر دستگیر و به نقطه نامعلومی منتقل شدند. کارگزاران رژیم خانوادههای این شش کولبر را نسبت به هرگونه اطلاعرسانی در مورد این جنایت تهدید کردهاند.
در روزهای ۹ و ۱۱بهمن 1395 نیز پنج جوان کولبر ۱۸تا ۲۷ساله بر اثر گرفتار شدن در کولاک یا بر اثر سقوط بهمن در روستاهای پیرانشهر و سردشت جان خود را از دست دادند (اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران 13بهمن 1395).
۲۷- فساد مالی، چپاول سیستماتیک و نهادینه شده امکانات عمومی، رانتخواری فعالان اقتصادی وابسته به سپاه پاسداران و مؤسسات وابسته به بیت خامنهای در عرصه اقتصاد ایران و همچنین اقدامات و ماجراجوییهای نظامی رژیم در داخل و خارج مرزها، از موارد مهم اتلاف سرمایه و هدر دادن پشتوانه مادی توسعه اقتصاد کشور است.
قوه مجریه، قوه قضاییه و قوه مقننه رژیم ولایت فقیه، هر کدام به نوعی به فساد مالی نهادینه شده آلودهاند. در جریان مناظرههای انتخاباتی، قالیباف بهعنوان شهردار تهران از تلویزیون رژیم، فساد مالی رئیس قوه مجریه یعنی شخص آخوند روحانی و معاون اول او را افشا کرد. از این پیشتر نیز برداشتهای مالی زیر عنوان «حقوقهای نجومی» مدیران اجرایی فاش شده و در قوه قضاییه نیز از واریز وجوه پرداختی ارباب رجوع به حساب شخصی رئیس قوه قضاییه پردهبرداری شده بود.
در خصوص فساد اقتصادی کافیست اشاره کنیم که در یک سال گذشته، دستکم شش پرونده بزرگ غارت برملا شده که عبارتند از: پرونده رشوههای بابک زنجانی به هر دو جناح حاکمیت، پرونده 63حساب بانکی صادق لاریجانی بهعنوان رئیس قوه قضاییه رژیم، پرونده حقوقهای نجومی مدیران دولتی، پرونده دزدیهای قالیباف در شهرداری تهران، پرونده دزدیهای بنیاد شهید و پرونده گم و گور شدن دهها میلیارد دلار درآمد نفتی در شرکت نیکو مربوط به وزارت نفت.
فعالان اقتصادی وابسته به سپاه پاسداران و مؤسسات وابسته به بیت خامنهای، بر بستر تبعیض سیاسی که از آن برخوردارند، در پهنه مدیریت اجرایی فاسد کشور به رانتخواری و مفتخواری مشغولند. پیمانکاری پرسود پروژههای بزرگ دولتی، بدون مناقصه، به آنان واگذار میشود. بانکهای دولتی در واگذاری وام کم بهره و ارز به قیمت پایین دولتی، برای آنها اولویت قائلند. گمرکات دولتی، کانتینرهای حامل کالاهای قاچاق آنها را بدون بازرسی و اخذ حقوق گمرکی از مبادی رسمی عبور میدهند و این رانتخواری، عرصه اقتصاد ایران را برای این فعالان حکومتی بیرقیب کرده است. این برخورد تبعیضی و استثنا قائل شدن برای سپاه پاسداران به قدری جا افتاده که روحانی، رئیس قوه مجریه رژیم نیز که در تبلیغات انتخاباتی به ظاهر از نقش مخرب سپاه در اقتصاد ایران انتقاد میکند، در عمل و در بودجهبندی با دادن بیشترین امتیاز مالی به سپاه، سهم عملیاتی آن از بودجه 1396 را بیش از صددرصد افزایش میدهد. دولت روحانی در لایحهٴ بودجه 1396، بودجه عملیاتی علنی سپاه را از 11هزار و 824میلیارد تومان در سال 1395، به 23هزار و 425میلیارد تومان افزایش داد و مجلس نیز در جریان تصویب بودجه 1396، مبلغ 2هزار و 706میلیارد تومان دیگر بر بودجه عملیاتی سپاه افزود.
وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح رژیم در اسفند ماه گذشته گفت: افزایش 45برابری ظرفیت صنایع دفاعی در حوزه جنگافزارها و تسلیحات، نمونهای از اقدامات جهشی در سال 1395 محسوب میشود (فارس ۲۵اسفند ۱۳۹۵).
در همین جا باید یاد آور شد که تبعیض سیاسی، بهعنوان بستر فساد و رانتخواری در نظام ولایت فقیه، در قانون اساسی و ساختار این نظام تعبیه شده است، بهطوری که ولیفقیه و رهبر رژیم منشأ و سمبل این تبعیض است. رهبری که برخلاف اصل ضروری برابری اختیارات و مسئولیت مقامات حکومتی، این تبعیض قانونی را برایش قائل شدهاند که همه اختیارات حکومتی را داشته باشد بدون آن که مسؤلیتی داشته باشد و به کسی یا مرجعی پاسخگو باشد.
۲۸- در پایان سال 1395، شورای عالی کار رژیم، بدون حضور نمایندگان واقعی کارگران، حداقل دستمزد برای سال 1396 را 930هزار تومان اعلام کرد. کمیسیون کار شورای ملی مقاومت ایران در روز 4فروردین 1396، پیرامون این حداقل اعلام کرد: «حتی کارشناسان حکومتی اذعان میکنند که این رقم چند بار کمتر از دستمزد ضروری برای تأمین ابتداییترین نیازهای زندگی کارگران و خانوادههایشان است».
خبرگزاری حکومتی ایلنا در روز 18اسفند ۱۳۹۵بهنقل از یک کارشناس اقتصادی وابسته به رژیم نوشت: «قیمت دو میلیون و 489هزار تومانی سبد معیشت خانوارهای کارگری در سال 1396، کف هزینههای سبد معیشت برای یک خانواده سه و نیم نفری است. البته باید پرسید که رقم واقعی آن برای یک خانواده کارگری چهار یا پنج نفره چه میزان است» ؟
به این ترتیب کارگران و خانوادههای آنها که بنا به آمارهای دولتی به 40میلیون نفر بالغ میشوند (خبرگزاری حکومتی ایسنا- 17آذر 1395) در سال آینده بیشازپیش با فقر و تبعیض و فشار مواجه میشوند.
همه نشانهها حاکی از آن است که خامنهای و سپاه پاسداران که بخش عمده امور اقتصادی کشور را در دست دارند، در تعیین این دستمزد ظالمانه بیشترین نقش را دارند. به اذعان مدیران اقتصادی خود رژیم 120نهاد، ارگان و بنیاد مختلف، فعالیت بسیار وسیع اقتصادی دارند و حدود ۵۰درصد تولید ناخالص داخلی ایران در اختیار آنهاست.
اطلاعیه کمیسیون کار شورا نتیجه گرفت: «کارگران میهن ما به خوبی میدانند که شورای عالی کار و شرکت نماینده کارگران در این شورا و تعیین کارشناسانهٴ حداقل دستمزد کارگران، فقط یک نمایش بیمحتواست. به گزارش رسانههای حکومتی در روز 16اسفند 1394 کمیته تعیین دستمزد ‘هزینهٴ معیشت خانوار چهار نفره در سال جاری را بالغ بر سه میلیون و ۷۵هزار تومان’ ارزیابی کرد، اما چند روز بعد، وزیر کار روحانی حداقل دستمزد را به حدود یک چهارم تقلیل داده است.
حداقل دستمزد کارگران در حالی 930هزار تومان اعلام شده است که شورای نگهبان رژیم آخوندی با مصوبه مجلس برای محدود کردن حقوق مدیران به سقف 12میلیون تومان مخالفت کرد و بهطور عملی ‘حقوقهای نجومی’ را رسمی و قانونی کرد».
حداقل دستمزد تعیین شده نه فقط به میزان زیادی کمتر از خط فقر تعیین شده است، حتی بسیار پایینتر از خط فلاکت است.
رئیس کانون انجمنهای صنفی کارگران ساختمانی در آبان گذشته گفت: «بنا به اعلام کارشناسان درآمد ماهیانه ۲میلیون تومان بهعنوان خط فقر عنوان شده، این در حالی است که حقوق کارگران کف دریافت است، یعنی ماهیانه ۸۱۲هزار تومان این رقم دیگر خط فقر نیست خط فلاکت است» (تسنیم 30آبان 1395).
۲۹- رفع رکود حاکم و رشد پایدار اقتصادی در ایران از جمله مستلزم آن است که سرمایه لازم برای تزریق به بخشهای اقتصادی کشور فراهم شود. اما به اقرار معاون اول دولت روحانی تأمین سرمایه لازم برای تزریق به اقتصاد راکد ایران از منابع داخلی امکانپذیر نیست؛ نه دولت امکان مالی تأمین آن را دارد، نه سیستم بانکی ایران میتواند آن را تأمین کند و نه بخش ظاهراً خصوصی ایران دم به تله این کار میدهد. دولت آخوند روحانی در افلاس مالی فرو رفته و به مقروض ترین دولت رژیم تبدیل شده است. بر اساس اعلام وزارت امور اقتصادی و دارایی در اول اسفند 1395، میزان بدهی دولت تا پایان دی 1395 به ۷۰۰هزار میلیارد تومان رسیده بود. این بدهی بیسابقه از افزایش شدید هزینهها و کسر بودجه عملکرد مالی دولت ناشی شده است. به گزارش بانک مرکزی، هزینههای جاری دولت، طی 4سال اول دولت روحانی (دولت یازدهم) بیش از 133درصد افزایش یافته است. حال آن که افزایش بودجه دولت ولخرج نهم و دهم به ترتیب حدود 47درصد و 52درصد بوده است. 220هزار میلیارد تومان از این بدهی هنگفت، بدهی دولت به بانکهاست که امکان وام دهی و تأمین نقدینگی مؤسسات توسط بانکها را بسیار محدود کرده است.
سیستم بانکی در حاکمیت آخوندها برای ایفای نقش اصلی خود در اقتصاد، یعنی تأمین مالی و وام دهی به مؤسسات، امکان مالی لازم را ندارد. منابع مالی نظام بانکی ایران که میبایستی نیاز مالی بخش صنعت و کشاورزی را تأمین کند، بهصورتهای زیر از دسترس سیستم بانکی خارج شده است:
– انباشت بدهی سررسید شده دولت و بنگاههای دولتی به بانکها (220هزار میلیارد تومان تا پایان سال 1395)
– انباشت بدهیهای معوقه و غیرقابل وصول بنگاهها حکومتی و بخش خصوصی
– تخصیص بخشی از موجودی بانکها به بنگاه داری یا وام دهی به بنگاههای تحت تملک خود
– هزاران مؤسسه مالی و اعتباری غیرمجاز بخش مهمی از سپردههای مردم را با پرداخت سود بیشتر از بانکهای مجاز به صندوقهای خود جذب کردهاند و آن را در معاملات پرسود نظیر قاچاق به کار انداختهاند.
ورشکستگی بانکها که نتیجه بیانضباطی مالی و دادن وامهای کلان به افراد وابسته به قدرت است، نقدینگی رو به افزایش را با شتاب بیشتری افزایش داده است.
افزایش نقدینگی چنان ضربه مهلکی به اقتصاد ایران وارد کرده که با هیچ دوران دیگری در تاریخ معاصر ایران قابل مقایسه نیست.
خبرگزاری حکومتی مهر در روز دوشنبه ۲۴اسفند 1394، بر اساس گزارش بانک مرکزی، حجم نقدینگی در پایان دی 1394 را حدود ۹۵۰هزار میلیارد تومان اعلام کرد. به گزارش بانک مرکزی حجم نقدینگی در بهمن 1395 به رقم ۱۲۱۱هزار میلیارد تومان رسید.
بر اساس گفته رئیس کل بانک مرکزی، حجم نقدینگی در پایان تیرماه ۱۳۹۶ به رقم سرسامآور ۱۳۳۳هزار میلیارد تومان رسیده است.
مؤسسات مالی و اعتباری مانند کاسپین، ثامن و میزان، و نیز بانکهای متعلق به «ستاد اجرایی» خامنهای و نهادهای نظامی و بنیادهای غارتگر نظیر بانک انصار، بانک قوامین، بانک سینا، بانک دی، بانک رسالت، بانک پارسیان، بانک کارآفرین و بانک مهر اقتصاد با دهها زیر مجموعه، ضمن غارت مردم نقدینگی را از مرز فاجعه عبور دادهاند.
قرار بود در نظام ولایت فقیه سیستم بانکی بهاصطلاح اسلامی برقرار شود، ولی اکنون مشخص شده که این سیستم چیزی جز غارتگری بیحد و مرز نیست. رادیو فرهنگ در روز 14آذر 1395سخنان محمد حسین قربانی، نماینده مجلس رژیم از آستانهٴ اشرفیه. را پخش کرد که میگفت: «بهرهٴ بانکی، سود دیرکرد و جریمهها امروز کمر تولید را شکسته است. امروز بانکها از هر نزولخواری نزولخوارتر شدهاند».
ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی نیز واقعیت دیگری از فروپاشی اقتصادی در ایران تحت سلطه آخوندهاست. از 20صندوق بازنشستگی حداقل 16صندوق ورشکسته شدهاند که گواه یک مدیریت ناکارآمد و سراپا فاسد است.
فساد اقتصادی و ورشکستگی بانکها و مؤسسات مالی و اعتباری، اکنون جمعیت انبوهی از سپردهگذاران مالباخته را برای اعتراض و مطالبه داراییهای بر باد رفته آنها به خیابانها سرازیر کرده است. تظاهرات اعتراضی این مالباختگان و غارتشدگان که گواه از هم گسیختگی بازار مالی در ایران است، طی یک سال گذشته بهطور مستمر و فزاینده و سراسری جریان داشته و علاوه بر تهران، در دیگر شهرهای کشور از جمله مشهد، اهواز، آبادان، خرمشهر، بوشهر، زاهدان، رفسنجان، شوش، امیدیه، الیگودرز، اردبیل، ازنا، الشتر، رشت، گرگان، بابل، ساری، آمل، همدان، دورود، نهاوند، بروجرد، خرمآباد، مینودشت، کرمانشاه، سوسنگرد، مهران، دهلران، یاسوج، محلات، ایلام، دلفان، رامهرمز و کوهدشت گسترش یافته است.
۳۰- با توجه به نبود امکان تزریق سرمایه از منابع داخلی، دولت روحانی برای مقابله با چالشهای مبرم فقر و بیکاری چشم به جلب سرمایه خارجی دوخته است. بررسیهای مختلف کارشناسان در سالهای اخیر نشان میدهد «برای تحقق رشد پایدار 8درصدی، سالانه به حدود 50میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی نیاز است. این در حالی است که آمارها حاکی از آن است که اقتصاد ایران در سالهای گذشته سالانه حداکثر 4تا 5میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی داشته است» (دنیای اقتصاد، ۲۰فروردین 1396).
بر اساس آخرین گزارش سازمان تجارت و توسعه مللمتحد (آنکتاد) سرمایهگذاری خارجی در سال 2016 در ایران ۳.۳میلیارد دلار بوده است. بنا به این گزارش طی سال 2016سرمایهگذاری خارجی در برزیل 20برابر ایران، در ترکیه 4برابر ایران، و در عربستان 3برابر ایران بوده است (آنکتاد، 17خرداد 1396).
بزرگترین مشکل دولت روحانی برای جذب سرمایهگذاری خارجی در ایران مسأله ریسک سیاسی بالا و نبود امنیت و ثبات سیاسی نسبی است که سرمایهگذار خارجی برای آن بسیار اهمیت قائل است. ایران از این نظر همچنان با چالشهای تحریم و محدودیتهای مالی و معاملاتی مواجه است. از آن جمله میتوان به محدودیت همکاری بانکها در معامله با ایران و محدودیت میزان همکاری شرکتهای بیمه در کار بیمه معامله سرمایهگذار خارجی اشاره کرد.
نوسان و تغییرات نرخ ارز دومین مسأله مهم سرمایهگذار خارجی در ایران است، زیرا زیرساختهایی که باید برای پوشش ریسک نرخ ارز وجود داشته باشد وجود ندارد.
رواج فساد در اقتصاد و فضای کسب و کار نیز از جمله موانع جلب سرمایه خارجی است. بانک جهانی با درنظرگرفتن شاخصهای مختلف هرساله به ارزیابی وضعیت کسب و کار برای سرمایهگذاری در هر کشور میپردازد. در مورد این شاخص، رتبهٴ ایران در گزارش 2016 بانک جهانی، 120 اعلام شده است.
رتبه 144 ایران در شاخص فساد در میان 177کشور جهان از عوامل منفی و بازدارنده سرمایهگذاری خارجی است.
۳۱- رژیم نفتی آخوندها در حالی که طی 5سال آینده به جذب 200میلیارد دلار سرمایه به بخش نفت و گاز ایران چشم دوخته، برای جلب سرمایهگذاری شرکتهای نفتی اولویت مطلق قائل است. در الگوی جدیدی که برای عقد قراردادهای نفتی و گازی با این شرکتها تهیه کرده، امتیازات زیاد و بیسابقهیی برای جلب آنها در نظر گرفته است. با وجود این، بهعلت ریسک سیاسی بالای سرمایهگذاری در ایران کنونی و بهطورخاص ریسک بازگشت تحریم نفتی رژیم ایران از جانب دولت جدید آمریکا، رژیم هنوز نتوانسته جز در مورد قرارداد 8/4میلیارد دلاری بهرهبرداری از ذخایر گازی مشترک فاز یازدهم پارس جنوبی، قراردادی را امضا کند. سرمایهگذار و طرف شرکت ملی نفت در این قرارداد کنسرسیومی است مرکب از شرکت توتال فرانسه (مسئول و طرف اصلی قرارداد با سهم 1/50درصد از سهام کنسرسیوم)، شرکت نفت سینوپک چینی (با سهم 30درصد) و شرکت ایرانی پتروپارس (با سهم 9/19درصد). هدفگذاری رژیم در جلب رضایت شرکت توتال به امضای این قرارداد، که پس از ماهها مذاکره و دادن امتیازهای استثنایی انجام گرفته، پیش و بیش از آن که مالی باشد هدفی سیاسی است. رژیم علاوه بر مطامع شناخته شده و تجربه شده خود بر ضد مقاومت ایران در فرانسه، در سودای آن است که با امضای این قرارداد توسط شرکت توتال، دیوار ترس سایر شرکتهای نفتی را فرو بریزد و بهخصوص شرکتهای نفتی اروپایی را، با تضمین بیمه دولتی دولتهای مربوطه، به سمت مشارکت بلندمدت در بهرهبرداری از ذخایر گاز و نفت ایران بکشاند و در مقابل فشار تحریمهای آمریکا از برخی دولتهای اروپایی جبههیی سیاسی تشکیل دهد.
۳۲- هدایت اقتصاد هر کشوری در جهت رشد و توسعه پایدار، علاوه بر نیازهای مادی، مستلزم حداقلی از سرمایه اجتماعی بهمعنای همراهی و گذشت اجتماعی نسبت به مدیریت اقتصاد کلان آن کشور است. اما در حاکمیت آخوندها بعد از ۳۸سال خیانت خمینی و رژیمش به امید و اعتماد ملت و بعد از گذار از وعدههای پوچ و شیادانه تحت عنوان اصلاحات در رژیم اصلاح ناپذیر ولایت فقیه و سرانجام بعد از وعدههای توخالی دولت اول روحانی، اکنون جامعه ایران از سرخوردگی و خشم لبریز است.
دولت روحانی بعد از تعمیق شقه نظام در نمایش انتخابات برای مدیریت اقتصاد کلان ایران و برای رفع موانع سیاسی جلب سرمایه خارجی، خواه و ناخواه در تقابل با سپاه پاسداران و بیت رهبری رژیم، یعنی دو رکن اصلی حاکمیت قرار میگیرد و کارشکنی سیاسی این شرکای متخاصم را پیش رو دارد. بنابراین روحانی در دور دوم ریاستجمهوری خود برای طی مسیر رشد پایدار اقتصادی، نه از حداقل سرمایه اجتماعی بهرهیی دارد و نه از حداقل سرمایه سیاسی بهمعنی حمایت شرکای حاکمیت برخوردار است.
فصل پنجم:
قتلعام طبیعت، فجایع اجتماعی، توحش ضدایرانی رژیم آخوندی
تصویب کلیات لایحهٴ موافقت نامه تغییرات آب و هوایی پاریس در مجلس رژیم جهل و جنایت، هیچ کس را نمیفریبد. این رژیم که از آغاز موجودیتش با معاهدات بینالمللی و اصول جهانشمول حقوقبشر در تخاصم بوده، این موافقتنامه را مانند بسیاری دیگر از معاهدات که باید بدان پایبند باشد، رعایت نخواهد کرد. معصومه ابتکار، رئیس سازمان محیطزیست در جریان تصویب این معاهده به مجلس نشینان گفت که ایران در جهان «رتبه نهم در انتشار گازهای گلخانهیی را دارد». در مورد بحران ریزگردها نیز میگوید: «بیابانی شدن زمینهای کشاورزی، خشک شدن تالابهایی چون تالاب گاوخونی، نابودشدن علفزارها، علت اصلی وجود ریزگردهاست».
بحران ریزگردها و آلودگی هوا طی یکسال گذشته هموطنانمان را در خوزستان و در شهر اهواز بارها به ستوه آورد و اعتراضات گستردهیی را برانگیخت، اما حاکمیت همچنان به حرف درمانی، و به سرکوب آشکار و پنهان پرداخت و سیاستهای ویرانگر خود را ادامه داد.
۳۴-بحران آب، که اکنون بسیاری از آن بهعنوان «فرابحران» و فاجعه یاد میکنند، مسأله مرکزی و اساسی برای حیات مردم کشور است. ایران در بین ۲۴کشوری قرار دارد که وضع آب در آنها خطرناک است.
در بیانیهٴ سال گذشته شورا آمده است: «سرزمین ایران کنونی طی قرنها، با وجود آب و هوای چهار فصل، دارای منابع محدود آبی و از نظر تقسیم اقلیمی در ردهبندی خشک و نیمه خشک (۹۰درصد) بوده است. اما حکومت ولایت فقیه به جای استفاده بهینه از منابع موجود و سرمایهگذاری مؤثر برای فرصت سازی از وجود چهار فصل و استفاده از آفتاب و باد، درآمدهای کشور را صرف سرکوب و جنگ و صدور تروریسم کرده و میکند. مخالفت خمینی و خامنهای با کنترل جمعیت- چیزی که میتوانست نقش مهمی در بهبود محیطزیست داشته باشد- خیانت بزرگ دیگری در این زمینه به ایران است. چرا که در دوران رژیم خمینی جمعیت ایران بیش از دو برابر شده، اما ذخایر آبی کشور بهشدت کاهش پیدا کرده، نیمی از جنگلها نابود شده، خاک ایران بهشدت فرسایش پیدا کرده، دریاچهها رو به نابودی رفته، مراتع ویران و هوا بهشدت آلوده شده است. ره آوردهای این نظام ننگین در حوزه محیطزیست، یعنی بحران آب، آلودگی هوا بهخصوص در کلان شهرها، توفان نمک و ریزگردها در استانهای مختلف، نابودی جنگلها و زمینهای کشاورزی، رانش خاک و امثال آن، هستی و حیات کنونی و آینده مردم و کشور ما را با چالشهای بزرگی در حوزه محیطزیست روبهرو کرده است».
در بیانیه شورا همچنین خاطرنشان شده بود: «کارگزاران رژیم بهطور مداوم از چارهجویی برای بحران آب حرف میزنند، اما هرگز نتوانستهاند و نمیتوانند یک برنامه مدون و علمی را که متکی بر واقعیت اقلیمی ایران باشد ارائه دهند. واقعیت این است که بدون سرمایهگذاری مؤثر در حوزه آب، بدون مدرن کردن سیستم آبیاری کشاورزی، بدون کوتاه کردن دست سپاه پاسداران از سد سازی و تا زمانی که خامنهای سرمایههای مردم ایران را خرج دخالتهای فرامرزی و جنگهای پر هزینهٴ آن میکند، بحران آب نه تنها راهحلی ندارد، بلکه خطرناکتر میشود».
۳۵- ابعاد فاجعهبار بحران آب در ایران را از اعتراف کارگزاران رژیم و بسیاری از استادان و کارشناسان محیطزیست میتوان گمانه زد. به گزارش ایسنا (۱۸آبان ۱۳۹۵) بحران آب در کشور موجب شده تا ایدهٴ واردات آب در ذهن مسئولان متبلور شود و به گفته سرپرست مرکز پشتیبانی از صنایع آب، برق و توسعه صادرات در کمیتهٴ فنی موضوع واردات آب در حال بررسی ویژه است. همایون حائری روز سهشنبه ۱۸آبان ۱۳۹۵، در حاشیهٴ یازدهمین اجلاس کمیسیون مشترک اقتصادی ایران و تاجیکستان، در جمع خبرنگاران با بیان اینکه موضوع واردات آب میان وزارت نیرو و شرکتهای تابعه مورد بررسی است، اظهار کرد: بحثهای کارشناسی متفاوتی در خصوص این مسأله انجام شده که اگر به نتیجه برسد این فکر عملیاتی خواهد شد.
