سؤال این است که در دو موضوعی که خامنهای مطرح کرد، مسأله اصلیاش کدام است؟
محمدعلی توحیدی: خامنهای کاملاً دروغ گفت. مسأله اصلی و بهتر است بگوییم تمام مسألهاش در این سخنرانی، بحران انتخابات ریاستجمهوری رژیم بود. منتها به شکل خیلی مبتذلی از اقتصاد شروع کرد. حتی گفت که «اولویت امروز مردم، مسأله اقتصاد است. اولویت دشمن هم مسأله اقتصاد است. اقتصاد، اولویت فوری کشور است». بعد هم بهطور مشروح شروع کرد به حرفهای بهاصطلاح اقتصادی زدن و یک آش شلّهقلمکاری از اقتصاد، تولید، واردات، صادرات و علوفه گوسفندان را به هم ردیف کرد و حرفهای کشافی به قول خودش در وصف اقتصاد مقاومتی زد! در آخر صحبتش هم به مسأله انتخابات پرداخت که بهطور جدی مد نظرش بود.
حالا جالب است که با وجود این ظاهر، مهرههای باندش ـ و امروز هم امام جمعههایش ـ همان حرفهایش را دقیقاً در زمینه تصفیه حسابهای انتخاباتی با باند رقیب، پی گرفتند. منتها خامنهای به شکل بسیار مبتذلی دروغ گفت و حجم حرفها را به مسأله اقتصادی و تأکیدهای خاص اختصاص داد.
سؤال: آیا میخواست با بزرگ کردن موضوع اقتصاد و پرگویی حول مسائل اقتصادی، یک جوری مسأله انتخابات را بپوشاند؟
محمدعلی توحیدی: فقط این نبود. تمام حرفهایی که بهاصطلاح در پوشش اقتصادی میزد، در اساس تصفیه حساب سیاسی با باند رقیب بود. خامنهای میخواست در همین دعواها این را برساند که روحانی در برجام شکست خورده، حرفهایش به جایی نرسیده و چشم به خارجیها داشته است؛ در حالی که خامنهای میگوید اقتصاد مقاومتی.
حرفهایی هم که در زمینه اقتصادی میزد، فقط در فرم و حجم نبود، اصلاً حرفها، حرفهای انتخاباتی بود و مطلقاً ارزش و اعتبار اقتصادی نداشت. پر حرفی بیربطی بود؛ مثل اینکه «من شنیدهام علوفه وارد میکنند؛ چرا علوفه وارد میکنند؟ بروند علوفه تولید کنند!» حالا کسی نمیداند در مملکتی با بحران آب که میگویند تا دو دهه دیگر، دو سوم کشور به کویر تبدیل خواهد شد، با داستان ریزگردها و تخریب جنگلها و مراتع، چرا خامنهای یک هو به یادش آمده که از چند سال پیش داریم علوفه وارد میکنیم؟ بعد هم میگوید بروید تولید کنید.
این حرفها مفت است. اصلاً مسأله اقتصاد و سایر مسائلی که میگفت، نیست. اینها را میگفت، اما یک موزیک متن و یک پیام مشخص داشت که مثلاً دولت روحانی در این چهار سال به آن هدفهایی که داشته، نرسیده و در برجام شکست خورده است.
این میزان از ابتذال و شیادی در این زمینه، حاکی از ضعفش بود. تمام سرمایهگذاریاش روی این است که نه بهعنوان ولیفقیه، بلکه سرباند طرف دیگر رژیم است که میخواهد دولت روحانی را زیر ضرب ببرد. البته متناقض هم بود.
اگر میگوید این دولت در چهار سال، این کارها را نکرده است، آخر سی سال که همه کارها با خودکامگی دست خودت است. خودش هم میگوید من جزئیات اینجوری را میشنوم، میگویم و دستور میدهم. پس چرا خودت حل و فصل نکردی و اینطور از این مشکلات صحبت میکنی؟ چیزی هم نیست که چندان کاربرد داشته باشد. این شیوهای که خامنهای به آن متوسل شد، به نظر من ضعف نشاندادن است.
سؤال: چرا میگویید ضعف؟ چون اگر تقابل جناحها را نگاه کنیم و با هم بسنجیم، تا آنجایی که به باند روحانی و شخص روحانی برمیگردد، از یک طرف پشتیبان اصلیاش که رفسنجانی باشد را از دست داده است؛ از طرف دیگر در زمینه برجام هم خودشان میگویند با شکست مواجه شده است. اینها چه ربطی دارند به اینکه میگویید خامنهای ضعیف شده است؟
محمدعلی توحیدی: البته اینها که گفتید، درست است. پشتیبان اصلی روحانی نیست و او نتوانسته به آنچه که میخواسته، برسد و پاسخی ندارد. ضعف خامنهای را در همین تقابل سیاسی که با روحانی میکند، مقایسه کنید. مقایسه کنید با آنچه که پارسال میکرد. خامنهای پارسال در همین مشهد، روی سیاستهای روحانی تیغ کشید و گفت «شما میگویید برجام 1 و 2 و 3… این حرفها و این خبرها نیست. من نمیگذارم». خامنهای خیلی از رو بسته بود و حرفهای سیاسی تیز و تندی میزد.
