خیزشهای سراسری دیماه «خودبخودی» و یاهدایت شده؟

عارف شیرازی

آیا قیامهای سراسری مردم در دیماه «خودبخودی» بود و هیچ فرد و جریانی در استارت زدن و سمت وسو دادن به آن نقش نداشت؟

آیا بنابرآنچه برخی مدعیان مطرح می‌کنند مردم صرفاً بخاطر «معیشت» به خیابان ریختند و برحسب اتفاق و تصادف محض از روز دوم شعار مرگ بر روحانی و مرگ بر خامنه‌ای سردادند؟

و یا اینکه مردم از سر ناآگاهی بدنبال این شعارها کشیده شدند و خلق بپاخاسته در ۱۴۰ شهر میهن ندانسته بدنبال عده‌ای محدود به راه افتاده و ناخواسته تا پای جان پیش رفتند و چنین شعارهای «ساختارشکنانه» ای را طرح کردند، آیا این توهین به شعور و فهم و درک مردم نیست؟ آیا مردم ریشه اصلی درد و رنج و خرابی‌های میهن آخوند زده را در نظام سفاک و ویرانگر آخوندی نمی‌دانند و فی‌المثل بخاطر اعتراض به گرانی تخم‌مرغ و یا سایر مشکلات اقتصادی اجتماعی به خیابان آمدند و از علت‌العلل فقر کمرشکن، بیکاری، اعتیاد، غارت و چپاول و هزاران مشکل «معیشتی» و اجتماعی دیگر خبر ندارند؟

صرف‌نظر از اینکه عده‌ای به علت سطحی‌نگری و کمبود بینش سیاسی ممکن است به چنین توهماتی دامن بزنند اما لابی‌ها و حامیان سینه‌چاک و «ریزه‌خوار خوان ولایت» آگاهانه به این لاطائلات روی می‌آورند تا ضمن خاک پاشیدن در چشم مردم و دور کردن آنها از آلترناتیو «واقعاً موجود» و سرنگونی طلب، با ترساندن مردم از «اژدهای هفت سر ولایت» آنها را به دامن «افعی جرار» ـ یا همان اصلاح‌طلبان قلابی که هدفی جز استمرار حکومت ضدبشری ندارند ـ سوق دهند، در یک کلام هدف در چنین یاوه گوییهایی حفظ و حراست از خلافت سفیانی و استمرار و تداوم رژیم ضدبشری می‌باشد.

عده‌ای نیز در رویای بازگشت به رژیم سلطنتی ـ یا سلطنت موروثی ـ با چشم بستن بر واقعیات سرسخت صحنه و با امید به اینکه از این نمد کلاهی نصیب آنها شود به این توهمات دامن می‌زنند. رهبر مقاومت آقای مسعود رجوی سالها قبل در این رابطه گفته بود: القاء اینکه این قیام رهبری و آلترناتیو ندارد (با این هدف می‌باشد) که باید به گذشته و «سلطنت موروثی» برگشت و یا به وضع موجود رضایت داد (نقل به مضمون)؛ و نیز گفته بود وقتی رژیمی دارد واژگون می‌شود صورت مسئله آلترناتیو است.
نگارنده بر آنست تا در حد بضاعت خویش به گوشه‌هایی از این مسئله بپردازد.

مقدمتا باید تأکید نمود در حکومت هار ولی‌فقیه که مجاهدین «مرز سرخ» رژیم بوده و هرگونه نام بردن، سمپاتی، رابطه خانوادگی و یا تشکیلاتی با آنها مجازات مرگ را در پی دارد آیا باید انتظار داشت که در قیام سراسری حتما در همان ابتدا شعار به نفع آنها داده شود و یا عکس و آرم آنها در صحنه ظاهر شود؟ آیا لازم است حضور فیزیکی رهبری در پیشاپیش صفوف در صحنه قابل رؤیت باشد و یا می‌توان از پشت و حتی بیرون از مرزها نیز رهبری نمود؟

آیا کم بودند انقلابهایی که رهبرانشان در خارج از کشور خویش مستقر شده و تیمها و یگانها و یا هسته‌های مقاومت را داخل سرزمین خود سازمان‌دهی کرده و خط مقاومت و را پیش بردند. نمونه‌های فراوان آن را در مقاومت ملتهای اروپایی در قبال فاشیسم هیتلری در جریان جنگ جهانی دوم می‌توان دید.