اما بحران آب بدون سرمایهگذاری مؤثر و اصلاح آبیاری کشاورزی از سیستم کهنه به سیستم مدرن امکانپذیر نیست. در وضعیت موجود، هم بحران آب افزایش مییابد و هم کشاورزی به قهقرا میرود. مشاور رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در آبان گذشته در این رابطه اذعان کرد: «کشاورزی باستانی و آبیاری با روش قدیمی حدود ۹۳درصد آب را هدر میدهد… در حالی که سیستمهای جدید آبیاری وجود دارد ما از همان سیستمی قدیمی استفاده میکنیم… دریاچه ارومیه به این دلیل خشک شد که ما در ۱۲سال خشکسالی وسعت زمینها را از ۳۵۰هزار هکتار به ۷۵۰هزار هکتار یعنی بیش از دو برابر افزایش دادیم و هرچه آب دریاچه ارومیه بود پشت سدها نگه داشتیم، ۴۰بند سد ساختیم و چهار مورد را در حال تعلیق گذاشتیم و گفتیم دیگر دست نمیزنیم… در آغاز دولت یازدهم گفته شد ۴۰درصد از آب کشاورزی به دریاچه ارومیه داده میشود و سیستمهای آبیاری کشاورزی با استفاده از روشهای آبیاری بارانی، قطرهای و… مترقی خواهد شد که به دلایل مختلف، از جمله نبود اعتبار این طرحها عملی نشد… در زمان انقلاب، کشور ۳۴میلیون جمعیت داشت و مسأله آب نداشتیم، از آن دوران تاکنون منابع آب یا یکسان مانده یا کاهش یافته، اما جمعیت دو برابر شده است. بنابراین به هر فرد آب کمتری میرسد… اصفهان تشنه است و زاینده رود و گاوخونی را از آن گرفتهاند… وقتی در اصفهان آب باز میشود، مردم شیرینی پخش میکنند و بشاش میشوند، آنان شب تا صبح زیر پل خواجو میروند که آب ببینند. آب، نغمه، موسیقی و دل خوش میآورد… . سرانه فضای سبز مشهد و تهران به ترتیب به ۱۴متر مربع و ۱۹متر مربع رسیده است، اما آیا این مقدار کافی است؟ با افزایش جمعیت، سرانهٴ فضای سبز کاهش پیدا میکند… ۲۷۰۰محیط بان داریم که یا در بیمارستان و زندان یا در شرف بازنشستگی و… هستند، لذا به حدود ۱۰هزار محیط بان نیاز داریم… در حالی که ۱۰درصد از خاک کشور تحت عنوان مناطق چهارگانه پارک ملی، پناهگاه حیات وحش، منطقه حفاظتشده و آثار طبیعی ملی در اختیار سازمان حفاظت محیطزیست گذاشته شده است، اما اجازه استخدام ۱۰۰۰نفر را به این سازمان ندادند… همه مردم ایران در مشکلات، سازمان محیطزیست را که سازمانی بدون امکانات، پول و تکنولوژی است مقصر میدانند در حالی که سازمان حفاظت محیطزیست و سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری از فقیرترین سازمانها و تشکیلات کشور هستند. حتی حقوق کارکنان آنها نیز با زحمت تهیه میشود» (ایسنا ۲۰آبان ۱۳۹۵).
۳۶- معصومه ابتکار در اسفند گذشته، در مراسم روز جهانی تالابها، تلاش میکند خشک شدن تالابهای کشور را ناشی از تغییرات اقلیمی قلمداد کند ولی در اذعانی ناگزیر به شرایط بحرانی میگوید: «بر اساس مطالعات انجام شده در کشورمان تالابها شرایط بحرانی دارند و هنوز تالابهایی را داریم که متأسفانه بهدلیل خشکسالی و تغییر اقلیم دچار خشکسالی هستند… استان فارس 14تالاب دارد که 12عدد از این تالابها خشک هستند» (تسنیم 14اسفند 1395).
اما علی محمد شاعری، رئیس کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس رژیم، درباره تأثیر مستقیم سوء مدیریت در شکلگیری بحران آب، میگوید: «حدوداً ۳میلیون هکتار تالاب در کشور وجود دارد که ۵۰درصد آنها بهدلیل سوء مدیریت منابع آب، خشک شدهاند. متأسفانه در سالهای اخیر با توجه به بحرانی بودن شرایط، حل این معضل در اولویت قرار نگرفته و هیچگونه اقدامی در خصوص احیای تالابها انجام نشده است» (باشگاه خبرنگاران جوان، 3فروردین 1396).
به نوشت، خبرگزاری حکومتی مهر، در 9مهر 1395، کارگزاران رژیم اعتراف میکنند که «۳۰۱شهر در استانهای فارس، اصفهان، یزد، کرمان، خراسان جنوبی و بخشهایی از سیستان و بلوچستان با تنش آبی مواجه هستند و در اصفهان… وضعیت مطلوب نیست و بستر رودخانه خشک است و حدود ۳۰درصد از آب را در اصفهان از دست دادیم».
در شهریور گذشته، استاندار چهارمحال و بختیاری اعلام کرد: «در خشکسالیهای اخیر حدود 58درصد آب چشمهها، قناتها و چاههای این استان خشک شد. برخلاف اینکه سالها عنوان میشد چهارمحال و بختیاری تأمین کننده 10درصد منابع آب شیرین کشور است، اما خشکسالیهای اخیر وضعیت منابع آبی این استان را در مرز بحران قرار داد، بهگونهیی که منابع موجود به سختی جوابگوی نیاز مردم این استان است» (ایرنا 20شهریور 1395).
روز 18مرداد 1395 داریوش مختاری، بهعنوان کارشناس حوزه آبی، به خبرگزای حکومتی ایسنا گفت: «وضعیت فعلی آب ایران مرحله بحران را طی کرده و میتوان از این شرایط بهعنوان «فرابحران» نام برد؛ در این بین شرایط آبخوانها بسیار ناگوار است. چنانچه بقایای آبخوانها نجات داده نشود، امکان جابهجاییهای بزرگ جمعیتی در ایران دور از انتظار نیست. خطر بیآبی، کم آبی و خشکی در یک قدمی ساکنان فعلی کشور است». این کارشناس حوزه آب به مسأله سرمایهگذاری برای آب با چند مثال میپردازد و میگوید: «بهطور مثال در استان فارس برای گذار از بحران آب و پیشگیری از خالی از سکنه شدن روستاها و شهرها و کلانشهر شیراز، در یک بازة زمانی بسیار کوتاه (پنج ساله) نیاز به یک بسته اعتباری معادل 6000میلیارد تومان است. در همین استان، برابر محاسبات انجام شده برای گذار دشت ارسنجان فارس از بحران آب به تنهایی به ۱۲۵میلیارد تومان اعتبار نیاز است. برای نجات بقایای آبخوانهای دشتهای جم و ریز در استان بوشهر نیز به یک بسته اعتباری در حدود ۱۲۴میلیارد تومان نیاز است».
بدیهی است رژیمی که منابع مالی کشور را صرف سرکوب و صدور بحران و جنگ «برای حفظ نظام ولایت فقیه» میکند، هرگز چنین هزینهای تقبل نخواهد کرد.
در اعترافی ناگزیر و تکاندهنده به مسئولیت رژیم غاصب و نامشروع آخوندی، معاون وزیر نیرو در رژیم آخوندها میگوید: «اگر استفاده بیش از ۶۰درصد منابع آبی را حداکثر میزان استفاده از منابع آبی هر کشور در نظر بگیریم، ما در حدود ۷۶درصد از این منابع آبی را استفاده کردهایم که این یک فاجعه است… وضعیت در بخش آبهای زیر زمین از منابع آبی سطحی بدتر است. کم کم داریم ما منابع آبی را از دست میدهیم. بنابراین باید شب و روز روضه منابع زیر زمینی را بخوانیم… آلودگی منابع آب یکی از مشکلات جدی است که بهدلیل تخلیه فاضلابهای صنعتی و خانگی به آن دچار شدهایم که رودخانه کارون نمونه آن است و رودخانهیی که روزگاری مهمترین منبع تأمین آب شرب مردم بوده امروز تأمین آب شرب از آن میسر نیست» (خبر آنلاین، 13آذر 1395).
۳۷- تعرض فزاینده به معیشت و زندگی مردم در حاکمیت تبهکار آخوندها و فقر و فلاکت و گرسنگی، در ابعادی فاجعه بار، زندگی اکثریت عظیم مردم ایران را هر روز سیاهتر و بدون چشماندازتر میکند. مزدی که به نیروهای کار شاغل داده میشود کفاف هزینههای سرسامآور آنان را نمیدهد. خامنهای که در دروغگویی و وقاحت روی دست بقیه پایوران حکومت بلند شده، از دعاوی سخیف و مسخره پیرامون اقتصاد مقاومتی بهعنوان پوششی برای غارت و چپاول بیشتر و پوشاندن واقعیت زندگی مردم استفاده میکند.
وزیر راه و شهرسازی رژیم میگوید: «19میلیون نفر در شهرهای ایران در وضعیت بد و نامطلوبی زندگی میکنند و این افراد یا در حاشیه شهرها و یا در بافتهای فرسوده و بیکیفیت مشغول زندگی هستند» (فارس 14مرداد 1395).
روز 28آذر 1395، ایلنا گزارش تکاندهندهیی از وضعیت روستاهای جنوب کرمان منتشر کرد. در این گزارش از «رقص فقر» و آبی که «طعم بدبختی و مرگ میدهد» یاد شده است. بخش کوچکی از این گزارش طولانی چنین است: «مردم روستاهای جنوب کرمان، از پیر و جوان و کودک، با واژه بدبختی خو گرفتهاند و این کلمه در جان و فکر و باورشان رسوخ کرده و بارها و بارها آن را در وصف خود تکرار میکنند.
نامههای [روستائیان] پر است از لابه و زاری سالمندان روستایی که بییاور ماندهاند. نه توان کار کردن دارند و نه فرزندانشان استطاعت نگهداری از آنان را دارند. در پس خطوط کج و معوج نامهها، صدای گریه زنان بیوه و بیحامی که همسر ترکشان کرده یا از دنیا رفته یا دچار اعتیاد است؛ گوش را پر میکند…
از کشاورزی خبری نیست و خشکسالی و بیبارانی هرچه را بوده نابود کرده، حالا روستائیانی که روزگاری خود مؤلد و تأمین کننده نیازهای کشور بودهاند به نان شب خود محتاجند.
جالب است که ادارهٴ برق ارسال قبض برق به این مناطق را فراموش نکرده است یا ستاد هدفمندی یارانهها قطع یارانه فرزند چهارم این روستاییان را از یاد نبرده و آماری دقیق از این روستاییان دارد. اما وزارت راه، وزارت نیرو، وزارت بهداشت و وزارت آموزش و پرورش و… سالهای سال است که این کپرنشینان را از یاد برده و فراموش کردهاند که این روستاییان به راه مواصلاتی مناسب، مراکز درمانی، ساختمان مستحکم برای مدرسه، آب شرب و مصرفی پاک و… نیاز دارند…»
این وضعیت فلاکتبار بار معیشت مردم در شرایطی است که سران و کارگزاران درجه اول نظام و در رأس آنها خامنهای و بیت او فاسد و غارتگرند.
روزنامه حکومتی جهان صنعت گزارش کرد که ساکنان بخشهایی از ایران در اغلب روزهای سال همان چیزی را بهعنوان غذا میخورند که به بزهایشان میدهند: بلوط. در نتیجه: ”دانش آموزان خردسالی را مشاهده میکنید که برای حتی ادای نام خودشان تأمل میکنند، عوارض فراموشی و کندذهنی ناشی از گرسنگی، شکستن و سیاهی مداوم ناخنها، استخوانهای ضعیف دست و پا که بهوضوح در حرکات اندامی آنها به چشم میخورد» (جهان صنعت، 14دی 1395).
روز 7مرداد 1395، محمد هاشمی [برادر رفسنجانی] در مصاحبه با روزنامه اعتماد در مورد فسادهای حکومتی گفت: «زمانی که پرونده فساد سه هزار میلیاردی رو شد، رسانهها نوشتند که حقوق سه ماه مدیرعامل وقت بانک صادرات که در آن پرونده بهنحوی ذی مدخل بود، ٤٠٠میلیون تومان است، ولی هیچگاه کسی پیگیری نکرد و دیگر رسانهیی هم نشد… آنچه که نگرانکننده است، اینکه متأسفانه مردم این نوع مسائل را به پای نظام مینویسند که باعث بیاعتمادی میشود. بعضاً حرفهایی هم در فضای مجازی و محافل مختلف مطرح میشود… مردم این را به کل نظام تعمیم میدهند و تعابیر ناخوشایندی را هم بهکار میبرند. میگویند همه مثل هم هستند یا همه سر و ته یک کرباسند. متأسفانه برخورد مردم در جامعه اینگونه است».
۳۸- بیخانمانی، حاشیه نشینی، زاغه نشینی، آلونک نشینی، گودنشینی، کپرنشینی، حلبی آباد نشینی، کارتون خوابی، گورخوابی و طویله خوابی، دامنگیر تعدادی انبوه از مردم ایران است. این ایرانیان که در این مرز پر گهرزاده شدهاند از کوچکترین امکانات زندگی برخوردار نیستند. فلاکت، محرومیت اجتماعی، فقدان آموزش و بهداشت که از مهمترین شاخصهای توسعه انسانی است دامنگیر ملیونها ایرانی شده است. جمعیت ده میلیونی بیکاران و جمعیت ۲۰میلیونی زاغه نشینان در میهن ما گواه انکار ناپذیر کارنامه ضدمردمی دیکتاتوری آخوندهاست.
روزنامه ابتکار در شماره روز ۳۱مرداد ۱۳۹۵خود از اینکه حدود یک چهارم جمعیت کشور حاشیه نشین هستند پرده برداشت و نوشت: «آن چه از آمارها مشخص است وضعیت زندگی حاشیهنشینها در کشور، روی خط بحرانی قرار دارد و زندگی ای که با تعریف اولیه ‘زندگی’ فاصله زیادی دارد… بر اساس آمار ۱۱میلیون نفر در کشور در حاشیه شهرها زندگی میکنند و ۷میلیون نفر نیز ساکنان مناطق فقیرنشین را تشکیل میدهند… معاون وزیر بهداشت در آخرین اظهارات خود از افزایش نابرابریهای پنهان در جامعه خبر داد و گفت: ‘طی چند دهه اخیر [بخوانید در عمر جمهوری اسلامی] شرایط زندگی مردم بر اساس شاخصهای مختلف سختتر شده است. بهرهمندی ناعادلانه از قدرت، ثروت، منابع و خدمات، از ریشههای بروز آسیبهای اجتماعی است’ ».
روزنامه وقایع اتفاقیه در شمارهٴ روز ۱۵مهر ۱۳۹۵ از قول یک کارگزار حکومت نوشت: «امروز کشور در وضعیت خوبی نیست، ایران ۱۱میلیون حلبی نشین دارد. امروز بین ۲،۸ تا چهار میلیون معتاد در کشور داریم. زنان سرپرست خانوار ۲،۶ میلیون از خانوادههای ایرانی را شامل میشوند که بسیاری از اینها زنان نسبتاً جوان هستند. جامعه ما اکنون با طلاق ۲۶درصدی و در بعضی مناطق ۶۰درصدی روبهرو است. سرمایه اجتماعی (اعتماد، رضایت، مشارکت نهادی) زیر میانگین است و این یعنی فاجعه. اینجاست که میفهمیم با این دستگاههای فرتوت و فشل نمیتوان کشور را اداره کرد».
یکی از صحنههای فجیع و تأسفآور در سال گذشته، علنی شدن موضوع گورخوابها بود. روز ۷دی ۱۳۹۵روزنامه شهروند با چاپ عکسی این دستاورد ولایت خامنهای را به رخ مردم ایران کشید.
به گزارش خبرگزاری فارس روز ۱۰دی ۱۳۹۵، معاون اجتماعی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، با اشاره به اینکه با ابر ناامیدی جدی در جامعه مواجه هستیم، گفت: «برای کشور بسیار بد است که عدهیی گورخواب و کارتن خواب باشند و در یک روز ۷هزار و ۵۰۰نفر از گورخوابها جمعآوری شوند. این آمار بدی است که یک میلیون و ۳۵۰هزار معتاد داشته باشیم و از هر چهار ازدواج یکی به یک طلاق ختم شود.
«حکایت بیپایان گورخوابی، کارتن خوابی و بیسرپناهی»، عنوان یکی از گزارشهای بسیاری است که در زمستان گذشته در رسانهها و شبکههای اجتماعی منتشر شد و در آن آمده بود: «چند درجه کاهش دما، فقط چند درجه، همه چیز را به هم ریخت. مردگان سر از خاک سرد برآوردند و زمین و زمان را به هم ریختند. مردگان متحرکی که تنها زندگانی خفته در گور بودند. ۷دی ماه و تنها یک هفته پس از آغاز طرح ساماندهی شهرداری، گورخوابها ایران را به لرزه درآوردند. روزنامه شهروند در صفحه یک خود عکس و گزارشی از ۵۰زن، مرد و کودک منتشر کرد. مردان و زنانی که شب را نشسته در گورهای از پیش ساخته شده نصیرآباد به صبح میرساندند».
نیروهای سرکوبگر بیرحمانه گورخوابها را سرکوب میکنند. در ادامه گزارش بالا آمده است که: «پس از آن بود که استاندار تهران به فرماندار شهریار دستور ویژه برای پیگیری موضوع را داد. سعید ناجی، فرماندار شهریار، به قبرستان نصیرآباد رفت و با قبرهای خالی روبهرو شد. اما چرا؟»
روزنامه شهروند در پی بررسی چرایی این اتفاق با چند نفر از گورخوابها مصاحبه کرد و نوشت: بهروز میگوید: «صبح مأموران آمدند، همه را زدند، وسایلشان را بردند و رفتند. الآن فقط من اینجا ماندهام» دیگری میگوید: صبح یک عدهیی آمدند و با مشت و لگد ما را متفرق کردند، از شهرداری و کلانتری بودند. آنها که ما دیدیم، لباس خاصی تنشان نبود. فقط میخواستند ما را متفرق کنند. وسایلمان را بردند و رفتند».
۳۹- کودکان کار و کودکان خیابانی گرچه از نظر شکل زندگی تفاوت دارند، اما از اساس هر دو ناشی از فقرند. همهٴ کودکان کار در خیابان یا در حلبی آبادها زندگی نمیکنند. اما هر دو گروه به جای مدرسه رفتن، «به فروش گُل، آدامس، فال، دستمال کاغذی، گدایی مشغولند یا حتی برای خرده فروشی مواد مخدر مورد استفاده باندهای پشت پرده قرار میگیرند. بخشی دیگر از کودکان نیز در کارگاههای کوچک، کوره پزخانهها، فرشبافیها با حداقل مزد کار میکنند. این کودکان باید کار کنند تا لقمه نانی را در سفرهٴ خانواده خود بگذارند و از درد و رنج آنان بکاهند. برخی از آمار اعلام شده توسط مرکز آمار از یک میلیون و ۷۰۰هزار کودک که بهصورت مستقیم کار میکنند خبر میدهند. مرکز پژوهشهای مجلس، کودکان بازمانده از چرخهٴ تحصیل را حدود ۴میلیون تن اعلام کرده است. شمار کودکان کار و خیابان، که با دهها نوع خطر و ناامنی روبهرو هستند، هر روز رو به افزایش است. این کودکان را عوارض و بیماریهایی چون سوء تغذیه، درد کمر، کمبود وزن، مشکلات روحی روانی، ایدز، هپاتیت، اعتیاد، بیماریهای پوستی و… تهدید میکنند» (بیانیهٴ شورا، مرداد 1395).
سران حکومت آمار واقعی کودکان کار و خیابان را ارائه نمیدهند. سرپرست بهزیستی استان تهران «از وجود ۲۴۰۸ کودک خیابانی در استان تهران خبر داد» (خبرگزاری مهر، 8شهریور 1395).
این کودکان با کار شبانه روزی درآمدی کسب میکنند تا آن را برای زندگی خود و خانوادههایشان هزینه کنند. معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور در خصوص میزان درآمد هر یک از کودکان کار و خیابان در طول شبانه روز گفت: «بر اساس مطالعات صورت گرفته کودکان کار و خیابان روزانه ۲۰ تا ۱۰۰هزار تومان درآمد دارند و میتوان میانگین درآمد روزانه کودکان کار را ۳۰ تا ۴۰هزار تومان اعلام کرد» (ایسنا، 17آبان 1395).
شورای ملی مقاومت ایران بنا به وظیفة انسانی و میهنی خود از سازمانهای جهانی مدافع حقوق کودک و از نهادهای مدافع حقوقبشر به جد میخواهد که به رژیم ایران برای اجرای کامل مفاد پیمان جهانی حقوق کودک فشار وارد کنند. لازم به یادآوری است که تعدادی از فعالان اجتماعی مدافع حقوق کودک هماکنون در زندان بهسر میبرند و به حبسهای طویلالمدت محکوم شدهاند.
۴۰- کودکان کار به مدرسه نمیروند، اما در مدارس هم کودکان و نوجوانان ایران با وضع دردناکی مواجهند. جدای از سیر قهقرایی کیفیت آموزش و تحمیل خرافات ارتجاعی و سرکوب و جاسوسی که روان و اندیشه فرزندان ایران را دستخوش آسیبهای جبرانناپذیر میکند، مدارس کلنگی، چادری، خشتی، کپری و غیراستاندارد بودن ساخت و بافت بسیاری از مدارس و سرویسهای داخلی آن نظیر گرمایش، جنبه دیگری از سیاستهای ضدمردمی حکومت را برملا میکند. حکومت آخوندها به جای اقدام عاجل و اختصاص بودجه لازم برای بازسازی این مدارس، با ظاهرسازی و فریبکاری، چشم به کمک «خیرین» دوخته است. این بیتوجهی نه جاهلانه، بلکه جنایتکارانه است و به کشته شدن دانشآموزان و معلمان منجر میشود. فریبا چاردیواری، یک کودک چاه بهاری برای گرفتن کتابهای درسی خود به مدرسه رفت و زیر آوار دیوار فرسوده مدرسه گرفتار شد و جان باخت. حمید رضا گنگو زهی، معلم خاشی، در تلاش برای نجات جان دانشآموزان از زیر آوار دیوار فرسوده یک مدرسه، جان خود را از دست داد.
از 30تیر سال 1395تا پایان تیرماه امسال، این وضعیت وخامت بیشتری یافته است. در 30شهریور 1395، وزیر آموزش و پرورش در یک نشست خبری گفت: آخرین آمار ثبت شده بیش از ۱۲و نیم میلیون دانشآموز را نشان میدهد. ۷۰۰هزار نوآموز در پیش دبستانی، هفت میلیون و ۶۰۰هزار نفر در دورهٴ ابتدایی، ۵میلیون و ۳۰۰هزار نفر در متوسطه اول و متوسطه دوم و ۷۳هزار نفر در مدارس استثنایی. در حدود ۱۰۷هزار واحد آموزشی با بیش از ۹۴۷هزار پرسنل فرهنگی سال تحصیلی جدید را آغاز میکنند.
در آمار ارائه شده نوسط این کارگزار حکومت، خبری از کودکان بازمانده از تحصیل، از بیسوادی در کل کشور، از آتش گرفتن مدارس، از مدارس کلنگی، چادری، خشتی، کپری و تخریبی نیست.
این مدارس فرسوده که باید تخریب و به کلی بازسازی شوند، نیازمند بودجه و اعتبار مالی است که مثل بقیه نیازمندیهای عمومی، از جامعه دریغ شده و به جای آن منابع مالی کشور صرف سرکوب و صدور تروریسم و ارتجاع میشود. به گفته وزیر آموزش و پرورش رژیم «۶۸هزار کلاس ناامن در کشور وجود دارد که نیازمند ۱۲هزار میلیارد تومان بودجه برای بازسازی است» (ایسنا ۱۸اسفند 1395).
به نوشته تابناک «۳۰درصد از مدارس کشور تخریبی و غیرقابل استفاده است و ۳۰درصد دیگر هم نیاز به بازسازی دارد. در تهران ۵۵۰مدرسه فرسوده نیاز به تخریب و بازسازی دارد. یک مقام دولتی در این باره گفت؛ با توجه به بودجه دولت برای تخریب و نوسازی این مدارس شاید ۱۰۰سال طول بکشد که این تخریب و نوسازی انجام شود. هماکنون احتمال مرگ ۵/۴میلیون دانشآموز بهدلیل رخدادهای طبیعی در مدارس فرسوده وجود دارد» (تابناک ۱۶شهریور 1395).
در مورد کودکان بازمانده از تحصیل، کارگزاران حکومت، آماری متناقض و ناقص ارائه میدهند که باید تلاش کرد تا از خلال آنها به بخشی از واقعیت پی برد. در آغاز سال تحصیلی 1396-1395رسانههای حکومتی نوشتند که ٣۵۰هزار دانشآموز دبیرستانی از تحصیل بازماندهاند. در دیماه گذشته، رئیس سازمان بهزیستی رژیم از وجود ۱۳۰هزار کودک بازمانده از تحصیل در کشور خبر داد که یک هفتم آنها به استان سیستان و بلوچستان تعلق دارند.
نمونه دیگری از کارنامه ننگین آموزش و پرورش رژیم رقم ده میلیونی بیسوادان در ایران است. کارگزاران و رسانههای رژیم معترفند که در تمام کشورهای آسیای میانه، اروپا، بخشی از کشورهای آمریکای شمالی و شرق آسیا بیش از 99درصد افراد باسواد هستند. اما بر اساس اطلاعات مرکز آمار رژیم که در فروردین امسال منتشر شده، ۲۲.۴درصد از جمعیت 6سال به بالای کشور بیسواد هستند. رئیس سازمان سواد آموزی رژیم میگوید: «بیش از ۱۰میلیون نفر بیسواد در رده سنی بین ۱۰تا ۴۹سال در کشور وجود دارد» (ایلنا ۲۳فروردین 1396). وی به رقم «۸میلیون و ۸۰۰هزار بیسواد مطلق ”نیز اذعان کرده است (خبرگزاری فارس ۶مرداد 1396).
همچنین در شهریور گذشته، بهمناسبت روز جهانی سواد آموزی، رقم «۹میلیون بیسواد مطلق در ایران» در فضای مجازی و رسانههای رژیم منتشر شد.
۴۱- وضعیت بهداشت و درمان مردم ایران هم فاجعهبار است. روز دوشنبه 28تیر امسال، وزیر بهداشت درمان و آموزش پزشکی رژیم از کمبود ۹۰هزار تخت بیمارستانی در کل ایران خبر داد. رسانهها ضمن انتشار اظهارات او نوشتند: در ایران ۹۰۰بیمارستان مشغول ارائه خدمات درمانی هستند که ۵۵درصد آنها فرسوده هستند. در حال حاضر به ازای هر ۱۰۰۰نفر جمعیت ایران، ۵/۱تخت بیمارستانی در بخشهای دولتی و غیردولتی موجود است و نظام درمانی ایران با کمبود دستکم ۸۰هزار پرستار نیز روبهروست.
