خامنه ای طلسم شکسته پس از گذشت ۱۸ روز از آغاز قیام علیه بربریت، ظلم و ستم آخوندی، سرانجام روز گذشته با جسمی « نحیف و زار» و چهره ای که تماما علائم روحیه باختگی، ترس و وحشت در آن به چشم میخورد ، در میان چندین لایه حفاظتی و پوشیدن جلیقه « ضد گلوله » در زیر عبا، سرانجام در اذهان عموم ظاهر گردید.
به یقین حضور وی در جمع نیروهای سرکوبگر و سان و رژه رفتن در میان آنان، بیان سخنان تند، عربده کشی کلیشهای، تهدید و تهمت به معترضین و قیام آفرینان و بکارگیری واژه های خسته کننده همیشگی ، بهترین ادله براین واقعیت است که دیکتاتوری ولی فقیه سرکوب خونین تر دیگری را علیه قیام آفرینان و شورشگران برنامه ریزی کرده است.
وی در این رابطه ضمن خط و نشان کشیدن علیه جامعه و بویژه زنان و جوانان شورشگر از جمله میگوید: « دعوا بر سر از دنیا رفتن یک دختر جوان نیست. این اغتشاش، یک اغتشاش برنامهریزی شده بود. اینها را باید به میزان مشارکتشان در تخریب و در ضربه به امنیت خیابانها. قوه قضاییه بایستی برای اینها مجازات معین کند، محاکمه کند اینها را».
واقعیت در ایران اسیر امروز آن است که اساس و بنیان این دیکتاتوری با سرکوب خونین عجین شده است. قتل و کشتار و صدور بنیادگرایی در این رژیم دو ستون حاکمیت و بخش جداناپذیری از « سیاست های راهبردی» را تشکیل می دهند، بطوریکه بدون سرکوب خونین و امنیتی نمودن جامعه ، امکان ادامه حکومت برای این حاکم خون ریز میسر نیست. یک دلیل برای این واقعیت نیز همان شکست « پروژه » حکومت با بروی کار آوردن آخوند جلاد ابراهیم رئیسی می باشد.
« فرمانده در مانده » عامدانه خود را به جهالت زده، زیرا این نیروهای سرکوبگر رژیم هستند که کودکان را به گلوله می بندد، به زنان و دختران دستگیر شده تعرض می کنند ، دانشجویان را دستگیر و شکنجه می کنند، اموال ملی را به غارت می برند و خفقان بی سابقه ای در جامعه براه انداخته است.
بهعنوان نمونه این دیکتاتور خون ریز است که تنها درجمعه خونین در زاهدان مردم و نمازگزاران بی دفاع را به رگبار بست و بیش از « ۸۶ تن » از معترضین را به قتل رساند.
وی به مانند دیکتاتوری شاه در روزهای پایانی ، عامدانه دست به دروغ پراکنی و تحریف حقایق زده است. همردیف کردن مردم و نیروی پیشتاز مجاهدین و کانون های شورشی با ساواک سلطنت که اکنون بخشی از اطلاعات منفور آخوندی را تشکیل می دهند و یا استفاده از واژه هایی مانند « این برنامهریزی کار آمریکا ، کار رژیم غاصب و جعلی صهیونیستی» است ، تماما با هدف مخدوش کردن واقعیات درون جامعه است.
نشان به آن نشان که در بسیاری از اعتراضات و جوشش ها ، مردم با شعار « مرگ بر ستمگر ، چه شاه باشه ، چه رهبر» صف بندی و خط کشی انقلابی خود را با تمامی مظاهر سلطنت مدفون شده به نمایش گذاشته اند.
مضافا براین نکات ، خامنه ای با دجالیت کم نظیری و دروغی آشکاراز « آتش زدن قران ، مسجد و حسینیه » و یا کشیدن « حجاب از روی سر زن محجبه » سخن به میان می آورد. این دیکتاتور شارلاتان ، زهر خورده که به یقین « جنون گاوی » نیز گرفته است ، بدین سان می خواهد جامعه را با سیاست شکست خورده « بی دین» و « با دین » به جان یکدیگر بیاندازد.
رهبر مقاومت ، آقای مسعود رجوی در این رابطه تاکید کرده اند : « این خمینی و فاشیسم دینی بود که از روز اول، مرزبندی را بین با حجاب و بیحجاب و با دین و بیدین و اسلام و غیراسلام قرار داد. از نظر ما دعوای اصلی بر سر آزادی و حاکمیت و رأی جمهور مردم بوده و هست و خواهد بود».
آنچه را که مردم به آتش می کشند ، همان نشانه ها و مظاهر حاکمیتی است که دستانش تا مفرق به خون کودکان ، نوجوانان و زنان میهن مان آغشته می باشد.
آری مردم دردمند، وسائل نقلیه وخودروهای نیروهای سرکوبگر ، دفاتر نمایندگان ولی فقیه ، پایگاه های بسیج سرکوبگر ، استانداری و فرمانداری های رژیم و یا مراکز نیروی سرکوبگر امنیتی و انتظامی را به آتش می کشند ، اما همین مردم با « روسری و یا بی روسری » و شانه به شانه در صف تظاهرات و اعتراضات حضور و حاکمیت آخوندی را متحدا به چالش سرنگونی می کشند.
جنبش آزادی خواهانه مردم ایران به هیچ نیروی خارجی و به هیچ دشمن « فرضی» خارج از مرزها وابسته نبوده و نیست. این جنبش از بطن ناعدالتی و ستم آخوندی برای آزادی ، برای حقوق بشر و حاکمیت مردمی قد علم کرده است.
یاوه های خامنه ای مفلوک و لاطائلات های وی در روزهای پایانی عمر ننگین اش و همچنین عربده کشی های فرماندهان سپاه ، بسیج ، سران و متولیان حکومت طی روزهای گذشته نیز به یقین به مانند « کوبیدن آب در هاونگ » است.
براین منطق جنبش انقلابی با تمامی پستی و بلندی ها ، با تمامی سرکوب و خشونت بی حد و حصر از سوی گزمگان خامنه ای، با وجود تمام توطئه ها و خیانت ها و مخدوش نمودن واقعیات صحنه ، به دلیل حضور فعالانه نیروی پیشتاز کانون های شورشی به یقین پیروز خواهد شد.
همبستگی ملی