مگر نه اینست که تبلور رهبری را باید در خطوط، برنامه‌ها، اهداف، تاکتیکها و شعارهای آن دید؟

چه کسی از ابتدا شعار مرگ بر اصل ولایت‌فقیه را سرداد و به لزوم سرنگونی تمامیت رژیم آخوندی تأکید نمود؟

مگر رهبر مقاومت از چند دهه قبل تصریح نکرده بود که «افعی کبوتر نمی‌زاید»؛ و انتظار برون کشیدن به اصطلاح مدره از درون سیستم آخوندی سرابی بیش نیست و اینکه اصلاح‌طلبان پوشالی زائده دستگاه سرکوب ولی‌فقیه و بمنظور استمرار بخشیدن به حاکمیت سفاک آن می‌باشند و رسالتی جز حفظ «عمود خیمه نظام» یعنی ولی‌فقیه پوشالی ندارند؟

مگر هزار بار مقاومت ایران بر این مسئله تأکید نکرده که «اصلاح‌طلب» و «اصول‌گرا» در رژیم آخوندی «دو روی یک سکه»، «سروته یک کرباس» و بر طبق آن ضرب‌المثل فارسی «سگ زرد برادر شغال» است (با پوزش از سگ و شغال).

حال که این شعارها در خیزش سراسری دیماه طنین انداز می‌شود، پس خطوط، برنامه‌ها و اهداف و شعارهای کدام جریان تأثیر خود را گذاشته و به حرکات مردم سمت و سو می دهد.

شاید برخی انتظار داشته باشند که همین الآن باید با عکس و آرم و با شعارها مقوله رهبری را تیز کرد. البته زمان آنهم در پروسه و تداوم این خیزشها خواهد رسید ولی نکته مهم این است که در قیام سراسری به‌وضوح حضور رهبری و خط و خطوط آن و هدایت‌شدگی جنبش را می‌توان دید.

اگر این جنبش سراسری «خودبخودی» و در نتیجه کور بود و تنها گرسنگان، غارت شدگان و محرومان برای خواستهای ـ البته به‌حق ـ خود «شورش» کرده بودند و به ریشه اصلی مشکلات خود که همان رژیم ضدبشری آخوندی است واقف نبودند چرا حتی به یک مغازه اغذیه‌فروشی و یا لباس فروشی حمله نکرده و آن را غارت نکردند؟ امری که در شورشهای گرسنگان در کشورهای مختلف عادی است در اینجا اما تنها هدف آنها ارگانهای حکومتی، مراکز سرکوب و جنایت و بانکها و مراکز غارت و چپاول مردم بود. این همان نکته بسیار مهمی است که بسیاری از ناظران سیاسی و بین‌المللی را شگفت‌زده کرده و رسانه‌ها و نویسندگان بر آن انگشت گذاشتند.

وانگهی مگر نه اینست که رژیم سفاک آخوندی بهتر از هرکس به نقش اپوزیسیون اصلی خود واقف بوده و آدرس و مشخصات آن را همواره با لودگی و ضمن لجن پراکنی می دهد. همان رژیمی که طی چند دهه متمادی تلاش داشت از مجاهدین نامی برده نشود و آنها را «گروهکی» نابود شده و یا «صدپاره» شده معرفی می‌کرد حالا بر نقش آنها در رهبری و سمت و سو دادن به قیام سراسری اعتراف می‌کند.

ولی‌فقیه ارتجاع در بن‌بست مطلق پس از ۱۲ روز خناق گرفتن و لام از کام تکان ندادن به صحنه آمد و ضمن عربده‌کشی‌های «ضد استکباری» معمول و ردیف کردن آمریکا و سران یکی از کشورهای خلیج برای کمرنگ جلوه دادن نقش مقاومت ایران در استارت زدن و هدایت این خیزشها اذعان می‌کند که آنها از چند ماه قبل آماده بودند تیمها و افراد خود را به داخل فرستاده بودند و با افراد تماس گرفتند و در فضای مجازی برای آن فراخوان دادند و …

و یا در نماز جمعه تهران مطرح کردند که بیش از ۱۰۰ نفر سر شبکه مجاهدین در «شورشها» ی اخیر دستگیرشده اند و نیز امام جمعه یکی از شهرهای شمالی گفت بیشتر دستگیرشدگان از افراد با سابقه مجاهدین می‌باشند.

اما روشنتر از همه اعترافات معاون سیاسی سپاه که به تبعیت از ولی‌فقیه سفاکش ضمن تلاش به چسباندن این خیزشها به آمریکا و … گفت: مجاهدین سر حلقه اصلی «اغتشاشات» بودند.