در ایران تحت سلطه آخوندها، مردم در سنین جوانی و میانسالی به بیماریهایی دچار میشوند که ویژه سنین بالاست. رئیس انجمن آترواسکلروز (تصلب شرایین) میگوید: «بیماریهای قلبی و عروقی در ایران چنان افزایش یافته که سن ابتلا به آن به حدود ۳۰تا ۳۵سال رسیده است… در گذشته بیشتر افراد سالمند مبتلا به دیابت میشدند، اما امروزه دیابت نوع ۲در جوانان و حتی کودکان نیز مشاهده میشود» (ایرنا 25مرداد 1395). رئیس این انجمن میگوید: روزانه 300نفر در ایران بهخاطر بیماری قلبی جان خود را از دست میدهند و سکتههای قلبی و مغزی 45درصد مرگ و میرهای کشور را موجب میشود (ایرنا 6اسفند 1395). نتایج تازهترین مطالعه درباره ۳۲نوع سرطان در ۱۹۵کشور جهان نشان میدهد تعداد موارد مرگ ناشی از سرطان در ایران از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۵تقریباً دو برابر شده است (تابناک 4بهمن 1395).
به گفته سخنگوی وزارت بهداشت رژیم، در ایران سالانه بیش از ۹۲هزار نفر دچار سرطان میشوند. رئیس مرکز بهداشت خوزستان میگوید «سالانه نزدیک به ۶هزار نفر از مردم استان خوزستان به سرطان مبتلا میشوند و ابتلا به سرطان در ایران با شیب تندتری نسبت به میانگین جهانی در حال افزایش است (ایسنا 6بهمن 1395).
روزنامه آرمان در شماره روز یکشنبه 14بهمن 1395خود از قول معاون وزیر بهداشت نوشت: «مرگ و میر نوزادان در ایران پنج برابر کشورهای توسعه یافته است. در ایران سالانه ۱۵هزار نوزاد میمیرند و این بهمعنای آن است که به ازای هر هزار تولد زنده ۱۰نوزاد ایرانی جان خود را از دست میدهند».
به گفته رئیس مرکز بیماریهای واگیر وزارت بهداشت 200تا 250هزار نفر در کشور به هپاتیت C مبتلایند، اما بیش از 90درصد آنها از بیماری خود بیاطلاع هستند.
در ایران بیماری کشنده ایدز روز به روز در حال افزایش است. به گزارش خبرگزاری میزان (13مهر 1395) ؛ تعداد مبتلایان به ویروس ایدز در کشور سالانه ۱۰درصد رشد دارد. همین خبرگزاری یک ماه قبل (17شهریور) بهنقل از معاون امور اجتماعی وزارت بهداشت نوشته بود «بر اساس آمارهای غیررسمی ۱۰۰هزار بیمار مبتلا به ایدز داریم که ۷۰هزار نفر از این افراد از بیماری خود اطلاعی ندارند. بر اساس گفتههای وی در ایران از هر ۴نفر یک نفر دچار اختلال روانی هستند که شامل افسردگی و اعتیاد و بیماریهای مزمن روانی است». خبر دردناک دیگر آن که ۴۵درصد کودکان خیابانی به بیماری ایدز مبتلا میشوند.
در گفتمان آخوندهای حاکم وقتی صحبت از لزوم توجه به این وضعیت فاجعهبار به میان میآید، آنها از فقدان بودجه حرف میزنند. اما وقتی پای موشک سازی و برنامه اتمی در میان باشد در مورد توجه خود به اختصاص بودجههای کلان داد سخن میدهند.
۴۲- فاجعه فروریختن ساختمان پلاسکو در تهران در ۳۰دی ۱۳۹۵و جان باختن آتشنشانان فداکار و همچنین انفجار معدن زغالسنگ یورت در آزادشهر در استان گلستان و جان باختن معدنچیان زحمتکش، رخدادهای تکان دهندهیی بود که ابعاد فاجعهبار ویرانگری، تبهکاری و قربانی شدن مستمر شریفترین نیروهای کار و زحمتکش ایران را به تصویر کشید.
پلاسکو در ابتدای انقلاب بلندترین ساختمان تهران بود که توسط بنیاد مستضعفان، از بنیادهای چپاولگر تحت کنترل خامنهای، مصادره و بدون کمترین مراقبت و رسیدگی مورد بهرهبرداری قرار گرفته و محکوم به چنین فروپاشی پرفاجعهیی شده است. بعد از انتشار کلیپهای آتش گرفته این ساختمان و فریادهای درد و دریغ مردم تهران که به چشم خود نظارهگر فروریختن کامل آن بودند، انبوهی گزارش از نقض ضوابط نگهداری و مراقبت از ساختمان و عدم رسیدگیهای ضروری و از جمله فقدان کمترین وسایل اطفای حریق و حتی گزارشهایی از اقدامات عمدی ارگانهای بیت خامنهای و سپاه در شبکههای اجتماعی انتشار یافت. خامنهای در پیامی که به مناسبت این حادثه فرستاد، این «حرف و حدیث» ها و «رسیدگی به علل حادثه» را «مسأله بعدی» قلمداد کرد. خامنهای، با یک فرار به جلو، گفت: در حال حاضر همه تلاشها باید برای نجات جان گرفتارشدگان جهت دهی شود. رسیدگی به علل حادثه مسأله بعدی است. از همه مسئولان میخواهم وظیفه فوری را بر هر حرف و حدیثی مقدم بدارند».
گوئیا که گشودن پرونده تحقیق- که اولین قدم ضروری در بروز چنین حوادثی در تمام جهان است- مخل عملیات فنی نجات است. علاوه براین، گرفتار شدن آتشنشانهای فداکار خود وجه دیگری از فاجعه و موضوع مسئولیت خامنهای و کارگزاران ولایت فاسد و تبهکار او و موضوع دومین پرونده تحقیق در چنین فاجعه بزرگی است.
خانم مریم رجوی، در پیامی به همین مناسبت، ضمن تسلیت به مردم تهران بهویژه خانوادههای قربانیان مظلوم خاطرنشان کرد: این فاجعه بزرگ و حوادث تلخ و قابل پیشگیری دیگری نظیر تصادف و آتشسوزی مرگبار دو قطار مسافربری در سمنان در آذرماه گذشته، عقبماندگی و نابسامانی مفرطی را نمایان میکند که رژیم ولایت فقیه و شخص خامنهای به میهن ما و تمام نهادها و زیربناهای خدماتی و فنی کشور تحمیل کردهاند. باشد که با فروریختن اساس این نظام فاسد و تبهکار، ایران، این زیباترین وطن، روی آزادی و آبادی را ببیند.
در فاجعه انفجار در معدن زغالسنگ یورت در آزادشهر در استان گلستان، دهها کارگر معدن کشته و شمار دیگری مجروح شدند. بهنوشته رسانههای رژیم، معدن مزبور تحت پوشش بانک مهر اقتصاد وابسته به بنیاد تعاون بسیج است. سرکردگان بسیج و سپاه که سهامدار اصلی این معدن هستند با سکوت کامل درصدد لاپوشانی نقش خود در این فاجعه بودند. همچنین مقامات دولت روحانی، از ربیعی وزیر کار تا نعمتزاده وزیر صنایع و معادن، به شیوههای مختلف سعی کردند بر ابعاد فاجعه سرپوش گذارند. روز 19اردیبهشت 1396، مدیرکل مدیریت بحران استان گلستان اعلام کرد جسد یکی دیگر از معدن چیان در معدن آزادشهر کشف و تعداد کشته شدگان این حادثه به ۴۳نفر رسید.
فصل ششم:
گسترش مقاومت مردم ایران در برابر تبهکاری و ایلغار ولایت فقیه
طی یکسال گذشته، اعتراضات کارگران، معلمان، پرستاران و کادر پزشکی، بازنشستگان، کارمندان، کشاورزان، دامداران، دانشجویان، فارغالتحصیلان دانشگاهها، دانش آموزان، جوانان متقاضی کار، غارتشدگان مؤسسات و نهادهای چپاولگر حکومتی بهطور روزمره جریان داشت. به گزارش خبرگزاری تسنیم (۱۸مرداد ۱۳۹۶)، حسین ساجدینیا فرمانده نیروی انتظامی رژیم در تهران در مراسم تودیع خود در گفت: تنها در سال گذشته بیش از 1600تجمع صنفی و اقتصادی در شهر تهران شکل گرفت.
اعتراض ممتد نیروهای کار به «لایحه اصلاح قانون کار»، «ادغام بخش درمان تأمین اجتماعی با وزارت بهداشت» و «طرح کارورزی و مهارت آموزی» از جمله مواردی بود که در کنار مبارزه برای خواستههای بر حق ادامه داشت. کارگران در «لایحه اصلاح قانون کار»، موسوم به لایحهٴ احمدینژاد روحانی، به پیروزی رسیدند و دولت را مجبور کردند که این لایحه را پس بگیرد.
تجمعات و تحصنها و تشکیل زنجیرهٴ انسانی توسط مدافعان محیطزیست، مدافعان کارون و زاینده رود و معترضان به آلودگی شدید هوا نیز جریان داشت و کشاورزان معترض در تعدادی از شهرها برای حق آب، اقدام به تحصن، تجمع، راهپیمایی و بستن جادهها و معابر کردند.
در آستانهٴ روز کارگر (اول ماه می-۱۱اردیبهشت 1396)، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بیلان 1956حرکت اعتراضی کارگران، معلمان، پرستاران و برخی از حرکتهای اعتراضی کشاورزان در سال 1395 را منتشر کرد. در سال 1394 تعداد حرکتهای اعتراضی 1586بود که این از رشد چشمگیر جنبش نیروهای کار خبر میدهد.
این بیلان شامل همه حرکتهای اعتراضی نمیشود. واقعیت این است که در گوشه و کنار کشور حرکتهای اعتراضی بسیاری صورت میگیرد که ثبت همهٴ آنها امکانپذیر نیست.
استمرار تظاهرات حقطلبانه و عدالتجویانهٴ مردم بهرغم خفقان حاکم و اعدامهای بیوقفه برای ارعاب عمومی، به چالش بزرگی برای رژیم تبدیل شده است و سران و سرکردگان قوای مجریه و قضاییه و نمایندگان مجلس فرمایشی، بارها و بارها از اینکه امواج اعتراضات مردمی بنیاد نظام ظلم و چپاول را براندازد ابراز نگرانی کردهاند.
طی یک سال گذشته، هواداران مقاومت، در صدها اقدام جمعی و تظاهرات افشاگرانه در کشورهای مختلف جهان، با اعتراضات مردمی در داخل میهن ابراز همبستگی کردند و دبیرخانه شورای ملی مقاومت بهطور مستمر این اعتراضات را در گزارشها و اطلاعیههای خود پوشش داد و همراه با طرح مطالبات اقشار مختلف مردم ایران و افشای سرکوب و چپاول حاکم، خواهان محکومیت بینالمللی و طرد و تحریم رژیم و ارگانهای سرکوبگر و غارتگر آن بهخصوص سپاه پاسداران، گردید. شرح این حرکتهای اعتراضی از گنجایش این بیانیه خارج است، از این رو به چند نمونه اکتفا میکنیم.
۴۴- روز ۳۱خرداد ۱۳۹۶، هزاران نفر از غارتشدگان توسط مؤسسات مالی متعلق به سپاه پاسداران، سازمان بسیج، نیروی انتظامی و قوه قضاییه، در شهرهای تهران، مشهد، اهواز، بابل، ابهر، اردبیل و رشت دست به تظاهرات زدند و شعارهایی نظیر «یا حجه ابن الحسن ریشه ظلمو بکن»، «مردم ما بیدارند، از دروغگو بیزارند»، «حمایت از سارقان، خیانت است به قرآن»، «مرگ بر دزد» و «مشکل ما حل نشه اهواز قیامت میشه»، سر دادند. احمد حاتمی، از مقامات بانک مرکزی در واکنش به تظاهرات گسترده غارتشدگان گفت: «وضعیت آتی ما بسیار وخیم خواهد بود» و «کسانی که این مؤسسات را راه انداختند از یک قدرت سیاسی و پشتوانه خاصی برخوردار بودند که توانستند قانون را دور بزنند و اجرا نکنند. بدون مجوز سرتاسر ایران شعبه بزنند و از مردم سپرده بگیرند». این کارگزار حکومتی پیش از این اذعان کرده بود: «پشت این مؤسسات مالی و اعتباری قدرتهای بزرگی ایستادهاند. قدرتهایی که میتوانند در صورت نیاز مصوبههای شورای پول و اعتبار را هم تغییر دهند».
در نمونهٴ دیگری از این تظاهرات، روز ۸خرداد 1396 هزاران غارت شده در مقابل بانک مرکزی در تهران تظاهرات کردند و با مأموران سرکوبگر که قصد پراکنده ساختن آنها را داشتند، درگیر شدند. مردم خشمگین شیشههای در شمالی بانک را شکستند، خیابان میرداماد را بستند و شعار میدادند: «عزا عزاست امروز روز عزاست امروز- سپرده ما مردم روی هواست امروز»، «دولت بیکفایت، خجالت خجالت». زنان حضور چشمگیری در این تظاهرات داشتند.
۴۵- روز ۱۴اردیبهشت ۱۳۹۶ شماری از معدنچیان در حاشیهٴ جلسه ستاد بحران حادثه، که با حضور استاندار رژیم در استان گلستان برگزار شد، تجمع اعتراضی برگزار کردند. معدنچیان معترض میگفتند: «حقوق ما به اندازه یک وعده عصرانه وزیران است و اگر به مشکلاتمان اعتراض کنیم اخراج خواهیم شد».
صبح ۱۵اردیبهشت 1396، خانوادههای کارگرانی که در اثر انفجار معدن ذغالسنگ در آزادشهر زیر خروارها خاک ماندهاند، با نیروهای سرکوبگر مستقر در معدن، که قصد دور کردن آنها از محوطه را داشتند درگیر شده و حاضر به ترک محل نشدند. این خانوادهها بهصورت شبانه روزی در کنار ورودی تونل بودند.
به گزارش دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران، صبح روز یکشنبه ۱۷اردیبهشت 1396، کارگران و خانوادههای معدنچیان کشته شده در استان گلستان به خودرو روحانی، رئیسجمهور شیاد رژیم که 5روز بعد از فاجعه انفجار در معدن و کشته شدن دهها تن از معدنچیان، در یک اقدام نمایشی به محل رفته بود، حمله کردند. آنها با پرتاب سنگ و کوبیدن مشت و چوب بر خودرو او، خشم و انزجار خود را نسبت به سران جنایتکار رژیم که کمترین توجهی به درد و رنجهای بیشمار کارگران ندارند، به نمایش گذاشتند. روحانی، در حالی که خودروش آسیب دیده بود، مجبور شد به سرعت صحنه را ترک کند. خانواده یکی از قربانیان فریاد میزد: «چند روز پیش او کجا بود؟ آمده است رأی جمع کند؟ من برادرم را میخواهم، چند روز قبل او کجا بود؟»
یکی از کارگران خشمگین خطاب به روحانی گفت: «40معدنچی مردند، ۱۷۰بچه بیپدر شدند، ۴۰زن بیوه شدند، چند سال پیش آمدیم دادگاه آزادشهر شکایت کردیم، ما را زدند… پارسال آمدیم فرمانداری با خانمهایمان و بگوییم ۱۴ماه است که حقوق نگرفتهایم، می خواستیم حقمان را بگیریم، یعنی تو رئیسجمهور متوجه نشدی؟ من ۲۰میلیون از این شرکت طلب دارم اما ۱۰هزار تومان ندارم که فرزندم را دکتر ببرم… کارگر ۲۰ تا ۲۵سال در معدن کار میکند و بعد از ۲۵سال که بازنشسته میشود تنها یک میلیون و ۴۰۰هزار تومان حقوق بازنشستگی میگیرد… رئیسجمهور اصلاً می دانی معدنکار یعنی چه؟ یک سال کار میکنیم شش ماه بیمه میدهند، دست آخر هم بیمه آرایشگری و کتابداری میدهند ولی سقف بیمه کار زیان آور را به ما نمیدهند».
۴۶- کارگران زحمتکش ایران روز جهانی کارگر را به صحنهٴ اعتراض و ابراز انزجار علیه رژیم ضدکارگری آخوندی تبدیل کردند. در حالی که رژیم در یک اقدام منزجر کننده، مراسم فرمایشی روز کارگر را بر سر قبر خمینی برگزار کرده بود، کارگران این بساط را برهم زده و بارها با شعارهای خود سخنرانی روحانی شیاد را قطع کردند. کارگران شعار میدادند «عزا، عزاست امروز: روز عزاست امروز، زندگی کارگر رو به فناست امروز». مجری برنامه، کارگران را مزدور خطاب کرد و آنها را تهدید کرد که دهانشان را خرد خواهد کرد.
همزمان صدها کارگر در برابر مجلس رژیم دست به اعتراض زدند. نیروهای سرکوبگر با یورش به کارگران درصدد برآمدند از این تجمع جلوگیری کنند. آنها تلفنهای همراه تجمعکنندگان را جمعآوری میکردند و مانع گرفتن عکس و فیلم میشدند. اما کارگران با جنگ و گریز به تظاهرات ادامه میدادند و بنرهایی با مضمون بزرگداشت روز جهانی کارگر و تصاویر زندانیان سیاسی دربند را در دست داشتند و شعار میدادند: «کارگر زندانی آزاد باید گردد»، «روز کارگر روز ماست، خیابان از آن ماست».
در قطعنامه پایانی این تظاهرات کارگران خواهان «افزایش فوری حداقل دستمزد بر اساس سبد هزینه مطابق با استانداردهای زندگی امروزی»، «پایان دادن به امنیتی کردن اعتراضات صنفی و مدنی»، «ممنوعیت تعقیب قضایی و وارد کردن اتهامات امنیتی نسبت به فعالیتهای صنفی، سیاسی و مدنی»، «لغو مجازات اعدام و شلاق، لغو کلیه احکام صادره علیه فعالان کارگری و معلمان»، «آزادی بیقید و شرط همه فعالان کارگری، معلمان و فعالان سیاسی و اجتماعی در بند»، «آزادی بیقید و شرط ایجاد تشکلهای مستقل، اعتصاب، اعتراض، راهپیمایی»، «پرداخت فوری مطالبات معوق کارگران، بازنشستگان، معلمان»، «تأمین امنیت شغلی کارگران»، «ممنوعیت کار کودکان» و «برچیده شدن تمامی قوانین تبعیضآمیز نسبت به زنان و برابری کامل و بیقید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصه ها» شدند.
در همین روز در اصفهان شمار کثیری از کارگران ذوب آهن برای دومین روز متوالی در محل کارخانه تجمع کردند. آنها به قطع پاداش و مزایای خود معترض بودند..
در تبریز کارگران تراکتور سازی در برابر استانداری آذربایجان شرقی تجمع بزرگی برگزار کردند و خواهان حقوق به یغمارفته خود شدند.
در کرمان کارگران سهامدار معدن کرومیت اسفندقه در مقابل ادارهٴ کل بازرسی رژیم دست به تجمع زدند و نسبت به خرید و فروش غیرقانونی سهام این معدن توسط کارگزاران رژیم اعتراض کردند.
کارگران کارخانه قند شیراز در مقابل استانداری دست به تجمع زدند. بر روی پلاکاردهای آنان نوشته شده بود: معیشت، منزلت، حق مسلم ماست، ما گرسنهایم!
۴۷- روز سهشنبه ۲۴اسفند 1395، مردم شهرهای تهران، شیراز، مشهد، اصفهان، یاسوج و شهر کرد و بانه جشن چهارشنبهسوری را به صحنه رودر رویی و ابراز انزجار از نظام منحوس ولایت فقیه تبدیل کردند.
در تهران در میدان مادر فلکه سوم و چهارم تهران پارس و میدانهای انقلاب و امام حسین جشن و آتشبازی بهصورت گسترده برگزار شد. در خیابان پنجم نیروی هوایی جوانان جلو ماشین نیرو انتظامی، ترقه انداختند که موجب تخریب قسمت جلویی خودروی نیروی انتظامی و هراس نیروهای سرکوبگر شد. جوانان در تهران پارس نیز عکس بزرگی از خمینی جلاد و خامنهای را به آتش کشیدند.
در مشهد جوانان به پایگاه ارگان سرکوبگر بسیج در بلوار وکیلآباد کوکتل مولوتف پرتاب کردند. جوانان شهر کرد در تمام شهر آتش روشن کردند، کوکتل مولوتف پرتاب کردند و با نیروی انتظامی درگیر شدند. در اصفهان، از همه جای شهر صدای انفجار به گوش میرسید. در بانه مردم با ترقه و آتش بازی، مراسم را برگزار کردند. نیروهای سرکوبگر انتظامی در هراس از خشم جوانان از خودروهای خود پیاده نمیشدند. در یاسوج از هنگام ظهر صدای ترقه و جنب و جوش جوانان در شهر به گوش میرسید.
۴۸- روز پنجشنبه ۱۹اسفند 1395، هزاران تن از فرهنگیان و معلمان شاغل و بازنشسته در یک تجمع اعتراضی در تهران و شهرهای مختلف خواستار آزادی معلمان زندانی و نقض احکام قضایی علیه فعالان فرهنگی شدند. آنها همچنین خواهان دریافت حقوق و مزایای حداقل و همسان سازی حقوقشان با سایر کارمندان دولت شدند. در حالی که خط فقر تعیین شده توسط رژیم برای یک خانواده چهار نفری چهار میلیون تومان است، حقوق بخش عمده معلمان از یک میلیون تومان فراتر نمیرود و عموم آنها در وضعیت مشقت باری زندگی میکنند. اصلاح ساختار بیمه و پرداخت پاداش پایان خدمت فرهنگیان و بازگرداندن پولهای چپاول شده صندوق بازنشستگی فرهنگیان از دیگر خواستهای معترضان بود. آنها پلاکاردهایی در دست داشتند که روی آنها نوشته شده بود: «معلم زندانی آزاد باید گردد»، «تأمین ۱٪ ، گرسنگی ۹۹٪ »، «بیمه کارآمد حق مسلم ما است»، «فقر و تبعیض دیگر بس است» و «اسماعیل عبدی آزاد باید گردد».
تجمعهای مشابهی در مقابل ادارات آموزش و پرورش شهرهای شیراز، مشهد، کرمانشاه، اراک، رشت، قزوین، تبریز، اردبیل، زنجان، اصفهان، اهواز، سنندج، مریوان، قروه، سقز، بانه، کامیاران، دیواندره و دهگلان، بوشهر و کنگان، الیگودرز و رومشگان، تربت حیدریه، فردوس، بجنورد، لردگان و شاهرود برگزار شد.
روز یکشنبه ۲۲اسفند 1395، هزاران بازنشسته در تهران و سایر شهرها از جمله مشهد، ساری، تبریز، ارومیه، رشت، یزد، خرمآباد، قم و فردوس در اعتراض به وضعیت معیشتی خود دست به تظاهرات زدند. این تظاهرات در تهران در مقابل دفتر آخوند روحانی، رئیسجمهور رژیم در خیابان پاستور، و در شهرستانها در مقابل ساختمانهای سازمان بازنشستگی برگزار شد. تظاهرکنندگان خواهان همسانسازی حقوقشان با دیگر مزدبگیران، اصلاح ساختار بیمه بازنشستگان و ارتقای سطح معیشت خود شدند.
روز ۱۰اسفند 1395، هزاران بازنشسته در اعتراض به وضعیت اسفبار معیشتی خود در مقابل مجلس رژیم دست به اعتراض زدند. فرهنگیان، پرستاران و دیگر کارمندان بازنشسته که علاوه بر تهران و استان البرز از استانهای خوزستان، خراسان رضوی، خراسان شمالی، گیلان، مازندران، اصفهان و مرکزی گرد آمده بودند شعار میدادند: «کارگر، معلم، اتحاد، اتحاد»، «به پا خیز برای رفع تبعیض»، «تا حق خود نگیریم، از پا نمینشینیم»، «معیشت منزلت حق مسلم ماست»، «یک اختلاس کم بشه، مشکل ما حل میشه»، «نوبت ما که میشه، خزانه خالی میشه». تظاهرکنندگان پلاکاردهایی در دست داشتند که روی آنها نوشته شده بود: «کارگر، معلم، دانشجو، پرستار، اتحاد اتحاد»، «خط فقر چهار میلیون، حقوق ما ۱میلیون».
در همین روز تجمع اعتراضی صدها کارگر گروه ملی صنعتی فولاد ایران در اهواز برای هجدهمین روز در برابر ساختمان استانداری خوزستان ادامه یافت.
۴۹- در روز شنبه ۳۰بهمن 1395 تظاهرات مردم قهرمان اهواز بهرغم اعلام ممنوعیت هرگونه تجمع از سوی رژیم، برای ششمین روز متوالی با شعار «هیهات مناالذله» و “نترسید نترسید ما همه با هم هستیم» ادامه یافت.
روز جمعه ۲۹بهمن 1395 مردم به ستوه آمده اهواز در پنجمین روز تظاهرات اعتراضی خود نسبت به وضعیت فاجعهبار آلودگی هوا و قطع مکرر آب و برق در شهرهای خوزستان، در مقابل استانداری رژیم تجمع کردند.
مردم اهواز شعار میدادند: «هیهات مناالذله»، «خوزستانی میمیرد، ذلت نمیپذیرد»، «مشکل ما حل نشه، اهواز قیامت میشه»، «اهواز بیقراره، کارون آب نداره»، «خوزستان نفت داره مردم بدبخت داره»، آنها همچنین به زبان عربی شعار میدادند: «با خونم و با جانم، ای کارون نجاتت میدهم» ؛
تظاهرکنندگان پلاکارهایی در دست داشتند که روی آنها نوشته شده بود: «اهواز = حلب، نه برق نه آب نه امکانات»، «بیکاری، بیآبی، بیماری؛ ماهشهر فرزند ناتنی ایران نیست».