الآن در شرایطی که خودتان هم گفتید، برجام روحانی به جایی نرسیده و در کارش موفق نبوده، واقعاً ضعیف است، در اردوی باند روحانی هم گسستگی هست، ولی خامنهای جرأت نکرد در زمینه سیاسی جدی، حرفی بزند. کما اینکه از وقتی دولت آمریکا تغییر کرده و اوباما هم رفته، اصلاً تمام آن داد و بیدادهایش را کنار گذاشته است. معلوم است بسیار وحشتزده است که بخواهد یک موضع سیاسی جدید در مقابل این مسائل بگیرد. حالا با ترس و لرز و با این دغلکاریهای روباز بر سر کمبود علوفه گوسفندان، شروع به یقه گرفتن از روحانی کرده است. اگر حرف جدی دارد، در همان زمینه برجام بگوید، در همان زمینه پیشنهادات روحانی که در درون رژیم دعوا است. مطلقاً در این زمینهها وارد نمیشود که برعکس، میپیچد کنار و به این وسیله میخواهد علیه روحانی حرفی بزند.
این نشاندهنده این است که موضع مردد و ضعیفی دارد. در عینحال که میخواهد آرایش جدیدی به دستگاهش بدهد و نقشههایی برای مهندسی انتخاباتش دارد، ولی جرأت یک مواجهه و مقابله جدی را ندارد. این نشاندهنده ضعف خامنهای است.
سؤال: در میان حرفهای خامنهای که شما میگویید مبتذل است و مسخره که پیرامون علوفه گوسفندان و مسائل دیگر مطرح میکند، حرف جدی خامنهای در مشهد چه بود؟
محمدعلی توحیدی: خامنهای حرف جدی هم داشت. تا آنجاکه به تصفیه حساب درون رژیم برمیگردد، سر همین انتخابات گفت. آنچه که سر انتخابات گفت ـ و تا حالا به این صراحت نگفته بود ـ اعتراف به دخالت در انتخابات است. خامنهای تحت این عنوان که مْر قانون سر انتخابات باشد، مسئولیت مداخلهاش در سال 88 را کاملاً برعهده گرفت. گفت «من سال 88 وارد شدم، ایستادم». الآن هم چند بار تهدیدآمیز تکرار کرد که «من میایستم و دخالت میکنم». خواست بترساند.
حرف جدی دیگری که داشت، حرف اقتصادی نبود؛ حرف کاملاً سیاسی مربوط به سرنوشت نظام بود. خطاب به باند رقیب میگفت دشمن (یعنی مردم و مقاومت ایران) قصد دارد مسأله اقتصاد را روی سر کل نظام خراب کند. این را با صراحت در چند جای صحبتهایش گفت. فقط با دجال بازیهایی، اتفاقاً به آنجاهایی که بحران اقتصادی به اعتراضات بسیار پیگیرانهای تبدیل شده و کارد به استخوان مردم رسیده، اشاره کرد. حتی از بحران سپردهگذاران ـ آنها که میگویند «یا حجه بن الحسن ـ ریشه ظلم را بکن» ـ هم گفت؛ از همانها که پولشان را همین باندهای غالب و دم و دستگاه خامنهای گرفتهاند. میگفت «آقا! چرا رفتهاند سرمایههای یک عدهیی را میگیرند که بعد این سرمایهگذاریها اشتباه در میآید و یک عدهیی پولشان را از دست میدهند؟ این خوب نیست». به این موضوعات اشاره میکرد. یا مثل شاه که آن اواخر حکومتش میگفت «من صدای انقلاب شما را شنیدم»، خامنهای هم به صراحت میگفت «کنار مردم هستم و من مطالبات مردم را میگویم».
اینها خیلی حرفهای ترسآلودی بود. یا حتی اشاره کرد به مسأله قاچاق و به فسادی که در این دستگاه است ـ البته به گوشههایی از آن ـ که «آمار کمی میدهند و من میدانم که چقدر قاچاق است؛ ولی میروند یکی را که لب مرز است و جنسی را به آن طرف مرز برده، میگیرند». اشاره است به داستان کولبرها و خشم و اعتراضات مردم کردستان علیه جنایاتی که نیروی انتظامی تحتامر همین خامنهای در شکار و تیراندازی به کولبرها میکند.
یعنی به آن جاهایی اشاره میکند که جامعه ملتهب است و بحران اقتصادی دارد روی سر خود رژیم خراب میشود. اینها را به صراحت گفت. گفت میخواهند مردم را در حل مسأله اقتصادی، از نظام اسلامی دلزده کنند. یعنی اذعان کرد که صدای اعتراضات را شنیده است.
این دو مسأله به نظر من جدی بودند: یکی آن لحن تهدیدآمیز، یکی هم اینکه اگر در شقه و شکافی که در دستگاه است، کار به خیزش و اعتراض بکشد؛ آن هم خیزش و اعتراضی از جنس مردمِ به جان آمده و زحمتکشان و قربانیان فساد اقتصادی رژیم ـ که مردم واقعاً به امان آمدهاندـ . از اینها بسیار وحشتزده بود و تهدید میکرد. اینها حرفهای جدی خامنهای بودند.