وی ضمن اشاره به نقش زنان مجاهد در خیزشها گفت: در دهه ۶۰ هم آنها که اعتراضات خیابانی سازمان (مجاهدین) را رهبری می‌کردند بیشتر خانمها بودند، اکنون نیز حلقه اصلی تحریک و شروع خانم‌ها بودند. به‌عنوان مثال چهار نفر از این خانمها ایلام را به آتش کشیدند و بعد از دستگیری مشخص شد که آنها ایلامی نبودن، به همین ترتیب آنهایی که از کرج بودند در کرمانشاه دستگیر شدند و آنها که از بندرعباس بودند در شیراز دستگیر شدند اینها (مجاهدینی) بودند که سازمان یافته در شهرها حضور می یافتند و شعارها را جهت می‌دادند از زشت‌ترین شعارها… اسلام را پله کردند مردم را ذله کردند. وی اذعان نمود که جهت دهی برای حمله به مراکز نظامی مانند حمله به پایگاه نیروی انتظامی و مراکز بسیج و … برنامه‌ریزی بود که توسط (مجاهدین) صورت گرفت حتی به زندان هم حمله کردند. شدیدترین درگیری‌ها در تویسرکان روی می دهد و چند نفر هم کشته شدند. لیدر و تحریک کننده اعتراضات در این شهر از (مجاهدین) هستند و از شهرهای دیگر آمدند تا شناسایی نشوند کسانی دستگیر شدند که بعد از عملیات «مرصاد» تحت تعقیب بودند.

شایان یادآوری است که تکامل اجتماعی قانونمندیهای خاص خود را دارد و در دوران مقاومت و مبارزه برای سرنگونی، این نیروی رزمنده و سرنگون کننده در صحنه است که مهر خود را بر تحولات آینده خواهد زد، جنبش را سمت و سو و هدایت نموده و رهبری و آلترناتیو خود را عرضه خواهد کرد بنابراین به آندسته از یاران مقاومت که از فقدان عکس و آرم و یا شعار به نفع رهبران مقاومت ابراز نگرانی می‌کنند باید گفت در استمرار این خیزشها قطعا زمان آنهم فراخواهد رسید.

اما به آندسته از موج سواران و لاشخوران سیاسی که در سودای رهبری و زدن و بردن آن می‌باشند باید گفت اگر شما خواستار رهبری این جنبش هستید لطفا آستین ها را بالا زده و با «نیروهای خود»! رژیم را سرنگون کنید در این صورت بطور قطع دیگر نیروها را به پذیرش هژمونی و رهبری خود وادار خواهید کرد. ضمناً برای خاطرجمعی حضرات باید اضافه نمود که شرایط الآن با سال ۵۷ بسیار متفاوت است که پایه‌گذاران جنبش مسلحانه و سرنگونی طلب (رهبران اولیه مجاهدین و چریکهای فدایی) اعدام شده و بقیه نیز در زندانها بودند و در یک فرصت نادر تاریخی دزد بزرگ قرن در بندوبست با از ما بهتران به سرقت انقلاب مبادرت کرد و با شبکه سنتی آخوندی که در اعماق شهرها و روستاها وجود داشت توانست قدرت را قبضه کند. این بار اما نیروی اصلی جنگنده و سرنگونی طلب منسجم و متشکل با صفوفی پولادین با عبور از ۷۰۰ دریای خون و آتش آماده دخالت و تأثیرگذاری و سمت و سو دادن و هدایت قیام است و دیگر جایی برای لاشخوری و موج سواری باقی نمی‌گذارد.

هرچند مجاهدین برای قبضه قدرت و به حکومت رسیدن کار نمی‌کنند اما برای تحقق آرمان صدساله مردم ایران و رسیدن به آزادی آماده هرگونه فدیه و فدا و پرداخت هر بها هرچند هم بسیار سنگین هستند و رسالت خود را در سدکردن راه میوه‌چینان حرفه‌ای و جلوگیری از سربریدن آزادی توسط آنها می‌دانند تا از این رهگذر ابتدا رژیم سفاک سرنگون‌شده و سپس با مراجعه به آرای مردم به نتیجه آن هر چه که باشد گردن نهند، آنها بارها اعلام کرده‌اند که در صورت لزوم حاضرند به خاوران رفته و بر مزار شهدای خویش دفتر و پایگاه خویش را بنا کنند اما از دستبرد زدن و سربریدن آزادی با تمام توان ممانعت خواهند کرد.

باشد تا در استمرار و تداوم این خیزشها و با گسترش هر چه بیشتر تیمها، کانونهای شورشی در جای جای میهن در بند و با پیوند هر چه بیشتری رهبری با نیروهای جنگنده در صحنه راه سرنگونی رژیم ضدبشری و رسیدن به آزادی و رهایی مردم هموار گردد.
به امید آنروز

همبستگی ملی