خانم رجوی با درود به مردم و جوانان و زنان قهرمان خوزستان، بهویژه مردم به جان آمده اهواز خواستار تشدید اعتراضات برحق و ایستادگی بر روی خواستهای مبرم آنها برای برخورداری از حداقلهای زندگی انسانی مانند هوای پاکیزه و آب و برق گردید.
تظاهرات اعتراضی مردم اهواز در اعتراض به وضعیت فاجعهبار آلودگی هوا و قطع مکرر آب و برق در سومین روز خود در 27بهمن 1395 با گسیل نیروهای سرکوبگر رژیم روبهرو شد. آنها با ماشینهای حامل مسلسل و بستن خیابانهای منتهی به استانداری و پل معلق و فلکه آتشنشانی، تلاش کردند از گسترش اعتراضات جلوگیری کنند.
تظاهرکنندگان شعار میدادند: «مرگ بر استبداد»، «مرگ بر اختناق»، «ما مردم اهوازیم؛ ظلم نمیپذیریم»، «مسئول بیکفایت اخراج باید گردد»، «ابتکارِ دروغگو، استعفا استعفا»، «هوای پاک حق ماست، اهواز شهر ماست»، «نیروی انتظامی خجالت خجالت»، «اتحاد، اتحاد». آنها همچنین علیه استاندار خوزستان شعار میدادند.
در روز سهشنبه ۲۶بهمن 1395 تظاهرات اعتراضی مردم شادگان که روز 25بهمن در اعتراض به کشته شدن یک جوان به نام حسن آلبو غبیش از هموطنان عرب برپاشد، برای دومین روز متوالی ادامه یافت. این جوان بر اثر شلیک مزدوران نیروی انتظامی در روز ۲۱بهمن بهقتل رسیده بود.
۵۰- روز 16آذر ۱۳۹۵، بهمناسبت روز دانشجو، در دانشگاههای مختلف تهران و دیگر شهرهای کشور، دانشجویان، مقامها و عوامل رژیم را، که برای سخنرانی در جمع عوامل باندهای حکومتی به دانشگاهها رفته بودند، مفتضح کردند و در اقدامات اعتراضی خود خواهان آزادی زندانیان سیاسی بهویژه دانشجویان زندانی شدند.
در دانشگاه امیرکبیر هنگام سخنرانی علی مطهری، نایب رئیس مجلس رژیم، یکی از دانشجویان در سخنانش که بهصورت کلیپ در شبکههای اجتماعی منتشر شد، گفت: ما برای اینکه آیندهمان را درستتر نگاه کنیم، نیاز داریم جعبه سیاههای تاریخ مان را واکاوی کنیم. این وظیفه و حق ماست که وارد این مسائل بشیم. ما باید بپرسیم که سال 1367 چه اتفاقی افتاد؟ در آن فایل صوتی آیتالله منتظری به زیبایی اشاره میکنند که «شما در دادگاه تاریخ محکوم خواهید شد». سال 67چه اتفاقی افتاد؟ ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر برای چه بود؟ چرا گروگانگیری اتفاق افتاد؟ در قتلهای زنجیرهیی چه اتفاقی افتاد؟ این جعبه سیاهها را چرا ما باز نمیکنیم؟
در حالیکه سخنان این دانشجو با کف زدن جمع دانشجویان مورد حمایت قرار میگرفت، وی ادامه داد: چرا در قبال مسأله سوریه اینطور سکوت کردهایم. این نسلکشی که دارد در سوریه اتفاق میافتد را ببینید، پانصد هزار نفر کشته شدند، نسلها در سوریه سوخت. سوریه ویران شد. ما در کجای این بازی ایستادهایم؟ ما قطعاً محکومیم. ما قطعاً در مقابل اشکهای کودکان سوری محکوم هستیم.
در دانشگاه تبریز هم در جلسهیی که بهمناسبت 16آذر برگزار شد یکی از دانشجویان که سخنانش در کلیپهایی در شبکه اجتماعی انتشاریافت، گفت: تاریخ آبستن پیروزی خلقهاست. فریاد جنبش دانشجویی را، جنبشی که همراه راستین تودههای مردم است، لبخند فجر و پیروزی را خواهیم شنید، خواهیم دید و احساس خواهیم کرد. دانشگاه سنگر آزادیست و ما این سنگر آزادی را حفظ خواهیم کرد. ممکن است، این خطاب به شما دانشجویان عزیز و بزرگوار است، ممکن است دانشجویان را زندانی و سرکوب کنند اما نه! جنبش دانشجویی از بین رفتنی نیست. این فکر باقی ماندنی است چون حق است. این فکر جای خودش را در جامعه و تاریخ باز خواهد کرد. این پرچم اگر امروز از دست ما بیفتد فردا کس دیگری آن را بلند خواهد کرد. ما حق داریم که از مشکلات و خطرات نهراسیم و از آنها استقبال کنیم و حق داریم زمانه را نیشخند بزنیم. آینده مال ماست به این نکته ایمان داشته باشیم که آینده متعلق به جنبش دانشجویی و انقلابیون راستین است. پیروز باشید.
۵۱- روز جمعه ۷آبان 1395، هزاران تن از مردم شهرهای مختلف، در اعتراض به سیاستهای ضد ملی و ضدایرانی رژیم و در سالروز تولد کوروش کبیر، در آرامگاه وی در پاسارگاد دست به تظاهرات زدند. تظاهرکنندگان شعار میدادند: «آزادی اندیشه با ریش و پشم نمیشه»، «ایران وطن ماست، کورش پدر ماست»، «حکومت آخوندی فقط ظلم، فقط جنگ»… بهدنبال این تظاهرات باشکوه، علی صالحی، دادستان جنایتکار رژیم در شیراز، روز دوشنبه ۱۰آبان از دستگیری شماری از شرکت کنندگان در تظاهرات ۷آبان در پاسارگاد خبر داد. وی گفت: ”اقدامات این افراد پیش از این از سوی دستگاههای امنیتی، اطلاعاتی و انتظامی مورد رصد قرار گرفته بود… لیدرها و سرشاخههای اصلی این تجمع، که به سردادن شعارهای هنجارشکنانه و ضدارزشها اقدام کرده بودند، دستگیر شدند… برای این افراد پرونده قضایی تشکیل شده و… برخورد قضایی لازم با آنها صورت خواهد گرفت».
شورای ملی مقاومت ایران عموم مردم، بهویژه جوانان را، به اعتراض علیه این دستگیریها و همبستگی با خانوادههای دستگیر شدگان فراخواند و از کلیه مراجع بینالمللی مدافع حقوقبشر خواهان اقدام فوری برای آزادی بازداشتشدگان شد.
روز سهشنبه 25آبان 1395، شمار بالایی از کارگران و بازنشستگان شرکت واحد اتوبوسرانی و کارگران کارخانهها و مراکز کارگری مختلف در اعتراض به قوانین ظالمانه کار، بهویژه قراردادهای موقت کار که کارگران را به بردگی میکشد، دست به یک تجمع اعتراضی گسترده در مقابل مجلس رژیم زدند. در این تظاهرات شمار زیادی از زنان کارگر و خانوادههای کارگران حضور داشتند. گروههایی از دانشجویان در حمایت از کارگران در این تظاهرات شرکت کردند. این تجمع در حالی شکل گرفت که نیروهای سرکوبگر تلاش میکردند از پیوستن مردم به معترضان جلوگیری کنند.
تظاهرکنندگان شعار میدادند: «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، «کارگر زندانی آزاد باید گردد»، «قرارداد موقت بردگی کارگر، قرار داد دائمی احیا باید گردد»، «شرکت پیمانکاری، بردگی کارگر»، «کارگر، معلم، دانشجو، اتحاد اتحاد»، «اعتصاب، تجمع، حق مسلم ماست»، «لایحه این دولت، تضمین این بردگیست»، «معیشت، منزلت، حق مسلم ماست»، «اصلاح قانون کار، به نفع سرمایه دار»، «کارگران ایران، اتحاد اتحاد. اعتصاب، تجمع، تشکل، حق مسلم ماست». آنها شعارهایی علیه نوبخت سخنگوی دولت روحانی سردادند و خواستار استعفای او شدند.
روز سهشنبه ۱۱آبان 1395، همزمان با حضور روحانی در مجلس رژیم برای دفاع از سه وزیرش، شمار کثیری از مردم از شهرهای مختلف در مقابل مجلس دست به تظاهراتزده و نسبت به چپاول سرمایههای ناچیزشان توسط مقامات و کارگزاران رژیم اعتراض کردند. صدها تن از معلمان نهضت سوادآموزی، سهامداران مؤسسه «پدیره شاندیز»، کارگران و کارکنان شرکت مخابرات و صدها تن از چایخانهداران… در میان تظاهرکنندگان بودند.
۵۲- صبح روز چهارشنبه ۱۴مهر 1395، همزمان با روز جهانی معلم، فرهنگیان و بازنشستگان فرهنگی در اعتراض به پایین بودن حقوق و مزایا و وضعیت بسیار بد معیشتی شان، دست به تظاهرات زدند. در تهران تظاهرکنندگان پلاکاردهایی در دست داشتند که روی آن نوشته بود «معیشت، منزلت حق مسلم ماست».
روز سهشنبه ۶مهر 1395، هزاران تن از فرهنگیان بازنشسته در تهران و دیگر شهرهای کشور از جمله شهرهای کرمانشاه، اصفهان، زنجان، کرمان، شیراز، تبریز، الیگودرز، مشهد، رشت، ابهر، ایلام، یزد، گرگان، همدان، بهبهان، بیرجند، بجنورد، سنندج و نهاوند و شهرهایی از استان گیلان… در اعتراض به پایین بودن حقوق و مزایا و وضعیت بسیار بد معیشتیشان دست به تظاهرات اعتراضی زدند.
شمار زیادی از فرهنگیان بازنشسته از تهران و شهرهای اطراف در مقابل مجلس ارتجاع دست به تظاهرات زدند.
تظاهرکنندگان در تهران و سایر شهرها پلاکاردهایی در دست داشتند که روی آنها نوشته شده بود: «منزلت، معیشت، حق مسلم ماست»، «خط فقر سه میلیون، حقوق ما یک میلیون»، «بازنشستگان = فراموش شدگان»، «شرمندگی مسئولان از حقوق بازنشستگان (در برابر) حقوقهای نجومی»، «تکریم بازنشستگان = توجه به معیشت آنان».
روز سهشنبه 6مهر 1395، دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف برای سومین روز متوالی به اعتراض و تظاهرات خود ادامه دادند و در مقابل ساختمان ریاست دانشگاه دست به تجمع زدند. آنها با عوامل حراست که جاسوسان وزارت اطلاعات در دانشگاه هستند و قصد متفرق کردن آنها را داشتند درگیر شدند و دفتر رئیس دانشگاه را به تصرف خود درآوردند.
دانشگاه امیرکبیر، دانشگاه ملی، دانشگاه تربیت مدرس تهران، دانشگاه صنعتی اصفهان، دانشگاه رازی کرمانشاه و دانشگاه زنجان نیز در هفته اول مهر شاهد اعتراضات مشابهی بود.
۵۳- در یک سال گذشته زندانیان سیاسی با تمام توش و توان خود در زندانهای خلیفهٴ تهران به مقاومت و مبارزه ادامه دادند. آنها از تیغ اعدام و شکنجه و آزار و یورشهای گاه و بیگاه دژخیمان باکی به دل راه ندادند و با ادامه اعتصاب غذاها و مایه گذاشتن از جان و تن خود، فریاد دادخواهی سردادند، نظیر اعتصابهای جمعی زندانیان سیاسی زندان گوهردشت در اعتراض به انتقال اجباری و تحمیل محدودیتها و شرایط ضدانسانی یا در اعتراض به اعدام همبندیهایشان و اعتصاب جمعی زندانیان سیاسی اهل سنت در همین زندان در اعتراض به اعدام جمعی زندانیان سیاسی، و همچنین اعتصاب غذاهای انفرادی زندانیان در اعتراض به احکام بیدادگاهها و اتهامهای آخوندساخته نظیر «توهین به مقدسات» و «ضاله بودن کتب و آثار» یا اعتراض به تبعید و توهین و آزار شکنجهگران و بازجویان دادستانی و سپاه و اطلاعات نظیر دستگیری و شکنجه بستگان زندانیان یا محروم ساختن آنها از درمان و بیمارستان یا اعتراض به بلاتکلیفیهای طولانی و محرومیت از ملاقات در سختترین شرایط زندان.
اعتصاب غذاهای ثبت شده که شمار آنها به بیش از ۱۳۰مورد میرسد، در بسیاری از موارد بهصورت جمعی و در همبستگی با سایر زندانیان و همرزمان و همبندان بوده است. جنبش اعتصاب غذاها چه در موارد متعددی که دژخیمان را ناگزیر از عقبنشینی کرد و چه آنگاه که بیداد دشمن و مقاومت زندانیان را در نبردی نابرابر فریاد زد؛ در تمامیت خود صفحات درخشان دیگری از پایداری تسلیم ناپذیر ایران و ایرانی را در برابر ضحاک زمان رقم زدند.
مقاومت ایران در حمایت از این مقاومتها و اعتراضهای زندانیان، پیوسته مراجع بینالمللی مدافع حقوقبشر، بهویژه کمیسر عالی حقوقبشر و گزارشگر ویژه وضعیت حقوقبشر در ایران را به اقدام فوری و مؤثر برای رسیدگی به وضعیت زندانیان سیاسی در حال اعتصابغذا فراخوانده است.
۵۴- پایداری و رزمندگی در سیاهچالهای خامنهای در پیوند با مقاومت مردمی و مقاومت سازمانیافته و اشکال متنوع دیگر تداوم داشت. زندانیان سیاسی به برپایی مراسم و جشنها بهمناسبتهای ملی، میهنی، مذهبی و مبارزاتی پرداختند و بهرغم فشارها و محدودیتهای زندانبانان، هر مراسم و مناسبتی را به صحنهٴ جنگ و نبرد با دژخیمان تبدیل کردند. آنها جشن ملی چهارشنبهسوری را با سردادن شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر اصل ولایت فقیه» و «بزن آتش به ریشه ولایت» گرامی داشتند.
آنها به اعلام همبستگی با اعتراضات کارگران، معلمان و دیگر اقشار زحمتکش و محروم و کودکان کار ادامه دادند و در حالی که خود پای در بند و زنجیر داشتند، پا به پای تحولات سیاسی و مقاومت سازمانیافته به موضعگیری پرداختند، با حماسههای پایداری رزمندگان اشرفی در لیبرتی همراه و همصدا شدند و راه همبندان شهید و سرفراز شان هم چون علی صارمی، محمدعلی حاج آقایی و جعفر کاظمی و محسن دکمهچی و شاهرخ زمانی را ادامه دادند.
زندانیان سیاسی مقاوم در بیانیههای رزمجویانه و مستدل خود، که اغلب بهصورت جمعی صادر و روی شبکههای اجتماعی انتشار مییافت، نمایش انتخابات ریاستجمهوری رژیم در ۲۹اردیبهشت ماه ۱۳۹۶ را تحریم کردند و آن را نمایشی در بازار مکارهیی به نام جمهوری اسلامی توصیف کردند که در آن استبداد مذهبی حاکم با شعار و ادعای خالی از شعور و عمل، مردم را سرگردان میکند و با مهندسی همه جانبهٴ ولیفقیه و رسم انواع و اقسام خطوط قرمز و ممنوعه و تهدید و رد صلاحیت، حق رأی و آزادی و حق حاکمیت ملت ایران را به مسلخ میبرد.
آنها در دل زندانها، برای حمایت از جنبش دادخواهی قتلعام زندانیان سیاسی تابستان 1367، مراسم جمعی گرامیداشت شهیدان سربهدار را برپا کردند و در سخنرانیهایشان نه فقط اعدامها و کشتارهای دهه ۶۰بلکه تمامی مظاهر سرکوب عمومی و سرکوب ملیتها و اعدامهای وحشیانه زندانیان اهل سنت را محکوم کردند و خواستار محاکمه جنایتکاران در دادگاه بینالمللی جنایی شدند.
زندانیان سیاسی در همبستگی با سایر زندانیان، بدرفتاری ضدانسانی در زندانهای خامنهای را بیوقفه در نامههای سرگشاده به مراجع حقوقبشری افشا کردند و فریاد زدند «ای مردم دنیا! بدانید زندان گونتانامو که میگویند، اینجاست! جایی که تفکر و تبعیض فاشیستی زندانبانان بر هر ایدهٴ عقلانی و منطقی غالب است».
۵۵- زندانیان سیاسی مقاوم طی بیانیههای شجاعانه خود در همبستگی با گردهمایی بزرگ مقاومت در دهم تیرماه در پاریس، این گردهمایی را پژواک آزادیخواهی تمام مردم دربند ایران، صدای محرومان و کولبران زحمتکش کردستان صدای اهل سنت و هموطنان بلوچ، تبلور سربلندی ایران و ایرانی و نماد مقاومت و آلترناتیو سازمانیافته و پیام هزار اشرف و پرچم برافراشته مقاومت به هرقیمت برای نیل به آزادی توصیف کردند و از اوین و دیگر زندانهای تهران تا گوهردشت و دیگر زندانهای کرج، و از زندانهای سایر شهرها و بهویژه هموطنان بلوچ و روحانیان بزرگوار اهل سنت در زندان مرکزی زاهدان نوشتند: ما از همهٴ فعالان و دلسوزان داخلی و خارجی که همواره در کنار ما بیصدایان پشت میلههای زندان بوده و همه تلاشتان را در این زمینه کردهاند میخواهیم که مثل سالهای قبل، بار دیگر برای دفاع و احقاق حقوق ما در گردهمایی بزرگ پاریس در تاریخ ۱۰/۴/۱۳96برگزار میگردد شرکت کرده و صدای ما بیصدایان باشند… تا کرامت انسانی زندانیان بهطور کامل به آنها برگردد. ما زندانیان سیاسی از این اجتماع ایرانیان در تیرماه قاطعانه حمایت میکنیم و حمایت خود را اعلام میداریم.
زندانیان سیاسی اوین و گوهردشت این گردهمایی را طنین رعد و تشعشع برق در آسمان بیعملی و یأس و سکون توصیف کردند و نوشتند: چه نوید و بشارتی بالاتر از این برای یک زندانی محبوس و محروم از همه چیز، که هستند عزیزان بسیاری در پشت دیوارهای زندان و آنسوی آبها، که قلب و نبضشان برای همان میهن و آرمانی میتپد که او برایش محبوس گشته… چه نوید و بشارتی بالاتر از این برای ما زندانیان سیاسی و حتی غیرسیاسی، صنفی و عقیدتی که هستند برادران و خواهرانمان، دوستان و رفقایمان در اقصی نقاط اروپا، آمریکا و منطقه (سوریه، اردن، عراق، مصر، الجزایر، فلسطین، عربستان…) که نه تنها ما را فراموش نکرده بلکه فریاد رسای ما و همه مردم ایرانند… سلام و درود ما از زندان نثار مقدم همه ستارگان این کهکشان که آن چهره واقعاً دموکراتیک، جدی، فعال، مستحکم و تسلیم ناپذیر ایران و ایرانی را بر فراز قرائتهای دروغین موجود به دنیا معرفی میکنند.
فصل هفتم:
اعدام، شکنجه و سرکوب قرون وسطایی، پاسخ استبداد دینی به غلیان اجتماعی
اعدام، در یکسال گذشته همچنان مهمترین حربه برای مهار کنشهای اعتراضی جامعه بوده است. سردمداران رژیم در عینحال که برای مصرف خارجی گاه و بیگاه از ضرورت تعدیل قانون اعدام صحبت میکنند، اما در عمل شمار اعدامها را افزایش دادهاند. هر چند شمار دقیق اعدامها مشخص نیست و بسیاری از اعدامها مخفیانه صورت میگیرند اما شمار اعدامهای ثبت شده که اکثراً توسط رسانههای حکومتی، اعلام شدهاند گواه آن است که شمار اعدامها نسبت به جمعیت در ایران تحت حاکمیت آخوندها، مقام اول را در جهان داراست. اظهارات سرکردگان رژیم در این زمینه بسیار گویاست:
جواد لاریجانی، دبیر نهاد بهاصطلاح «حقوقبشر» قوه قضاییه رژیم، در نامه خود به زید الحسین، کمیسر عالی حقوقبشر ملل متحد، در توجیه اعدامهای جمعی و جنایتکارانه ۲۵زندانی سیاسی اهل سنت در ۱۲مرداد 95، نوشت: «هر فرد و گروهی در هر لباس و بر هر مبنایی که بخواهد جامعه را ناامن کرده و فضای رعب و وحشت و ترور را حکمفرما نماید، قطعاً مستوجب محاکمه و مجازات است» (فارس، ۱۷مرداد 1395). وی در توجیه اعدام برای مواد مخدر نیز میگوید: «مبانی فقهی حکم اعدام برای متهمان مواد مخدر ناظر بر افساد فی الارض است… شورای نگهبان، قانون اخیر مجلس درباره لغو مجوز اعدام درباره متهمان مواد مخدر را رد کرد و به مجمع تشخیص رفت و آنجا دو پیچ محکمتر خورد..» (میزان، ۲۱آذر 1395).
صادق آملی لاریجانی رئیس قوه قضاییه رژیم، درباره مجازاتهای وحشیانه رژیم تحت عنوان «قصاص» گفت: «[رژیم] ایران در برخورد با تروریسم [بخوانید مخالفان و معترضان] هیچگونه تسامحی به خرج نخواهد داد و ارزشهای خود را فدای برخی حرفها و واکنشهای نادرست و خلاف واقع مدعیان حقوقبشر نخواهد کرد» (تسنیم، 18مرداد 1395).
مجید تخت روانچی، معاون وزیر خارجه و نماینده رژیم آخوندی در مذاکرات حقوقبشری با اتحادیه اروپا، اعدام را «خط قرمز رژیم» اعلام کرد و به خبرگزاریهای حکومتی گفت: «وقتی بحث اعدام میشود میگویم ما در چارچوب قوانینمان مجازات اعدام داریم و این چیزی نیست که بتوانیم کنار بگذاریم ” (ایلنا، ۲۱آبان ۱۳۹۵).
او تردیدی باقی نمیگذارد که دیالوگ حقوقبشر صرفاً ابزاری برای بزک کردن چهرهٴ رکورددار اعدام در جهان امروز و تسهیل معامله با آن است.
مقامات و رسانههای رژیم، اکنون، بدون پردهپوشی اعلام میکنند که بیش از 5300نفر زیر اعدام بهسر میبرند و در زیر ستم سیاه ولایت فقیه برای مدتهای طولانی، شب و روز با کابوس مرگ دست و پنجه نرم میکنند. این، یکی دیگر از شکنجههای پایان ناپذیر ضدانسانی در حکومت آخوندی است.
رحیمی، نماینده مجلس رژیم، میگوید: «امروز چند هزار آدم منتظر اجرای حکم اعدام اند… بیشتر این افراد در مناطق مرزی بهدلیل فقر، بهدلیل بدبختی، بهدلیل بیچارگی، بهدلیل نداشتن، با حمل چند کیلو مواد مخدر از سر ناچاری، امروز پشت میلههای زندان و منتظر اجرای حکم اعدام هستند“.
۵۷- مجازاتهای ضدانسانی و قرونوسطایی مانند سنگسار، قطع دست، کور کردن و… در نظام ارتجاعی ولایت فقیه هم در قانون قید شده است و هم در عمل اجرا میشود. این مجازاتها در حالی علیه جوانان ایران به اتهام سرقت و مفاسد اجتماعی اجرا میشود که در جریان جنگ قدرت باندهای رژیم پیوسته پروندههای چپاولهای چند میلیارد دلاری در نظام ولایت فقیه برملا میشود. در دفاع از این احکام وحشیانه، جواد لاریجانی نظام ولایت فقیه را «بزرگترین دموکراسی در غرب آسیا» عنوان کرده و میگوید رژیم متبوعش «از تهاجمات حقوقبشری ابایی ندارد» (خبرگزاری مهر، ۲۸دی 1395).
دژخیمان رژیم در ۱۸آبان 1395، در یک جنایت هولناک هر دو چشم یک زندانی را کور کردند. محمد شهریاری، رئیس جنایتکار دادسرای تهران، در این رابطه گفت: «پرونده در قالب نیابت به دادسرای جنایی تهران جهت اجرای قصاص ارسال شده بود. در یوم جاری و با حضور سرپرست دادسرای جنایی تهران و متخصصان مربوطه، قصاص دو چشم اجرا گردید» (خبرگزاری فارس، ۱۸آبان 1395).
دژخیمان در ۵دی 1395، انگشتان دست دو برادر زندانی به نامهای فرامرز و مجید بیغم را به اتهام سرقت در زندان مرکزی ارومیه قطع کردند و برای زهر چشم گرفتن از سایر زندانیان، دهها زندانی را که اتهامهای مشابهی دارند مجبور به تماشای این صحنه تکاندهنده کردند. در همین ماه، دو برادر زندانی در یزد، علاوه بر اعدام، به حبس ابد، شلاق و قطع انگشتان دست محکوم شدند (میزان، ۲۸دی 1395).
دریکسال گذشته رژیم قرونوسطایی آخوندها به صدور احکام وحشیانه سنگسار و شلاق زدن و شکنجه علنی در ملأعام نیز ادامه داد. در مشهد یک دختر ۲۸ساله، بهخاطر شرکت در جشن تولد یکی از دوستانش به تحمل ۸۰ضربه شلاق محکوم شد. در تهران زن جوانی، بهدلیل «تماس تلفنی با یک مرد»، به یک سال تبعید و ۹۹ضربه شلاق محکوم شد. در رشت مسئولان دو سایت محلی، به اتهام توهین به یک نماینده مجلس رژیم، به ترتیب به ۱۱۴ و ۴۰ضربه شلاق محکوم شدند. در شاهرود و در نجف آباد دو خبرنگار به ۴۰ضربه شلاق محکوم شدند.
