یکی از اعضای هیأت مرگ بعد از صحبتهای آقای منتظری میگه «حاجی ما در رابطه با شیوه کار خودمون، از روز اول که شروع کردیم خدا شاهده که ما با این نیت که روز قیامت باید جواب این را بدیم و در خدمت برادرها جلسه تشکیل دادیم و تکتک اینها را آوردیم تو اتاق مورد داشتیم که 4بار این رو آوردیم تو اتاق باهاش صحبت کردیم، کراراً داشتیم که سه بار باهاش صحبت کردیم، یعنی تا آنجایی که واقعاً به مرحله صددرصد نرسیدیم که اون عنوان کرده که این فرد معتقد است، امضا نکردیم.»
در حالی که دیدیم عباس افغان و شعبان محمدعلیزاده و مظاهر محمدی و لیلا و… رو در حالی حلقآویز کردن که بر اثر شکنجههای زندان مشاعرشون رو از دست داده بودن. کاوه حافظه و بخشی از بدنش کار نمیکرد و ناصر منصوری رو در حالی حلقآویز کردن که نخاعش قطع شده بود با برانکارد آوردنش؛ اصلاً حرف نمیتونست بزنه. جلالخالق از اینهمه دروغ و فریب و رذالت. از دکتر فرزین فقط اسمشو پرسیدن همین که گفت فرزین نصرتی آخوند رئیسی گفت ببرینش. مهشید رزاقی ۵سال از پایان مدت محکومیتش گذشته بود روز هشتم مرداد با شروع قتلعام تو گوهردشت با یه سؤال و جواب حلق آویزش کردن؛ دو دقیقه هم تو اون اتاق نبود. مسعود خستو نوه آقای طالقانی از زمانی که صداش کردن تا طناب انداختن گردنش دو ساعت هم نشد؛ همین که فهمیدن مسعود نوه پدر طالقانیه معطلش نکردن گفتن ببرینش…
البته تو همین عبارت کوتاه و سراپا کذب و دروغ داره اعتراف میکنه:
دادگاهی وجود نداشت. اتاقی بود برای تشخیص سرموضع چون میگه:
«تکتک اینها را آوردیم تو اتاق…» نمیگه بردیم دادگاه و محاکمه کردیم و…
صلابت و جسارت زندانیان در آخرین دقایق زندگی، پاسداران را گیج و کلافه و مستأصل کرد بود.
دنبال کسانی بودن که آرمان و عقیده داشتن. جرم هیچ کدوم از قتلعام شدگان اقدام عملی یا عمل خاصی تو زندونها نبود، اونها بهجرم عقیدهشون حلقآویز شدن چون میگه «تا آنجایی که واقعاً به مرحله صددرصد نرسیدیم که اون عنوان کرده که این فرد معتقد است، ما امضا نکردیم.»
حالا یه نمونة دیگه:
الان موارد متعددی داریم که دو امضا دارد و ما اصلاً اجرا نکردیم، و از این بابت است حدود 40مورد داریم که بهاتفاق آرا امضا کردیم، فقط بهلحاظ اینکه اینها یا تنها فرزند خانه بودن، یا پسری بوده که خواهرش اعدام شده یا برادرش اعدام شده. و حدود بیست و چند نفر هم داریم که اینها وقتی آمدند زندان حدود 16 – 17سالشون بوده و الآن بیست و سه چهار سالشونه. حدود چهل و خوردهیی از اینها که سه تا امضا شده باز هنوز اجرا نکردیم. فقط به این لحاظ که گفتیم تا آخرین روز یه اتمامحجت دیگری هم با اینها بشه که اگه واقعاً راهی برای برگشت نبود آن وقت تصمیم گرفته بشه.
نیری میگه ما اونایی که یکی از خانوادهشونو کشته بودیم و اونایی که زمان دستگیری 16_17سال بیشتر نداشتن اعدام نکردیم. میگه باید میکشتیم چون هر 3امضای اعدامرو داشتیم، اما گفتیم بذار آخرین روز باز اتمامحجت بشه…
میخواد با این حرف اولاً میخ ادامه کار رو بکوبه تا بتونن روزهای بعد هم ادامه بدن، ثانیاً بهجای حساب پس دادن بابت قتلعام، با این فریب که 3 امضاییها رو نکشتیم! طلبکار درآد… حالا پرده رو کنار بزنیم ببینیم چه خبر بود؟
فقط تو اوین و گوهردشت دهها برادر و خواهر رو با هم اعدام کردن. مسعود و رضا ثابترفتار، محسن و محمد سیداحمدی، مهشید و احمد رزاقی، منوچهر و جواد ناظری، علیاکبر ملاعبدالحسینی و برادرش مرتضی، مسعود و منصور خسروآبادی، اردلان و اردکان دارآفرین، ناهید و حمید تحصیلی، حسین مصطفی و میرزایی رو تهران کشتن، خواهرشون معصومه رو تو همدان… تو شهرستانها هم قیامت بود. از بعضی خانوادهها 5یا 6نفر اعدام کردن که 2یا 3تاشون تو همین ایام حلقآویز شدن. از خانواده غلامی، ادب آواز، حریری، رحیم نژاد، شجاعی، داوودی، برهانی 5یا 6نفر کشتن…
حمید خضری وقتی دستگیر شد 15سال بیشتر نداشت و اون رو در حالی کشتن که همین هیأت مرگ چند روز قبل برادرش اصغر رو حلقآویز کرده بود. نیری به حمید گفت یه برادرت رو سال 60اعدام کردیم یه برادرت رو هم یکی دو روز قبل کشتیم…
دیدیم که بسیاری از قتلعام شدگان زمان دستگیری دانشآموز بودن؛ یعنی 16یا 17سال بیشتر نداشتن. خوب بود نیری و رئیسی به جای اینکه بگن زیر 18سال رو نکشتیم میگفتن کدومیک از 16یا 17سالهها رو نگهداشتن؟ احمدعلی وهابزاده، زهره حاجمیراسماعیل، لیلا حاجیان، مسعود افتخاری، سهیلا حمیدی، رؤیا خسروی، جواد سگوند، سعید سالمی، مهری درخشاننیا، سهیلا شمس، سهیل دانیالی، محمدرضا مجیدی و بسیاری دیگر زمان دستگیری 15یا 16سالشون بود. اینها تنها بخشی از زندانیان اوین و گوهردشت ه. تو شهرستانها قیامت کردند. احمد غلامی فقط 13سالش بود که دستگیرش کردن… همه رو کشتن…