ویترین نمایش انتخابات تا آنجا که به باندهای حاکم برمی گردد عرصه جدیترین جنگ قدرت در نظام است. دعوا بر سر امور کلان کشور در جیغ و دادهای تبلیغاتی دیگر درخود نظام خریدار ندارد و همه میدانند در این امور افسار نظام در دست «شخص اول مملکت» یعنی ولیفقیه ارتجاع است.
اما در این ویترین نمایش انتخابات چیزهای دیگری هم رد و بدل میشود که حریفان در جنگ قدرت چندان حالیشان نیست که خواهی نخواهی به کجای نظام میخورد. اکبر «مصلحت نظام»شان هم نیست که بالانس کند و هشدار دهد که «مواظب باشید کشتی سوراخ نشود همه در یک کشتی نشستهایم». کسی هم گوشش به احمد خاتمی خرچنگ نظام بدهکار نیست که حنجره پاره میکند و از تریبون رسمی نمایش جمعه میگوید: «این تذهبون؟».
نظام دو نمایش انتخابات در پیش رو دارد. ریاستجمهوری و شوراهای قلابی شهر. که این یکی در این دور بهدلیل رو شدن منابع کلان درآمدی شهرداریها در قضیه آتشسوزی پلاسکو و روشدن گوشهیی از پرونده «املاک نجومی» مورد عنایت بیشتر قرار گرفته و خودشان نوشتهاند: «خیز آقا زادهها برای شورای شهر» (نگاه کنید به سایتهای حکومتی آفتاب، الف، خبرگزاری ایلنا و یک دوجین دیگر از همین قماش روزهای آخر هفته اول فروردین 96). اما نباید اشتباه کرد این بار آقا زاده برای پر کردن کیسه و ادامه سنت پدریشان در نظام خیز برنداشتهاند. لااقل برخی از آنها این موضوع را در عمل نشان دادهاند که دغدغه «کیسه» آنها را به عرصه این نمایش نکشانده است. چون «ابوی» ها آنقدر دور اندیش بوده و هستند که حساب چند نسل بعد از خود را هم کردهاند.
نکته دیگر اینکه هیچکدام یا لااقل اغلب آنها را نمیشود به چوب بلاهت راند و گفت حالیشان نیست که نظام از دوران «شیردهی» گذشته است و الآن در چنبره بحرانهای بینالمللی، منطقهیی و داخلی چنان گرفتار است که سخنگوی خامنهای چیهای متحد شده موسوم به «جمنا» هم نسبت به آن اعلام «احساس خطر» کرده است (مرضیه دستجردی-روزنامه جوان7فروردین) پس در این هنگامه که بوی حلوای نظام چنان بلند است که پاسدار رستم قاسمی به نفرت مردمی از نظام توسط «جمع زیادی که بیش از 60 تا 70 درصد مردم میشود» (سایت آفتاب ۶فروردین) اذعان میکند چه شده که یک دفعه آخوندزادهها و تیمسار زادهها و پاسدار زادهها به فکر عضویت شورای شهر افتادهاند؟
اگر تا دیروز، تمکین از ولیفقیه و نظام خمینی ساخته شرط دسترسی به منابع کلان ثروت و قدرت و پاسخگوی «بقا»ی باندی و خانوادگی بود اما امروز آنچه از پشت ویترین نمایش انتخابات نظام دیده میشود نشان میدهد چیزی ورق خورده و دارد ورق میخورد.
اینکه پسر رفسنجانی سرود آفتابکاران را موزیک متن کلیپ تبلیغاتیاش کرده که شعرش را فدایی شهید سعید سلطانپور سروده بوده و اولین بار تحت عنوان «به یاد شهیدان راه آزادی و سوسیالیسم در قیام سیاهکل» منتشر شده است یک اتفاق یا سوتی تبلیغاتی نیست.
و اینکه آخوند روحانی که خود از سردمداران تحمیل حجاب اجباری است با انتشار تصویری از خود که در شبکههای اجتماعی ریشخند به نظام ولایت حساب شده است سوتی نیست. آخر همین شیخ در دوران خمینی با افتخار مینویسد: «گروهکها و مجاهدین خلق هم اطلاعیه میدادند که حجاب نباید اجباری باشد… با وجود این، در ستاد ارتش با دوستان تصمیم گرفتیم حجاب الزامی کنیم، که آغازی برای وزاتخانهها و ادارات دولتی باشد. طرح اجباری شدن حجاب در ادارت مربوط به ارتش، به عهده من گذاشته شد و بدین جهت در گام اول، همه زنان کارمند مستقر در ستاد مشترک ارتش را که نزدیک به سی نفر بودند، جمع کردم و پس از گفتگو با آنان قرار گذاشتیم از فردای آن روز با روسری در محل کار خود حاضر شوند. زنان کارمند که همگی به جز دو یا سه نفر بیحجاب بودند، شروع کردند به غر زدن و شلوغ کردن، ولی من محکم ایستادم و گفتم: از فردا صبح دژبان مقابل درب ورودی موظف است از ورود خانمهای بیحجاب به محوطه ستاد مشترک ارتش جلوگیری کند. پس از ستاد ارتش، نوبت به نیروهای سهگانه رسید. در آغاز به پادگان دوشان تپه رفتم و همه کارمندان زن را که تعداد آنها هم زیاد بود در سالنی جمع و درباره حجاب صحبت کردم. در آنجا زنها خیلی سر و صدا راه انداختند اما من قاطعانه گفتم: «این دستور است و سرپیچی از آن جایز نیست… در نهایت، در آنجا هم گفتم به دژبان دستور دادهایم از فردا هیچ زن بیحجابی را به پایگاه راه ندهند» (خاطرات دکتر حسن روحانی ، جلد اول، صفحه ۵۷۱-۵۷۳).
اگر از شیخ حسن روحانی این چرخشمداریها بعید نیست، از نم کرده مخصوص مقام عظما یعنی پاسدار احمدینژاد بعید بود که پیش از او با درج عکسهای مشابه به شاخص اول نظام یعنی سرکوب زنان مجبور به دهن کجی شده باشد و باز هم این روزها برای جا انداختن مهره اطلاعاتیاش بقایی آن عکس را منتشر کند.
ویترین نمایش انتخابات نظام تنها حرف روشنی که صادر کرده اذعان به نفرت عمومی مردم از تمامیت نظام است و ظاهراً بازیگران این ویترین هم خواستهاند با فاصله گرفتن نمایشی از پایه اصلی نظام یعنی سرکوب برای «بقای» خود اندوختهیی دست و پا کنند.
غافل از اینکه دوران دجالیت سپری شده است و دیگر اهل مماشات هم دنبال راه نجات از درون رژیم نیستند. این کارها فقط به «سوراخ کردن کشتی نظام» منجر میشود همان که اکبر مصلحت نظام از آن میترسید.