شکنجه و رفتار ضدانسانی در زندانها هم که روش ثابت آخوندهاست. دژخیمان خامنهای در زندان اردبیل، یک زندانی به نام «عباس علیپور» را در سرمای زمستان، در حالی که پاهایش از زمین فاصله داشت، با زنجیر به دور میله پرچم در حیاط زندان بستند. این شکنجه سبعانه که در سرمای شدید چند شبانه روز ادامه یافت. سرانجام در روز ۲۷بهمن 1395 به مرگ این زندانی منجر شد. زندانی سیاسی ارژنگ داوودی در روز ۲۱بهمن ۱۳۹۵، طی نامهیی نوشت: «در زندان زابل… پس از کتک کاری و فحاشی به قصد تحقیر، سر زندانی را از ته میتراشند و بعد دست و پای او را محکم با زنجیر به دور ستونی میبندند تا در معرض دید همه زندانیان، زندانبانان و نیز مسؤلان و سایر پرسنل آنجا باشد. سپس او را چند روز به همین وضعیت نگه میدارند بهطوری که زندانی طی این مدت در اثر درد و رنج ناشی از انقباض عضلات از حال میرود».
مقاومت ایران بارها خواستار اقدام فوری سازمان ملل متحد، بهویژه کمیسر عالی حقوقبشر و ارگانهای بینالمللی مدافع حقوقبشر برای جلوگیری از اعدام، شکنجه، رفتار ضدانسانی و بازداشتهای خودسرانه زندانیان شده است.
۵۸- موج اعدامها بهرغم تمامی اقدامات سرکوبگرانه رژیم در موارد متعددی واکنش اعتراضی اجتماعی، بهویژه از سوی خانوادههای زندانیان را بهدنبال داشته است. صبح روز ۲۰فروردین 1396، صدها تن از خانوادههای محکومان به اعدام بهویژه زنان، در مقابل مجلس رژیم تظاهرات کرده و خواهان لغو مجازات اعدام شدند. تجمعکنندگان که از تهران و استانهای اصفهان، فارس، لرستان، یزد، خراسان رضوی و جنوبی، ایلام، آذربایجان غربی، کردستان، کهگیلویه و بویراحمد، هرمزگان، سیستان و بلوچستان و مازندران آمده بودند، پلاکاردهایی با خود حمل میکردند که روی آنها نوشته شده بود: «اعدام نه»، «فرزندان ما را نکشید»، “نان آور خانواده را اعدام میکنید»، «هر ایرانی فریادش را علیه حکم اعدام بلندتر کند»، «ما خواهان لغو حکم اعدام هستیم»، «خواست همه ایرانیان، لغو حکم اعدام است» و «زندگی را اعدام نکنید».
این تجمع در حالی شکل گرفت که عوامل ارگانهای سرکوبگر پیشاپیش در صحنه مستقر شده بودند و با توهین و آزار و اذیت خانوادهها درصدد بودند از شکلگیری آن جلوگیری کنند. مزدوران، برای پراکنده ساختن جمعیت، شماری از آنها را دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل کردند. برای جلوگیری از اطلاعرسانی، خطوط اینترنت منطقه نیز قطع شده بود. بهدنبال آن، تعدادی از خانوادهها به مقابل دادستانی رژیم در خیابان بهشت رفتند.
روز 18مرداد 1395، بهدنبال انتقال محمد عبداللهی، زندانی سیاسی کرد و شش تن از مجرمان عادی زندان مرکزی ارومیه به سلولهای انفرادی برای اجرای مجازات اعدام، شماری از خانوادههای زندانیان برای وداع با فرزندانشان به ارومیه رفته و در مقابل این زندان دست به اعتراض زدند. دژخیمان زندان در پاسخ به خانوادههای نگران، گفتند: «تجمع نکنید بعداً تماس میگیریم بیایید جنازه هایشان را ببرید». عوامل اطلاعاتی رژیم نیز خانوادههای معترض را تهدید کردند در صورت مصاحبه و اطلاعرسانی از اعدام عزیزانشان، از دریافت پیکر آنها محروم خواهند ماند. بهدنبال آن دژخیمان با یورش وحشیانه به این تجمع شماری از خانوادهها را بازداشت کردند.
شورای ملی مقاومت ایران بار دیگر، همبستگی و همدردی خود را با تمام خانوادههای زندانی و بهویژه خانواده زندانیان اعدام شده اعلام میکند. بربریت ولایت خامنهای لکه ننگی برای بشریت و تاریخ حقوق شهروندی است. آن افراد و جریاناتی که این لکه ننگین را نمیبینند و با بازی در میز رژیم و مشارکت در نمایشهای انتخاباتی هیزم بیار تنور شکنجه و اعدام میشوند، باید در مقابل مردم ایران و بهخصوص خانوادهٴ زندانیان پاسخگو باشند. چرا که رفتار آنان عملاً در خدمت استمرار اعدام و توحش ولایت فقیه و باندهای درونی آن به شمول حسن روحانی است.
۵۹- دستگیریهای خودسرانه و «فراقضایی» و افزودن بر شمار زندانیان و افزایش زندانهایی که فاقد کمترین ضوابط انسانی و حقوقی است، لازمه حفظ رژیمی است که با افزایش مستمر نارضایتیهای اجتماعی رو به روست. اصغر جهانگیر، رئیس سازمان زندانها، میگوید در حالی که جمعیت کشور در ۳۰سال گذشته ۶۶درصد رشد داشته، شمار زندانیان ۳۳۳درصد افزایش داشته و ۷۰درصد زندانیان زیر ۴۰سال دارند. یعنی افزایش زندانیان ۵برابر افزایش جمعیت بوده است (سایت خبرنگاران جوان وابسته به سپاه پاسداران- اول خرداد 1396).
پاسدار ساجدینیا، سرکرده انتظامی تهران بزرگ، از دستگیری 300نفر در روز 16شهریور 1395خبر داد. وی ضمن اشاره به افزایش ۳۲درصدی دستگیریها نسبت به مدت مشابه سال، قبل گفت که از ابتدای سال جاری (پنج ماه و نیم) ۹۹۰۰معتاد متجاهر بازداشت شدهاند.
ناصر کشاورز، معاون نیروی انتظامی رژیم در استان فارس، درباره 900دستگیری طی روزهای ۱۳و ۱۴شهریور 1395، در این استان، گفت: این دستگیریها بهدنبال اجرای «طرح امنیت عمومی» و در «راستای ارتقای امنیت اجتماعی و افزایش ضریب امنیتی» صورت گرفته است (سایت تابناک ۱۷شهریور 1395).
ارگانهای سرکوب رژیم بهمنظور مقابله با فعالیتهای اجتماعی، به دستگیری مدیران و کاربران شبکههای اجتماعی در استانهای مختلف از جمله تهران، فارس، کردستان، کرمانشاه، چهارمحال و بختیاری، ایلام، کهگیلویه و بویراحمد، قزوین، اردبیل و خراسان متوسل شدند. بنا بر بیانیهٴ نهاد سایبری سپاه پاسداران ۴۵۰نفر از مدیران شبکههای اجتماعی احضار و دستگیر شدند (ایسنا، ۱۱شهریور 1395).
رژیم آخوندی نه فقط با دستگیریها و بازداشتهای خودسرانه، بلکه با افزایش انواع و اقسام محدودیتهای ارتجاعی، تلاش میکند، بندهای خفقان و سرکوب را بر دست و پای جامعه محکم کند. خامنهای، ولیفقیه رژیم آخوندی، در یک فتوای مضحک «دوچرخه سواری بانوان در مجامع عمومی و در منظر نامحرم» را ممنوع اعلام کرد (رسانههای حکومتی، ۲۰شهریور 1395). در همین ماه، تنها طی 10روز، ۸۲۵واحد صنفی فروشنده لباس زنان نیز پلمب شدند (سایت تابناک، 15شهریور 1395).
رژیم آخوندی به تمهیدات سرکوبگرانه و زنستیزانه جدیدی در دانشگاهها و مراکز آموزشی روی آورده است. یکی از این تمهیدات طرح سرکوبگرانه موسوم به «عفاف و حجاب» است که از سوی دولت آخوند روحانی به دانشگاهها ابلاغ شده است. بر اساس این طرح مسخره، سایز پاشنه کفش و ناخن و رنگ و شکل لباس دختران دانشجو تعیین شده و دانشجویان دختر باید نسبت به رعایت این ضوابط قرونوسطایی و توهینآمیز تعهد دهند. برای دانشجویان پسر نیز ضوابطی مشخص شده است از جمله «استفاده از کراوات و پاپیون از هر نوع ممنوع است. همچنین استفاده از شلوارهای کوتاه و چسبان، تنگ و نازک و شلوارهایی که تعمداً پاره و وصله داشته باشد، بلند بودن مو بهطوریکه از یقه لباس پایینتر باشد» (خبرگزاری مهر، ۲۸شهریور 1359).
۶۰-شورای ملی مقاومت ایران طی سال گذشته بارها نسبت به نقض حقوقبشر، سرکوب زنان و جوانان، معتقدان به ادیان و مذاهب دیگر، فعالان کارگری و معلمان و… هشدار داده و شورای حقوقبشر، کمیسر عالی حقوقبشر و ارگانهای بینالمللی مدافع حقوقبشر را به محکوم کردن وضعیت فاجعهبار حقوقبشر در ایران فراخوانده و خواستار اقدام فوری برای جلوگیری از اجرای این مجازاتهای ضدانسانی شده است.
در آذرماه 1395، مجمع عمومی ملل متحد، با صدور قطعنامهیی درباره نقض حقوقبشر در ایران «نگرانی جدی خود را از تکرار اعمال نگرانکننده بالا و اجرای مجازات اعدام… از جمله اعدامهای انجام شده برای جرائمی که واجد شرایط جرایم بسیار جدی نیست، و در اساس متکی بر اعترافات اجباری بوده و این اعترافات اجباری در مواردی از افراد زیر 18سال… گرفته شده ابراز کرد».
قطعنامه رژیم ایران را «به لغو اعدامها در ملأعام، هم در قانون و هم در عمل» فراخواند و خواستار آن شد که «چه در قانون و چه در عمل، هیچ کس مورد شکنجه یا سایر رفتارهای بیرحمانه، غیرانسانی یا اهانت آمیز، که ممکن است شامل خشونت جنسی، و مجازاتی که بهشدت با ماهیت جرم نامتجانس است… قرار نگیرد».
قطعنامه رژیم ایران را «به توقف بازداشت خودسرانه» و «رسیدگی به شرایط بد زندانها، پایان دادن به محرومیت از دسترسی به درمان پزشکی کافی و خطر مرگ که زندانیان با آن مواجه هستند» و پایان دادن «به اعمال محدودیتهای گسترده و جدی علیه حق آزادی بیان، عقیده، اجتماع و تجمع صلح آمیز، از جمله خاتمه دادن به اذیت و آزار و تهدید و ارعاب و شکنجه مخالفان سیاسی، مدافعان حقوقبشر و فعالان حقوق زنان و اقلیتها» فرامیخواند و «آزاد کردن افرادی که بهخاطر اعمال این حقوق مشروع، خودسرانه بازداشت شدهاند و فسخ محکومیتهای ناروا، شامل مجازات مرگ و تبعید داخلی طولانیمدت بهخاطر اعمال آزادیهای بنیادین» و رفع تمامی «اشکال تبعیض و نقض حقوقبشر» علیه زنان و اقلیتهای قومی و مذهبی را خواستار شده است.
خانم رجوی گفت این قطعنامه که شصت و سومین قطعنامه محکومیت نقض حقوقبشر در ایران توسط مللمتحد است و گوشههایی از جنایتهای رژیم ضدانسانی ولایت فقیه را بازتاب میکند، احاله پرونده نقض سیستماتیک و وخیم حقوقبشر توسط این رژیم به شورای امنیت مللمتحد و محاکمه سردمداران آن را ضروریتر میسازد.
در 18آذر 1395، در آستانه روز جهانی حقوقبشر، قانونگذاران اروپایی طی کنفرانسی که به ابتکار گروه دوستان ایران آزاد در پارلمان اروپا برگزار شد، نقض حقوقبشر در ایران را بهشدت محکوم کردند و خواستار آن شدند که گسترش روابط با ایران منوط به توقف اعدام در این کشور شود. این گروه پارلمانی از حمایت بیش از ۳۰۰نماینده از گروههای مختلف سیاسی پارلمان اروپا برخوردار است.
این کنفرانس پارلمانی خاطرنشان کرد: وضعیت حقوقبشر در ایران تحت ریاست حسن روحانی نه تنها بهبود نیافته بلکه با افزایش اعدامها رو به وخامت نهاده است. تشبیه رژیم ایران با دیگر نظامهای دیکتاتوری یک اشتباه خطرناک است. مذاکره با این رژیم در مورد حقوقبشر، تنها این رژیم را جسورتر میکند تا به جنایات خود ادامه دهد. روابط تجاری و سیاسی با رژیمی که به نسبت جمعیت، بالاترین آمار اعدام در جهان را دارد، تمامی استاندارهای حقوقبشری را زیر پا میگذارد. در ماههای سپتامبر، اکتبر و نوامبر ۲۰۱۶ درحدود ۲۰۰نفر در ایران اعدام شدند.
در روز جمعه ۴فروردین 1396، شورای حقوقبشر مللمتحد با تصویب قطعنامهیی، مأموریت گزارشگر ویژه مللمتحد در مورد شرایط حقوقبشر در ایران را برای یک سال دیگر تمدید کرد. این قطعنامه در حالی تصویب شد که استبداد دینی حاکم بر ایران و پارهیی از کشورهای ناقض حقوقبشر در تلاش بودند تا به هر نحو ممکن از تصویب این قطعنامه جلوگیری کنند.
فصل هشتم:
چرخش تعادل منطقهیی و بینالمللی علیه فاشیسم مذهبی ولایت فقیه
واقعیت این است که از جنگ کویت در سال 1369 به این سو، بهخصوص پس از اشغال عراق در سال 1382، و سیاستهای کشورهای غربی، بهویژه آمریکا، مساعدترین زمینه را برای گسترش دخالتها و تروریسم فاشیسم دینی حاکم بر ایران فراهم کردند. در این دوران شانزده ساله دروازههای عراق و سوریه و دیگر کشورهای منطقه به روی این رژیم باز شد و پاسداران و شبهنظامیان این رژیم در ابعاد کلان و همراه با بالاترین سرکردگان سپاه پاسداران به لشکر کشی در این کشورها پرداختند. جنگ آمریکا علیه عراق در سال 2003، یک فرصت استراتژیکی برای رژیم پدید آورد و در هر دو دوره ریاستجمهوری بوش، خامنهای تا توانست از شرایط عراق استفاده کرد. پس از خروج غیرمسئولانه ارتش آمریکا در زمان اوباما، باز هم یک فرصت 8ساله دیگر به رژیم داده شد تا منطقه را به مرتع تروریسم برخاسته از بنیادگرایی مذهبی و جنگهای فرقهیی مطلوب خود تبدیل کند و به تاخت و تاز در عراق و سایر کشورها ادامه دهد. رژیم در این دوران از هیچ فشار و توطئهیی علیه مقاومت ایران فروگذار نکرد.
اما در تحولات یک سال اخیر، یک اجماع جهانی و منطقهیی علیه دخالتهای افسار گسیخته رژیم آخوندی و لزوم مقابله با خطر آن برای صلح در منطقه و جهان به وجود آمده است.
در 25آبان 1395، کمیتهٴ سوم مجمع عمومی مللمتحد طی قطعنامهیی در مورد سوریه، دخالتهای تروریستی سپاه پاسداران در این کشور را بهشدت محکوم کرد. این قطعنامه که با اکثریت قاطع آرا (115رأی مثبت در مقابل 15رأی منفی) تصویب شد، بیانگر خواست جامعه بینالمللی برای پایان دادن به دخالت رژیم آخوندی در سوریه است. بند 24این قطعنامه دخالتهای تروریستی در سوریه، بهویژه «گروهانهای قدس، سپاه پاسداران انقلاب ایران، شبهنظامیانی مثل حزبالله و عصائب اهل حق و تیپ ابوالفضل العباس» را در سوریه بهشدت محکوم میکند.
گزارش سالانه وزارتخارجه آمریکا در مورد تروریسم در سال 2016، که در ۲۸تیر امسال منتشر شد، مینویسد: «نیروی قدس سپاه پاسداران به همراه شرکا، متحدان و عوامل ایران به نقش بیثبات کننده در درگیریهای عراق، سوریه و یمن ادامه دادند. ایران به عضوگیری در سراسر منطقه برای پیوستن به نیروهای شبهنظامی شیعی مرتبط به ایران، که مشغول درگیریها در سوریه و عراق هستند، ادامه داد و حتی پیشنهاد تابعیت برای کسانی ارائه کرد که به این فراخوان گوش دادهاند».
۶۲- مبتکر استراتژی صدور ارتجاع و تروریسم شخص خمینی بود. او در وصیتنامه خود بر ایجاد «یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل» تأکید کرد و خامنهای نیز همه شرایط و ساز و کارها را برای پیشبرد این استراتژی ویرانگر تدارک دید. وی بیست سال پیش در دیدار با اعضای مجمع جهانی موسوم به ”اهل بیت“، که ارگان تبلیغاتی ـ تروریستی ولایت اوست گفت: «استکبار میداند که امروز در بسیاری از کشورهای اسلامی، دلهای مردم با جمهوری اسلامی است؛ می داند که عمق سیاسی و استراتژیک نظام جمهوری اسلامی، در داخل کشورهای اسلامی است؛ از شمال آفریقا تا شرق آسیا» (سایت خامنهای، 14بهمن 1376).
در مقدمه قانون اساسی رژیم بر «تشکیل امت واحد جهانی» تأکید شده و وظیفه ارتش و سپاه پاسداران آن «نه تنها حفظ و حراست از مرزها بلکه… جهاد در راه خدا و مبارزه در راه گسترش حاکمیت قانون خدا در جهان» نیز هست. اصل 11این قانون تصریح میکند: «همه مسلمانان یک امت هستند و دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر بهعمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد».
در سی و شش سال گذشته، مقاومت ایران پیوسته تأکید کرده است که حیات و امنیت رژیم ولایت فقیه، به موازات سرکوب و اعدام و شکنجه، به جنگافروزی و صدور تروریسم و ارتجاع به خارج از ایران وابسته است. در آذر ماه 1382 رئیسجمهور برگزیدهٴ مقاومت خطاب به اجتماع هموطنانمان در لندن، خطر سیاست صدور تروریسم و دخالتهای منطقهیی رژیم آخوندی را «صد بار خطرناکتر» از تهدید اتمی آن توصیف کرد و گفت: «شورای ملی مقاومت ایران در پیکار مستمر خود برای آزادی طی بیش از دو دهه، پیوسته نسبت به خطر صدور ارتجاع و بنیادگرایی و تروریسم، بهمثابه اختاپوسی که سر آن در قم و تهران است هشدار داده است».
ده سال پیش، شورای ملی مقاومت در بیانیهٴ سالانهٴ خود اعلام کرد: «بقای رژیم استبدادی- مذهبی ولایت فقیه به سرکوب در داخل و صدور انقلاب به خارج گره خورده است. اگر توسعهطلبی ارتجاعی این حکومت مهار شود، تیغ سرکوب کند میشود و اگر سرکوب مردم به سستی رو کند، صدور بنیادگرایی از حرکت باز میماند. موجودیت سپاه پاسداران بهعنوان مهمترین نهاد پاسدار امنیت نظام، به گسترش سرکوب داخلی و صدور بنیادگرایی تحت نام اسلام بستگی دارد. عصارهٴ قانون اساسی ولایت فقیه بر انکار حق حاکمیت مردم و تئوری صدور انقلاب اسلامی بنا شده است. دست برداشتن از سرکوب مردم و صدور بنیادگرایی به عراق بهعنوان جبهه مقدم، بهمعنای گام برداشتن در جهت استحاله و فروپاشی ولایت فقیه است» (بیانیه شورا، مرداد 1386).
سال گذشته نیز شورا در بیانیهٴ خود تأکید کرد: «رژیم ولایت فقیه نیازی حیاتی به صدور ارتجاع و بنیادگرایی و تروریسم برای حفظ موجودیت خود دارد و قلب اختاپوس بنیادگرایی و تروریسم برخاسته از آن، در تهران و در بیت ولیفقیه میتپد» (بیانیه شورا، مرداد 1395).
۶۳- طی یک سال گذشته و به موازات تشدید بحرانهای درونی و بیرونی رژیم، خامنهای و سایر سران و مقامهای کلیدی حاکمیت، برای توجیه سیاستی که حتی در درون رژیم قابل هضم نیست، بارها و به بیانهای مختلف اذعان کردهاند که پایان دخالتهای منطقهیی این رژیم مرادف پایان و سرنگونی رژیم و یک مقوله حیاتی و امنیتی برای نظام است و با سرنوشت رژیم گره خورده است. در این باره به ذکر چند نمونه از آنها اکتفا میکنیم:
در دیماه گذشته، خامنهای در دیدار با بازماندگان پاسدارانی که در سوریه کشته شده بودند، گفت: اگر جلو بدخواهان و فتنهگران که دستمایه دشمنی آمریکا و صهیونیسم هستند در آنجا [سوریه] گرفته نمیشد، باید در تهران، فارس، خراسان و اصفهان جلو آنها را میگرفتیم (سایت خامنهای، 17دی 1395).
در اردیبهشت ماه امسال، پاسدار سرلشکر محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح رژیم، میگوید: پاسداران… هم اینک با حمایت و همراهی با مقاومت اسلامی سوریه و عراق خود را «سپر امنیت» ملت ایران و بلکه امت اسلامی [بخوانید خلافت خامنه ای] قرار دادهاند… (رسانههای حکومتی، 3اردیبهشت 1396).
پاسدار رحیم صفوی، سرکرده سابق سپاه پاسداران و مشاور عالی خامنهای، در آبان گذشته تصریح کرد: «عمق دفاع استراتژیک ایران، سوریه و عراق است… امروز متأسفانه به صحنههای دفاع استراتژیک ایران آن چنان که باید و شاید کمک نمیشود (روزنامه آرمان 16آبان 1395).
همزمان، آخوند مهدی طائب، رئیس قرارگاه موسوم به عمار، وابسته به بیت خامنهای، در جمع بسیجیان و پاسداران، دربارهٴ حضور نظامی و هدفها و ابعاد دخالت خامنهای در یمن گفت: «خدا یک نعمتی را برایتان فرستاده به نام یمن… میدانید یمنیها کجا میخواهند بروند؟ می خواهند خانه خدا را بگیرند. یک میلیون هم رزمنده دارند… یک رهبر دارند، آقا [خامنه ای] در روز عید فطر از رهبر اینها تعریف کرد… فرمود رهبر حکیم و شجاع یمنی ها؛ آن روزی که عربستان به یمن حمله کرد، آقای سید عبدالملک گفت ما انشاءالله نماز پیروزی را در کنار خانه خدا اقامه خواهیم کرد. یعنی میرود تا آنجا، اما همه اینها را بدانید، تمام آن سوریه، آن یمن، آن بحرین، تمام اینها نفسشان به شماها [پاسداران] است» (تلویزیون حکومتی افق ۱۷آبان 1395).
و این هم اظهارات حسن نصرالله، سرکرده حزبالله لبنان، که دربارهٴ نقش رژیم آخوندی در یکی از کانونهای بحرانسازی و توسعهٴ تروریسم و فرقهگرایی و تفرقه اندازی رژیم در منطقه خاورمیانه چنین میگوید: «بودجه حزبالله از ایران میرسد و هیچ طرفی ارتباطی با این موضوع ندارد. پول از ایران میرسد، مانند موشکهایی که با آن اسراییل را تهدید میکنیم. از حضرت امام خامنهای، دولت ایران و رئیسجمهوری آن بهخاطر حمایت بیدریغ از ما در سالهای گذشته تشکر میکنیم. ما حقوقها را میپردازیم و مشکلی در این زمینه نداریم… تا زمانی که ایران پول دارد ما هم پول داریم. هیچ قانونی نمیتواند مانع این دریافت شود… بودجه حزبالله از همان طریقی به وسیلهٴ ایران به دست ما میرسد که تجهیزات نظامی و دیگر نیازمندیها… ما در خصوص بودجه حزبالله شفاف هستیم، درآمدهایش، هزینههایش، هرآنچه که خورده و نوشیده میشود، موشکها و راکتهایش همه از ایران دریافت میشود» (ایسنا، 4تیر 1395).
۶۴-دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران در 11اردیبهشت ۱۳۹۶ طی اطلاعیهیی درباره نقش سپاه پاسداران اعلام کرد: « مقاومت ایران بارها تأکید کرده است سپاه پاسداران ابزار اصلی حفظ نظام ولایت فقیه و ارگان محوری اعمال قهر و سرکوب نظامی است. دینامیسم و موتور محرک سپاه و روح حاکم بر آن، صدور بنیادگرایی و تروریسم و جنگطلبی است که این خود مبتنی بر نظریه ولایت جهانشمول است. پروژه دستیابی به سلاح اتمی از ابتدا توسط سپاه پیش برده شده است… .
سپاه پاسداران برای بسط نفوذ خود در منطقه بهطور سیستماتیک گروههای جنایتکار شبهنظامی ایجاد کرده است. علاوه بر حزبالله لبنان، عراق کانون توجه ویژه رژیم است و دهها گروه شبهنظامی مانند بدر، عصائب اهل الحق، کتائب حزبالله، حرکت النجباء را در این کشور سازمان داده است. حشدالشعبی که استخوان بندیاش از همین شبهنظامیان است، یک چتر دولتی و رسمی و آزادی عمل چشمگیری به این گروههای جنایتکار داده است. گروههای شبهنظامی عراقی از مهمترین منابع تأمین نیروی انسانی برای کشتار مردم سوریهاند. گروههای موسوم به انصارالله در یمن، صابرین در فلسطین همچنان که فاطمیون افغانستانی و زینبیون پاکستانی که به کشتار مردم سوریه مشغولند در این شمارند… .
سپاه از دهه 90قرن گذشته، روابط فعالی با القاعده و دیگر گروههای افراطی سنی داشته است. روابطی که در سالهای اخیر در سوریه و عراق ابعاد بیسابقهیی به خود گرفته است. امروز تردیدی نیست که رژیم ایران و مالکی، نخست وزیردست نشاندهاش در عراق، و دیکتاتوری بشار اسد نقش تعیینکنندهیی در رشد و گسترش داعش داشتهاند. فرماندهان بسیاری از جریانهای تروریستی در عراق و سوریه پس از سالها اقامت در ایران در یک دهه گذشته توسط نیروی قدس به عراق و سوریه منتقل شدهاند».
