با جنگافروزی جدید رژیم در منطقه، تقریباً همه اخبار و گزارشهای خبرگزاریها حول اقدامات، نیات و اهداف و حساب و کتابهای رژیم چرخیده است. اینک «سر مار» از لانهٔ نمور و متعفن خود بیرون آمده است و جهان با یکی از آثار و نمودهای مخرب آن روبهرو شده است.
تا همین جا بیش از سی و چند هزار قربانی و دهها هزار مجروح از مردم فلسطین بههمراه بیش از یک و نیم میلیون آواره در غزه از نتایج این آتشافروزی است. حساب دخالت نیروهای نیابتی رژیم در چندین کشور دیگر از جمله عراق و سوریه و لبنان و یمن نیز افزودهای بر همه اینهاست. موضوع ریختوپاش و خرج میلیاردی بمب و پهپاد و موشکهای کروز و بالستیک و… هم به جای خود، و البته از کیسه مردم ستمزدهٔ ایران.
بحران بساز، سرپوش بگذار!
اگر مجاهدین چندین دهه است که از صدور بحران و تروریسم رژیم میگویند این شناخت، ناشی از کینه و دشمنی خشک و خالی ِآنها با رژیم نبوده و برآیند یک درک و شناخت عمیق از ماهیت بحرانزی بودن رژیم است. این شناخت عمیق نیز، نه در حرف و گفتگو یا با فعالیتهای ذهنی در پشت میز کتابخانهها و دانشکدهها که در کوران عمل انقلابی و چنگ در چنگ شدن با رژیم و تقدیم کاروانی از شهیدان بهدست آمده است.
آنها و هوادارانشان، دهها سال است که در جلوی هر میز کتاب، جلوی هر دانشگاه، در هر سلول و هر زندان، در هر کوی و برزن، در سرما و گرما یک مبارزه شجاعانه افشاگر و راهگشا را در مواجهه با مزدوران و جیرهخواران رژیم پیش بردهاند.
سالها در شهرهای دور و نزدیک، مراکز استان، خطوط مرزی، کوچه به کوچه و تپه به تپه، با اجامر و اوباش رژیم جنگیدهاند و دشمن را خوب میشناسند، به پوکی و میرایی ایدئولوژی عقبماندهٔ نیروهای رژیم یقین دارند، ضعف و هراس و فرار مزدوران را بارها دیدهاند، میدانند که جنگافروزی رژیم نه از موضع قدرت که دقیقاً روی دیگر سکهٔ بحرانها و ضعف و بنبست داخلی است،
رژیم اگر روزگاری جنگ ۸ساله با عراق را زمینهسازی کرد و همه نیروهای آزاد شده از انقلاب ضدسلطنتی را در کوره جنگ ریخت، آن شعارهای دجالگرانه «فتح قدس از طریق کربلا» و سپس تلاش برای تشکیل «هلال شیعی» کذایی، فیل هوا کردن و فتوای شیادانه علیه سلمان رشدی، جاسازی بمب و مواد انفجاری در چمدان حجاج مکه، تغذیه و درست کردن انواع و اقسام گروههای بنیادگرای اسلامی، راهانداختن دعوای بین شیعه و سنی در عراق، منفجر کردن قبور ائمه در سامرا، صدور تروریسم به اطراف و اکناف آفریقا، بمبگذاری در کشورهای مختلف جهان از لبنان در آسیا تا آرژانتین در آمریکای لاتین و… همه و همه، نمونههایی از آتش بهپا کردن و فتنهانگیزی در راستای سرپوش گذاشتن بر مشکلات و بنبستهای داخلیاش بوده و هست.
استراتژی صدور بحران یعنی انتقال مرکزیت بحرانها به نقطهای که خطر کمتری را برای مسببین آن ایجاد کند. هر چه دورتر، بهتر و هر چه اثر انگشت رژیم در آن کمتر، ایمنتر. خودش هم بارها به این اعتراف کرده و خامنهای تصریح کرده که اگر در عراق و سوریه نجنگد باید پاسخگوی مطالبات جوانان در همدان و کرمانشاه و تهران باشد.
بنا بر همهٔ این تجارب، تنورهکشی جدید ارتجاع را نیز در همین کادر و چارچوب باید دید. رژیم در شرایطی دست به موشکپرانی زده است که:
دلار در عرض چند روز از کانال ۶۰تومانی به ۷۰تومانی پرواز کرده و اقتصاد رژیم در حال ویرانی است. هنوز اعتراضات یک قشر در غلیانست که دیگری میخروشد. در روز ۲۶ فروردین دوباره کشاورزان اصفهان تراکتورها را برداشتند و به سوی استانداری حرکت کردند. انبوه مالباختگان در قزوین به خیابانها آمدند و سایرین از جمله مالباختگان تهران و بازنشستگان اراک دوباره تجمع کردند. جامعه در تب و تاب است و زنان آزاده به حجاب اجباری تن نمیدهند.
در این شرایط بغرنج برای رژیم، بسیاری از نیروهایش ریزش کرده و یا مسألهدار شدهاند. مشروعیت ولیفقیه به زیر صفر رسیده است، اگر دو ماه قبل انتخابات پرتقلب ۸درصدی را از سر گذرانده است، الآن وضعش از آن هم خرابتر است و به نقطهای رسیده که به گفته خودشان در برابر هر ۵۰هزار از مردم تهران، یک نفر برای خامنهای مانده است: «در ابرشهر ۹ میلیونی تهران فقط ۱۴۲ نمازگزار تا پایان خطبه اول کاظم صدیقی حضور یافتهاند! یعنی از هر ۵۰ هزار شهروند تهرانی بالای ۱۵ سال، فقط یک نفر در نماز جمعه به امامت صدیقی حاضر شده است»! (عبدالرضا داوری، بهارنیوز، ۲۴ فروردین ۱۴۰۳)
نتیجه اینکه جنگافروزیهای اخیر رژیم دقیقاً به موازات و همزمان با فعال شدن بساط سرکوب زنان و جامعه تحت عنوان عفاف و حجاب است. بحران خارجی سرپوش سرکوب داخلی است و همه اینها برای جلوگیری از قیامی که در تقدیر است و لامحاله فرا میرسد.
شورشگران ایرانزمین با جلوداری کانونهای شورشی در استفاده از هر فرصت طلایی تردید نخواهند کرد.