۶۵- در مرداد ۱۳۹۶ «قانون مبارزه با فعالیتهای ثباتزدای رژیم ایران در سال 2017»، با اکثریت قریب به اتفاق آرا، در مجلس نمایندگان و سنای آمریکا به تصویب رسید. این قانون سپاه پاسداران را مشمول تحریمهایی میکند که بر گروههای بینالمللی تروریستی که بهطور ویژه نامگذاری شدهاند، اعمال میشود. محمدعلی جعفری، سرکرده کل سپاه پاسداران، در 28تیر، برای جلوگیری از تصویب این قانون، به تهدید متوسل شد و گفت: «اگر آمریکا بخواهد موضوع تحریم دفاعی و تحریم سپاه را دنبال کند قبل از آن باید پایگاههای منطقهیی خود را تا عمق هزار کیلومتر در اطراف ایران جمعآوری کرده و بداند اشتباه محاسباتی خود را با هزینه بالایی باید تصحیح کند».
اما این لایحه با امضای رئیسجمهور آمریکا به قانون تبدیل شده و رئیسجمهور ایالات متحده موظف به شناسایی دایره وسیعی از فعالیتهای رژیم ایران در حوزه تسلیحاتی، مداخله گری در منطقه و حقوقبشر و اعمال تحریمهای جدی و مؤثر بر افراد و نهادهای دخیل در این حوزه شده است.
کارشناسان قانون مقابله با اقدامات ثبات زدای رژیم آخوندها را بهخاطر ویژگیهای سیاسی، هدفمندی و تحریمهای فزاینده و مرحله بندی شده آن تحولی کیفی در مقابله با دخالتهای منطقهیی و سیاست صدور تروریسم رژیم میدانند.
ویژگی سیاسی این قانون که فراتر از یک تصمیم اجرایی، به تصویب هردو مجلس و امضای رئیسجمهور آمریکا رسیده در این است که حاکمیت آخوندی را «یک تهدید استراتژیک» تلقی کرده و از همین رو هیأتی مرکب از وزیر خارجه، وزیر دفاع، وزیر خزانهداری و مدیر آژانس اطلاعات ملی آمریکا را موظف میکند که ظرف 180روز پس از تصویب این قانون و هر دو سال یکبار بهطور مشترک راهبرد مقابله با این تهدید را به کنگره ارائه دهند.
هدفمندی این قانون به این معنی است که اجرای این قانون هدف مشخص «پایان دادن به اقدامات ثبات زدای رژیم ایران» را در منطقه وسیعی که قانونگذار آن را «خاورمیانه، شمال آفریقا و ماورای آن» تعریف کرده است، پیگیری میکند.
سومین ویژگی این قانون، که سبب شده کار شناسان آن را «مادر تحریمها» توصیف کنند، مرحله بندی افزایش کمی و کیفی فشار تحریمها علیه تمامیت سپاه پاسداران است و همزمان، افزایش تحریمهای مربوط به فعالیتهای موشکی و نقض حقوقبشر و تحریم معامله تسلیحاتی با رژیم را هم شامل میشود.
۶۶- پس از تصویب قانون مقابله با فعالیتهای ثبات زدای رژیم آخوندی در مجلس نمایندگان و سنای آمریکا، خانم مریم رجوی گفت: « مقاومت ایران از سالها قبل بر ضرورت نامگذاری سپاه پاسداران بهمثابه حافظ تمامیت رژیم آخوندی و بازوی اصلی آن در سرکوب و صدور تروریسم و بنیادگرایی در لیستهای تروریستی تأکید کرده بود، اما مماشات با دیکتاتوری آخوندی درست بر عکس، راه را برای تاخت و تاز پاسداران و مزدورانشان در تمام منطقه باز گذاشت. خانم رجوی بر ضرورت اعمال بلادرنگ و همهجانبه این تحریمها، با همه الزامات آن تأکید کرد و گفت: هیچ راهی برای فرار رژیم و ارگانهای رسمی و غیررسمی و طرف حسابهای داخلی و خارجی آن نباید باقی گذاشت. وی از سایر کشورهای جهان بهویژه اتحادیه اروپا و کشورهای منطقه خواست به این تحریمها بپیوندند و اجازه ندهند رژیم آخوندی روابط و تجارت با این کشورها را به وسیلهیی برای سرکوب داخلی و صدور تروریسم و جنگافروزی تبدیل کند. علاوه بر اعمال بلادرنگ تحریمها علیه سپاه پاسداران و ارگانهای مرتبط با آن، اخراج سپاه پاسداران و شبهنظامیان وابسته به آن از منطقه، بهخصوص از سوریه و عراق، لازمه اجرای این قانون و لازمه پایان دادن به جنگ و بحرانی است که تمامی منطقه را فراگرفته است» (اطلاعیه دبیرخانه شورا، 5مرداد 1396).
۶۷- روز 31اردیبهشت 1396کنفرانس سران ۵۵کشور اسلامی و آمریکا در ریاض، پایتخت عربستان، برگزار شد. در این کنفرانس سران یا نمایندگان همه کشورهای اسلامی، بجز رژیم ایران و رژیم بشار اسد، دعوت شده بودند و حضور داشتند. دونالد ترامپ در اولین سفر خود بهعنوان رئیسجمهور آمریکا به خارج از این کشور، در سخنان خود در اجلاس ریاض خطاب به شرکت کنندگان گفت: «هدف ما تشکیل ائتلافی از کشورها برای مقابله با افراطگرایی است…
این اجلاس بیسابقه… سمبلی از تعهد مشترک ما برای جهان است… آمریکا آماده است در کنار شما بایستد… . بدون اشاره به حکومتی که برای تروریستها پایگاه امن، پشتیبانی مالی و وضعیت اجتماعی لازم را برای عضوگیری فراهم میکند، هیچ بحثی درباره نابود کردن تهدید [تروریسم] کامل نخواهد بود. این رژیم، [رژیم] ایران است که از لبنان، تا عراق تا یمن، تروریستها، شبهنظامیان و دیگر گروههای افراطی را تأمین مالی میکند و آموزش میدهد و دهه هاست که بر آتش جنگهای فرقهیی و تروریسم دمیده است… کسانی که بیش از همه در طول زمان قربانی رژیم ایران بودهاند، مردم این کشورند. ایران دارای تاریخ و فرهنگی غنی است اما مردم ایران، بهخاطر دنبال کردن جنگافزوزی و تروریسم از سوی سران [رژیم حاکم] ، متحمل درد و رنج و بدبختی شدهاند. تا زمانی که رژیم ایران خواهان آن نباشد که به شریکی برای صلح تبدیل شود، همه کشورها باید به همراه هم برای منزوی کردن آن کار کنند و نگذارند تروریسم را تأمین مالی کند و برای روزی دعا کنند که مردم ایران بتوانند از حکومت عادلانهیی برخودار شوند که کاملاً شایسته آن هستند».
پادشاه عربستان سعودی در این کنفرانس گفت: «نظام ایران از زمان روی کار آمدن خمینی نوک پیکان تروریسم بینالمللی بوده است… در عینحال ما تأکید میکنیم که ما برای مردم ایران احترام و ارزش قائلیم و این ملت را بهخاطر جنایات نظام حاکم مورد مؤاخذه قرار نمیدهیم».
۶۸- در بیانیه پایانی کنفرانس ریاض، طی چهار بند، به سیاست صدور تروریسم و دخالتهای رژیم ایران در منطقه پرداخته شده و این دخالتهای بهشدت محکوم شده است.
بیانیه خاطرنشان میکند: رهبران حاضر در اجلاس بر رد قاطعانهٴ اقدامات رژیم ایران بهمنظور متزلزل کردن امنیت و ثبات منطقه و جهان و استمرار حمایت آن از تروریسم و افراطگرایی تأکید کردند. آنها به افزایش تلاشهایشان برای نظارت بر امنیت منطقه و جهان و مقابلهٴ قاطعانه با فعالیتهای توطئهگرانه و مخرب رژیم ایران در داخل کشورهایشان و از طریق هماهنگی مشترک متعهدند. آنها همچنین بر خطر برنامه موشکهای بالستیک رژیم ایران تأکید کردند و استمرار نقض کنوانسیون وین درباره روابط دیپلوماتیک توسط رژیم ایران را محکوم کردند.
در بیانیه کنفرانس سران کشورهای عربی و اسلامی و آمریکا در ریاض، همچنین آمده است: «رهبران حاضر در نشست ریاض مواضع خصمانه رژیم ایران و استمرار دخالت رژیم ایران در امور داخلی دیگر کشورها را، که نقض صریح قوانین بینالمللی و اصول حسن همجواری است، محکوم کرده و بر ضرورت مقابله با این اقدامات تأکید کردند.
روز اول خرداد سال جاری، خانم مریم رجوی، از مواضع کنفرانس سران عربی، اسلامی، آمریکا استقبال کرد و آن را گامهای ضروری در راستای پایان دادن به تروریسم و جنگ و خونریزی و برقراری صلح و آرامش دانست. او تأکید کرد محکوم کردن عملکردها و جنایتهای رژیم ملایان بایستی با اقدامات عملی و بهطور مشخص قطع رابطه با رژیم آخوندی، اخراج آن از مجامع بینالمللی، نامگذاری سپاه پاسداران و دیگر نیروهای نظامی و شبهنظامی و امنیتی وابسته به این رژیم در لیست تروریستی و اخراج آنها از منطقه دنبال و محقق شود.
خانم رجوی تأکید کرد: راهحل نهایی بحرانی که سراسر منطقه را در بر گرفته، سرنگونی رژیم ولایت فقیه به دست مردم و مقاومت ایران است. آزادی و جایگزینی حاکمیت مردم ایران به جای حاکمیت ملایان، خواست عموم مردم ایران است که تاکنون برای رسیدن به آن 120هزار شهید تقدیم کردهاند. بهرسمیت شناختن خواست مردم ایران ضرورت صلح و آرامش در منطقه و از الزامات امنیت بینالمللی است.
۶۹- طی یکسال گذشته به موازات بالا رفتن شمار کشته شدگان رژیم در سوریه، مداخله ضدانسانی رژیم در این کشور، بیشازپیش با انزجار عمومی در ایران روبهرو شد. این انزجار در بسیاری از حرکتهای اعتراضی بازتاب پیدا میکند، بهنحوی که حتی برخی از باندهای درونی رژیم نارضایتی خود را علیه جنگ در سوریه ابراز میکنند.
مصطفی تاجزاده در این باره مینویسد: «ما در سوریه دخالت پر ضایعه و کم فایده داشتهایم… هیچ کشوری به اندازه ایران در سوریه تلفات نداده است… با وجود این متهم به کشتار مردم سوریه و دنبال کردن گرایش فرقهیی شدهایم. اعتبارمان لطمه دیده است و روز به روز در باتلاق سوریه بیشتر فرو میرویم».
مهدی خزعلی در 21شهریور 95 گفت: «جنگ 8ساله کم مان بود و حالا 5ساله در سوریه داریم میجنگیم. این اشتباه بود و نباید انجام میشد و من بارها گفتم… در واقع جنگ اتفاق افتاده ما هم در این باتلاق گیر هستیم. ما هم گرفتار داعشی هستیم که به وجود آمدنش مربوط به سوء مدیریت حاج قاسم سلیمانی است و اگر اینکار را نمیکرد داعشی نبود… خطای حاج قاسم سلیمانی است».
روزنامه اعتماد در شماره 10آبان 95 خود نوشت: «حزبالله در سوریه مشغول شده است و نیروهایش گرفتاری پیدا کردهاند. الآن شرایط منطقه خیلی بد است و ما داریم هزینه میکنیم».
روزنامه آرمان در شمارهٴ 3بهمن 95 در مقالهیی با عنوان «سوریه و شوک سوم»، با اشاره به اینکه زهر آتشبس در جنگ ایران و عراق شوک اول برای نظام بوده و برجام شوک دوم، نوشت: «… . سوریه نباید شوک سوم گردد. امروز درگیر و در آستانه شوک سوم هستیم. زخمی ایم، اما چون داغیم، خونی که از ما جاری است، را نمیبینیم. این سخن بهمعنای ترک صحنه نیست، هشدار برای اندیشیدن به تدبیری است که نتایج بحران سوریه برای ما غیرمترقبه و همراه با شوک نگردد… عملکرد مسکو پس از فتح حلب، حتی دوستان روسیه در ایران را دل نگران کرده است. مسکو – آنکارا محور اصلی و تهران به حاشیه رانده شده است. درک راهبردی از مرز نهصد کیلومتری ترکیه با سوریه، ملاحظات مختلف و تأثیرگذار متقابل آنکارا – مسکو نسبت به یکدیگر، جایگاه روسیه و ترکیه در نظام بینالملل، نوع رابطه و مراودات مسکو – آنکارا با غرب، اسرائیل، کشورهای عربی و ملاحظات مترتب بر آن، و در این میان تأمل در قطعنامه آتشبس، میتواند عامل تعمق و شاید بازدارنده از دریافت شوک سوم گردد».
در گردهمایی بزرگ مقاومت در دهم تیر در پاریس، خانم مریم رجوی در سخنرانی خود گفت: ”در این ۳۸سال، آخوندها ۸سال را با عراق در جنگ بودند، ۶سال را با ملت سوریه در جنگ بوده و هستند و بیش از ده سال برای ساختن بمب اتمی با جامعه بینالمللی درگیر بودهاند.
مقاومت ایران افتخار میکند که در هر سه مورد، در برابر استبداد مذهبی ایستاده است: پرچمدار صلح و آزادی، پرچمدار دفاع از مردم سوریه و پرچمدار یک ایران غیراتمی».
۷۰- رژیم آخوندی بهدنبال توافق اتمی و یک قدم عقبنشینی در پروژه دستیابی به سلاح اتمی تلاش کرد با فعال کردن پروژههای گوناگون بر آن عقبنشینی سرپوش بگذارد. چیزی که نه فقط هزینههای سنگینی را بر مردم ایران تحمیل کرده، بلکه عکسالعملهای شدیدی را در عرصه بینالمللی برانگیخته است. تولید، آزمایش و تکثیر موشکهای گوناگون زیر نظر ولیفقیه است. پاسدار- سرلشگر حسن فیروزآبادی، مشاور عالی خامنهای، که تا تابستان سال 1395 رئیس ستاد کل نیروهای مسلح رژیم بود، گفت: «هیچ موشکی در این کشور شلیک نمیشود مگر اینکه مصوبه فرمانده کل قوا را داشته باشد. حتی برای شلیک در رزمایشها هم باید از محضر رهبر انقلاب مجوز گرفته شود… حتی زمان شلیک را و اینکه در چه زمانی شلیک شود را نیز ایشان تعیین میکنند که این باید فلان وقت شلیک شود» (تسنیم، 22آبان 1395). خامنهای در سخنرانی خود در نوروز 96 گفت: آیا «کار کوچکی است که موشک برد بلند را جوری تنظیم کنند که در دو هزار کیلومتری با انحراف دو متر یا پنج متر به هدف بخورد».
شلیک این موشکها نقض آشکار قطعنامه 2231 شورای امنیت مللمتحد مصوب 29تیر 1394 است که از رژیم ایران میخواهد «هیچ فعالیتی مرتبط با موشکهای بالستیک طراحی شده با قابلیت حمل تسلیحات هستهیی صورت ندهد، از جمله شلیک هرگونه موشک با استفاده از چنین فناوریهای مربوط به موشکهای بالستیک». در همین رابطه چهار کشور آمریکا، فرانسه، انگلستان و آلمان در بیانیه مشترکی پرتاب موشک ماهوارهبر به فضا توسط رژیم آخوندی را نقض قطعنامه 2231شورای امنیت اعلام کردند.
در این میان، دعاوی شیادانه حسن روحانی مبنی بر اعتدال، با توجه بهعملکرد چهارساله وی که کمتر کسی را میتواند بفریبد، رنگ باخته زیرا در طول چهار سال گذشته نشان داده است تا آنجا که به سپاه پاسداران و پروژههای نظامی و سرکوبگرانه رژیم برمی گردد، او هیچ فرقی با پیشینیان خود ندارد.
پاسدار دهقان، وزیر دفاع دورهٴ اول روحانی، اذعان کرد که دوران ریاستجمهوری روحانی، «شکوهمندترین دوره در توسعه کمی و کیفی برنامههای موشکی و دفاعی کشور بوده است». وی افزود، از ابتدای بر سر کار آمدن روحانی تا پایان سال 1395 «بخش تأمین اعتبارهای دفاعی تا دو و نیم برابر نسبت به دولت قبل افزایش داشته است» و «در سال 1396 به چهار برابر نسبت به دولت قبل میرسد» (ایرنا، 15اردیبهشت 1396).
روحانی در روز ۲۹فروردین 1396 گفت در دورهٴ او «بودجه بنیه دفاعی نسبت به آغاز این دولت 145درصد رشد داشته است (و) از لحاظ تجهیزات راهبردی و امکانات راهبردی، نیروهای مسلح در سه سال و نیم به اندازه 10سال گذشته گام برداشته است».
فصل نهم:
دو شکست بزرگ برای رژیم و دو پیروزی بزرگ برای مقاومت
72-از سال 1382 (2003) تا 1395 (2016) ولایت انسان ستیز خامنهای با ترفند و توطئه و انواع تهاجمهای تروریستی و نظامی، بسیار کوشید تا زنان و مردان مجاهد خلق را در اشرف و پس از آن در لیبرتی از پا در بیاورد یا به انفعال و ندامت و تسلیم بکشاند. خامنهای علاوه بر وزارت اطلاعات سپاه تروریستی قدس و وزارتخارجه را مأمور اجرای این کار کرد. به این منظور رژیم نه فقط نیروی تروریستی قدس و وزارت اطلاعات و وزارتخارجه و پایگاههای امنیتی و اطلاعاتی خود در بغداد را در پوششهای گوناگون به کار انداخت، بلکه عواملش در بالاترین ردههای حکومتی و نیروهای امنیتی و نظامی عراق را هم بیوقفه علیه مجاهدین به خدمت گرفت.
رژیم و حکومت دستنشانده عراق طی یک دهه، از دسامبر 2003 تا سپتامبر 2013، در مجموع 22بار به مجاهدین «ضربالاجل» دادند که هر یک با زمینهسازیهای سیاسی و تهدیدها و تبلیغات و اقدامات گسترده ایذایی همراه بود اما یک به یک در کارزارهای پیاپی که از سوی فرمانده ارتش آزادیبخش اعلام میشد، خنثی و در هم کوبیده شد.
صدور احکام جعلی قضایی در عراق علیه مجاهدین، درخواستهای استرداد مسئولان مجاهدین و قالب کردن برگههای قرمز به انترپل علیه مجاهدین، از دیگر توطئههای رژیم و مزدوران عراقیش علیه مجاهدین بودند. رژیم و ایادی آن در عراق علاوه بر محاصره همهجانبه و ضدانسانی، به 29بار یورش، حملات زمینی و موشکی، تروریسم و آدمربایی و گروگانگیری مبادرت کردند.
شورا در بیانیهٴ سال 1394 خود هشدار داد: «رژیم ولایت فقیه که بارها خواستار اخراج مجاهدین از عراق شده از یکسو با شیوههای گوناگون در پروژه انتقال آنها به خارج از عراق توطئه و کارشکنی میکند و از سوی دیگر با تمام قوا درصدد تشدید محاصره و وارد کردن ضربه به آنهاست. این خود نشان میدهد که برای خامنهای معنی واقعی ترم ”اخراج از عراق“، ”نابودی در عراق“ است» (بیانیه شورای ملی مقاومت ایران – مرداد 1394).
73-اما زنان و مردان مجاهد با پایداری در دل محاصره سبعانه، پرچم مبارزه برای آزادی و سرنگونی رژیم ولایت فقیه را برافراشته نگهداشتند و در کانون مهیب ترین بحرانهای خاورمیانه، سرمایهٴ معنوی و مبارزاتی و استراتژیکی ملت ایران را حفظ و حراست کردند.
سرانجام این مقاومت سازمانیافته مردم ایران بود که با اتکا به پایداری و استقامت بینظیر فرماندهی و «یکانهای فدایی» در اشرف و لیبرتی، بهعنوان نقطه کانونی خنثی کردن جنایتهای رژیم و تلاشهای بیوقفهٴ جهانی برای دفاع از حقوق اشرفیان، توانست توطئه ننگین و البته سهمگین رژیم را خنثی کند و در هم بشکند.
تلاشهای ممتد و خستگیناپذیر جهانی با مدیریت خانم رجوی بر دو محور زیر استوار بود:
«تلاش جهانی برای تحکیم و تضمین تعهدات بینالمللی، بهویژه از سوی دولت آمریکا و ملل متحد، برای تأمین حفاظت و حقوق مجاهدان اشرفی در لیبرتی و فراهم کردن الزامات سیاسی و لجستیکی و تضمینهای حقوقی برای انتقال امن تمامی آنها به خارج از عراق (بهویژه آلبانی).
افشا و خنثی کردن توطئههای بیوقفهٴ دیکتاتوری آخوندی علیه مقاومت ایران، مخصوصاً پیکره و تشکیلات زندانی و تحت محاصره آن در لیبرتی» (بیانیه شورا، مرداد 1395).
74- یک نمونه از این تلاشها تصویب لایحهٴ قانونی برای حفاظت و انتقال مجاهدان لیبرتی بود که در 25نوامبر 2015 به امضای رئیسجمهور آمریکا رسید و به قانون تبدیل شد. این لایحه که ثمرهٴ تلاش اعضا و هواداران و پشتیبانان مقاومت در طول چند سال بود، ابتدا در کمیته نیروهای مسلح سنا و سپس در جلسه سنا با اکثریت سه چهارم تصویب شد، آنگاه به تصویب کنفرانس مشترک مجلس نمایندگان و سنا رسید و نهایتاً اوباما را ناگزیر به امضاء آن نمود.
این قانون در راستای حفاظت و انتقال ساکنان لیبرتی، وظایف مشخصی را برعهده دولت آمریکا میگذارد و تصریح میکند که دولت آمریکا باید:
– قدم های سریع و مناسب را طبق توافقهای بینالمللی بردارد تا امنیت و حفاظت فیزیکی ساکنان کمپ لیبرتی را تضمین نماید…
– به جامعه بینالمللی در اجرای یک طرح، برای بازاسکان امن و صحیح و سالم و دائمی ساکنان کمپ لیبرتی یاری کند که شامل طرح انتقال، از جمله یک نقشهمسیر با ذکر جزئیات از قدمهایی باشد که باید توسط کشورهای پذیرای ساکنان، ایالات متحده، کمیسر عالی پناهندگان مللمتحد و ساکنان برداشته شوند تا بازاسکان در کشورهای دیگر تحقق یابد.
75- آن مقاومت تاریخی و این تلاشهای شبانه روزی در عرصه جهانی، سرانجام به بار نشست و در سلسله عملیات پیچیده امنیتی، سیاسی و لجستیکی، همهٴ مجاهدان و ساکنان لیبرتی پیروزمندانه و بدون خونریزی و با حفظ تشکیلات و ساختار سازمانی خود به آلبانی و دیگر کشورهای اروپایی منتقل شدند.
اطلاعیهٴ کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا در روز پایان انتقال (19شهریور 1395) خاطرنشان میکند: «شرح یکایک توطئهها و اقدامات بازدارندهٴ رژیم و نحوه درهم شکستن و خنثی سازی آنها در جریان این انتقال بزرگ و تضمین امنیت و سلامت همه مسافران و مسئولان شناخته شده به مقصد، که در عین سکوت عمدی بدلایل اطلاعاتی و امنیتی، در هر نوبت با طرح و برنامه و اقدامات همهجانبه همراه بود، در این مختصر نمیگنجد و در حیطه این کمیسیون نیست. فقط یادآوری میکنیم که رژیم آشکارا اعلام کرد برای 830نفر از مجاهدین در نزد انترپل پروندهسازی جنایی کرده است تا به گفته خودش در هر کجا دستگیر و تحویل رژیم شوند… .
از این پیشتر، نخستوزیری عراق هم در یک سند رسمی به تاریخ بیست و سوم مارس 2015، که از جانب کمیتهٴ سرکوب مجاهدین انشا شده بود، با وقاحتی جنایتکارانه و مافوق تصور، به کمیتهٴ پارلمانی بریتانیا برای ایران آزاد نوشته بود دادگاههای عراق بیش از 150پرونده جنایی علیه مجاهدین را در دست رسیدگی دارند».
بدین ترتیب تلاش 14ساله رژیم به شکست کامل انجامید و داغ نابودی یا تسلیم رزمندگان مجاهد به دل خامنهای و عمله و اکره او ماند. این انتقال بزرگ، نه پایان راه است و نه ساحل آرامش! جنگ برای آزادی ادامه دارد و ساحل آرامش، ایران آزاد شده و دموکراتیک است. راهپیمایی بزرگ با کوله باری بر دوش، مراحل آخر را نشان میدهد و آنان که چندین بار همچون سیاوش از آتش گذشتند بر ادامه راه تا آزادی تأکید میکنند.
76- روز شنبه 20شهریور 1395، گروه کثیری از ایرانیان، طی مراسمی با حضور شخصیتهای فرانسوی، اروپایی و عربی در مقر شورای ملی مقاومت ایران در اورسور اواز، پایان موفقیتآمیز انتقال مجاهدان را جشن گرفتند.
خانم رجوی، این انتقال را یک شکست استراتژیک برای رژیم توصیف کرد که «زنگهای دوران تغییر و دوران تهاجم و پیشروی» را به صدا در آورده است.
او افزود: «سرانجام، کارزارهای بیوقفهٴ سیاسی و بینالمللی برای حفاظت اشرفیها و انتقال امن جمعی و سازمانی آنها به بار نشست. توطئهها و طرحهای نابودی و متلاشی کردن مجاهدین درهم شکست و رژیم ولایت فقیه با وزارت اطلاعاتش، با نیروی تروریستی قدس و با تمام مزدبگیران گوناگونش در عراق، که همه آنها تشنه به خون مجاهدین بودند، کور و بور برجا ماندند…
آخرین گروههای مجاهدان اشرفی وارد آلبانی شدند. پروسه انتقال مجاهدین از لیبرتی به خارج از عراق، به کشورهای اروپایی مثل آلمان، انگلستان، هلند، نروژ، فنلاند، دانمارک، بلژیک، ایتالیا، اسپانیا و همچنین کانادا با موفقیت کامل به پایان رسید. جنبش آزادی مردم ایران، یک گام کیفی از رژیم حاکم پیشی گرفت و طرح ولایت فقیه برای برونرفت از بحران سرنگونی، که سربریدن و انهدام فیزیکی مجاهدین و آلترناتیو دموکراتیک لازمه آن است، شکست خورد…
حالا دوران تازهیی آغاز شده است که سرلوحهاش پیشرفت همهجانبه برای سرنگونی ولایت فقیه است. بیخود نیست که همین دیروز آخوند جنتی، رئیس خبرگان و رئیس شورای نگهبان رژیم، پردهها را کنار زد و گفت؛ اگر به مجاهدین میخواستند مجال بیشتر دهند و آنها را قتلعام نکنند، آنها اصلاً ریشه نظام را میکندند».
خانم رجوی در همین سخنرانی، پیروزی سلسله نبردهای طولانی و طاقتفرسا را به مسئول شورا که این کارزار 14ساله را «بهطور شبانه روزی در بغرنجترین شرایط، در میان توفانها و بحرانها، با حداکثر ریسک پذیری، هدایت کرد» تبریک گفت و افزود: «چنین بود که اشرفیها در منتهای فداکاری و هوشیاری انقلابی ایستادند و جهانی را به ایستادگی در برابر تاخت و تاز ولایت فقیه برانگیختند».
خانم رجوی به درستی از تلاشها و مجاهدت مسئولان و فرماندهانی که پرچم پایداری پرشکوه را در اشرف و لیبرتی برافراشته نگهداشتند، تقدیر کرد. او بهطور خاص از نقش زرین خانم مژگان پارسایی، خانم زهره اخیانی مسئول اول سازمان مجاهدین و مسئولان اول پیشین، خانمها صدیقه حسینی و فهیمه اروانی، یاد کرد که به اتفاق 6همردیف دیگر مسئول اول، با برادران قهرمانشان مجاهدان خلق مهدی براعی، عباس داوری، محمود عطایی و محمد حیاتی، این ۱۴سال زرین را رقم زدند.
شورا در قدردانی بیادماندنی از رزم و مقاومت این مجاهدان که همگی اعضای شورا هستند، با رئیسجمهور منتخب شورای ملی مقاومت برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران، سهیم است.
77- روز ۱۹شهریور ۱۳۹۵ (۹سپتامبر ۲۰۱۶)، همزمان با پیروزی کارزار انتقال مجاهدین خلق به مکان امن، 28شخصیت برجسته آمریکایی از جمله سناتور جوزف لیبرمن، شهردار رودی جولیانی، فرماندار ادوارد رندل، ژنرال جیمز جونز، نیوت گینگریچ، هوارد دین، مایکل موکیزی، فرماندار تام ریج، سفیر جان بولتون، ارتشبد جورج کیسی و… ، طی بیانیه مشترکی انتقال مجاهدان اشرفی را پیروزی بزرگ برای مردم ایران، برای اپوزیسیون ایران و برای همه دوستداران آزادی و دموکراسی در ایران دانسته و نوشتند: «ما مراتب قدردانی و تبریکات خودمان را به تیم بینالمللی خود بهخاطر مأموریت به انجام رسیده ابراز میداریم. ستایش و قدردانی ویژه نثار خانم مریم رجوی است بهخاطر تلاشهای وقفه ناپذیرش طی چندین سال گذشته برای آنکه این انتقال به موفقیت برسد. برای هر یک از ساکنان، او نوری در تاریکی و لنگری در توفان بود. ما میدانیم که ایشان در رأس شورای ملی مقاومت ایران، به رهبری مبارزه برای دموکراسی در ایران و ثبات در خاورمیانه ادامه خواهد داد».
بیانیه میافزاید «ما افتخار میکنیم که در کنار چنین گروهی از مردان و زنان شجاع بایستیم که هدفشان برقراری یک اسلام مدرن، آگاه، بردبار و دموکراتیک است. آنها هیچ وقت در مقابل حملات مرگبار جا نزدهاند. این مقاومت با ارائه یک آلترناتیو روشن و مشروع در قبال بنیادگرایی اخلاقاً فاسد و بیرحم حاکم بر تهران، ثابت کرده است که گلولهها، موشکها، سلولهای زندان، شکنجه و طنابهای دار، توان مقابله با آرمانهای میهنپرستان ایرانی را ندارند».
سناتور مک کین، رئیس کمیته قوای مسلح سنای آمریکا، نیز با صدور بیانیهیی درباره پایان موفقِ انتقال مجاهدین از لیبرتی، اعلام کرد: ”انتقال امن این مخالفان رژیم ایران یک گام حیاتی در مقابله با نفوذ شریرانه رژیم ایران در منطقه است».
78- همزمان کمیتههای پارلمانی در اروپا و دیگر حامیان و مدافعان حقوق رزمندگان اشرفی نیز با صدور بیانههایی این پیروزی بزرگ و خنثی شدن توطئههای رژیم را تبریک گفتند. از جمله در آلمان، پروفسور ریتا زوسموت، رئیس پیشین مجلس فدرال آلمان و شماری دیگر از شخصیتهای برجسته آلمانی در بیانیهٴ مشترکی نوشتند:
«… رژیم ایران در تلاشهای متعدد خود برای استرداد کلیه اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران، شکست خورد. رژیم تهران اوضاع پرهرج و مرج بعد از حمله آمریکا به عراق را بهنحوی شقاوتبار مورد سوءاستفاده قرار داد و بارها دست به اقداماتی زد تا سازمان مجاهدین خلق را نابود کند.
سه قتلعام در کمپ اشرف، پنج حمله موشکی به کمپ لیبرتی و یک محاصره هشت ساله موجب جان باختن 168تن از این مخالفان شدند. این جنایتها تنها بخشی از یک طرح ضدانسانی بود که خوشبختانه در نهایت نافرجام ماند. ما یاد آن تعداد از اعضای مقاومت ایران را که جانشان را از دست دادند، گرامی میداریم و با بازماندگان و دوستانشان ابراز همبستگی و همدردی میکنیم و هم زمان خودمان را در کنار بسیاری مجروحان آن حملات میبینیم.
در هیچ دورهای رژیم تهران خواهان خروج اعضای مجاهدین خلق ایران از عراق نبوده است و برای رسیدن به این منظور موانع زیادی ایجاد کرد. اما بهرغم همه موانع، مجاهدین خلق تسلیم نشدند. نائل آمدن به امنیت برای مخالفان ایرانی، بمثابه یک شکست آشکار برای رژیم ایران است.
در اینجا باید از خانم مریم رجوی بهصورت فوقالعاده قدردانی کرد که با تلاش فراوان، پیگیرانه و خستگیناپذیر خود این پروژه را هدایت کرد و آن را به یک جنبش بشردوستانه جهانی تبدیل نمود… .
سهم محوری در این موفقیت از آن خود اعضای سازمان مجاهدین خلق و نیز انبوه حامیان آن میباشد. آنها با صرف انرژی شخصی و توان مالی، رسیدن به این موفقیت را میسر ساختند. کمیساریای عالی پناهندگان مللمتحد اعلام کرده بود که ادامه موفقیت در اجرایی کردن راهحلها با پایبندی ساکنان به تعهد خود برای تأمین عمده هزینههای مربوطه امکانپذیر شده است…»
79- جان کری وزیر خارجه آمریکا، سه روز بعد از تکمیل انتقال، در 12سپتامبر 2016 گفت: «… روز جمعه 280نفر از اپوزیسیون ایران از مجاهدین خلق از کمپ لیبرتی در عراق خارج شدند و این بعد از یک ابتکارعمل دیپلوماتیک آمریکا صورت گرفت تا جان بیش از 3000نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق را که جانشان در خطر بود، تضمین کنیم. کمپ آنها در آنجا بارها مورد حمله قرار گرفت و برخی زخمی و برخی کشته شدند. لذا دست بهکار شدیم و طی ده سال گذشته این چالش را میشناختیم. من از زمانیکه عضو کنگره بودم وارد این موضوع شدم و در اولین سال (که در این سِمت قرار گرفتم) یکی از مهمترین دستیارانم و کسی را که مورد اعتمادم بود به کمک به مجاهدین خلق برای اینکه از عراق خارج شوند، اختصاص دادم. بعد از پیشروی کمی که طی چند ماه داشتیم خودم به تیرانا رفتم و با دولت و رئیسجمهور آلبانی درباره انتقال بقیه مجاهدین خلق که در کمپ بودند صحبت کردم… این یک دستاورد انساندوستانه بزرگ است و من مفتخر هستم که دولت آمریکا نقش حیاتی در محقق شدن این دستاورد داشته است».
به این ترتیب دولت آمریکا، که یک روز سفیرش در عراق در 7ژوئیه 2011 به «انحلال» سازمان مجاهدین فراخوان میداد تا اعضای آن «کمی امن تر» شوند و بعداً «کمیساریا آنها را بهعنوان پناهجو ثبت نام کند»، اکنون در اثر پایداری رهبری و رزم آوران و در اثر کارزارهای جهانی مقاومت ایران، وزیر خارجهاش به کمک در انتقال 3000تن از اعضای همین سازمان افتخار میکند.
80- پس از درهم شکستن توطئههای دامنهدار رژیم آخوندی برای وارد کردن ضربه جبرانناپذیر به سازمان مجاهدین خلق در لیبرتی، خامنهای به بازخواست از مزدوران خود پرداخت. کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورا طی اطلاعیهیی در 29شهریور 1395 در این خصوص خبر داد: «این شکست فضاحتبار باعث ایجاد اختلاف درون شورای عالی امنیت رژیم، بین سرکردگان نیروی قدس، دژخیمان وزارت اطلاعات و دیگر سردمداران رژیم شده است. نیروی قدس و سفیر رژیم در بغداد به سردمداران رژیم قول داده بودند قبل از خروج مجاهدین ضربات موشکی سنگینی به آنها وارد کرده و تلفات زیادی خواهند گرفت. همچنین با کمک مهرهها و عوامل خود در حکومت عراق از خروج مسئولان مجاهدین و فرماندهان ارتش آزادیبخش جلوگیری خواهند کرد».
وقایع بعدی به خوبی نشان دادند که رژیم آخوندی از سرعت عمل در انتقال مجاهدین غافلگیر و شگفتزده شده است. یکی از سرکردگان رژیم در صحبت خصوصی گفت: «سیاست اولیه ما استقبال از خروج منافقین از عراق بود اما حالا خیلیها پشیمان هستند، چون سازمان توانست همه آنها را خارج کند و هیچکدام از کارهای ما برای نابود کردن آنها در عراق یا دستگیری سران آنها به جایی نرسید. آنها حتی همه مدارکشان را بردند و نگذاشتند حتی یک برگ هم بهدست ما بیفتد. ما وقتی دیدیم خروج منافقین متوقف نخواهد شد، از ایرج مسجدی و تیم قدس در عراق خواستیم تا برنامه ترور کادر رهبری مجاهدین را در عراق در دستور کار قرار بدهند…»
در جریان سفر فالح فیاض، مشاور امنیت ملی دولت عراق، به تهران، دو هفته قبل از تکمیل انتقال، مقامات رژیم خواستار فعال کردن برگههای دستگیری انترپل و احکام ساختگی دستگیری دادگاههای عراق و همچنین همکاری برای شلیک موشک به لیبرتی و جلوگیری از خروج 60نفر از مسئولان سازمان مجاهدین شدند. اما طرح و برنامه و سرعت عمل فرماندهی ارتش آزادیبخش، که با رهنمودهای ساعت به ساعت در شرایط بحرانی همراه بود، بر توطئهها و اقدامات دشمن پیشی گرفت.
اخبار بعدی حاکی از این بود که رژیم قبل از غافلگیری، برای حملات بزرگ به لیبرتی در ایام عاشورا (یکماه بعد از تکمیل انتقال) و اربعین (70روز پس از تکمیل انتقال) برنامهریزی کرده بود.
81- باید یادآوری کرد که مجاهدین در حالی عراق را ترک کردند که از یکسو همه هزینهها را خود به عهده گرفتند و از هیچ کمک پناهندگی یا دولتی برخوردار نیستند و از طرف دیگر ناگزیر همه اموال و سرمایههای خود در اشرف و لیبرتی را بر جای گذاشتند تا طبق قوانین بینالمللی و قانون عراق و طبق تعهدات آمریکا و سازمان ملل و کمیساریای عالی پناهندگان به فروش برسد.
اما حکومت عراق، بهرغم وعدههای پیاپی، کارشکنی و ممانعت کرد و تنها در آخرین روزها در اثر پافشاری مجاهدین، فروش بسیار محدود در لیبرتی را پذیرفت (در مجموع حدود 5/1درصد اموال).
فراخوانهای متعدد مقاومت ایران برای بازگرداندن اموال مجاهدین یا لااقل پرداخت ما به ازاء بخشی از این اموال، که در اشرف و لیبرتی جمعاً به 600میلیون دلار بالغ میشود، تاکنون به جایی نرسیده است.
این در حالی است که کمیساریای عالی پناهندگان در موارد متعدد، از جمله در بیانیههای 14دسامبر 2015، 19ژوئیه و 26سپتامبر 2016، تصریح کرده است که انتقال بدون برعهده گرفتن هزینهها توسط سازمان مجاهدین، امکانپذیر نیست.
این یک نمونه منحصربهفرد است که تمام هزینههای پناهندگان از سوی یک جنبش مقاومت، بدون کمک از جانب دولت میزبان یا کمیساریای عالی پناهندگان، پرداخت میشود.
آمریکا و ملل متحد، قبل از جابهجایی از اشرف به لیبرتی و قبل از انتقال از لیبرتی به خارج، بارها متعهد شدند که مسأله فروش اموال اشرف را حل خواهند کرد، اما حکومت عراق ممانعت کرد. مجاهدین هر یک فقط با ۲۰کیلو بار حرکت کردند. آنها میبایست در آلبانی همه چیز را از صفر شروع کنند و همه هزینههای سنگین را خودشان تأمین بنمایند. بهعنوان مثال، هزینه پزشکی آنها در سال 2016 که عمده ساکنان در نیمه دوم آن به آلبانی منتقل شدند، بیش از 2میلیون و 600هزار دلار بوده است.
در طرح مشترک آمریکا و سازمان ملل در 5سپتامبر 2013 برای تخلیه اشرف، تصریح شده است: «دولت عراق به ساکنان اجازه فروش اموالشان در هر زمان را خواهد داد… دولت عراق کلیه اموال اشرف را حفاظت و ضمانت خواهد کرد». متعاقباً در 6سپتامبر 2013، خانم الیزابت جونز، دستیار وزیر خارجه آمریکا در خاور نزدیک، در نامهیی به خانم رجوی نوشت در صورتی که ساکنان این طرح را بپذیرند، دولت آمریکا کمک خواهد کرد تا آنها بتوانند با استخدام شرکت خصوصی، امنیت اموالشان را در اشرف حفاظت کنند. اما بهرغم پیگیریهای مستمر وکلا و مشاوران حقوقی و نمایندگان قانونی مجاهدین، دولت عراق نه گذاشت اموال اشرف بفروش برسد و نه اجازه داد هیچ شرکت خصوصی برای حفاظت از اموال اشرف بهکار بپردازد.
82- در قطعنامه 650 کنگرهٴ آمریکا، که در 17می 2016 در کمیته خارجی کنگره به تصویب رسید، مقرر شده است:
«- از آنجا که آنها (مجاهدین) تحت موافقتنامهای کاملاً مشخص، مبنی بر حفظ حق مالکیت خود، لوازم و متعلقات ارزشمند خود را در کمپ اشرف به جا گذاشتند؛
از آنجا که قادر نبودهاند به وسائل و متعلقات خود در کمپ اشرف دسترسی داشته باشند یا آنها را بفروش برسانند تا مخارج جابهجایی خود را متحمل شوند؛
– (کنگره) دولت ایالات متحده را فرامیخواند، با دولت عراق بهکار بپردازد تا این دولت همه تلاشهای معقول، برای تسهیل دسترسی و توانمندی ساکنان برای فروش داراییهایشان در اشرف بهمنظور پرداخت هزینههای زندگی و استقرار مجدد در خارج از عراق را بهعمل بیاورد؛
– (کنگره) دولت ایالات متحده را فرامیخواند، با دولت آلبانی و کمیساریای عالی پناهندگان مللمتحد برای تسهیل و تأمین مکانهای مناسب استقرار برای بقیهٴ ساکنان لیبرتی در آلبانی، بهکار بپردازد تا زمانی که آنها در این زمینه خودکفا شوند».
83- قطعنامه مشترک سنا و کنگره به شماره 42، که در 14ژوئیه 2016 در کمیتهٴ خارجی سنا به تصویب رسید، مقرر میکند:
«- (دولت آمریکا) با دولت عراق تشریک مساعی کند که همه تلاشهای منطقی را انجام دهد تا فروش اموال و داراییهای ساکنان، که در کمپ اشرف و کمپ لیبرتی باقیماندهاند، برای فراهم کردن هزینه زندگی و انتقال آنها به خارج از عراق تسهیل گردد؛
– (دولت آمریکا) با دولت عراق و کمیسر عالی پناهندگان مللمتحد تشریک مساعی نماید که تضمین کنند ساکنان کمپ لیبرتی کنترل کامل را بر داراییهای شخصی خود در کمپ لیبرتی و در کمپ اشرف، آنطور که ساکنان ضروری میبینند، اِعمال کنند؛
– (دولت آمریکا) با دولت آلبانی و کمیسر عالی پناهندگان مللمتحد کار کند تا برای تسهیل و فراهم آوردن مکانهای مناسب استقرار برای باقیماندهٴ ساکنان لیبرتی تا زمان خودکفایی آنها در نیازمندیهای استقراری خود در آلبانی، اقدام نمایند».
شایان توجه اینکه نمایندگان مجاهدین بارها در نامههای رسمی به مقامات آمریکایی و کمیساریای عالی پناهندگان، از جمله در 23ژوئن و 17ژوییه 2017، تصریح کردهاند هیچ کمکی از آمریکا یا کمیساریا نمیخواهند، بلکه فقط از آنها میخواهند طبق تعهداتشان، که گوشهیی از آنها فوقاً ذکر شد، «با اقدام فوری نزد دولت عراق، مابهازاء اموال ساکنان را از دولت عراق بازپس بگیرند، مخارجی را که کمیساریا در پروژه بازاسکان متحمل شده است، از آن کسر نمایند و بقیه را به ما برگردانند تا هزینه استقرار و زندگی روزمره و دیگر هزینههای ساکنان تأمین شود. این یک راهحل منطقی، عملی، منصفانه و تنها راه خروج از مشکل کنونی است».
شورای ملی مقاومت ایران از دولت آمریکا و مللمتحد قویاً می خواهد دولت عراق را موظف به پرداخت ما به ازای داراییها و اموال مجاهدین، که تماماً در اختیار ارگانهای وابسته به این دولت است، بنمایند.
84- اما دومین پیروزی بزرگ مقاومت ایران در یکسال گذشته در گردهمایی با شکوه روز 10تیر 1396 در پاریس محقق شد. خامنهای با فرستادن ظریف به پاریس درصدد برآمد تا با امتیاز دادن به دولت فرانسه، از برگزاری این حرکت باشکوه جلوگیری کند. اما در عمل هم چوب و هم پیاز را خورد، هم امتیاز داد و هم گردهمایی مقاومت برگزار شد.
در این گردهمایی ۶۰۰تن از شخصیتهای سیاسی، فرهنگی و مذهبی، پارلمانترها، حقوقدانان، مدافعان حقوقبشر با گرایشهای متنوع سیاسی از کشورهای مختلف از 5قارهٴ جهان شرکت داشتند و در میان سخنرانان گردهمایی، شماری از عالیترین مقامات پیشین بینالمللی و وزرای پیشین آمریکا و کشورهای اروپایی و عربی به چشم میخوردند.
سه کنفرانس مکمل، قبل و بعد از گردهمایی و اتفاق صاحبنظران و شخصیتهای برجسته سیاسی از همه گرایشها و احزاب در اروپا و آمریکا و کشورهای عربی بر تغییر ناپذیری رژیم ولایت فقیه و ضرورت سرنگونی تمامیت این رژیم، اثبات راهحلی است که مقاومت ایران قریب به چهار دهه بر آن پای فشرده است و اکنون بهعنوان تنها راه خلاصی ایران و منطقه و جهان، از استبداد دینی و خلافت پایهگذاری شده توسط خمینی، با اجماع جهانی و منطقهیی مواجه میشود.
۸۵-خانم مریم رجوی، در این گردهمایی گفت: «آفتاب تغییر بر ایران تابیده است. رژیم حاکم، بیش از همیشه آشفته و ناتوان است. جامعه ایران لبریز نارضایتی است و جامعه بینالمللی سرانجام به این واقعیت نزدیک شده که مماشات با رژیم ولایت فقیه خطاست.
همین اوضاع جوشان سه حقیقت اساسی را برای رسیدن به آزادی ایران و صلح و آرامش در منطقه بیان میکند:
اول: ضرورت سرنگونی رژیم ولایت فقیه.
دوم: در دسترس بودن سرنگونی این رژیم.
و سوم: وجود یک آلترناتیو دموکراتیک و مقاومت سازمانیافته، برای به زیر کشیدن استبداد مذهبی».
وی در قسمت دیگری از سخنانش گفت: «راهحل بحران منطقه و مقابله با گروههایی مانند داعش در سرنگونی این رژیم، به دست مردم و مقاومت ایران است. براین اساس به ملل متحد، اتحادیه اروپا و آمریکا و کشورهای منطقه میگوییم:
۱) مقاومت مردم ایران برای سرنگونی استبداد مذهبی را بهرسمیت بشناسید. این رژیم را از مللمتحد و سازمان همکاری اسلامی طرد کنید و کرسیهای ایران را به مقاومت مردم ایران واگذار کنید.
۲) سپاه پاسداران را در لیست گروههای تروریستی بگذارید و آن را از سراسر منطقه اخراج کنید.
۳) خامنهای و سایر سران رژیم را بهخاطر نقض حقوقبشر و جنایت علیه بشریت، بهویژه قتلعام ۶۷، و بهخاطر جنایت جنگی در منطقه در مقابل عدالت قرار دهید».
۸۶- اجلاس میاندورهیی شورا که بعد از این گردهمایی برگزار شد، برگزاری این گردهمایی عظیم را به سازماندهندگان و دستاندرکاران و به عموم مردم ایران تبریک گفت. این گردهمایی صدای بازماندگان کشتارهای رژیم طی 38سال گذشته و صدای جنبش دادخواهی مردم ایران بود. اجلاس شورا این گردهمایی را، که برای نخستین بار با شرکت رزمندگان اشرفی از طریق ارتباط ماهوارهیی برگزار میشد، پیروزی بزرگی بر فراز همه گردهماییهای پیشین دانست. زیرا از یکسو نماد پیروزی همه کارزارها و گردهماییهای گذشته برای درهم شکستن برچسبهای ارتجاعی-استعماری و برای حفاظت رزمندگان اشرفی بود و از سوی دیگر به سکوی رفیعی در دوران تهاجم و جهش به پیش، در راستای تغییر و سرنگونی استبداد دینی تبدیل شد.
۸۷- در این گردهمایی رودی جولیانی گفت: «ما از شما حمایت میکنیم و کار ما این نیست که روی تغییر رژیم در ایران تأثیر بگذاریم، چرا که این اتفاق خواهد افتاد؛ بلکه باید کاری کنیم که همین الآن محقق شود. ما نه تنها تغییر رژیم را داریم، بلکه یک آلترناتیو داریم و این آلترناتیو شما هستید. این یک آلترناتیو دموکراتیک است، یک نیرو برای تغییر، به خوبی سازمان یافته، برخوردار از حمایت مردمی و یک شبکهٴ وسیع از حامیان… بیایید و به این گردهمایی نگاه کنید؛ از سراسر جهان. هنگامی که این نیرو به حرکت در بیاید، دیگر فقط سازمان مجاهدین نخواهد بود، تمامی مردم داخل ایران خواهند بود؛ همان 90درصد یا 95، 96، 97 و یا شاید 98درصدی که شما میدانید، مشتاق همان چیزی هستند که شما در پی آن هستید. آنها آزادی میخواهند… اما قتل و سرکوب حکومت، جلو تحقق آن را گرفته است. ما باید این (طلسم) را بشکنیم و حمایت از سازمان مجاهدین یکی از دلایل و شیوهها برای شکستن آن است؛ تحت رهبری یک قهرمان بزرگ: خانم رجوی.
بیش از هر چیز به این دلیل از حضور در اینجا خوشحالم که میتوانم با میزان بالایی از اختیارات بگویم که دولت ایالات متحده از شما حمایت میکند، ما پشت شما هستیم، با ارزشهای شما موافقیم، دولت ایالات متحده خطر (رژیم) ایران را درک میکند، دولت آمریکا به (رژیم) ایران اجازه نخواهد داد که به یک امپراطوری در خاورمیانه تبدیل شود و ایالات متحدهٴ آمریکا اجازه نخواهد داد (رژیم) ایران تحت هیچ شرایطی، به یک قدرت اتمی تبدیل شود.
این اولین باری است که میتوانم اینجا بایستم و نسبت به دولتم احساس سربلندی داشته باشم. هر بار دیگری که اینجا میایستادم، شرمنده بودم، بهخاطر بزدلی، انکار و عدم تمایل به دیدن (رژیم) ایران به آن صورتی که هست. اما سرانجام میتوانم اینجا بایستم و بگویم: شما، من، دولت من و رهبری شما، به ایران تماماً به گونهیی یکسان مینگریم. این یک رژیم شرور است و باید برود! ایران آزاد».
۸۸- ژیلبر میتران در آغاز گردهمایی به شرکت کنندگان گفت: «حضور انبوه و پرشور شما در اینجا، بهمثابه رفراندومی علیه رژیم آخوندها است و ظرفیتهای مقاومت برای ایجاد یک تغییر دموکراتیک در ایران را نشان میدهد. این مسیر به پیروزی ختم خواهد شد… من همچنین باید به سازمان دهندگان، پیام قدردانی فرانسوا اولاند را برسانم بهخاطر دعوتی که از او برای شرکت در این گردهمایی بهعمل آوردید. ایشان گفتهاند که توجهشان به وضعیت حقوقبشر در ایران را همچنان ادامه خواهند داد».
برنارد کوشنر گفت: «تغییر در ایران، مسیر پایان یافتن افراطگرایی را باز خواهد کرد، افراطگرایی که به نام اسلام در سراسر منطقه به دنیا آمد. نه به این دلیل نیست که اسلام زمینهیی مناسب برای تروریسم است، بلکه بهعلت آنکه آنها از اسلام بهعنوان ابزاری برای افراطگرایی و قتل استفاده میکنند. بنابراین نقش شما نه تنها برای تغییر رژیم در ایران لازم است، بلکه تغییر در ایران بهطور قطع و یقین آغاز تغییر واقعی برای دموکراسی در سراسر منطقه است».
۸۹- نیوت گینگریچ گفت: «ایران باید آزاد باشد. دیکتاتوری باید نابود گردد. سیاست مهار یعنی مماشات، و مماشات یعنی تسلیم. تنها هدف عملی، حمایت از جنبش برای آزادسازی ایران است. هر هدف دیگری به دیکتاتوری اجازه خواهد داد هر توافقی را دور زده و در مورد همه چیز دروغ بگوید».
سناتو لیبرمن گفت: «از 1979 پایتخت افراطگرایی اسلامی و تروریسم در تهران تحت این رژیم افراطگرا بوده، و به این دلیل است که باید برود… صرف صحبت کردن مردم داخل ایران در مورد کشتار 30هزار ایرانی در 1988، که اکثراً اعضای مجاهدین خلق بودند و بالا بردن عکس خانم رجوی در اماکن عمومی، نشانهیی از ناآرامی در میان مردم و افزایش اعتقاد مردم به این است که تغییر نزدیک است… زمان آن رسیده است که آمریکا ـ و امیدوارم برخی از متحدان ما در اروپا ـ هرگونه حمایت ممکن را به آنهایی که برای آزادی در ایران مبارزه میکنند، تقدیم کنند».
اد رندل گفت: ”همه شما به خوبی میدانید که تغییر رژیم برعهده مردم ایران است، و این یعنی شما، یعنی افرادی که اکنون در آلبانی هستند، یعنی مخالفان ایرانی در سراسر جهان، یعنی مخالفان ایرانی در ایران، در تهران، و همه شهرهای مخلتف. اما آمریکا باید محکم بایستد و محکم از این جنبش حمایت کند. من عقیده دارم که ما این کار را خواهیم کرد».
جان بولتون گفت: «واقعیت این است که رژیم تهران مسأله محوری در خاورمیانه است… یک اپوزیسیون قابل اتکاء در برابر حاکمیت آخوندها وجود دارد و آن اپوزیسیون، امروز در این سالن متمرکز است… به مدت بیش از ۱۰سال که در این جلسات شرکت کردهام گفتهام که سیاست اعلامشده ایالات متحده آمریکا باید سرنگونی رژیم ملایان در تهران باشد. رفتار و اهداف رژیم تغییر نخواهد کرد، و بنابراین تنها راهحل، تغییر خود رژیم است. به این دلیل است که قبل از ۲۰۱۹ ما در تهران جشن خواهیم گرفت».
۹۰- امیر ترکی فیصل گفت: «این گردهمایی میعادگاه همهٴ ایرانیانی است که ایران را بهخاطر ستم رژیم ولایت فقیه ترک کردهاند. همراه با نمایندگان بسیاری از کشورهای جهان که از تروریسم این رژیم آسیب دیدهاند. رژیمی که بزرگترین سردمدار تروریسم است. رژیم ولایت فقیه برای بقای خود نیاز به صدور بحران دارد، اما قربانیان اول خمینی و پیروانش، مردم ایران هستند… اعدامهایی که جلادان رژیم ایران انجام دادند و قربانیان آن هزاران تن تن از زندانیان سیاسی در سال 1367 بودند همچنان پژواکش جریان دارد و بهصورت یک لعنت ابدی برای این رژیم و رهبرانش باقی خواهد ماند. این جنایت نشان میدهد که آنها جنایتکاران جنگی هستند و بایستی به دادگاه جنایی بینالمللی برای محاکمه تحویل داده شوند».
نصر الحریری، رئیس هیأت مذاکرات سوریه، گفت: «هر کس که در جنگ با تروریسم جدی است، باید سمت خود را به سوی تهران و سرنگونی این رژیم فاشیستی قرار دهد. این رژیم را در سطح بالای بینالمللی و در مللمتحد باید تحت فشار قرار داد و آن را بهخاطر جنایتهای جنگی و جنایتهایش علیه بشریت محکوم کرد و از سازمان همکاری اسلامی بیرون راند».
۹۱- قاضی تد پو، رئیس زیر کمیتهٴ تروریسم در مجلس نمایندگان آمریکا گفت: «حملات بیشماری در اشرف و لیبرتی بهوقوع پیوست، موشکها به کمپ اصابت کرد، دوستان و خانوادهٴ شما بهقتل رسیدند، و تا امروز حتی یک نفر بهخاطر این جنایات مورد حسابرسی قرار نگرفته است؛ ولی روز حسابرسی از قاتلان اشرف و لیبرتی نزدیک میشود. روز حسابرسی، روزی که آنها در یک دادگاه جنایی مورد محاکمه قرار خواهند گرفت، بهخاطر جنایاتی که علیه شما انجام دادند… میدانیم چه کسی در پشت صحنهٴ این حملات قرار دارد. سپاه پاسداران پشت تمامی حملات بود. و من در مجلس نمایندگان قوانینی را مطرح کردم تا سپاه پاسداران را بهعنوان یک ارگان تروریستی ثبت کنیم و ما این کار را خواهیم کرد.
نقشه این بود که در حین جابهجایی، ساکنان باید مخارج جابهجایی و اسکان در آلبانی را خودشان بپردازند، و 500میلیون دلار بود که دولت عراق به سرقت برد. و امروز آنها آن پول را در اختیار دارند، و من به شما میگویم که امروز ما داریم از طریق نماینده خودمان در سازمان ملل تلاش میکنیم که این پول را از عراق پس بگیریم و برای افرادی که در آلبانی هستند بفرستیم».
سر دیوید ایمس، نماینده برجستهٴ پارلمان انگلستان گفت: «من باید مشکل مهم اموال ساکنان اشرف را برجسته کنم که با امکانات و کار سخت خودشان بهدست آورده بودند. این اموال به آنها تعلق دارد، ولی (حکومت) عراق مانع دسترسی آنها به مایملک خودشان شد. خسارت باید جبران شود و این وظیفه، بله وظیفة جامعه بینالمللی و سازمان ملل و دولت آمریکا است تا تفکر دولت عراق (در این رابطه) را عوض کنند. ما قطعاً حداکثر تلاش خودمان را در پارلمان انگلستان برای رسیدن به این هدف خواهیم کرد، بنابراین امیدوار باشیم که آزادی و عدالت برای مردم ایران و پیشتازان آنها، اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران، تضمین خواهد شد».
۹۲- تونه کلام، نماینده پارلمان اروپا، بیانیه 265نماینده پارلمان اروپا را به اطلاع حاضران رساند که در آن تأکید شده است: «ما از تعداد زیاد اعدامها در ایران بسیار نگران هستیم. بیش از ۳۰۰۰تن در اولین دوره رئیسجمهور بهاصطلاح اعتدالی، حسن روحانی، بدار آویخته شدهاند…
ما از کمیسر عالی حقوقبشر، سازمان ملل و شورای حقوقبشر مللمتحد میخواهیم تا یک کمیسیون تحقیقاتی برای قتلعام زندانیان سیاسی ایران در ۱۹۸۸ تشکیل بدهند.
انتخابات در ایران آزاد و عادلانه نیستند. اپوزیسیون حق شرکت ندارد. تمامی کاندیداها باید اعتقاد قلبی خود را به اصل ولایت فقیه ابراز دارند. یک ارگان غیرمنتخب به نام شورای نگهبان، که اعضای آن توسط ولیفقیه منصوب میشوند، اکثر کاندیدها را رد صلاحیت میکند.
ما از اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی عضو آن، از آمریکا و سازمان ملل میخواهیم که نقض حقوقبشر در ایران را محکوم کنند، سپاه پاسداران را در لیست سیاه بگذارند و خواهان این هستیم که تمامی افرادی که در جنایات علیه بشریت نقش داشتهاند به دادگاه بینالمللی آورده شوند. هرگونه توسعه روابط با ایران باید به بهبود روشن حقوقبشر، حقوق زنان و توقف اعدامها مشروط باشد».
در اجتماع بزرگ امسال همچنین پیامهای همبستگی بسیاری از شخصیتها و رهبران سیاسی و پارلمانی از کشورهای مختلف جهان قرائت شد از جمله رابرت منندز، عضو ارشد کمیته خارجی سنا، اد رویس، رئیس کمیته امور خارجی کنگره، نانسی پلوسی رهبر دموکراتها در کنگره آمریکا، لرد کارلایل و لرد کلارک از انگلستان و سناتور کاستالدی از ایتالیا، ریچارد چارنسکی نایب رئیس و شماری از قانونگذاران در پارلمان اروپا.
۹۳- بهمناسبت این گردهمایی ۲۹تن از شخصیتهای برجسته آمریکایی، طی بیانیهیی ضمن اعلام همبستگی با اهداف گردهمایی اعلام کردند: «سازمانی که تحت رهبری مریم رجوی، یک زن مسلمان معتقد به برابری زن و مرد است، آنتیتز بنیادگرایی اسلامی و افراطیگری است و هر روز برای ایجاد یک جمهوری ایران بردبار و غیراتمی، مبتنی بر جدایی دین و دولت که به حقوق مردم احترام میگذارد، تلاش میکند. شورای ملی مقاومت ایران، در امتداد سفر طولانی اعضای خود که بیش از نیم قرن قبل شروع شده است، دارای آینده نگری، رهبری و شهامت برای پیشتازی این راه، برای ایجاد یک ایران جدید است. وظیفه ایستادن در مقابل این رژیم فاسد و نامشروع و اعلام این که: ”دیگر بس است“ ! تنها به عهده مردم ایران است. اما جامعه بینالمللی باید با محکوم کردن استبداد آخوندها و حمایت از آمال مردم ایران برای یک ایران آزاد و سعادتمند که در اکناف جهان پذیرفته و مورد احترام باشد، مسئولیتش را ایفا کند. امروز ما به مردم ایران و همکارانمان از بسیاری کشورهای دیگر میپیوندیم تا تعهد خود به حمایت از این هدف عالی را اعلام کنیم».
۹۴- بهدنبال این گردهمایی و تحولات بعد از آن، شاهد عکسالعملهای جنون آمیز و هیستریک سردمداران رژیم آخوندی و رسانههای حکومتی از هر دو باند رژیم بودیم. در این واکنشها که هزاران خبر، مقاله، موضعگیری، گزارش تلویزیونی را در بر میگیرند، نگرانی عمیق رژیم آخوندی از استقبال روزافزون داخلی و بینالمللی از مقاومت ایران و وحشت از سرنگونی به دست مردم و مقاومت موج میزند. این واکنشهای جنون آمیز اعتراف به شکستهای پیدرپی رژیم در مقابله با مقاومت ایران است.
روزنامه حکومتی وطن امروز (۱۵تیر 1396)، با اشاره به اینکه مریم رجوی در سخنرانی خود در گردهمایی مقاومت شعارهای قیام سال ۱۳۸۸ را همان شعارهای مقاومت سازمانیافته توصیف کرده است، خطاب به مهرههای باند رقیب و حسن روحانی که در تبلیغات انتخاباتی خود از ۳۸سال اعدام و زندان سخن گفته بود، مینویسد: ”چه مضحک که بعضی از شما عنوان ”خط امام“ را هم یدک میکشید! لیکن امام شما و بزرگ شما و قائد شما و پیشوای شما، همان بود که چند شب پیش، از شعارتان حمایت کرد. و ناخواسته به همه فهماند که شما اعوان و انصار فتنه، فی الواقع در ”خط رجوی“ هستید! و اما، از 88 چند سال بیاییم جلو! سلمنا آقایان! الآن نه 78 است و نه 88 اما در همین سال 96 شما چگونه در ایام تبلیغات انتخاباتی، سخن گفتید که سرکرده منافقین، اینگونه از تخریب دوران امام و تعویض شهید و جلاد، ابراز رضایت میکند؟!».
همین روزنامه در همین روز در یکی دیگر از مطالب خود نوشت: «در نشست اخیر منافقین که چند روز پیش برگزار شد، بار دیگر عربستان هیأتی را به این نشست اعزام کرد. امسال نیز بار دیگر فیصل به بیان سخنانی علیه کشورمان پرداخت و ابراز امیدواری کرد بهزودی نشست منافقین در تهران برگزار شود. چند روز پس از این نشست، اما، مشاور سابق وزیر دفاع آمریکا که در نشست اخیر منافقین در پاریس شرکت کرده است، در سرمقاله روزنامه سعودی عرب نیوز… مدعی شده اگر [رژیم] تهران به اقدامات بیثبات کننده خود در منطقه ادامه دهد، تنها راه باقی مانده پیگیری ایدهٴ تغییر نظام ایران است».
این واکنشها پس از گردهمایی مقاومت، مطالب و تیترهای متعددی را در جراید حکومتی و در شبکههای تلویزیونی رژیم به خود اختصاص میدهد و هراس حکومت از فراگیر شدن شعار تغییر و سرنگونی و برآمد جنبش مقاومت و اثر گذاری آن در تحولات سیاسی و اجتماعی میهنمان را بازتاب میکند.
واکنشهای هراسآلود رژیم بحرانزده آخوندها پس از گذشت بیش از یک ماه از گردهمایی بزرگ مقاومت، همچنان ادامه دارد.
فصل دهم:
دوران جدید، ضربه ویران کننده بر ولایت خامنهای
تکالیف انقلابی و مهمترین مواضع ما
مقاومت ایران در تمامی رویدادهایی که به حیات و سرنوشت مردم ایران مربوط میشود، علیه دشمن مردم که رژیم حاکم است، باید بهطور جدی درگیر باشد. در مهمترین جدال درون حکومت، یعنی معیار سنجش مشروعیت نظام، تلاشهای مقاومت برای افشای «ولایت فقیه در تئوری و عمل» تعیینکننده بوده است. خامنهای در مراسم حکومتی روز ۱۴خرداد بر سر گور خمینی، دو هفته بعد از جدال انتخاباتی رژیم، درباره اثرگذاری شعار «نه جلاد، نه شیاد» سخنان مبسوطی دربارهٴ دهه شصت ایراد کرد و گفت: «من توصیه میکنم به کسانی که اهل فکرند، اهل تأملند و راجع به دهه شصت قضاوت میکنند، جای شهید و جلاد عوض نشود».
کابوس خامنهای از «فتنه» و «منافقین»، تمجید او از فیلم پر هزینه و فاشیستی «ماجرای نیمروز» که علیه سازمان مجاهدین خلق ایران ساخته شده است و هرزهدرایی روزمرهٴ مزدوران ریز و درشت او علیه جنبش مقاومت از طریق ساختن دهها فیلم و سریال، انتشار هزاران کتاب و مقاله و برگزاری روزمرهٴ نمایشگاه عکس، بهخاطر مداخلهٴ فعال نیروهای مقاومت و انقلاب دموکراتیک در رویدادهای سیاسی است.
۹۶- شورا در بیانیهٴ سال گذشته خود اعلام کرد: «دلیل اصلی کابوس فتنه که ولیفقیه را رها نمیکند، این است که بحران حاکمیت از سال 1388 وارد مرحله بحرانهای غیرقابل مهار شده و وضعیت انفجاری جامعه بهرغم افت و خیزهای آن بهطور مداوم و شدت یابنده ادامه دارد. بحرانهای بیعلاج اقتصادی- اجتماعی و فریادها و گردهماییهای اعتراضی فزاینده ارتش محرومان، سرکوب شدگان، غارتشدگان و بیکاران یک بحران و موقعیت انقلابی را فراهم کرده است.
شورا در این باره خاطرنشان کرده بود، در بحران کنونی که موقعیت عینی انقلابی و در واقع بحران سرنگونی رژیم را بارز کرده، مؤلفههای داخلی، منطقهیی و جهانی بهطور بیسابقهیی درهم تنیده شدهاند. بهطور قطع میتوان گفت ولایت خامنهای فاقد ظرفیت و توان برای برونرفت از این بحران است. هیچ راهکاری از سوی ولیفقیه و دولت روحانی، حتی نوشیدن جامزهر اتمی و در نتیجه آن سازش احتمالی بیشتر با غرب، نمیتواند حکومت را از گردابی که در آن افتاده است نجات دهد.
رژیم زهرخورده، برهم خوردن تعادل در بالا، افزایش اعتراضها و خیزشهای اجتماعی در پایین، و درهم شکستن پیاپی سپرها و خاکریزهایش در خارج از ایران- که آنها را عمق استراتژیک خود قلمداد میکند. برای اینکه در تهران و داخل ایران مجبور به مقابله نشود- در تقدیر دارد.
شکست غیرقابل ترمیم خامنهای در دورهٴ ۸ساله احمدینژاد و اکنون تجربه ناکام حسن روحانی، باز هم ثابت کردند که هیچ راهحلی از درون این رژیم و هیچ چشماندازی برای خروج رژیم از مهلکهٴ بحرانهای کنونی وجود ندارد» (بیانیهٴ شورا-مرداد 139۵).
۹۷- با شکست خامنهای در یکدست سازی حاکمیت، ضربه ویران کنندهیی بر ولایت آشفته او وارد آمده و بحران جانشینی ولیفقیه نیز به گره کوری در نظام پوسیده ولایت فقیه تبدیل شده است. بنابراین همهٴ آن عواملی که از بیانیهٴ شورا در سال 1395 در چند جملهٴ بالا ذکر شد، علیه رژیم و به سود مقاومت سازمانیافته و جنبشهای مردمی تشدید میشود. در اثر زهر مرگبار شقه در رأس نظام و گرداب بحرانهای درونی و پیرامونی رژیم، چشمانداز تحول و نقشهٴ راه سرنگونی استبداد مذهبی ولایت فقیه با تمامی دستهبندیها و باندهای درونی آن به دست خلق قهرمان ایران و نیروهای انقلاب دموکراتیک و مقاومت سازمانیافته مشخص شده است.
۹۸- شکست خامنهای در نمایش انتخابات، اوجگیری جنبشهای اجتماعی، تلاشهای بیوقفهٴ مقاومت سازمانیافته و شرایط و جبهه بندیهای جدید در خاورمیانه و در سطح جهان، دوران جدیدی را در چشمانداز قرار داده است. شرکت قشون تروریستی خامنهای در چند جنگ منطقهای، وضعیت را برای اکثر کشورهای منطقه و تودههای محروم این کشورها غیرقابل تحمل کرده است. در مقابل سیاستهای سرکوبگرانه رژیم در داخل و سیاستهای آشوبگرانه و مخرب این رژیم در خاورمیانه، شورای ملی مقاومت ایران «به مثابه یگانه جایگزین دموکراتیک و مردم گرا، با خطوط سیاسی و کارکرد داخلی، منطقهیی و بینالمللی و با استحکام تشکیلاتی، سازمانیافتگی و با فداکاری و شور و شوق رهایی از رژیم ولایت فقیه و همه دستهبندیها و باندهای درونی آن»، قرار گرفته است.
ما باز هم تأکید میکنیم که راه سخت و پیچیده مبارزه برای رهایی مردم ایران را بدون هرگونه تردید و وسواس تا سرنگونی رژیم استبدادی مذهبی ولایت فقیه و استقرار آزادی، دموکراسی، حاکمیت مردم و صلح همزیستی مسالمتآمیز در منطقه با هر هزینه قابل محاسبه و یا غیرقابل محاسبه ادامه میدهیم.
یازده سال پیش شورای ملی مقاومت ایران در بیانیه سالگرد تأسیس خود اعلام کرد: شورا «برای غلبه بر توطئههای رژیم و سیاستهای استعماری که صعود یک مقاومت مستقل را برنمیتابند و برای پیشروی به سمت تغییر تدریجی تعادلقوا به سود ملت ایران، اساساً به مردم خود و به نیروی فعال و رزمنده خود متکی بوده است. ما با تلاش و کوشش مردم ایران و همه آزادیخواهان و رزمندگانی که حیات مقاومت مدیون تلاشهای شبانه روزی آنهاست، راه میگشاییم و پیشروی میکنیم».
۹۹- شورای ملی مقاومت ایران، در آغاز سی و هفتمین سال حیات خود، همچون سالهای گذشته بار دیگر بر اساس برنامه و مصوبات خود و با تأکید بر برنامه 10مادهیی خانم رجوی، خاطرنشان میکند:
– ما بر اساس خط مشی اصولی خود مبنی بر مخالفت با هرگونه مداخلهٴ نظامی خارجی در ایران و مخالفت با هرگونه آلترناتیوسازی از جانب قدرتهای بزرگ، بر ضرورت قطع همه حمایتها و امدادرسانیها به دیکتاتوری مذهبی و تروریستی حاکم بر ایران، تأکید میکنیم.
– ما از مبارزه حقطلبانه کارگران و مزدبگیران علیه نظام حاکم و از مطالبات معلمان، پرستاران، پزشکان و دیگر اقشار معترض و بهپاخاسته میهنمان، حمایت و همبستگی خود را با آنان اعلام میکنیم. خواست کارگران ایران برای حق اعتصاب و حق ایجاد تشکلهای مستقل کارگری و نظارت سازمان بینالمللی کار بر حقوق کارگران ایران و لغو کار کودکان، از خواستهای شورای ملی مقاومت ایران است.
– ما خواستار اقدام بیدرنگ شورای امنیت مللمتحد بهمنظور جلوگیری از نقض حقوقبشر در ایران و بازدید گزارشگر ویژه حقوقبشر از زندانهای ولایت خامنهای و ملاقاتی با خانواده شهیدان و زندانیان سیاسی هستیم و از جامعه جهانی میخواهیم برای توقف اعدامهای گسترده و خودسرانه به اقدام عملی و جدی دست بزند. چشمپوشی قدرتهای بزرگ از نقض حقوقبشر در ایران به بهانه توافق اتمی، محکوم و غیرقابل قبول است.
– ما برای رفع تمامی اشکال تبعیض جنسیتی از زنان، برابری کامل زن و مرد در تمامی عرصههای حیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و قضایی، و لغو هرگونه تبعیض مذهبی مبارزه میکنیم و دفاع پیگیر از آزادی بیان و اندیشه، آزادی اطلاعرسانی و نفی سانسور را وظیفه خود میدانیم.
– ما از «خودمختاری داخلی به مفهوم رفع ستم مضاعف از همه شاخهها و تنوعات ملی وطنمان و تأمین جمیع حقوق و آزادیهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برای آنها در چارچوب وحدت، حاکمیت و یکپارچگی تجزیه ناپذیر کشور» دفاع میکنیم.
– ما از تلاش مدافعان بهبود محیطزیست برای جلوگیری از نابودی طبیعت و حفاظت و بهسازی محیطزیست قدردانی و حمایت میکنیم.
– ما به منشور مللمتحد پایبندیم، از همزیستی مسالمتآمیز، صلح و همکاریهای بینالمللی و منطقهیی حمایت میکنیم. ایران آزاد فردا غیراتمی و عاری از سلاحهای کشتار جمعی است.
– ما بار دیگر در رابطه با قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 بر لزوم محاکمه آمران و عاملان این نسلکشی سازمانیافته حکومتی که از مصادیق بارز جنایت علیه بشریت است، تأکید میکنیم و از کمیسر عالی حقوقبشر میخواهیم که یک کمیسیون مستقل برای تحقیق در مورد قتلعام سال ۶۷ تشکیل دهد. انتشار نوار صوتی آقای منتظری در گفتگو با اعضای هیأت مرگ در تابستان 1395، سند انکارناپذیر دیگری از این جنایت بزرگ است. سند دیگر مصاحبه تیرماه 1396 آخوند علی فلاحیان، وزیر اطلاعات پیشین رژیم، است که با استناد به خمینی گفت: ”اینها اصلاً محاکمه نمیخواهند… اینها حکمشان همیشه اعدام است، اصلاً حکم ولایی ایشان [خمینی] بود؛ چه قبل از این جریان 67 چه بعدش، حکم اینها اعدام است، حتی اگر حاکم شرعی هم حکم به اعدام نداده باشد».
۱۰۰- شورای ملی مقاومت همه زنان و مردان ایرانزمین و نیروهای سیاسی و رنگین کمان نیروهای اجتماعی و فرهنگی ایران را فرامیخواند تا پیرامون شعار محوری «مرگ بر اصل ولایت فقیه، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای ”در هزار و هزاران کانون شورشی و اشرف دیگر، متحد و متشکل شوند. جنبش بیشماران و قیام مردم ایران، در هر کوی و برزن، در هر کارخانه و شهر و روستا و در هر اداره و مدرسه و دانشگاه، قادر است نظام اهریمنی، ضدمردمی و ضدایرانی ولایت فقیه را به زیر کشیده و حاکمیت مردم را برقرار کند.
شورا در طرح جبهه همبستگی برای سرنگونی استبداد مذهبی، بر ضرورت همبستگی نیروهای جمهوریخواهی که با التزام به نفی کامل نظام ولایت فقیه و همه جناحها و دستهبندیهای درونی آن، برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت مبارزه میکنند، تأکید نموده و در همین چارچوب، پیوسته برای همکاری با نیروهای سیاسی اعلام آمادگی کرده است.
مرداد ۱۳۹۶